دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


ویژگیهای نوجوانی


ویژگیهای نوجوانی
به عنوان یک واقعیت ، دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد.دوره ای که با ویژگیهایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود.
● نوجوانی ،یک دوره مهم به شمار می رود.
گر چه همه دوران عمر مهم است ولی برخی از آنها مهمتر از سایرین می باشد.زیرا این دوره دارای تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد می باشد.با در نظر گرفتن این که سایر دوره های زندگی به دلیل تأثیرات دراز مدت آن پرمعنی و قابل توجه هستند،لیکن دوره نوجوانی یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه تأثیرات ناگهانی و دراز مدت برخوردار و قابل توجه است.برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی باا همیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند،لیکن نو جوانی از هر دو جهت مهم می باشد.
در بحث و بررسی تأثیرات بدنی نوجوانی « تانر » گفته است:
برای اکثریت اشخاص جوان سالهای ۱۲تا۱۶پرحادثه ترین سالهای زندگی آنها می باشد،تا آنجا که رشد و تحول آنها با نگرانی آمیخته است. مسلماً در طول زندگی جنینی و اولین یا دومین سال پس از تولد، رشد باز هم سریعتر واقع میشود و یک محیط همحسی(سمپاتیک)جدی تر به وجود می آید.اما نوجوان خودش جذاب و دلربا نیست یا آن گونه نیست که بیننده ای را که شاهد تحولات و یا عدم تحولات نوجوان می باشد، متوحش کند.توأم بودن این تحولات فیزیکی مهم و سریع بخصوص در طول اولین مرحله نو جوانی با تحولات پر شتاب ذهنی از خصایص این دوره میباشد.این تحولات نیاز به ساز گاری روانی را افزایش می دهدو برای ایجاد دیدگاهها ،ارزشها و علایق نوین، ضروری به نظر میرسد.
● نوجوانی،یک دوره انتقال (برزخی) است.
انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نمی باشد،بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله دیگر می باشد.این به آن معنا است که آنچه قبلاً واقع شده ،نشانه خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد،باقی می گذارد.کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند و آنها بایدهمچنین الگو های جدید رفتاری و نگرشی رابیامورندتا جانشین آن چیز ها یی شود که ترک کرده اند به هر حال این مهم است که ترک کنیم آنچه قبلاً واقع شده است،نشانه های خود را باقی گذاشته است و بر الگوهای نوینی از رفتارها و نگرشهای فرد اثر می گذارد.همچنانکه «استریس »شرح داده است:ساختمانهای بدنی نوجوان پایه هایی در کودکی دارد و بسیاری از خصوصیاتی که معمولاً به عنوان معرف ظهور نوجوانی در نظر گرفته میشدند،قبلاً در طول اواخر کودکی حضور داشته اند.تغییرات بدنی که در سالهای اولیه نوجوانی اتفاق می افتد ،بر رفتار موزون شخص اثر می گذارد و به ارزیابی مجدد ارزشها و سازگاری اجتماعی آنها منتهی می شود. در طی هر مرحله انتقالی وضع وجایگاه فرد مبهم است و نوعی گم گشتگی در باره نقشهایی وجود داردکه فرد انتظار دارد آنها را ایفا کند. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است؛اگر نوجوانان مانند کودکان رفتار کنند ،به آنها گفته می شود که به مانند سن خودشان عمل کنند.اگر آنها سعی کنند نظیر بزرگسالان عمل کنند، اغلب متهم می شوند که برای شلوارهای کوتاه خود، خیلی بزرگ شده اندو برای این تلاشی که انجام می دهند تا مثل بزرگتر ها عمل کنند،مورد سرزنش واقع میشوند. از طرف دیگر ،آزمودن شیوههای مختلف زندگی به آنها یاد می دهدتا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری ،ارزشی و نگرشی بهتر میتوانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.
● نوجوانی ،یک دوره تغییر است.
میزان تغییر در نگرشها و رفتار در طی دوره نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است.درطی سالهای اولیه نوجوانی ،زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود، تغییرات در نگرشها و رفتار همچنین با شتاب به وجود می آید. همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود ، به همان نسبت نگرشها و رفتار نیز تغییر می یابند. تقریباً پنج نوع تغییرات ملازم و عمومی وجود دارد که در طی دوره نوجوانی واقع می شود:
▪ حیات عاطفی(انفعالی) توسعه می یابد،شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی وروانی بستگی دارد که در این زمان واقع می گردد.زیرا این تغییرات،معمولاً در اوایل نوجوانی سریعتر اتفاق می افتد.توسعه حیات عاطفی معمولاص در آغاز نو جوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح می شود.
▪ سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را ازخودشان و از استعدادها و علایقشان نا مطمئن می سازد.آنها قویاً احساس بی ثباتی می کنند، احساسی که اغلب با تعابیر مبهمی که آنها از سوی معلمان و والدین دریافت می کنند، تشدید می شود.
▪ تغییراتی که در بدن ،علایق و نقشهایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ایفا نمایند،به وجود می آید و مسایل جدیدی را می آفریند. برای نوجوانان کم سن وسال، این تغییرات بسیار زیاد است و کمتر از آنجه که قبلاً تصور می کردند قابل حل به نظر می رسد.قبل از اینکه آنها مسایلشان را حل کرده و به رضایت برسند، با خودشان و مسایلشان درگیر خواهند بود.
▪ همچنانکه الگو های علایق و رفتار تغییر می یابد،ارزشها نیز متغییر خواهند بود.آنچه که در زمان کودکی برایشان مهم بود،اکنون که در آستانه بزرگسالی قرار دارند ،کمتر اهمیت پیدا می کند؛به عنوان مثال ،برای بیشترین نوجوانان مسئله دوستانی که از همسالان همتیپ و جذاب باشند،مهمتر از تعداد زیادی دوست می باشد که سنخیت روحی با او نداشته باشند، آنها اکنون به مسئله کیفیت ،بیشتر از کمیت،اهمیت می دهند.
▪ بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات، حالتی دمدمی دارند.زمانی که آنها درخواست و تقاضای استقلال دارند،اغلب از مسئولیتهایی که همراه با استقلال و ارزیابی توانایی آنهاست هراس دارند.
● نوجوانی یک سن مسئله آفرین است.
گر چه هر سنی مسایل خاص خودش را دارد،با این حال ،مسایل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آنها به سختی از عهده حلشان بر می آیند.دو دلیل برای این مسئله وجود دارد :
۱) در سرتاسر دوره کودکی ،به مسایل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود،در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی ،به تنهایی از عهده حل مسایلشان بر نمی آیند.
۲) نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند.آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتواننداز عهده حل مسایل برآیندو کوششهایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه میشود نمی پذیرند. به دلیل ناتوانی نوجوانان در غلبه بر مسایلشان به تنهایی ، به همان اندازه که آنها اعتقاد دارند از توانایی برخوردارند،بسیاری از آنها حل مسایل و مشکلات را مافوق انتظارات خود می یابند.
همچنانکه « آنا فروید »شرح داده است:
بسیاری از شکستهایی که اغلب با نتایج غم انگیزی در این رابطه همراه است، آنچنانکه تصور می شود به دلیل بی استعدادی فرد نیست. بلکه صرفاً مبتنی بر این حقیقت است که این گونه درخواستهایی که از او در لحظه هایی از زندگی اش وجود دارد ،انرژیهای اورا به کار می گیرد؛انرژیهایی که در تلاش برای حل اکثر مسائلی که به وجود می آیند، کافی به نظر نمی رسد.
● نوجوانی،زمان جستجوی هویت است.
در سراسر سن گروه گرایی اواخر کودکی،انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فردگرایی است. همچنانکه قبلاً اشاره شد ،کودکان ارشد در لباس،گفتار ورفتار علاقه مندند که تقریباً ودر حد امکان شبیه افراد گروه باشند.هر گونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد .در سالهای اولیه نوجوانی تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است.به تدریج آنهادر صدد جستجوی هویت برمی آیندو تمایل چندانی به اینکه شبیه همسالان خود در گروه باشند،ندارند. به هر حال موقعیت مبهم نوجوان در فرهنگ امروز ما یک مسئله غامض را به وجود می آورد وموجب می شود که در این زمینه بیشترین همکاری را با نوجوان داشته باشیم.مسئله « بحران هویت » با مشکل « هویت خود » همچنانکه « اریکسون » شرح داده است بدین قرار میباشد:
هویتی را که نوجوان درصدد است که تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که « اوکیست » ؟ نقشی راکه باید در جامعه ایفا نماید ،چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی آن را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر باشد؟ آیا او علیرغم نژاد ،مذهب یا زمینه های ملی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه میدهد احساس اعتماد به نفس داد ؟
« اریکسون » در سطور بعدی توضیح می دهدکه جستجوی هویت بر رفتارهای نوجوان اثر می گذارد:
در جستجوی آنها برای احساس جدیدی که از استمرار و یکنواختی دارند، نوجوانان باید مبارزه ای را از نو آغاز کنند .اگر چه آنهاناچار باشند که کارهایی را تصنعی انجام دهند و در نظر مردم افرادی خوش نیت تلقی شوند و نقش حریف را در مبارزه اجرا کنندو آنها به هر حال آماده هستند تا آرمانها و معبودهای ثابت را به مانند نگاهبان هویت نهایی برای خود بنا کنند. اکنون یکپارچگی شکل می گیردودر هیأتی از هویت خود که بیشتر از شخصیت سازی دوران کودکی است ،تجلی می یابد.یکی از راههایی که نوجوانان تلاش می کنند تا خود را به مانندافراد بزرگسال نشان دهند این است که از موقعیتهای نمادین (سمبلیک)نظیر ماشینها ،لباسها و سایر وضعیتهای قابل مشاهده بهره گیرند . آنها امیدوارند در این راه افرادی قابل توجه و جذاب به نظر برسند . اهمیت موقعیتهای نمادین در نوجوانی ،در مباحث بعدی توضیح داده خواهد شد .
● نوجوانی یک سن هراس می باشد
همچنانکه « ماژریس » اشاره نموده است بسیاری از عقاید عمومی درباره نوجوانان ،به طور مدلل به شرح وضعیت آنها و ارزیابیهایی در این زمینه پرداخته است و متأسفانه تعدادی از آنها ،حاوی نظری منفی نسبت به نوجوانان میباشد . پذیرش قالبهای فرهنگی در مورد « تین ایجرها » (۱۳تا۱۹ ساله ها ) (افرادی نامرتب و غیر قابل اعتماد که دارای استعداد تخریب ،ویرانگری و رفتار ضد اجتماعی هستند.)بسیاری از بزرگسالانی را که باید را هنمایی و حمایت از نوجوانان را عهده دار شوند به این مرحله هدایت کرده است که از چنین مسئولیتی در قبال نوجوانان بهراسند و در نگرشهای خود نسبت به آنان و تدابیری که در رابطه با رفتار نوجوانان باید اتخاذ شود ،احساس همدلی نداشته باشند.
کلیشه های عمومی همچنین بر تصوری که نوجوانان از خود و نگرشهایشان دارند تأثیر می گذارد.همچنانکه «آنتونی» در گفتگوهای خود از قالبهای فرهنگی نوجوانان شرح داده است :
قالبهای فرهنگی باید همچنین به عنوان آینه ای که عکس العمل های مناسب اجتماع را در خود منعکس و به معرض نمایش نوجوان می گذارد ،عمل نماید.چنین تصویری که به عنوان نوجوان ارائه می شود ،به تدریج اورا به عنوان فردی قابل اعتماد در نظر می آورد وبر طبق آن رفتار خویش را شکل می دهد .
پذیرش این کلیشه ها (قالبها )توسط نوجوانان و اعتقاد به اینکه بزرگسالان ،نگرش حقیرانه ای نسبت به آنها دارند انتقال آنان را به مرحله بزرگسالی دشوار می سازد . چنین امری در نوجوانان ،به حساسیت زیادی نسبت به والدین آنها منجر می شود و مانعی بین آنها و والدینشان ایجاد میکندواز برگشتن نوجوانان به سوی آنها برای کمک خواستن در حل مسایلشان جلوگیری می کند.
● نوجوانی، مرحله آرمان گرایی است.
نوجوانان تمایل دارند که به زندگی از ورای عینک سایه وروشن نگاه کنند.آنها به خود و سایرین آن چنان می نگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند خود را باور کنند.این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نو جوانان صادق است این آرزوهای غیر واقعی نه فقط درباره خودشان بلکه،همچنین برای وابستگان و دوستان آنها نیز وجود دارد. این آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعه عواطف همراه هستند. بیشتر حالات غیرواقعی آنان شامل رنجش زیاد،آزار و ناکامی است و نوجوانان زمانی که احساس کنند دیگران آنها را دست کم بگیرند و یا به اهدافشان دست نمییابند این حالات را از خودشان نشان میدهند.با توسعه تجارب اجتماعی و شخصی و با افزایش قدرت تفکرعقلانی،نوجوانان رشد یافته تر،به خود،خانواده دوستان و زندگی به طور کلی واقع بینانه تر می نگرند.درنتیجه آنها کمتر از ناامیدی و توهم نامعقول رنج می برند و نسبت به سالهلیی که جوانتر بودند واقع گراتر می باشند.این یکی از موقعیت هایی است آنهارا در شادیهای بیشتری که خاص نوجوانان رشد یافته تراست ،مشارکت می دهد. همچنان که دوره نوجوانی ادامه می یابد دختران و پسران به طور یکسان از آرمان گرایی متأثر می شوند. آرمانگرایی که از زندگی سبکبار ،بی خیال و مجرد ناشی میشود. نوجوانان به تدریج خودرا از آرمان گرایی رها نموده و به موقعیت بزرگسالان نایل می شوند .احساس اینکه دوره نوجوانی از دوره بزرگسالی و مسایل مربوط به آن از قبیل نیازمندیها و مسئولیتهایش ،شادتر و بانشاط تر است ،تمایلی رابه وجود می آوردکه نوجوانی را به یک دوره فریبنده ،شاد و سبکبار مبدل نماید.
● نوجوانی ،آستانه بزرگسالی است.
همچنان که نوجوانان به بلوغ قانونی می رسند ،آنها نگران کنار گذاشتن کلیشه های تین ایجرها(۱۳تا۱۹ ساله ها )بوده و می خواهند این باور را پیدا کنند که نزدیک بزرگسالان هستند،مثل آنها لباس می پوشند و مانند آنهاعمل می کنند ولی با این حال تصور می کنند که اینها کافی نیست .بنابراین ،آنها روی رفتارهایشان متمرکز می شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند . نوجوانان معتقدند که این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود می آورد .
http://www.psychologyfree.blogfa.com/
علی بلوچی