یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی امام علی(ع)


مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی امام علی(ع)
● تعریف عدالت
از عدالت تعاریف مختلفی ارائه شده; از آن جمله است:راغب اصفهانی در مفردات می گوید: عدل و عدالت به معنای مساوات است, تقسیم كردن به طور مساوی عدل است و در روایت آمده است: آسمان وزمین بر عدالت بنا شده اند, بدین معنا كه اگر یك ركن از چهار ركن جهان بر دیگری زیادتر یا كمتر شود جهان نظم خود را از دست می دهد. (۲) ابن منظور نیز عدل را به معنای تساوی میان دو چیز تعریف كرده است.(۳)
شیخ طوسی در معنای آن چنین می گوید:
العداله فی اللغه إن یكون الانسان متعادل الاحوال متساویا;(۴) عدالت در لغت این است كه انسان احوال متساوی و متعادلی داشته باشد.
علامه طباطبایی در معنای آن چنین گفته است:
هی اعطإ كل ذیحق من القویحقه و وضعه فی موضعه الذیینبغی له;(۵) عدالت این است هر نیرویی هر حقی دارد به حق خود برسد و در جایی كه شایسته است قرار گیرد.
این تعاریف با وجود اختلاف در الفاظ به یك حقیقت اشاره دارند و آن تقسیم شایسته و رسیدن حق به حقدار است.
امیرالمومنین نیز عدالت را چنین تفسیر كرده است:
سئل (ع), إیهما إفضل العدل إو الجود. فقال العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها و العدل سائس عام والجود عارض خاص فالعدل إشرفهما و إفضلهما;(۶) از آن حضرت پرسیدند: عدالت بهتر است یا سخاوت. فرمود: عدالت هر چیزی را در جای خود قرار می دهد و سخاوت آن را از جهتی كه دارد بیرون میآورد. عدالت رهبری همگانی است و سخاوت عارضه ای است محدود; پس عدالت شریف ترین و بهترین این دو صفت است.
● حقیقت عدالت
عدالت رعایت تناسب هر چیز است و در جهان آفرینش, اعطای هر چه را كه فراخور حال آن است به او دادن و چون جهان آفرینش دارای اصالت است, عدالت كه وصفی از اوصاف آن است نیز دارای اصالت می باشد. برخی از اندیشمندان معتقدند عدالت اعتباری است و با قرارداد اجتماعی و عقلایی پدید میآید و برخی نیز بر این باورند كه عدالت مسإله ای اخلاقی است نه طبیعی و نهادی اجتماعی است كه باید وضع شود; زمانی كه نهادهای اجتماعی امكانات و توانمندیهای خود را بر حسب قواعد عادلانه توزیع كنند عدالت بر قرار می شود; مثلا عدالت سیاسی یعنی این كه نهادهای سیاسی امكانات یا مناصب را بر حسب قواعد عادلانه توزیع كنند. بنابراین هیچ رابطه منطقی قانع كننده میان طبیعت و عدالت وجود ندارد و می توان عدالت را از اصولی كه ساخته و پرداخته عقل انسان است استنتاج كرد.(۷)
این پندار علاوه بر عدم سازگاری آن با معنای عدالت, چون به دور (توقف توزیع عادلانه بر عدالت و برعكس) منتهی می شود, پذیرفته نیست.
عدالت همسان با پدیده های جهان كه اصالت دارند و هستی ویژه خود را از جهان هستی گرفته اند وجود دارد و آن تناسب فیزیكی در آفریده های جهان است كه هر پدیده ای اجزا و شرایط مناسب خود را دریافت كند و در جای مناسب خود قرار بگیرد و در حدیث آمده است: ((بالعدل قامت السموات و الارض))(۸).
هر چند عدالت در انسان یكی از فضایل نفسانی و از صفات حقیقی اوست و در سیاست رعایت حقوق افراد و جامعه است, لیكن تفاوت عدالت در مواردی كه ظهور می كند, سبب تفاوت در معنای كلی آن نیست, هر چند در مصادیق گوناگون, ظاهرا مختلف نشان می دهد.
معنای كلی عدالت همان تناسب و شایستگی است كه توضیح داده شد; اما این تناسب و شایستگی در صفات انسان, تعادل میان آنها و پرهیز از افراط و تفریط و میانه روی و صفت عدالت را در انسان ایجاد می كند. رعایت حقوق افراد و حق مناسب هر كس را به او دادن و او را در جای خود قرار دادن, عدالت سیاسی است و بر همین اساس, عدالت اقتصادی, اجتماعی و فردی است كه هرگاه معنای كلی عدالت را بر افراد و مصادیق خارجی تطبیق كنیم, در هر مصداق وفردی, معنای ویژه ای به خود می گیرد; اما در كلی معنا تفاوتی ندارند.
● امام علی(ع) مظهر عدالت هستی
خداوند در آفرینش هستی, عدالت تكوینی را بخشیده و هر پدیده ای را با اجزا و شرایط مناسب در جای شایسته خود آفریده است و نیازهای آن را به شایستگی و تناسب با حال وی اعطا كرده است. امام علی هستی خود را با هستی و عدالت تكوینی كه در جهان آفرینش وجود دارد, هماهنگ كرد و دریافت كه تمام اجزای جهان هستی با هم ارتباط دارند و هماهنگ هستند, گرمای طاقت فرسای تابستان و سرمای سوزان زمستان, برگ های سبز و شاداب درختان در بهاران و برگ های خشك و پلاسیده آنها در خزان و دیگر فراز و نشیب ها كه در این جهان هستی برای پدیده های گوناگون به وجود آمده, تمام اینها قانون و ناموس ویژه ای دارند كه از آن پیروی كرده و هیچ وقت از آن تخلف نمی كنند, و این قانون عدالت است كه در سراسر جهان هستی و در تمام پدیده های آن استوار است. امیرالمومنین هستی خود را با هستی جهان هماهنگ كرد و عدالتی را كه در آسمان و زمین و تمام پدیده های جهان وجود دارد; در زندگی شخصی خویش و خانواده و یاران و جامعه مسلمانان پیاده كرد و همه را با هم هماهنگ ساخت. او دریافت كه آسمان و زمین بر پایه عدالت استوارند و فرمود:
و عدل حركاتها بالراسیات من جلامیدها;(۹) و تناسب بخشید خداوند حركت های زمین را با كوه های سر سخت و سر بلند.
امام با بینش ژرف خود دریافت كه قانون حاكم در پدیده های هستی كه به هم پیوسته و با هم ارتباط دارند, باید در میان افراد انسان نیز كه در هستی خود نیاز به هماهنگی با دیگر پدیده ها دارند حاكم باشد, زیرا افراد انسان در واقع جزئی از اجزای این هستی بزرگ هستند و ناچارند این قانون را بپذیرند, همان طور كه دیگر پدیده ها پذیرفته اند.
عدالت تكوینی, تشریعی و انسانی در علی بن ابی طالب به هم آمیخته شده بودند و او را وجودی كامل و انسانی والا قرار داده بود, به گونه ای كه نمی توان علی و عدالت را از هم جدا ساخت. امام علی می خواست عدالت را چنان فراگیر كند كه تمام ابعاد زندگی انسان را بگیرد و می فرمود:
فان فی العدل السعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه إضیق;(۱۰) همانا در عدالت گسترش و رهایی است و هر كس عدالت بر او سخت باشد, ستم بر او سخت تر خواهد بود.
یعنی كسانی كه از عدالت گریزان هستند باید ازستم بیشتر گریزان باشند, زیرا عدالت در همه اجزای هستی و همه جا وجود دارد و ستم ضد و خلاف سیر و چرخش جهان هستی است.
در این مقال عدالت سیاسی امام علی را از چند بعد بررسی می كنیم:
● عدالت امام علی در حكومت
به نمونه هایی از عدالت امام علی در حكومت اسلامی می پردازیم:
۱) عدالت راز بقای حكومت
امام علی عدالت را پایه بقا و استمرار حكومت می داند و حكومت مبتنی بر ظلم را متزلزل و ناپایدار معرفی می كند. در این باره می فرماید:
إتإمرونی إن إطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه... إلاو ان اعطإ المال فی غیر حقه تبذیر و اسراف و لم یضع إمرو ماله فی غیر حقه و لا عند غیر إهله الا حرمه الله شكرهم و كان لغیرهم ودهم;(۱۱) (در زمانی كه از او خواستند چون معاویه برای جذب بزرگان بخشش كند و بالطبع عده ای را از حقشان محروم گرداند فرمود:) آیا به من فرمان می دهید كه پیروزی را با ستمگری به دست آورم در مورد آنانی كه بر آنها حكومت دارم... بدانید پرداخت مال بی جا و بی مورد, زیاده روی و ریز و پاش است و هیچ مردی مال را بی جا مصرف نكرد وبی جا آن را به كس نداد مگر این كه خدا او را از سپاس گزاری آنها محروم كرد و دوستی آنها را برای دیگران قرار داد.
بنابراین ستم در حكومت نمی تواند دوستی مردم را جذب كند و یاری آنها را در خدمت خود داشته باشد. ستم در بخشش سبب می گردد آنهایی كه از آن بخشش بهره مند شدند روزی دشمن شوند و یا به یاری بر نخیزند و یا سپاس آن بخشش را حرمت ندارند و در نتیجه حكومتی كه بر پایه این بخشش ها قرار گرفته فرو می ریزد و از میان می رود و پیروزی و قدرتی كه از آن كسب شده است به ضعف و ناتوانی می گراید و به شكست می انجامد. در مقابل حكومتی كه بر پایه عدالت استوار باشد, حقوق مردم را رعایت كند و مال را در موارد شایسته صرف كند, استمرار می یابد تا زمانی كه ستارگان آسمان كه بر پایه عدالت تكوینی چرخش دارند استمرار دارند; بر این اساس حضرت می فرماید:
والله لا إطور به ما سمر سمیر و ما إم نجم فی السمإ نجما;(۱۲) به خدا سوگند هرگز ستم نكنم و به ستم نزدیك نشوم تا روزگار هست و تا ستاره ای به دنبال ستاره ای دیگر روان است.
ثبات و استمرار روزگار و حركت ستارگان بر پایه عدالت تكوینی استوار بوده و راز بقای جهان و استمرار آن, بر قراری عدالت فیزیكی در آنهاست, حكومت نیز اگر بخواهد بقا و استمرار داشته باشد باید بر پایه عدالت سیاسی استوار باشد. امام علی می خواهد عدالتی را كه در میان ستارگان برپاست و با همان برنامه دقیقی در مدار خاص خود در حركت هستند و از آن تجاوز نمی كنند را در مورد حكومت نیز پیاده كنند.
از دیدگاه ایشان اصلی كه می تواند تعادل حكومت را حفظ كند و مردم را خشنود نماید و به پیكر اجتماع سلامت و آرامش دهد, عدالت است; عدالت صراط مستقیم است كه روشنگر مسیر زندگی افراد جامعه می شود.
۲) عدالت, هدف حكومت
از دیدگاه نهج البلاغه حكومتی دارای ارزش است كه هدف آن گسترش عدالت و گرفتن حق بر باد رفته ستمدیدگان و انتقام گرفتن از ستمگران باشد. هدف در حكومت نباید جاه طلبی, سودجویی, كسب قدرت و پیروی از خواسته های شخصی باشد. حكومت وظیفه اش احیای اسلام و احكام فراموش شده اش و نیز احقاق حق ستمدیدگان و كیفر ستمگران است. امام علی درباره هدف از حكومت خویش می فرماید:
اللهم انك تعلم إنه لم یكن الذی كان منا منافسه فی سلطان و لا التماس شیء من فضول الحطام و لكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیإمن المظلومون من عبادك و تقام المعطله من حدودك;(۱۳) خدایا, تو می دانی تلاش ما در حكومت برای رسیدن به قدرت نیست و برای به دست آوردن كالای بی ارزش دنیا نیست, بلكه برای آن است كه نشانه ها و پرچم های هدایت دین را بر افرازیم و در شهرهای تو اصلاح كنیم تا بندگان ستمدیده تو در امان و آرامش قرار گیرند و حدود فراموش تو بر پا گردد و اجرا شود.
در جای دیگر می فرماید:
لم تكن بیعتكم ایای فلته و لیس إمری و إمركم واحدا انی إریدكم لله و إنتم تریدوننی لانفسكم إیهاالناس إعینونی علی إنفسكم و إیم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته حتی إورده منهل الحق و ان كان كارها;(۱۴) بیعت من با شما بدون اندیشه نبود, كار من و كار شما یكسان نیست ; من شما را برای خدا می خواهم كه در راه او كار زار كنید و شما مرا برای خود می خواهید. ای مردم, مرا به خاطر خودتان یاری دهید. به خدا سوگند حق ستمدیده را از ستمگر از روی عدل و انصاف بستانم و دماغ ستمگر را بر زمین بمالم تا او را به سرچشمه حق برسانم هر چند ناخشنود باشد.
امیرالمومنین اجرای عدالت را برای حكومت وظیفه الهی می داند و آن را پیمانی الهی قلمداد می كند و اجازه نمی دهد فرد مسلمانی كه به تعلیمات اسلام آگاهی دارد ساكت نشیند و تماشاگر بی عدالتی در جامعه باشد تا چه رسد به حكومت اسلامی كه عهده دار اجرای این وظیفه است. طبقه بندی افراد جامعه به ستمگر و ستمدیده, سیر و گرسنه, توانا و ناتوان و دیگر طبقاتی كه با روح عدالت سازگار نیست, نباید در جامعه باشد و در این راستا یكی از وظایف اصلی حكومت, مبارزه با این طبقات غیر عادلانه است; حضرت در این باره می فرماید:
لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما إخذ الله علی العلمإ إن لایقاروا علی كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها و سقیت كإس آخرها بكإس إولها;(۱۵) اگر آن اجتماع بزرگ نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پیمان خدا از دانشمندان نبود كه در برابر پرخوری و سیری ستمگر و گرسنگی ستمكش ساكت ننشینند و دست روی دست نگذارند, همانا افسار خلافت را بر دوش او می افكندم و مانند روزهای نخست در خانه می نشستم.
۳) زیبایی حكومت در عدالت است
در دیدگاه علی بن ابی طالب(ع) زیبایی و جمال حكومت به عدالت است و حكومت غیر عادلانه زشت چهره می نماید:
و العدل منها علی إربع شعب علی غائص الفهم و غورالعلم و زهره الحكم و رساخه الحلم;(۱۶) و عدل بر چهار شعبه است: فهمی ژرف نگر و دانش به حقیقت رسیده و حكومتی زیبا و بردباری استوار.
۴) بی عدالتی و فساد در حكومت
در اندیشه امام, اگر درحكومت عدالت نباشد. چنین حكومتی منجر به فساد و تباهی می شد و صلاح و شایستگی از جامعه رخت بر می بندد. عدالت شرط مشروعیت حكومت است و حكومت غیر عادل مشروعیت ندارد و باید علیه آن مبارزه كرد, زیرا چنین حكومتی جز گسترش فساد و تباهی وآلودگی چیزی به ارمغان نمیآورد. امام در نامه ای به اهل مصر دلیل پذیرش حكومت را چنین بیان می كند:
و انی الی لقإ الله لمشتاق و حسن جواره لمنتظر راج ولكننی آسی إن یلی إمر هذه الامه سفهائها و فجارها فیتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحین حربا و الفاسقین حزبا;(۱۷) همانا من به دیدار خدا اشتیاق فراوان دارم و زیبایی همسایگی او را در انتظارم و امیدوارم ولیكن بیم آن دارم كه حكومت این امت به دست ابلهان و ستمگران بیفتد و آنها مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صالحان به ستیز برخیزند و تبهكاران را حزب خود و یاران خویش قرار دهند.حكومتی كه در آن عدالت نباشد فتنه و شر است كه باید از آن در حذر بود. امام از حكومت بنی امیه به فتنه یاد می كند و از آن بیم می دهد و نتایج سوء آن را این گونه بر می شمرد:
إلا ان إخوف الفتن عندیعلیكم فتنه بنی إمیه فانها فتنه عمیإ مظلمه عمت خطتها و حضت بلیتها و إصاب البلإ من إبصر فیها و إخطا البلإ من عمی عنها و إیم الله لتجدن بنی امیه لكم إرباب سوء بعدی كالناب الضروس تعذم بفیها و تخبط بیدها و تزبن برحلها و تمنع درها...;(۱۸) آگاه باشید ترسناك ترین فتنه ای كه گرفتار آن خواهید شد فتنه بنی امیه است كه فتنه ای كور و تاریك است و به خدا قسم بنی امیه را می بینم كه پس از من زمامدار شما خواهند شد كه چون شتری پیر و بد خوی گاز می گیرند و با دستشان می كوبند و با پایشان لگد می اندازند و نمی گذارند شیرشان را بدوشند. آنها همچنان بر شما فرمان خواهند راند و هیچ كس از شما را باقی نخواهند گذاشت مگر آن كه برایشان سودی داشته باشد و ستمكاریشان همچنان ادامه خواهد داشت چنانچه توان انتقام نیابید و مبارزه تان همچون پیكار برده ای با ارباب نیرومند و فرمانبردار ناتوان با فرمانده توانا باشد فتنه آنها با چهره ای زشت و هراسناك به شما روی خواهد آورد و بخشی از دوران جاهلیت را پدید خواهند آورد.
حكومت بنی امیه را كه بر پایه بی عدالتی استوار بود, امام پیش بینی كرد و آنچه را امام به آن گوشزد می كند نیمی از جنایات زاییده از بی عدالتی در حكومت آنهاست. روابط خانوادگی, حسب و نسب, پول ها و رشوه هایی كه برای تثبیت حكومت خود خرج می كردند, نگاه برده وار به توده های مردم و اعمال شكنجه و زور, جنایاتی بود كه حكومت شان بر آنها قرار داشت, به عبارتی مصداق بارز حكومت غیر عادلی و جور بودند.
۵) حق حكومت بر مردم در اجرای عدالت
در دیدگاه امام(ع) اجرای عدالت از وظایف حكومت است; لیكن مردم نیز وظیفه ای در قبال حكومت دارندكه باید آن را انجام دهند و زمینه اجرای عدالت را برای حكومت فراهم كنند; بنابراین, حكومت حقی بر مردم دارد كه باید آن را ادا كنند و مردم نیز بر حكومت حقی دارند كه باید آن را ادا كند; از جمله مردم از حكومت حق عدالت گستری دارند كه حكومت باید آن را ادا كند و حكومت نیز حقی بر مردم دارد كه باید آن را ادا كنند.
امام در این باره می فرماید:
و إعظم ما افترض الله سبحانه من تلك الحقوق حق الوالی علی الرعیته و حق الرعیه علی الوالی فریضه فرضها الله سبحانه لكل علی كل فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدینهم فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه و لاتصلح الولاه الا باستقامه الرعیه فاذا إدت الرعیه الی الوالی حقه و إدی الوالی الی الرعیه حقها عزالحق بینهم و قامت منهاج الدین و اعتدلت معالم الدین و جرت علی اذلالها السنن فصلح بذلك الزمان و طمع فی تبار الدوله و یئست مطامع الاعدإ;(۱۹) بزرگ ترین این حقوق متقابل, حق حكومت بر مردم و حق مردم بر حكومت است. فریضه الهی است كه برای هر كدام بر دیگری حقوق مقرر فرموده. این حقوق را مایه انتظام روابط مردم و عزت دین آنان قرار داده است; مردم هرگز روی صلاح و شایستگی نخواهند دید جز آن كه حكومت صالح و شایسته باشد و حكومت به صلاح نخواهد رسید مگر آن كه ملت استوار و با استقامت باشد و هرگاه ملت به حقوق حكومت وفادار باشد و حكومت حقوق مردم را ادا كند همگان به صلاح خواهند رسید, اركان دین برپا خواهد شد و سنت ها در مجرای خود قرار می گیرد, محبت و یگانگی در درون امت حاكم می شود و دشمن از طمع داشتن به آن ملت مإیوس می شود.
امام حاكم را در ادای حقوق با دیگر مردم یكسان می داند و برای او امتیازی قائل نیست و برای هر كدام بر دیگری حقی قرار داده كه باید ادا كند, نظم و شایستگی جامعه و صلاح حاكم و عدالت گستری او وابسته به رعایت این حقوق است. استمرار و بقای حكومت و پیدایش روح اتحاد و نومید شدن دشمنان از نفوذ به درون ملت, در گرو ادای این حقوق است و رعایت نكردن این حقوق سبب رواج ستم, پراكندگی, تباهی در دین, پیروی از هوس ها, تعطیل شدن احكام دین, بروز بیماری روانی, پایمال شدن حقوق مردم, گسترش باطل و پیروزی تبهكاری خواهد شد.
● عدالت و حاكم
در اندیشه امام علی حاكم اسلامی باید عادل و عدالت گستر باشد و گرنه مشروعیت خود را از دست می دهد. اینك نمونه هایی از دیدگاه های امام در مورد عدالت حاكم را ارائه می كنیم:
۱) شركت در رنج و غم مردم
با نهایت شگفتی باید گفت علی بن ابی طالب(ع) در اندیشه سیاسی خود برای حاكم چیزی را فراتر از عدالت می خواهد. او می خواهد حاكم برای رعایت حال مردم باید از حق خویش نیز چشم پوشی كند و آنچه برای او مباح است خود را از آن محروم سازد. خوردن نان گندم, عسل و پوشیدن لباس خوب حرام نیست و خلاف عدالت نمی باشد به ویژه اگر از دست رنج خود آن را خریده باشد, ولی حاكم باید از این حق مباح چشم پوشی كند. او در نامه ای به عثمان بن حنیف فرماندار بصره می نویسد:
و لو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القز ولكن هیهات إن یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه و لعل بالحجاز إو الیمامه من لاطمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع إو إبیت مبطانا و حولی بطون غرثی و إكباد حری... إإقنع من نفسی بإن یقال هذا إمیرالمومنین و لا إشاركم فی مكاره الدهر إو إكون إسوه لهم فی جشوبه العیش;(۲۰) اگر بخواهم از عسل تصفیه شده و مغز گندم و بافته ابریشمی بهره گیرم, راه آن را می دانم, ولیكن دور است كه هوس بر من چیره شود و مرا به خوردن و غذای لذیذ وادار كند و شاید در حجاز ویمامه كسی باشد كه به گرده نانی دست نیابد و شكمی سیر نتواند كند. آیا من شب ها را در سیری سپری كنم و در اطراف من شكم های گرسنه و جگرهای تفیده باشد. آیا به این دل خود را خوش دارم كه مردم مرا امیرمومنان گویند و در ناگواری روزگار با آنها شریك نباشم و در سخت ترین شرایط زندگی با آنها سهیم نباشم و در زندگی سخت نمونه ای برای آنها نباشم.
بر اساس احساس شركت در غم و رنج مردم بود كه در سالمندی نان جو خشكیده را با زانو می شكست و آن را در انبانی قرار داده و بر آن مهر زده بود كه دخترانش به آنها دسترسی پیدا نكنند و به روغن مالیده نسازند و یا در زمستان سوزان شهر كوفه به یك جامه قناعت می كرد و می فرمود:
خداوند فرض كرده است بر پیشوایان عادل كه زندگی خود را در سطح زندگانی مستمندان قرار دهند تا درد فقر آنها را از پای در نیاورد.(۲۱)
۲) صفات حاكم
در اندیشه امام, حاكم باید این صفات را داشته باشد: زنده كننده احكام دین, دادخواهی ستمدیدگان, داد گرفتن از ستمگران, عدالت گستری در كشور اسلام, مفهوم بخشیدن به تمدن و فرهنگ اسلام و ایجاد صلاح و شایستگی در ملت اسلام. در این باره می گوید:
و قد علمتم إنه لاینبغی إن یكون الوالی علی الفروج و الدمإ و المغانم و الاحكام و امامه المسلمین البخیل فیكون فی إموالهم نهمته و لا الجاهل فیضلهم بجهله و لا الجافی فیقطعهم بجفائه و لاالخائف للدول فیتخذ قوما دون قوم و لا المرتشی فی الحكم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع و لا المعطل للسنه فتهلك الامه;(۲۲) قطعا می دانید آن كس كه حاكم بر جامعه مسلمانان می شود و بر ناموس و خون و مال مردم سرپرستی می كند, نباید بخیل باشد تا مردم را پریشان و آواره نكند و نباید نادان باشد تا مردم را گمراه نكند و نباید ستمگر باشد تا با ستم خود رشته جامعه را نبرد و نباید از دگرگونی روزگار هراس داشته باشد تا گروهی را بر گرده دیگر برتر نداند و در حكمرانی رشوه نگیرد تا حقوق مردم را پایمال نكند و یا آنها را تعطیل ننماید و سنت پیامبر را نباید رها كند تا امت اسلامی را به هلاكت نرساند.
امام لزوم عدالت را در حاكم چنان روشن و بدیهی می داند كه در آغاز سخن می فرماید: ((قطعا می دانید...)), بااین كه بسیاری از یاران وی به این موضوع آگاهی نداشتند, و مقصود این است كه اگر به فطرت خود رجوع كنید و عقل خود را حكم فرما نمایید این موضوع را درك خواهید كرد و این كنایه از این است كه منزه بودن حاكم از صفات زشت امری فطری است.
۳) پیشوای عادل
امام برترین بندگان خدا و بهترین آنها را پیشوای عادل می داند و پست ترین بندگان خدا را پیشوای ستمكار معرفی كرده و می فرماید:
فاعلم إن إفضل عبادالله امام عادل هدی وهدی فإقام سنه معلومه و إمات بدعه مجهوله و ان السنن لنیره لها إعلام و ان البدع لظاهره لها إعلام و ان شرالناس عندالله امام جائر ضل و ضل به فإمات سنه مإخوذه و إحیا بدعه متروكه;(۲۳) بدان برترین بندگان خدا در نزد خدا پیشوای عادلی است كه خود هدایت یافته و دیگران را هدایت می كند. سنت را بر پا می دارد و بدعت های ناشناخته را می میراند و همانا سنت ها روشن است و نشانه هایی دارد و بدعت ها نمودار است و نشانه هایی دارد و بدترین بندگان خدا در نزد خدا پیشوای ستمكار است كه خود گمراه است و دیگران را نیز گمراه می كند. سنتی را كه مردم با آن خو كرده اند بر می دارد و بدعتی را كه مردم از آن دوری جسته اند احیا می كند.
برتری حاكم عادل از آن روست كه خود هدایت یافته و راه سعادت و نیك بختی را می داند و دیگران را به دنبال خود می كشاند و مردم را به خوبی ها دعوت می كند و از زشتی ها بر حذر می دارد و سنت پیامبر را كه ضامن سعادت و سرفرازی در دنیا و آخرت است, در جامعه رواج می دهد و بدعت هایی كه ناشناخته و از عقل مردم به دور است و باگمراه كردن شیاطین رواج پیدا كرده بر می دارد.
حاكم عادل یك فرد بیش نیست; اما با درایت و اندیشه ای كه دارد, می تواند سعادت یك جامعه را تضمین كند و حاكم ستمگر خود گمراه است و دیگران را نیز گمراه می كند; پس بدترین بندگان خداست.
۴) حاكم و مال مردم
حاكم در جامعه اسلام نباید به مال مردم چشم داشته باشد و به آنها طمع ورزد.
چشم داشتن به مال مردم, پرتگاهی خطرناك است برای حاكم كه باید خود را از آن دور نگهدارد. او نباید در طول حكومت خود به یك نفر نیز ستم كند و باید دارای پرونده ای عاری از هر ستمی باشد:
والله لان إبیت علی حسك السعدان مسهدا إو إجر فی الاغلال مصفدا إحب الی من إن إلقی الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد و غاصبا لشیء من الحطام و كیف إظلم إحدا لنفس یسرع الی البلا قفولها و یطول فی الثری حلولها;(۲۴) به خدا سوگند, اگر شب ها مرا بر روی خارهای درشت بگذراند, و با غل و زنجیر بكشانند, برای من بهتر از آن است كه خدا وپیامبرش را در حالی دیدار كنم كه بر برخی از بندگان خدا ستمی كرده و یا به مال آنها چشمی دوخته باشد و چگونه به كسی ستم كنم برای جانی كه به سوی بلاهای آخرت می شتابد و پیكری كه روزگارانی دراز در زیر خاك می ماند.
زشت ترین كار دراندیشه امام, ستم كردن بر یك فرد و چشم داشتن به مال اوست كه خوابیدن بر خارهای درشت و پای در غل و زنجیر داشتن و تحمل سخت ترین شكنجه ها از آن آسان تر است.● عدالت و كارگزاران حاكم
امام علی(ع) عدالت را پایه راستین حكومت می داند و از صفات لازم حاكم می شمارد و آن را در كارگزاران حاكم و كسانی كه از طرف وی برای انجام كار حكومت مإموریتی دارند واجب می داند و كسانی كه از عدالت به دور باشند, شایستگی كارگزاری در حكومت اسلامی را ندارند. در این جا نمونه هایی از توصیه امام در مورد عدالت كارگزاران حاكم اسلامی را بیان می كنیم:
۱) عدالت مإمور گرفتن زكات
امیرالمومنین می خواهد عدالت را در تمام گوشه ها و زوایای حكومت فراگیر كند و هر كس به هر اندازه در حكومت اسلامی مإموریت و سرپرستی دارد و گوشه ای از آن را به عهده گرفته, از عدالت برخوردار باشد. ایشان به یكی از مإموران جمع آوری زكات می نویسد:
با پرهیزگاری خدای یگانه وبی شریك حركت كن و مسلمانی را نترسان و ناروا بر او مران و بیش ا زحق خدا از او مگیر و هرگاه بر قبیله ای وارد شدی به خانه آنان وارد مشو و در محل جمع شدن آنان در محل آب برداری برو, با آرامش حركت كن, بر آنها سلام كن و در تحیت بر آنها كوتاهی نكن, و به آنها بگو ای بندگان خدا, ولی خدا و خلیفه او مرا به سوی شما فرستاد تا حق خدا را كه در مال شماست بگیرم, آیا در مال شما حق خدا هست كه آن را به ولی او بپردازید, اگر كسی گفت نیست, به او كاری نداشته باش و اگر گفت بلی, با او همراه شو, او را نترسان و نیازار و بر او سخت نگیر و هر چه داد بگیر.(۲۵)
امام صادق(ع) پس از بیان این نامه می فرماید:
به خدا سوگند از زمانی كه امیرالمومنین(ع) از دنیا رفته است, هر حرمتی كه برای خدا بود هتك شد و به كتاب خدا و سنت پیامبر عمل نشد و حدی از حدود خدا بر پا نگردید تا امروز.(۲۶)
و سید رضی پیش از نقل این نامه می نویسد: ما از این گونه نامه ها آورده ایم تا روشن شود علی بر پا دارنده پایه های حق و به كار گیرنده نمونه های عدالت در خرد و كلان و كوچك و بزرگ است. در این نامه از كوچك ترین آداب اسلامی مانند سلام كردن و كوتاهی نكردن در تحیت تا دیگر آداب و اخلاق اسلامی و عدالت را به مإمور خود گوشزد می كند. امیرالمومنین در این نامه چگونگی سخن گفتن رانیز به مإمور خود میآموزد كه به آنها خطاب كند: ای بندگان خدا, و نگوید ای مردم, تا بدانند آنها به خدا بستگی دارند و هر چه دارند از خداست و آنچه باید بپردازند از آن خداست كه در میان مال آنها وجود دارد و باید پرداخت شود تا پرداخت آن بر آنها آسان باشد, زیرا پرداخت مال بر نفس انسان سخت است و باید به گونه ای آسان شود, همان گونه كه خداوند در قرآن به پیامبر فرمان می دهد در هنگام گرفتن صدقات از مردم برای آنها دعا كند كه آن دعا سبب آرامش دل آنها خواهد شد:
خذ من إموالهم صدقه تطهرهم و تزكیهم بها وصل علیهم ان صلاتك سكن لهم;(۲۷) بگیر از اموال آنها صدقه را كه آنها را پاك سازی و تطهیر كنی و برای آنها دعا كن, زیرا دعای تو سبب آرامش دل آنهاست.
۲) عدالت و جنگ
در آغاز ممكن است تصور شود میدان جنگ كه برای نابود كردن دشمن است و هدف در آن ریشه كنی دشمن است, نیازی به عدالت ندارد, زیرا عدالت برای حفظ حقوق افراد است و دشمنی كه باید نابود شود, حقوقی برایش متصور نیست تا اعمال شود; لیكن اندیشه تیزبین حضرت علی و دقت عمل او در گستره عدالت, حقوق دشمن رانیز در نظر گرفته و ازآن غافل نمی شود و به سربازان و فرمانده جنگ اجازه نمی دهد میدان جنگ, میدان فعالیت هواهای نفسانی آنها باشد و هر چه خواستند انجام دهند; دشمن نیز حقوقی دارد كه باید رعایت شود و نادیده گرفتن آنها اندیشه عدالت خواهی امام جایز نیست. ایشان در نامه ای به برخی از فرماندهان جنگ می نویسد:
اگر به سایه فرمان بردن از تو بازگشتند كه ما دوست داریم و اگر كارشان به جدایی و نافرمانی كشید آن را كه فرمانت برد برانگیز و با آن كه نافرمانی ات كند بستیز و بی نیاز باش با آن كه فرمانت برد از آن كه از یاریات پای پس نهاد.(۲۸)
در نامه دیگری به یكی از فرماندهان سپاه می نویسد:
از خدایی بترس كه از دیدار او ناچاری و جز آستانش پایانی نداری, جنگ مكن مگر با آن كه با تو بجنگد. در خنكی بامداد و پسین راه بسپار و در گرمگاه سپاه را فرود آر و در رفتن شتاب مدار, سر شب راه مرو كه خدا آن را برای آسودن قرار داده است و بار گشودن نه كوچ كردن... و كینه آنان شما را وا ندارد كه جنگ را آغاز كنید پیش از آن كه آنان را به راه راست راست دعوت كنید و درعذر را برویشان ببندید.(۲۹)
همچنین حضرت در نامه های متعددی به فرماندهان جنگ, آنان را به رعایت اصول اخلاقی و انسانی دعوت می كند.(۳۰)
عدالت گستری امیرالمومنین در جنگ دشمن را هم فرا می گیرد و سپاه و فرماندهان را دستور می دهد كه از آنچه مإموریت دارند پا فراتر نگذارند. برای گسترش عدالت در سرزمین هایی كه سپاهیان از آن عبور می كنند و برای حفظ جان و مال و ناموس و آبروی انسان هایی كه در سر راه سپاه قرار گرفته اند نیز امیرالمومنین تدبیر و اندیشه ای دارد, ایشان نامه به والیان آن سرزمین ها می نویسد كه لشكریان از حوزه مإموریت آنها عبور می كنند و به آنها گوشزد می كند كه مراقب سپاهیان باشند و اگر از آنها آزاری دیدند, گزارش كنند تا در این میان حق كسی پایمال نشود. او در نامه ای می نویسد:
من سپاهیانی را فرستاده ام كه به خواست خدا بر شما خواهند گذشت و آنچه را خدا بر آنان واجب داشته به ایشان سفارش كرده ام, از نرساندن آزار و بازداشتن گزند, و من نزد شما به موجب تعهدی كه در برابر شما دارم, از آزاری كه سپاهیان به مردم رسانند بیزارم مگر آن كه گرسنگی سربازی را ناچار كند و برای سیر كردن شكم خود جز آن راهی را نداشته باشد ; پس كسی كه دست به ستم گشاید او را كیفر دهید و دست بی خردان را از زیان رسانیدن به لشكریان و زحمت رساندن به ایشان در آنچه استثنا كردیم باز دارید. من در میان سپاه شما جای دارم, پس شكایت هایی را كه دارید به من برسانید و آنچه از آنان به شما می رسد جز به وسیله خدا و من توانایی بر طرف كردن آن را ندارید. با من در میان گذارید تا من به یاری خدا آن را تغییر دهم. ان شإالله.(۳۱)
بنابراین در دیدگاه علی بن ابی طالب آزار دیگران مردود است از هر كس كه باشد و او از آن بیزاری می جوید.
۳) عدالت در گرفتن بیت المال
از مواردی كه امام علی در اجرای عدالت در آن تإكید داشت, گرفتن بیت المال بود. مإموران مالیاتی باید در كار به عدالت رفتار می كردند و از تضیع حقی پرهیز می نمودند. در نامه ای به یكی از مإموران اخذ مالیات می نویسد:
با مردم از در انصاف در آیید و در بر آوردن حاجت های آنها شكیبایی ورزید. شما نگهبان گنج های مردمید و نمایندگان ملت هستید و سفیران پیشوایان. حاجت كسی را ادا ناكرده نگذارید و او را از آنچه مطلوب اوست باز مدارید. برای گرفتن خراج پوشش زمستانی و تابستانی مردم و چهارپایی را كه با آن كار می كنند و برده ای را كه برای خدمت گزاری نیاز دارند نفروشید و برای گرفتن درهمی كسی را تازیانه نزنید.و دست به مال كسی دراز نكنید; چه آن كس مسلمان باشد و یا هم پیمان با آنها.(۳۲)
۴) عدالت در فرماندار
فرماندار نماینده حاكم اسلامی است. او باید نشان دهنده عدالت حاكم باشد و چون منصوب حاكم است, كارهای او به حساب حاكم گذارده می شود. امیرالمومنین برای عدالت در این بخش از كارگزاران حكومت بیشتر تإكید داشت. در نامه ای به فرماندار حلوان می نویسد:
چون والی را هوا و خواهش نفس گوناگون شد, او را در اجرای بسیاری از موارد عدالت باز می دارد, پس باید كار مردم در آنچه حق است نزد تو یكسان باشد, زیرا ستم جای عدالت را نمی گیرد; پس خود را از آنچه مانند آن را نمی پسندی دور ساز و نفس خود را در كاری كه خدا بر تو واجب فرموده قرار ده. در امیدواری پاداش او و ترس از كیفر او و بدان كه دنیا خانه آزمایش است و كسی در آن لحظه ای نیاسوده است جز آن كه در روز رستاخیر مایه دریغ او شده است و هرگز هیچ چیز تو را از حق بی نیاز نگرداند و از جمله حق ها كه بر تو است این كه نگهبان نفس خویشتن باشی و به مقدار توانایی در كار رعیت كوشش نمایی و آنچه را از این كار به دست آری بهتر است از آنچه بذل می داری.(۳۳)
در این نامه فرماندار خود را فرمان می دهد كه جز هوای خدا را در سر نداشته باشد و با یك نگاه مردم را ببیند و آنچه را دوست ندارد رها كند, آسایش دنیا را نخواهد و بداند هیچ چیزی جای حق را نخواهد گرفت ; پس آن را رها نكندو در مراقبت از نفس خود كوشا باشد. این توصیه و برنامه ای است برای فرمانداران و هر آن كس كه در مسندی قرار دارد كه نباید از آن غفلت كند. غفلت از این توصیه ها و نیز حال مردم, در آخرت حسرت و ندامت به دنبال دارد:
إن تقول نفس یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله;(۳۴) روزی كه می گوید افسوس بر من از كوتاهی هایی كه در اطاعت فرمان خدا كردم.
حتی اذا جائتهم الساعه بغته قالوا یا حسرتنا علی ما فرطنا فیها و هم یحملون إوزارهم علی ظهورهم;(۳۵) زمانی كه قیامت ناگهان فرا می رسد, گویند افسوس بر ما كه درباره آن كوتاهی می كردیم و آنها بار سنگینی گناهانشان رابر دوش می كشند.
در نامه دیگر به قثم فرزند عباس فرماندار مكه می نویسد:
اما بعد مراسم حج را برای مردم بر پا دار و روزهای خدا را به یاد آنان آر و بامداد و شامگاه برای آنها بنشین و هر پرسشی را پاسخ گو و نادانان را تعلیم كن و با عالمان به گفت و گو پرداز و جز زبانت برای مردم پیام رسانی نداشته باش و جز رویت دربان نداشته باش و هیچ حاجتمندی را از خود محروم مگردان چه آن كه اگر در آغاز از درگاه تو رانده شد و در پایان حاجت او برآورده شد, تو را نستاید, و در مال خدا كه در نزد تو جمع شده است بنگر و آن را به عیال مندان و گرسنگانی كه نزدیكت هستند بده و به آنان كه مستمندند و سخت نیازمند و مانده برسان و باقی مانده آن را نزد ما فرست تا میان كسانی كه در نزد ما هستند قسمت كنیم.(۳۶)
در این نامه به فرماندار خود دستور می دهد كه در ذهن مردم روزهای خدا را یادآوری كند; همان مإموریتی را كه خداوند بر عهده حضرت موسی(ع) می گذارد و می فرماید:
و لقد إرسلنا موسی بآیاتنا إن إخرج قومك من الظلمات الی النور و ذكر هم بآیات الله;(۳۷) به تحقیق فرستادیم موسی را با نشانه های خودمان كه بیرون آور قومت را از تاریكی ها به سوی نور و روزهای خدا را به یاد آنان بیاور.
فرماندار علی(ع) گذشته از كارهای اجرایی, كار فرهنگی نیز باید انجام می داد و مردم را با روزهای خدایی آشنا سازد, همان گونه كه موسی و دیگر پیامبران خدا انجام می دادند.
مقصود از روزهای خدایی (ایام الله) روزهایی هستند كه نشانه های قدرت خدا در آنها واقع شده و برامت های گذشته, نوح, هود, صالح, لوط, شعیب و دیگر پیامبران وقایقی اتفاق شده كه قدرت خدا را نشان می دهد.
علی بن ابی طالب(ع) به فرماندار خود دستور می دهد كه جلسات پرسش و پاسخ بگذارد, مردم را اجازه عمومی دهد كه بر او وارد شوند و در هر موضوعی كه بخواهند بپرسند و او در كمال نشاط پاسخ آنها را بگوید و از پاسخ آنها دریغ نكند, نادانان را آموزش دهد و نشر علم كند, خانه فرماندار خانه علم باشد, سرچشمه پاك دانش باشد كه تشنگان حقیقت به آن روی آورند و تشنگی دانش خود را از معرفت و شناخت سیراب بكنند, زیرا خدا به همان گونه كه از نادانان پیمان جست و جوی دانش را گرفته و آنها را به طلب علم فرمان داده است. از عالم و دانشمند پیمان آموزش دادن راگرفته كه دانش خود را برای آموزش دیگران به كار گیرند:
قال موسی بن جعفر(ع): زاحموا العلمإ فی مجالسهم و لو جثوا علی الركب فان الله یحیی القلوب المیته بنور الحكمه كما یحیی الارض بوابل المطر;(۳۸) موسی بن جعفر(ع) فرمود: حضور خود را در نزد علما بسیار زیاد و پرجمعیت كنید و در مجالس آنان هر چند بر زانو و افتان و خیزان نشسته باشید; زیرا خداوند دل های مرده را با نور حكمت زنده می كند همانند زمین كه با تندباران زنده می كند.علی بن ابی طالب از فرماندار خود می خواهد كه برای خود حاجب و دربان نگذارد و هر كه خواست به دیدار او رود به مانعی بر خورد نكند و بداند این مقامی كه به وی رسیده از دیگری بوده و دیری نمی پاید از او گرفته می شود و به دیگری سپرده خواهد شد; پس این فرصت را كه به دست او رسیده غنیمت داند از بندگان خدا روی برنتابد و میان خود و آنان دربان نگذارد و با گشاده رویی از آنان دیدار كند و باید بداند كه دوستی خدا با او در گرو دوستی مردم است با او و دشمنی خدا با او در گرو دشمنی مردم با اوست. او خدمت گذاری است كه باید در خدمت مردم باشد و با حسن خدمت خود خدا را از خود راضی و خشنود گرداند و در بر آوردن حاجت مردم بكوشد در آغاز مراجعه آنها به او حاجت آنها را بر آورد. چون ستمگرانی نباشد كه با تكبر و خودبینی مردم را به هیچ می انگارند و آنها را تحقیر می كنند و آزار می دهند, آن گاه برای خود ستایی به دل خوشی آنان می پردازند كه این دلخوشی در پایان كار با وجود آن اذیت و آزار, ارزشی ندارد و پاداشی داده نمی شود.
۴) عدالت در قضاوت
یكی از وظایف بسیار مهم قاضی, اجرای عدالت است. مردی بر امیرالمومنین(ع) وارد شد و چند روزی مهمان او بود; سپس برای دادخواهی به نزد آن حضرت رفت و پیش از آن چیزی نگفته بود. حضرت به او فرمود: برای محاكمه آمده ای و طرف دعوایی هستی, گفت: آری. فرمود: از خانه ما بیرون رو, زیرا پیامبر(ع) نهی فرمود از این كه طرف دعوا مهمان شود مگر این كه طرف دیگر او نیز مهمان گردد.(۳۹)
عدالت در قضاوت به قاضی حق نمی دهد یكی از دادخواهان را بر دیگری ترجیح دهد یا راه چگونگی پیروزی را بر او بیاموزد. قاضی باید عادل باشد تا بتواند داد ستمدیده را از ستمگر بستاند و زمانی كه برای دادخواهی به او مراجعه می كنند باید داد مظلوم را از ظالم بگیرد و حقوق بر باد رفته را بر گرداند. قضاوت از منصب های ارزشمندی است كه از طرف خدا و پیامبر خدا و امام معصوم(ع) به قاضی رسیده و قاضی نماینده خدا و نماینده پیامبر است. امیرالمومنین(ع) به شریح قاضی فرمود:
قد جلست مجلسا لایجلسه الا نبی إو وصی إو شقی;(۴۰) به تحقیق در جایگاهی نشسته ای كه در آن پیامبر یا جانشین او و یا تیره بخت می نشیند.
امام صادق(ع) فرمود:
از قضاوت بپرهیزید, زیرا قضاوت برای امام است كه دانای به قضاوت است و عدالت را در مسلمانان اجرا می كند. قضاوت برای پیامبر یا جانشین پیامبر است.(۴۱)
قضاوت از شوون ولایت است كه امام معصوم(ع) آن را تفویض كرده و فاسق (غیر عادل) شایستگی ولایت را ندارد.
امیرالمومنین(ع) فرمود:
دشمن ترین مردم به خدا دو نفرند: مردی كه خدا او را به خود وا نهاده و از راه راست دور افتاده... و مردی كه پشتواره ای از نادانی فراهم كرده و خود را میان مردم نادان در انداخته, شتابان در تاریكی فتنه می تازد... آنچه را خود نپذیرد علم به حساب نیاورد و جز روش خود روشی را حق نداند. اگر حكمی را نداند آن را بپوشاند تا نادانی او نهفته بماند... . پس میان مردم به قضاوت نشیند و خود را عهده دار گشودن مشكل دیگری بیند... . خون بی گناهان از حكم ستمكارانه او در خروش است و فریاد میراث بر باد رفتگان همه جا در گوش.(۴۲)
برای قضاوت میان مردم از رعیت خود آن را برگزین كه نزد تو برترین است, آن كس كه كارها بر او دشوار نباشد و ستیز خصمان او را به لجاجت نكشاند و در خطا پایداری نكند و چون حق را شناخت در بازگشت به آن در نماند و نفس او در طمع ننگرد و تا رسیدن به حق به اندك شناخت آن بسنده نكند و در شبهات درنگش از همه بیشتر باشد و حجت را پیش از همه به كاربرد و از آمد و شد صاحبان دعوی كمتر به ستوه آید و در آشكار گشتن كارها شكیباتر باشد و چون حكم روشن باشد در قضاوت قاطع تر باشد, آن كس كه ستایش فراوان وی را به خود بینی نكشاند و خوش آمد گویی او را برنیانگیزاند.(۴۳)
● عدالت و شورا
شورا در اسلام از اركان اصیل سیاست است كه خداوند به پیامبر فرمان می دهد در كارهای سیاسی اجتماعی با دیگران مشورت كندو به او می فرماید: ((و شاورهم فی الامر))(۴۴) و در آیه دیگر در شماره صفات نیك مومنان می فرماید: ((و امرهم شوری بینهم));(۴۵) شورا در تمام امور سیاسی اجرا می گردد. در این دو آیه به این موضوع اشاره شده است. در آیه اول واژه ((الامر)) كه با ((الف و لام)) آمده اطلاق دارد و شامل تمام امور می گردد و در آیه دوم كه واژه ((امر)) اضافه شده به ضمیر جمع, عموم و شمول دارد و تمام كارهای سیاسی اجتماعی فردی را شامل می شود.
شورا نه تنها در امور مهم و بزرگ باید اجرا گردد كه در امور كوچك خانوادگی نیز اجرا می گردد:
فان إرادا فصالا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیها;(۴۶) پس از آن كه خداوند حق شیرخوار را در شیرخواری دو سال قرار داده است, می فرماید: اگر پدر و مادر خواستند پیش از این مدت فرزندشان را از شیر بگیرند با رضایت و مشورت كه میان خودشان اجرا كرده اند باكی بر آنها نیست.
پس مشورت در تمام كارها اجرا می شود جز كارهایی كه در مورد وحی هستند. آنچه را خداوند به پیامبر به صورت وحی القا می كند پیامبر نباید در آنها مشورت كند و تنها باید از طریق وحی آنها را بگیرد و به مردم برساند و پیامبر واسطه میان خلق و خالق است. خود حق اظهار نظر در آن ندارد, مومنان نیز حق نظر در آن ندارند و بر این اساس این گونه امور از دایره مشورت بیرون هستند; اما كارهای دیگر كه در ارتباط با اداره مسلمانان در امور سیاسی, اجتماعی, اقتصادی, فردی و دیگر امور است می توان در آنها مشورت كرد.
حاكم و كارگزاران حكومت در تمام شوون حكومت باید در كنار مردم باشند و از رإی و اندیشه آنان استفاده كنندو آرای آنان را پشتوانه كار خویش قرار دهند و این همان معنای حكومت مردمی در اسلام است.
امیرالمومنین فرمود:
من شاور الرجال شاركها فی عقولها;(۴۷) كسی كه با مردان مشورت كند با اندیشه آنان شریك می شود.
و فرمود:
من شاور ذوی الالباب دل علی الرشاد;(۴۸) كسی كه با صاحبان اندیشه مشورت كند به حق و حقیقت می رسد.
و نیز فرمود: ((لاظهیر كالمشاوره(۴۹); هیچ پشتیبانی چون مشورت كردن كمك نمی دهد)).
بنابراین حاكم اسلامی با مشورت كردن با مردم, فواید زیر را به دست میآورد: بخشیدن شخصیت به افراد ملت, رشد فكری مردم, احساس تعهد و مسئوولیت مردم در انجام دادن كار شناسایی راه درست و اندیشه صحیح, مردمی شدن حكومت و رفع استبداد در آن به ویژه در زمان غیبت امام معصوم(ع) كه حقیقت و واقعیت پنهان شده و هیچ كس نمی تواند بگوید آنچه را من می گویم حق است و آنچه را می دانم حقیقت است.
عدالت می گوید برای جستن حقیقت باید از رإی و اندیشه دیگران استفاده كرد و برای پیدا كردن راه عادلانه از دیگران كمك گرفت و برای تإمین منافع همگانی و مصلحت عمومی و اجرای عدالت اجتماعی باید با استفاده از اندیشه دیگران راه عادلانه پیدا كرد. شخصیت دادن به دیگران و زمینه رشد فكری آنها را تإمین كردن, از اجرای عدالت است و استبداد و تك روی در تصمیم گیری به ویژه در قبال سرنوشت دیگران, ستم بر حق دیگران و ضد عدالت است. رواج قانون مشاوره در حكومت اسلامی اجرای عدالت اجتماعی است و برای رسیدن به حقیقت و كمتر شدن اشتباه و خطا كمك می كند, و همان گونه كه اجرای مشورت در مردم نوعی عدالت اجتماعی است, چگونگی این مشورت نیز باید عادلانه باشد.
● عدالت در مشاور
عدالت در مشاور این است كه پس از مشورت, با نتیجه آن مخالفت نورزد و آن را به كار گیرد و بداند مخالفت كردن: با نتیجه مشورت كار عاقلانه ای نیست و روزگار او را به كیفر این مخالفت خواهد رسانید. امیرالمومنین(ع) فرمود: ((الخلاف یهدم الرإی(۵۰); مخالفت كردن با اندیشه دیگران اندیشه را نابود می كند)), و نیز ((من استبد برإیه هلك;(۵۱) كسی كه در كارها تك روی كند هلاك می گردد)).
پیامبر اكرم(ص) فرمود:
مشاوره العاقل الناصح رشد و یمن و توفیق من الله فاذا إشار علیك الناصح العاقل فایاك و الخلاف فان فی ذلك العطب;(۵۲) مشورت كردن با اندیشمند پندآموز به حقیقت رسیدن و بركت و توفیق از طرف خداست ; پس هر گاه پندآموز اندیشمند پاسخ مشورت تو را داد با آن مخالفت نكن كه در گرفتاری و سختی قرار می گیری.
امام صادق(ع) فرماید:
و ایاك و الخلاف فان خلاف الورع العاقل مفسده فی الدین و الدنیا;(۵۳) تو را بر حذر می دارم از مخالفت كردن با نتیجه مشورت, زیرا مخالفت كردن با اندیشه شخص پرهیزگار دانا تباهی در دین و دنیا را در پی دارد.
● عدالت در مستشار
مستشار باید عادل باشد, زیرا مشورت با هر كس درست نیست و در مشورت, سرنوشت را به دست او سپردن است; پس با هر كس نباید مشورت كرد و عاقبت كار خود را به هر كس نباید داد; با كسی باید مشورت كرد كه خیانت در مشورت نكند, دروغ نگوید, خلاف حق را حق جلوه ندهد و جز خیر و سعادت مشاور چیزی را نخواهد و این عدالت در مستشار و آن مشورتی است كه خداوند و پیشوایان دین به آن دستور داده اند.
عدالت در مستشار با تعبیرهای گوناگونی از امامان معصوم: به ما رسیده است, به ویژه از امیرالمومنین(ع) كه برخی از صفات نیك را در مستشار لازم دانسته است و از برخی از صفات زشت مبرا. صفات نیك كه باید در مستشار باشد می توان در قالب روایات زیر بیان داشت: امیرالمومنین(ع) فرمود:
شاور فی حدیثك الذین یخافون الله;(۵۴) مشورت كن در كار خود با كسانی كه ترس از خدا دارند.
امام صادق(ع) می فرماید:
شاور فی إمورك مما یقتضی الدین من فیه خمس خصال: عقل و حلم و تجربه و نصح و تقوی;(۵۵) مشورت كن در امور مربوط به دین با كسی كه این پنج خصلت را داشته باشد: عقل, بردباری, تجربه, پندآموزی و پرهیزگاری.
امیرالمومنین(ع) در نامه به مالك اشتر می فرماید:
ولاتدخلن فی مشورتك بخیلا یعدل بك عن الفضل ویعدك الفقر و لاجبانا یضعفك عن الامور و لا حریصا یزین بك الشره بالجور فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها السوء الظن بالله;(۵۶) در مشورت خویش بخیل را راه نده, زیرا تو را از بخشش باز می دارد و وعده فقر به تو می دهد, و در مشورت خود ترسو را راه نده كه تو را از انجام كارها ناتوان می كند, و در مشورت خود آزمند را راه نده كه تو را به ستمگری وا می دارد, زیرا بخل و ترس و آز عزیزه های گوناگونی هستند كه برگشت تمامی آنها به بدگمانی به خداست.
از مجموع این سخنان به دست میآید كه مستشار باید مسلمان, عاقل, بردبار, پندآموز, دلسوز, كاردان, باتجربه و پرهیزگار باشد و از صفاتی مانند بخل, ترس, حرص, استبداد در رإی, نفاق, لجاجت و نادانی مبرا باشد; بنابراین از لزوم برخی از صفات نیك در مشاور و مستشار و بری بودن وی از برخی از صفات زشت به دست میآید كه باید در مشورت عدالت اجرا شود و هر كدام از مشاور و مستشار از عدالت بهره ای داشته باشد. بهترین و بالاترین مشورت, مشورتی است كه عدالت در آن اجرا گردد و هرگاه عدالت در مشورت رعایت شود, شركت در آن از دیدگاه امیرالمومنین(ع) لازم است:
فلا تكفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل;(۵۷) از گفتار حق و مشورت با عدالت خودداری نكنید.
یعنی هرگاه شروط مشورت عادلانه و اسلامی پیدا شد و مشورت از روی عدالت بود, باید در آن شركت كرد و از پندآموزی و بیان مصلحت كار دریغ نكرد.
آیه الله سید نورالدین شریعتمدار جزائری(۱)
پی نوشت ها
۱. استاد حوزه علمیه قم و دانشگاه ها.
۲. راغب اصفهانی, معجم مفردات الفاظ القرآن (دارالكتب العربی) ص ۳۳۶.
۳. ابن منظور, لسان العرب (نشر ادب الحوزه) ج ۱۱, ص ۴۳۲.
۴. شیخ طوسی, المبسوط (چاپ المكتبه المرتضویه) ج ۷, ص ۲۱۷.
۵. محمد حسین طباطبایی, المیزان فی تفسیر القرآن, ج ۱, ص ۲۷۱.
۶. نهج البلاغه, كلمات قصار, كلمه ۳۷.
۷. مجله نقد و نظر, سال سوم, ش ۲ و ۳ , ص ۸ و ۹.
۸. ملامحسن فیض كاشانی, تفیسر صافی, ذیل آیه ۷, سوره الرحمن.
۹. نهج البلاغه, خطبه ۹۱.
۱۰. نهج البلاغه, خطبه ۱۵.
۱۱. نهج البلاغه, خطبه ۱۲۶.
۱۲. همان.
۱۳. همان, خطبه ۱۳۱.
۱۴. همان, خطبه ۱۳۶.
۱۵. همان, خطبه ۳.
۱۶. همان, كلمات قصار, كلمه ۳۱.
۱۷. همان, نامه ۶۲.
۱۸. همان, خطبه ۹۳.
۱۹. همان, خطبه ۲۱۶.
۲۰. همان, نامه ۴۵.
۲۱. همان, خطبه ۲۰۹.
۲۲. همان, خطبه ۱۳۱.
۲۳. همان, خطبه ۱۶۴.
۲۴. همان, خطبه ۲۲۴.
۲۵. همان, ۲۵.
۲۶. محمدتقی شوشتری, بهج الصباغه, ج ۱۲, ص ۲۴۴.
۲۷. توبه (۱۰) آیه ۱۰۳.
۲۸. نهج البلاغه, نامه ۴.
۲۹. همان, نامه ۱۲.
۳۰. ر. ك: همان, نامه ۱۴.
۳۱. همان, نامه ۶۰.
۳۲. همان, نامه ۵۱.
۳۳. همان, نامه ۵۹.
۳۴. زمر (۳۹) آیه ۵۶.
۳۵. انعام(۶) آیه ۳۱.
۳۶. نهج البلاغه, نامه ۶۷.
۳۷. ابراهیم(۱۴) آیه ۵.
۳۸. ابن شعبه حرانی, تحف العقول, ص ۳۸۳.
۳۹. محمد بن حسن حرعاملی, وسائل الشیعه, باب۳, آداب القاضی, ح۱.
۴۰. همان, باب ۱۸, ابواب صفات القاضی, ح ۲۰.
۴۱. همان, باب ۲, صفات القاضی, ح ۳.
۴۲. نهج البلاغه, خطبه ۱۷۰.
۴۳. همان, نامه ۵۳.
۴۴. آل عمران(۳) آیه ۱۵۹.
۴۵. شوری (۴۲) آیه ۲۸.
۴۶. بقره (۲) آیه ۲۳۳.
۴۷. نهج البلاغه, كلمات قصار, كلمه ۱۶۱.
۴۸. محمد باقر مجلسی, بحارالانوار, ج ۷۲, ص ۱۰۵.
۴۹. همان, ص ۱۰۴.
۵۰. همان, ص ۱۰۵.
۵۱. همان.
۵۲. همان, ص ۱۰۲.
۵۳. همان, ص ۱۰۱.
۵۴. همان, ص ۹۸.
۵۵. همان, ج ۷۵, ص ۱۰۳.
۵۶. نهج البلاغه, نامه ۵۳.
۵۷. همان, خطبه ۲۱۶.
منبع : نشریه علوم سیاسی


همچنین مشاهده کنید