سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

کنفرانس پاییز و وعده موهوم صلح


کنفرانس پاییز و وعده موهوم صلح
تغییرات منطقه ای و جهانی تاثیر مستقیمی بر برگزاری کنفرانس صلح مادرید (۱۹۹۱) داشت و با وجود رفتار باز و بی نظیری که طرف عربی در قبال مسائل مطرح شده در این کنفرانس و نتایج مترتب بر آن از خود نشان داد ؛ ولی هیچ گونه راهکاری برای حل مسائل محوری در مناقشه اعراب و "اسرائیل" به دست نیامد.
این نکته درست است که توافق نامه "وادی عربه" میان رژیم صهیونیستی و اردن در زمان خود باعث پیشبرد روند مذاکرات شد ؛ ولی روند گفتگوی فلسطینی ها، لبنانی ها و سوری ها با طرف صهیونیستی ها به نتیجه مشخصی نرسید و با وجود اینکه روند مذاکرات میان دمشق و تل آویو به مرحله امیدوارکننده ای رسیده بود ؛ ولی خودسری های اشغالگران قدس و عدم ارائه یک طرح جایگزین و قابل قبول از سوی آنها مذاکرات را به شکست کشانید.
در حالی که کشورهای عربی مشغول مذاکرات دوجانبه و گسترده با رژیم اشغالگر قدس بودند، این رژیم در سال های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ به لبنان حمله کرد که این امر در روند مذاکرات بیروت و تل آویو تاثیر منفی داشت ؛ ضمنا تجاوزات اشغالگران قدس به بیروت بر فرآیند گفتگو میان دمشق و تل آویو نیز تاثیرگذار بود.
با وجود آنکه طرف های لبنانی و سوری در زمان رابین به نقاط حساسی از مذاکرات خود با طرف صهیونیستی رسیدند ؛ ولی این مسئله بعد از رابین کاملا متوقف شد و رژیم عبری هیچ گامی در این زمینه برنداشت و دیگر ترمز گفتگوهایی که با نظارت مستقیم آمریکا انجام می گرفت، کشیده شد.
امروز و با فراخوان آمریکا جهت حضور در کنفرانس صلح، بار دیگر تحرکات غیر مستقیمی در منطقه آغاز شده است، البته شرایطی که ما در حال حاضر با آن رو به رو هستیم، متفاوت از زمان برگزاری کنفرانس ماردید است ؛ یعنی اینکه دلایل برگزاری و نتایج احتمالی اش نیز متفاوت خواهد بود. به هر رو، شرایطی که می تواند قبل و بعد از کنفرانس پاییز حاکم شود، شباهتی به وضعیت کنونی ندارد.
در کنفرانس مادرید، تلاش جرج بوش پدر در راستای آن بود یک نظام جهانی جدید طراحی کند که کلید آن برقراری صلح در خاورمیانه باشد ؛ ولی جرج بوش پسر از تمام ظرفیت و توان خود استفاده می کند تا یک واقعیت جدید منطقه ای را ـ با استفاده از کنفرانس پاییز و به کارگیری سیاست های ضد و نقیض ـ ایجاد کند. بوش به دنبال آن است تا در مدت باقی مانده از دوره ریاست جمهوری اش، تغییری در وضعیت فلسطین بدهد و بر خواست رژیم صهیونیستی برای دور کردن سوریه از پرونده فلسطین تاکید نماید.
شایان ذکر است که مشارکت طرف های سوری و لبنانی در کنفرانس نیز یک ضرورت به نظر می آید ؛ چرا که تمامی پرونده های مناقشه اعراب و اسرائیل ارتباطاتی تنگاتنگ و ناگسستنی با هم دارند.
رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان خود را برای آغاز کنفرانس پاییز آماده می کنند و این در حالی است که دیدارهای میان مقامات دو طرف تا کنون با هیچ توافقی در خصوص چارچوب های مذاکرات همراه نبوده است. یعنی دو طرف عملا با مذاکره موافق هستند ؛ ولی اختلاف آنها در نقطه آغاز مذاکرات است.
تشکیلات خودگردان بر این نکته تاکید دارند که باید توافقاتی در زمینه چارچوب های مذاکرات صورت گیرد و حال آنکه صهیونیست ها می گویند که باید به دنبال صدور بیانیه مشترک بود. به دیگر معنا، آنچه تشکیلات به دنبالش می باشد و از آن با نام توافق بر سر چارچوب های مذاکره یاد می کند، یک توافق مبدئی است که دو طرف فلسطینی و صهیونیستی باید خود را ملزم به اجرای آن بدانند و به عنوان پایه اصلی معاهده نهایی صلح جای گیرد.
تشکیلات خودگردان می گوید که این توافق بر سر چارچوب مذاکرات باید ثابت و از یک جدول زمانی خاص بهره مند باشد ؛ یعنی اینکه شبیه توافق نامه کمپ دیوید باشد که در سپتامبر سال ۱۹۷۸ امضا شد و بستر را برای برقراری صلح در مارس ۱۹۷۹ را فراهم کرد.
به هر حال، تلاش رئیس تشکیلات خودگردان در راستای جلب موافقت طرف صهیونیستی برای تعیین چارچوب مذاکرات و تایید آن در کنفرانس آناپلیس است ؛ ولی اولمرت که از هر سو هدف تیر شرکای ائتلافی خود است، بیش از برقراری صلح در منطقه، به دنبال برقراری صلح در کابینه است. این مقام صهیونیستی خوب می داند که شرکایش هرگز حاضر به پذیرش چارچوب توافقی مذاکرات نیستند.
در این میان طرف آمریکایی که انتظار می رود حکم یک واسطه را داشته باشد و موضع یکسانی در قبال دو طرف داشته باشد، تنها آرزوی آن را می کشد که اولمرت یک گام ـ و لو به شکل فرمالیته ـ بردارد که این وضعیت خلاف آن چیزی است که در کنفرانس مادرید رخ داد.
جیمز بیکر، رئیس جمهور آمریکا در زمان کنفرانس ماردید بر خلاف کاندولیزا رایس به دنبال ایجاد بستری بود که تا با اعطای یک سری تضمین ها به طرف فلسطینی، حداقل های موازنه را ایجاد کند. وی حتی در اعطای تضمین ها هیچ توجهی به اعتراض صهیونیست ها نکرد.
تغییر در نقش ایالات متحده در کنفرانس مادرید و آناپلیس حکایت از تغییراتی دارد که در موازنه قدرت میان گروه های مختلف آمریکایی در دو زمان متفاوت پیش آمده است. تفاوت میان شیوه رایس در سال ۲۰۰۷ و بیکر در سال ۱۹۹۱ بیانگر حجم اختلافات در رویکردهای حاکم بر دو دولت بوش پدر و بوش پسر و همچنین اختلاف شیوه محافظه کاران سنتی و نومحافظه کاران است.
از جمله چیزهایی که نشان دهنده اختلاف رویکردهای میان محافظه کاران سنتی و نومحافظه کاران است، شیوه برخورد با سوریه و لبنان به عنوان دو طرفی که در قضیه مناقشه اعراب و اسرائیل مطرح هستند می باشد، دو طرفی که اولمرت سعی دارد که آنها را از مسئله فلسطین دور کند و تنها با فلسطینیان رو به رو باشد.
در میدان پر جنب و جوش کنفرانس های بین المللی (همچون کنفرانس پاییز) و کنفرانس های منطقه ای همچون کنفرانس اخیر استانبول که می توان آن را به عنوان یک نبض سنجی از سوری ها دانست، یک مسابقه دیگر نیز در جریان است که همان تامین عناصر لازم برای انفجار مجدد منطقه است. سوال اینجاست: آیا کنفرانس پاییز آغاز یک جنگ منطقه ای است که می تواند باعث تثبیت آن چیزی شود که طرف های شرکت کننده در کنفرانس آناپولیس ـ بدون حضور لبنانی ها و سوری ها ـ اتخاذ کرده اند یا آنکه مقدمه ایجاد موانع جدید بر سر راه برقراری صلح است؟
کنفرانس پاییز در فاصله یک قدمی دو گزینه متفاوت (صلح و جنگ) در منطقه است. دولت کنونی ایالات متحده در وقت اضافی که تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی است و در وقتی که کشورهای منطقه به دنبال راهکارهایی هستند که تضمین بخش موجودیت شان باشد، تنها در پی وقت کشی است.
منبع:مرکز اطلاع‌رسانی فلسطین
نویسنده: خلیل حسین
منبع : خبرگزاری فارس