یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رودکی


رودکی
زندگی نامه :

حكیم فریدالدین ابوالحسن محمد عبدا… و یا به روایت دیگر ابو عبدا… جعفر بن محمد بن حكیم بن عبدالرحمن شاعر بزرگ اواسط قرن سوم است كه او را استاد شاعران و پیش قراول شاعران فارسی زبان خوانده اند كه در اواخر حكومت صفاریان در قریه رودك در ماورالنهر نزدیك سمرقند به دنیا آمد و به همین دلیل رودكی نامیده شد ولی برخی دیگر معتقد هستند كه چون او اهل موسیقی بوده و سازی به نام رود را بسیار خوب و زیبا می نواخته به او رودكی گفتند كه البته در این مورد جای تردید و شك است چون در این صورت باید به او رودی می گفتند نه رودكی . گفته شده است كه او كور به دنیا آمده و همه عمر از روشنایی چشم محروم بوده و دلیل بر این مدعا آن است كه گفته شده از او درباره رنگ سوال كردند كه رنگ در نزد تو چگونه است گفت : مانند شتر ، شاعران بعد از رودكی نیز به كوری او اشاره داشته اند مانند : دقیقی، ناصر خسرو و فردوسی . از سرگذشت و زندگی او اطلاع كامل و دقیقی در دست نیست به جز اطلاعاتی پراكنده چنانچه محمد عونی گفته است كه رودكی در دوران كودكی بسیار تیز هوش بوده به طوری كه در ۸ سالگی قرآن را حفظ كرده و هم چنین او دارای آواز و صوتی دلكش بوده و در موسیقی نیز استادی ماهر بوده است .
او در دوران ظهور ادبی خود شهرت بسزایی پیدا كرد به طوری كه به دربار امیر نصر سامانی راه پیدا كرد و شاعر دربار شد و به اوج ترقی رسید و ثروتی كه در آن زمان سابقه نداشته به دست آورد ولی این ثروت را در دوران پیری از دست داد و با سختی زندگی می گذراند كه تاریخ نویسان در مورد سال وفات او اختلاف نظر دارند . برخی نوشته اند كه او در سال ۳۲۹ &#۶۵۲۵۹; .ق در محل تولد خود درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد و برخی دیگر سال وفات او را ۳۴۳ &#۶۵۲۵۹; .ق نوشته اند .
ویژگی سخن
رودكی یكی از بزرگترین شاعران ایران است كه او را استاد شاعران نامیده اند . او در فنون مختلف شعر استاد و ماهر بوده ، سخنان وی در تشبیه و وصف كم نظیر است و دارای لطافت و انسجام خاصی می باشد . با خواندن اشعار او روح طرب و شادی را احساس می كنیم و سستی و اندوه و غم را در اشعارش نمی بینیم و در عین سادگی و روانی اشعارش متوجه قدرت و استادی در بیان كلامش می شویم . در مورد تعداد ابیات اشعار او سخنها بسیار گفته اند كه برخی تعداد ابیات او را به یك میلیون بیت تخمین زده اند كه از این مقدار فقط چند هزار بیت یا كمتر به ما رسیده است . موضوعات اشعار او شامل سه قسمت است : ۱- مدایح ۲- خمریات ۳- عشقیات
معرفی آثار
مهمترین اثر رودكی كه اكنون جز ابیات پراكنده از آن باقی نمانده كلیله و دمنه منظوم است كه به دستور امیر نصر بن احمد سامانی این كتاب را به نظم كشید . رودكی غیر از منظومه كلیله و دمنه مثنوی های دیگر نیز داشت كه امروز فقط ابیات پراكنده از آن مثنوی ها در دست است .
گزیده ای از اشعار
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب با صد هزار زینت و آرایش عجیب
شاید كه مرد پیر بدین گه جوان شود گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب
چرخ بزرگوار یكی لشگری بكرد لشگرش ابر تیره و باد صبا نقیب
نقاط برق روشن و تندرش طبل زن دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
آن ابر بین كه گرید چون مرد سوگوار و آن رعد بین كه نالد چون عاشق كثیب
خورشید ز ابر تیره دهد روی گاه گاه چونان حصاریی كه گذر دارد از رقیب
یك چند روزگار جهان دردمند بود به شد كه یافت بوی سمن را دوای طیب
باران مشك بوی ببارید نو بنو وز برف بركشید یكی حله قصیب
گنجی كه برف پیش همی داشت گل گرفت هر جو یكی كه خشك همی بود شد رطیب
لاله میان كشت درخشد همی ز دور چون پنجه عروس به حنا شده خضیب
بلبل همی بخواند در شاخسار بید سار از درخت سرو مر او را شده مجیب
صلصل بسر و بن بر با نغمه كهن بلبل به شاخ گل بر بالحنك غریب
اكنون خورید باده و اكنون زیید شاد كه اكنون برد نصیب حبیب از بر حبیب* * *
مرا بسود و فرو ریخت آنچه دندان بود نبود دندان لابل چراغ تابان بود
سپید سیم زده بود و در و مرجان بود ستاره سحری بود و قطره باران بود
یكی نماند كنون ز آن بسود و بریخت چه نحس بود همانان كه نحس كیوان بود
نه نحس كیوان بود نه روزگار دراز چه بود منت بگویم قضای یزدان بود
جهان همیشه چنین است گرد گر دانست همیشه تا بود آیین گرد گردان بود
همان كه درمان باشد به جای درد شود و باز درد همان كز نخست درمان بود
كهن كند به زمانی همان كجا نو بود و نو كند به زمانی همان كه خلقان بود
بسا شكسته بیابان كه باغ خرم بود و باغ خرم گشت آن كجا بیابان بود
همی چه دانی ای ماه روی مشكین موی كه حال بنده ازین پیش بر چه سامان بود
به زلف چوگان نازش همی كنی تو بدو ندیدی آنگه او را كه زلف چوگان بود
شد آن زمانه كه رویش بسان دیبا بود شد آن زمانه كه مویش بسان قطران بود
چنانكه خوبی مهمان و دوست بود عزیز بشد كه باز نیامد ، عزیز مهمان بود
بسا نگار كه حیوان بدی بدو در چشم بروی او در چشم همیشه حیران بود
شد آن زمانه كه او شاد بود و خرم بود نشاط او بفزون بود و بیم نقصان بود
* * *
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند جان گرامی به جانش اندر پیوند
دایم بر جان او بلرزم از یراك مادر آزادگان كم آرد فرزند
از ملكان كس چنو نبود ، جوانی رادو سخندان و شیرمرد و خردمند
كس نشناسد همی كه كوشش او چون خلق نداند همی كه بخشش او چند
دست و زبان زر و در پراكند او را نام به گیتی نه از گزاف پراكند
در دل ما شاخ مهربانی بنشاست دل نه به بازی ز مهر خواسته بر كند
همچو معماست فخر و همت او شرح همچو آبستاست فضل و سیرت او زند
گرچه بكوشند شاعران زمانه مدح كسی را كسی نگوید مانند
سیرت او تخم گشت و نعمت او آب خاطر مداح او زمین برومند
سیرت او بود وحی نامه به كسری چونكه به آئینش پند نامه بیاكند
سیرت آن شاه پند نامه اصیلست ز آنكه همی روزگار گیرد ازو پند
هركه سر از پند شهریار بپیچد پای طرب را به دام گرم درافكند
كیست به گیتی ؟ خمیر مایه ادبار آنكه به اقبال او نباشد خرسند
هركه نخواهد همی گشایش كارش گو بشو و دست روزگار فرو بند
ای ملك از حال دوستانش همی ناز ای فلك از حال دشمنانش همی خند
آخر شعر آن كنم كه اول گفتم دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید