سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سفری از جنس کابوس


سفری از جنس کابوس
پس از گذشت یک سال از نمایش جشنواره‌ای «پابرهنه در بهشت» بالاخره این فیلم اکران عمومی شد. اولین فیلم بهرام توکلی تلاشی است برای تجربه مضامین و فضاهای متفاوت در سینمایی که کمتر به سراغ عرصه‌های تازه می‌رود.
نمایش عمومی فیلم البته کاملا نشان می‌دهد که قرار نیست در اکران عمومی از چنین فیلم‌هایی حمایت شود! در یک بعد از ظهر بهاری در دفتر تولید «پابرهنه در بهشت» پای حرف‌های کارگردان جوان آن می‌نشینم، او اگرچه چندان از شرایط نمایش فیلمش راضی نیست، اما این روزها برای دومین فیلمش برنامه‌ریزی می‌کند و این امیدواری او را به آینده و مسیری که انتخاب کرده نشان می‌دهد.
▪ برای ساخت اولین فیلم‌تان از همان ابتدا به این ایده و فیلمنامه فکر می‌کردید یا فیلمنامه‌های دیگری هم داشتید که شرایط ساخت آنها فراهم نشد؟
ـ ایده‌ها و طرح‌های مختلفی داشتم اما باید در نهایت نظر مثبت تهیه‌کننده را جلب می‌کردیم. از مجموع طرح‌هایی که داشتم «پابرهنه در بهشت» توجه تهیه‌کننده را جلب کرد شروع پروژه هم از موسسه سنادل بود و حمایتی که از فیلمنامه شد.
▪ ایده اولیه فیلم یعنی حضور یک روحانی جوان در قرنطینه از کجا آمد؟
ـ من مدتی در فضاهای مشابه این قرنطینه کار کرده بودم همیشه دوست داشتم در فیلمی از این فضا استفاده کنم. چند مستند در چنین فضاهایی ساختم و بعد قصه «پابرهنه در بهشت» هم در این فضا روایت شد.
▪ در آسایشگاه یا بیمارستان مستندها را ساختید؟
ـ در بخش سرطانی و آسایشگاه بیماران اعصاب و روان کار کرده و درباره آنها مستند ساخته بودم. اما آسایشگاهی که در «پابرهنه در بهشت» داریم ترکیبی از آن فضاها است. اما موقعیت این آدم‌ها که با وجود بیماری شدید در کنار ما زندگی می‌کنند، به نظرم آنقدر جذاب بود که می‌شد فیلمی براساس آن ساخت.
▪ به اینکه از بیماری خاصی نام برده نشود از اول فکر کرده بودید؟
ـ بله، ویژگی‌هایی که در فیلمنامه به این آدم‌ها اضافه شد ارتباط زیادی با ایدز ندارد این علائم ترکیبی از چند بیماری است و دیگر لازم به نام بردن از یک بیماری خاص نبود. ضمن اینکه فیلم دیگر به سمت تازه‌ای رفته بود و حضور این آدم در کنار بیماران و این فضا مهم بود نه نوع بیماری. اگر نام بیماری گفته می‌شد الزامات پزشکی و دراماتیک دیگری وارد قصه می‌شد که مطلوب من نبود.
▪ «پابرهنه در بهشت» به عنوان تجربه اول فرم و ساختار قابل توجهی دارد. از زمان نگارش فیلمنامه به این فرم فکر می‌کردید؟ افکت‌ها، فیلمبرداری و نورپردازی فضای خاصی به فیلم داده.
ـ فرم از جایی شروع می‌شود که ساختار فیلمنامه شکل می‌گیرد حتی قبل از نوشتن فیلمنامه و دیالوگ‌ها می‌شود به فرم فکر کرد. زمانی که به قصه فکر می‌کنید به‌طور ناخودآگاه به وجه بصری فیلمنامه هم فکر می‌کنید. هر میزان که فیلمنامه اجازه بدهد می‌شود به ساختار متفاوت فکر کرد. گاهی یک فیلمنامه چنین فضایی را ایجاد نمی‌کند. این فیلمنامه قابلیت داشت که ساختار متفاوتی برایش در نظر بگیریم. با آقای خضوعی، لیلاجی و دهقانی هم در مراحل مختلف درباره این ساختار صحبت کردیم و آنها به درآمدن این فرم کمک کردند.
نیمه اول فیلم که شبیه کابوس یا برزخ است، جنس تصاویر و نوع رنگ‌آمیزی با نیمه دوم کاملا فرق دارد.
از اول به این موضوع فکر کرده بودیم که در نیم‌ساعت اول فیلم که شبیه کابوس و رویا است و ورود یحیی به آسایشگاه را داریم فضا کاملا فرق داشته باشد در سکانس‌های بعد فضا رئال می‌شود و روی این موضوع تمرکز می‌کنیم که این آدم‌ها که ممکن است در ذهن یحیی باشند امکان دارد واقعی باشند.بنابراین در ترکیبی از فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس،‌نورپردازی و تدوین به این ساختار بصری رسیدیم.
▪ چطور به این فضای سرد و خشن برای قرنطینه فکر کردید. فضایی که به موقعیتی کابوس‌گونه که برای یحیی وجود دارد وجه عینی داده.
ـ واقعیت این است که یک قرنطینه واقعی شبیه چیزی که در فیلم می‌بینید نیست. اگر قرار بود فیلم کاملا رئال و مستند باشد چنین فضایی را طراحی نمی‌کردم. می‌خواستم از امکانی که فیلمنامه به ما می‌داد به بهترین شکل استفاده کنیم و محیطی داشته باشیم که با قصه همخوانی بیشتری داشته باشد.
به نظر می‌رسد روی هر پلان خیلی فکر کرده‌اید و حتی پلان‌های ساده را متفاوت گرفته‌اید. مثل سکانس ملاقات شاهو و همسرش یا گفت‌وگوی شاهو و یحیی در پشت‌بام.
در کنار علاقه من برای انجام یک کار متفاوت، حساسیت آقای خضوعی برای گرفتن هر پلان تاثیر مثبتی در کار داشت. آقای خضوعی هیچ پلانی را اتفاقی نمی‌گیرند و برای هر پلان منطق و دلیل می‌خواهند. این تمایل که از مرحله نوشتن فیلمنامه با من بود موقع فیلمبرداری و با حمایت‌های آقای خضوعی تقویت شد.
▪ در رنگ‌آمیزی محیط قرنطینه فقط از رنگ‌های سرد استفاده کرده‌اید و این رنگ‌ها حس و فضاسازی را تشدید کرده.
ـ بله، حتی کپسول‌های قرمز آتش‌نشانی را هم خاکستری کردیم تا به فضای مورد نظرمان برسیم. کل لوکیشن را بازسازی کردیم تا این موضوع که همه ماجرا می‌تواند کابوس یحیی باشد را تقویت کنیم.
استفاده‌های خوبی از گفتار متن در فیلم‌های خارجی می‌شود، اما معمولا در سینمای ایران این اتفاق کمتر می‌افتد. در «پابرهنه در بهشت» یکی از معدود موارد استفاده درست از گفتار متن را می‌بینیم. حال و هوای یحیی و نگاهش نسبت به آدم‌ها و دنیای اطرافش را از این طریق بهتر می‌فهمیم.
قضاوت‌های ما درباره فرم فیلم گاهی عجولانه است. می‌گوییم نریشین ضعف یک فیلم است. در حالی که هیچ‌کدام از عناصر فیلم‌ فی‌نفسه خوب یا بد نیستند، نحوه استفاده از آنها مهم است. فیلمساز، باند صوتی و تصویری دارد که امکاناتی در اختیارش می‌گذارند و باید از آنها استفاده کند. من فکر می‌کنم در بعضی سکانس‌ها استفاده‌های خوبی از نریشین کرده‌ام و بعضی سکانس‌ها بهتر بود نریشین را حذف یا کم می‌کردم.
▪ فکر می‌کنید نریشین در چه فصل‌هایی اضافی است؟
ـ مثلا در سکانس پایانی می‌شد فقط رفتن یحیی به بخش دائمی را داشته باشیم و نیازی به نریشین نبود. یکی دو جای دیگر هم هست که خاطرم نمانده.
▪ بین یحیی و دکتر تقابل وجود دارد، اما این تقابل شکل مواجهه و رودررویی شدید نمی‌گیرد. بیننده انتظار دارد اینها جایی درگیر شوند.
ـ دلیل این ماجرا شخصیت یحیی است. او آدم برخورد و قطعیت نیست.
▪ این عدم قطعیت را در رفتار با بقیه هم دارد.
ـ بله، وقتی با آدم‌ها مواجه می‌شود، نسخه‌ای برای آنها ندارد. به همین دلیل با دکتر درگیر نمی‌شود. عصبی و پرخاشگر هم نیست که کنترلش را از دست بدهد.
فیلم شرح یک موقعیت است و ارتباط یحیی با این آدم‌هاست که اهمیت دارد. چندان حادثه و اتفاقی به وجود نمی‌آید و تنش زیادی در قصه نداریم. فیلم خیلی آرام است.
فیلم پلات پرتنش ندارد و نقاط عطف هر پلات کمرنگ است. این هم نوعی از سینماست و بعضی‌ها آن را دوست دارند.
▪ اینکه تصویرهای دوربین ویدئویی را سیاه و سفید گرفته‌اید، ایده خوبی بوده، هم تصاویر را از فیلم مجزا کرده و هم تنوع به ساختار بصری فیلم داده.
ـ می‌خواستیم تصاویری که دکتر با دوربین گرفته از نظر فنی با بقیه فیلم جدا شود. از دوربین روی دست استفاده کردیم تا این تصاویر شیوه‌ای آماتوری پیدا کند. در این بخش دوربین بازیگوشی دارد. از قاب‌های شکیل و کات‌های حساب شده خبری نیست. اینجا با شیطنت بیشتری کات زدیم و به تصاویر متنوع‌تری رسیدیم.
▪ در سکانسی شاهو می‌گوید کاش برف می‌آمد و در سکانس بعدی تشییع جنازه او را در برف می‌بینیم. در فیلمنامه هم این جمله و این موقعیت بود یا موقع فیلمبرداری به آن رسیدید؟
ـ این جمله و سکانس در فیلمنامه بود و برای گرفتنش زحمت زیادی کشیدیم. برف مرتب نمی‌آمد و تا ما یک پلان را می‌گرفتیم، راکورد به هم می‌خورد و نمی‌توانستیم کار را تمام کنیم. مدت زیادی طول کشید تا این سکانس فیلمبرداری شد، یکی از بخش‌های دوست‌داشتنی فیلمنامه و فیلم برایم همین سکانس است.
▪ تصویری که از روحانی می‌دهید با فیلم‌های دیگر فرق زیادی دارد. یحیی هم مثبت است اما تردیدهایی که دارد به او وجهی زمینی داده و قابل باورش کرده.
ـ همیشه فکر می‌کردم یک تیپ کلیشه‌ای از روحانی در سینما دیده‌ایم. من روحانی شبیه یحیی را در روستایی کوچک دیده‌ام، البته این آدم‌ها چون در جمع حضور ندارند، خیلی دیده نمی‌شوند. به همین دلیل دوست داشتم وقتی به شخصیتی می‌گوییم روحانی، این فقط به خاطر شغلش نباشد، به خاطر معنویت و آرامشی باشد که در رفتارش دارد. یحیی تبلور این ذهنیت است. عشق او به آدم‌ها و برداشتی که از دین دارد و تلاشی که برای ملموس کردن حضور خدا برای دیگران می‌کند روحانیت خاصی به او داده است.
رابطه‌ای که با آدم‌ها دارد دو سویه است. تنها او روی آدم‌های اطرافش تاثیر نمی‌گذارد، تاثیر می‌گیرد و در پایان، از آن برزخ به سلامت عبور می‌کند و می‌تواند تصمیم بگیرد.
یحیی به دیگران کمک می‌کند و از این ماجرا، نیرو و انرژی مضاعف می‌گیرد. آنها هم به یحیی کمک می‌کنند تا بهتر انتخاب کند.
▪ سکانس آتش گرفتن شعیبی را چطور گرفتید؟ از اول به افکتیو کردن تصاویر فکر کرده بودید؟
ـ این سکانس را می‌شد با یک پروداکشن درست و حسابی و در زمانی طولانی گرفت که ما این امکان را نداشتیم، این سکانس را در ۴-۳ ساعت و با یک دوربین ۲C گرفتیم. این افکت‌ها تا به حال انجام نشده اگر با دوربین ویدئویی کار می‌کردیم اجرای این افکت آسان بود، اما آقای خضوعی یک ماه در لابراتوار کار کرد تا به این ترکیب رسیدیم. این سکانس و شکل آن دوباره به ببیننده یادآوری می‌کرد که ممکن است یحیی همه این ماجراها را در کابوس دیده و این الزاماً یک آتش‌سوزی واقعی نیست. تلنگری است که اگر این آدم‌ها را رها کنیم ممکن است سرانجام بدی پیدا کنند.
▪ میزان سوختگی مرد با اتفاقی که افتاده تطابق ندارد و خیلی سطحی است.
ـ این به حساسیت بازیگر ما برمی‌گشت صورت او به مواد گریم حساس بود و نمی‌شد گریم سخت سوختگی را روی صورتش پیاده کنیم.
▪ امید هست که در هفته‌های بعد شرایط اکران، تعداد سالن‌ها و تبلیغات فیلم بهتر شود؟
ـ در شرایط فرهنگی فعلی انتظار بیش از این ندارم. اما فکر می‌کنم همه فیلم‌ها باید در شرایط عادلانه‌ای از سالن، تبلیغات و... اکران شوند. همه امکانات در اختیار گروهی از فیلم‌ها است، گویی بقیه فیلم‌ها برای این سینما خطرناک هستند با سینمای متفاوت برخورد محافظه‌کارانه‌ای می‌شود و این خطر وجود دارد که تمام تولیدات این سینما تبدیل به فیلم‌های تجاری شود.
▪ با فیلم‌های متفاوت طوری برخورد می‌شود که انگار مساله‌ای دارند.
ـ این ترس از نمایش آثار متفاوت باعث شده هر مدیری در این فیلم‌ها دنبال نکته منفی بگردد. حتی اگر منتقدان، داوران جشنواره و مردم بگویند فیلم، امتیازهایی دارد آنها باور نمی‌کنند. فارابی یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم است اما سینما فرهنگ را به ما نداده‌اند، احتمالاً احساس خطر می‌کنند. اگر شرایط برای تولید و نمایش فیلم‌های فرهنگی مطلوب شود، می‌توان به موفقیت این آثار در گیشه امیدوار بود.
شاید اگر حمایت مطبوعات در این مدت نبود، «پابرهنه در بهشت» هیچ وقت اکران نمی‌شد در این بین فقط مطبوعات از جریان سینمای متفاوت حمایت می‌کنند.
در زمان نمایش فیلم در جشنواره هم مطبوعات از این فیلم حمایت کردند و خوشبختانه این روزها هم آنها حامی «پابرهنه در بهشت» هستند. در این شرایط تنها روزنه امید مطبوعات هستند و نگاه همدلانه مخاطب خاص به این فیلم است که امیدوارم می‌کند.
محدثه واعظی پور
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید