یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

از مشارکت خودجوش تا مشارکت برانگیخته


از مشارکت خودجوش تا مشارکت برانگیخته
۱) انتخابات در مقاطع مختلف تاریخ انقلاب‌اسلامی ایران نقشی حیاتی در تحولات سیاسی کشور داشته و مهمترین ساز و کار مشارکت توده‌های سیاسی نیزتعریف گشته است. چرا که انتخابات هم در مقام عمل و هم در مقام نظر بستری برای رقابت و چالشهای جناحی و گروهی، ابزاری برای بیان تقاضاها، عاملی در تعدیل و توازن قدرت اشخاص و جناح ها و زمینه تغییر گردش نخبگان و سیاستها بوده‌است.
از سوی دیگر حضور در انتخابات ازجمله شاخصه هایی است که نماد مشارکت سیاسی مردم در تصمیم گیری و ساختن سرنوشت خود محسوب می‌شود.
در همین راستا مشارکت سیاسی را نیز می توان به عنوان پدیده‌ای جدید در نظام‌های سیاسی معاصر نقطه ی تلاقی جامعه و حکومت قلمداد کرد. امروزه مشارکت سیاسی به عنوان یکی از مولفه‌های اساسی توسعه یافتگی به شمار می‌رود و میزان و درجه مشارکت مردمی نیز به نوع رژیم حاکم مربوط می شود. از سوی دیگر قوام و پایداری هرگونه مشارکتی به خاستگاه فرهنگ سیاسی جامعه هم بستگی دارد. چرا که فرهنگ سیاسی بعنوان عاملی مهم در تعیین ماهیت سیاسی افراد جامعه ، نگرش‌ها ،ارزش‌ها و هنجارهای جامعه را در باره سیاست و قدرت مشخص می‌کند. از این منظر اگر فرهنگ سیاسی را مجموع نگرش عامه مردم نسبت به قدرت سیاسی و الگوهای رفتاری ثابت مردم از نظر سیاسی بدانیم مشارکت مطمئن‌ترین وسیله نیل به هدف فوق می‌باشد. ناگفته مبرهن است کم وکیف مشارکت انتخاباتی مردم می‌تواند میزان مشروعیت و کارآمدی نظام و کارگزاران حکومتی را نشان دهد و از سویی به منزله پشتوانه ملی در سطح داخلی و اعتبار و پرستیژ در سطح بین‌المللی قلمداد شود.
با استناد به این موارد در آستانه هر انتخاباتی رفتار نهادها و ارگان‌های دخیل نظام در امر اجرا و نظارت باید به گونه ای باشد که بتواند مشارکت گسترده و فعال بخش‌های مختلف جامعه را که خواهان حضور قانون در انتخابات هستند فراهم سازد. لذا هرگونه محدودسازی انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان می بایست مستند به توجیهات قانونی باشد تا گستره مشارکت های عمومی و حزبی اقشار مختلف جامعه را نه در منگنه تحدید قرار دهد و نه شبهه ای از تهدید متولیان امر را در اذهان جلوه نماید.
۲) در یک منظر کلی می توان با توجه به کیفیت و کمیت مشارکت در نظام‌ها و رژیم‌های سیاسی دو نوع مشارکت را که نشانگر دخالت مستقیم مردم در امور سیاسی باشد به ترتیب ذیل معرفی نمود.
نخست مشارکت خودجوش که در این الگو مردم به واسطه علایق و سلایق خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به دور یکدیگر جمع شده و انجمن و حزب و نهادی را تشکیل می دهند. زمینه تاریخی این نوع مشارکت را می‌توان در تحولات سیاسی و اجتماعی که در مغرب‌زمین اتفاق افتاد و در سیر تاریخی آن منجر به لیبرالیسم سیاسی و دموکراسی شده جستجو کرد. از سوی دیگر در پی تاسیس نظام های دموکراتیک، سیاستمداران به این واقعیت پی بردند که مشارکت مردم نه تنها حیطه اقتدار و حکومت حاکمان را تهدید نمی‌کند بلکه در جهت توانمندسازی نظام در مواجهه با مسائل و بحران‌های سیاسی موثرترین عامل حفظ و ثبات استقلال و اقتدار کشور است.
بنابراین نظام های سیاسی در برابر تغییرات جامعه و خواسته‌های مردم از خود انعطاف نشان دادند و با فراهم کردن وسایل گسترش مشارکت های عمومی در قالب نهادهای غیررسمی به ایجاد و استقرار نهادهای دموکراتیک در جهت حفظ و کنترل عقلانی جامعه اقدام کردند.
مشارکت نوع دوم، مشارکت برانگیخته است . در این الگو حکومت‌ها بخاطر منافع خود، به ایجاد انگیزش در مردم جهت مشارکت دامن می‌زنند. این نوع مشارکت برای جلوگیری از گسترش مشارکت گروه‌ها، انجمن‌ها و احزاب خودجوش است تا موجودیت اقتدارگرایی دولت‌ها رادر معرض خطر و آسیب های ناشی از نارضایتی های عمومی قرار ندهد.
به عبارت دیگر دولت‌ها با ایجاد نهادهای رسمی و احزاب فرمایشی در جهت کنترل مشارکت خودجوش برمی‌آیند. در این شکل مشارکت سیاسی برانگیخته نشانه توسعه سیاسی نیست بلکه نشانه آگاهی دولت از پدیده بحرانی است که نظام اقتدارگرا را تهدید می کند. چرا که در توسعه سیاسی، حکومت‌ها عناصر ولایه های اجتماعی و اقتصادی را به فعل و انفعالات سیاسی وادار می‌کنند تا نگرش مثبت مردم را نسبت به حقانیت و کارآیی نظام بدست آورند.
سپیده بخشی
نویسنده : نیما نوربخش


همچنین مشاهده کنید