سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تغییر در کابینه با منطق دولت نهم


تغییر در کابینه با منطق دولت نهم
فعلا بازار صحبت درباره تغییر و تحول در چند وزارتخانه داغ است. عده ای می گویند این تغییرات تاثیرات منفی دارد و می تواند باعث عدم طراحی برنامه های بلند مدت توسط مدیران شده و موجب پرداختن آنها به اقدامات دم دستی و عدم ثبات و تزلزل درجایگاه مسولین و اخلال در تبعیت کارکنان و مجموعه های پایین تر گردد.
اما آیا این موارد تمام برداشتها از جابجایی مدیران ارشد است؟
در خصوص جابجایی مدیران کلان اجرایی، باید به این نکته توجه داشت که این امر قسمتی از اختیارات قانونی دولته و در این نوشته با نیم نگاهی به جامعه شناسی رفتار مردم و سوابق دولتمردان قبلی چند نکته ذکر می گردد:
۱) شم سیاسی جامعه، دلایل بسیاری از اقدامات و حرکات مسولین را بلافاصله درک می کند و در اکثر موارد نجیبانه و با صبر و حوصله نظاره گر افعال آنهاست و فرصت کافی به منتخبین خود می دهد تا هر چه در چنته دارند به میدان آورند و در صورت اشتباه بودن برایند این حرکات، در انتخاب های بعدی عکس العمل و نظر خود را بسیار متمدنانه و محترمانه نشان می دهند.
ولی اگر در حین اجرای طرح و پروژه و ... توسط حکومت، نظرات و علائم واحدی، به صورت پچ پچ و صحبت های در گوشی در بین مردم ،در کوچه و بازار و محل کار و یا محفلها و مجالس خصوصی و یا به صورت واکنش های شبه قهرگونه بروز نماید نشانه و علامت حساسیت عمومی به آن موضوع بوده و برای تشخیص حد و حدود معقول یک فعل و اقدام، قابل اعتنا و توجه است و به راحتی نباید از کنارش گذشت و در آن موارد باید قدری بیشتر درنگ نمود.
شاید هنوز برای قشرهایی از عموم مردم مواردی از این تغییرات غیر قابل هضم باشد که از بازخورد این گونه خبرها در جامعه و در میان مردم چنین استنباطی می شود مانند وزارت کشور که اگر بعضی از دلایل آن بیان شود مثمر ثمر خواهد بود.
۲) گاهی مسئله تغییر و تحول از طرف بعضی از اشخاص و جناحهای سیاسی مخالف مرد انتقاد قرار می گیرد که آنها از کنار یک موضوع پیش پا افتاده یا به وقوع نپیوسته هم برای تخریب رئیس جمهور نمی گذرند.
در کشور ما دولتهای قبلی که با پشتوانه حزبی و گروهی به میدان می آمدند پس از پیروزی و به دست گرفتن اریکه قدرت برای اینکه شرمنده خیل هم حزبی های خود نشوند به قلع و قمع تمام افراد مخالف در تمامی رده ها می پرداختند و دوستان خود را به جای آنها می نشاندند ( و به طنز یا جد می گفتند تا آبدارچی های مخالف هم از جابجایی در امان نبودند) و روسای حزب هم با شگردها و داد و ستد های سیاسی مهره های اصلی را از روی اقتضائات سیاسی می چیدند که عموما با یک ترکیب ثابت و مشخص و از قبل قابل پیش بینی بودند.
موارد بسیاری مشاهده گردید که بعضی از این گروهها بلافاصله پس از تصدی قدرت و در همان ابتدای امر، بدون توجه به شایستگی ها و توانایی ها، به جذب و چیدن طرفداران خالص خود در اطراف و زیر مجموعه ها پرداخته و همه تمهیدات لازم را برای محکم کردن جایگاه خود انجام می دادند تا جاییکه زمانی با پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری، در طول مدت زمان کمتر از سه ماه بیش از سی هزار نفر از هم حزبی ها و طرفداران خود را در رده های میانی و سطوح کارشناسی گماردند.
حال این سوال مطرح است که آیا در کشورهایی که بسیاری از همین آقایان سنگ آنها را به سینه می زنند همین رویه حاکم است و تغییر بیش از چند هزار مدیر میانی و کارشناس به آن راحتی است و تغییر مدیران کلان به این سختی و پیچیدگی؟
گویا در کشور ما عده ای دوست دارند همواره سرنا را از طرف گشادش بدمند.
در کشورهای پیشرفته تغییر در رده های کارشناسی و مدیران میانی و عملیاتی بر اساس قوانین خاص خود انجام می شود و معمولا تغییر و تحول در آن سطوح باید بر اساس شاخص های وضع شده و طی سیر قانونی آن باشد و کمتر متاثر از تغییرات سیاسی است ولی جابجایی در مدیران کلان، بیشتر رنگ و بوی حزبی و سیاسی دارد و تغییر در آن سطح متداول و پذیرفته شده است.
در دوره ای دیگر نیز نزدیک بود عده ای از طرف دیگر این بام سقوط نمایند، در سال ۷۵ ، پس از آنکه شخص دلخواه گروه و حزبی، دوره قانونی ریاستش رو به اتمام بود مثل آب خوردن هوس کردند با تغییر در قانون اساسی دوره ریاست وی را مادام العمر نمایند و تمام شعارها و تلاشها و حتی جمهوریتی که برای آن خودکشی می کردند ، همه کشک!، و یا یکی دیگر از آقایان اخیرا" گفته، صندلی ریاست به وی چسبیده! (نقل قول از اقای جاسبی)، ریشه این امر در کجاست؟
مسلما همه این موارد می تواند نشانه ای از یک نوع عدم بلوغ سیاسی باشد.
ولی دولت نهم بر خلاف رویه دولتهای قبل و در اقدامی کاملا منطقی ترکیب کارشناسی ادارات و وزارتخانه ها و ... را کما فی السابق حفظ و در سطح مدیران سیاست گزار تغییراتی ایجاد نمود که می تواند مقدمه یک فرایند منطقی در اقدامات سیاسی و در گستره مدیریتی کشور باشد و در مجموع، حجم کل تغییرات نسبت به دولتهای قبلی بسیار اندک بوده.
این رویکرد ارزشی و منطقی رئیس جمهور از جمله اقدامات ایجابی در پیشگیری و اصلاح یک باور غلط و همچنین جلوگیری از کند شدن حرکت تیمی دولت از جانب بعضی موانع بازدارنده است.
البته تاکنون کسی بدین شکل و شهامت در سطح مدیریت اجرایی عمل نکرده و از سویی این اندیشه در مردم تقویت شده است که در مملکت ۷۰ میلیونی ما قحط الرجال نیست که همیشه با یک ترکیب مشخص و معین از وزیر یا معاونین وزیر و ... اداره شود و مدیران اجرایی نیز به این نتیجه رسیده اند در صورت شناسایی افراد تواناتر جهت سکانداری آن مجموعه ها، همواره آمادگی و پذیرش جابجایی از سوی آنها خواهد بود و اینها دستاورد کمی نیست. در خصوص تغییرات اخیر نیز این نکته قابل ذکر است با توجه به اینکه مسولان اجرایی کشور ملزم به اجرا و تنظیم برنامه های خود بر اساس برنامه ۵ ساله و چشم انداز ۲۰ ساله هستند و صرفا در چهارچوب برنامه‌های کوتاه مدت و میان مدت مجری هستند تغییر یک یا چند وزیر نمی ‌تواند تاثیر چندانی در اهداف برنامه ها داشته باشد ولی در پروسه کیفی و کمی اجرای برنامه ها تاثیر گزار است.
موسوی