سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

رادیکالیزه شدن فرانسه


رادیکالیزه شدن فرانسه
پس از ایستادگی قاطعانه آقای البرادعی در مقابل دخالت‌های آمریکا و اقمار او در کار آژانس و شفاف کردن کامل کارشکنی‌های آنان، دیپلمات‌های آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان که کشورهای آنها مخالف فعالیت‌های هسته‌ای ایران هستند، بارها با او دیدار و گفت‌وگو کردند و هرچند به ظاهر با وی به توافق رسیدند و نظر او را پذیرفتند، ولی پس از آن، نوبت به بازی فرانسه به گونه‌ای دیگر رسید. نقش فرانسه در پرونده هسته‌ای ایران از زمان قوت گرفتن شایعه برکناری تونی بلر پررنگ‌تر شد و در نهایت، زمانی که آقای سارکوزی زمام امور را در دست گرفت و به خدمت آقای بوش رسید، دقیقاً فیلم‌های دیدار بلر را در آرشیو خاطراتی بوش بازسازی کرده و بدین ترتیب، نقش و شخصیت و موقعیت بلر را از ایشان طلب کرد. اخیراً در اکثر موارد نقش رادیکالیزه نمودن کارها را فرانسه با اشارات آمریکا بر عهده گرفته و مسأله تحریم‌ها از طرف فرانسه با قطع همکاری‌ها از جمله در صنایع خودروسازی نمود بیشتری به خود گرفته است. برای پی بردن به علت اصلی تشدید اقدامات خصمانه فرانسه علیه ایران، نخست به رویدادهای اخیر در این مورد نظر اجمالی افکنده و پس از آن، سعی خواهد شد در حد امکان، دلیل این تغییر نقش مورد بررسی قرار گیرد.
آقای کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه که از بنیان‌گذاران سازمان پزشکان بدون مرز است، سال‌ها نقش شخصیت ضدّخشونت را بازی کرده و همواره طرفدار ایده‌الیست‌ها و از طرفداران حقوق بشر بوده است. او که در دوران رقابت انتخاباتی بر صندلی همسو با سوسیالیست‌ها نشسته بود و از حامیان خانم رویال، رقیب سرسخت سارکوزی بود، با لابی‌ صهیونیست‌ها و با توجه به یهودی بودنش، به سمت وزارت امور خارجه برگزیده شد. با توجه به پراُفت و خیز بودن شخصیت کوشنر، بیان حرف‌های ضد و نقیض و اتخاذ مواضع تُند ازطرف وی بر علیه ایران و سپس تکذیب آن، قابل قبول می‌نماید. اما چیزی که می‌تواند اهمیت داشته باشد، دلایل اقداماتی است که کوشنر انجام داده و این که چرا ایشان در گفت‌وگوی خود با رادیو RTL، حمله نظامی به ایران را مطرح کرده است. ‌
در جواب باید به دنبال دلایل منطقی بود که هر روز در نظام بین‌الملل جهت برتری‌جویی هرکدام از بازیگران قدرت به وقوع می‌پیوندد. برای پی‌بردن به رادیکالیزه شدن مواضع فرانسه در قبال ایران و نزدیکی روز افزون پاریس به واشنگتن، باید به دنبال کشف حقایقی بود که در جهان اتفاق می‌افتد. فرانسه و آمریکا (با وجود در یک اردوگاه بودن) در چند دهه اخیر همیشه نوعی تقابل فرهنگی‌، اقتصادی و اجتماعی را با هم تجربه کرده‌اند. فرانسوی‌زبانان در سراسر جهان با انگلیسی‌زبانان تضادهای نمادینی دارند و فرانسه به عنوان پرچمدار فرانسوی‌زبانان همیشه با آمریکا به عنوان پرچمدار انگلیسی‌زبانان، رقابت‌های جدّی داشته است. دولتمردان فرانسه در مسیر تغییرات نظام بین‌الملل، شاهد افول نقش برجسته انگلیس به عنوان یار دیرینه و پیرو بی‌چون و چرای آمریکا هستند، لذا موقعیت را مناسب دیده‌اند تا هم برای از بین بردن تضادها و هم برای تقویت نقش خود در جامعه جهانی، لباس‌های کهنه انگلیس را در صحنه تئاتر جهانی، به تن کنند.
در اواسط قرن بیستم که وضع انگلیس وخیم شده بود، نگرانی از خطر کمونیزم و کمبود منابع مالی برای دفاع مؤثر- در پی بحران‌های اقتصادی پس از سال‌های جنگ جهانی دوم - سیاستمداران بریتانیایی را وادار به پیروی از آمریکا در جهت تأمین بخشی از نیازهای خود نمود. در سال ۱۹۴۶ چرچیل ایده “روابط خاص” بین کشورهای مشترک المنافع، بریتانیا و آمریکا را مطرح کرد و پیشنهاد تأسیس پایگاه‌ها، تولید سلاح و حفظ منافع مشترک را به آمریکا ارایه کرد‌‌-‌‌ طرحی که در آن، دو کشور ازامکانات موجود جهت تأمین منافع و امنیت متقابل بهره‌مند می‌شوند.
این امر قدرت رو‌‌به‌رشد آمریکا را چندین برابر کرد، زیرا پایگاه‌های نظامی (دریایی) متعددی در اختیار آمریکا قرار گرفت. بریتانیا نیز در سایه قدرت مالی و نظامی آمریکا از تضعیف روزافزون‌ قدرت خود رهایی یافت و جان تازه‌ای گرفت. بدین ترتیب، هر دو طرف در دهه‌های پس از جنگ، از این “روابط خاص” بهره‌های فراوانی بردند (هم‌اکنون نیز پیروی‌های بی‌چون و چرای انگلیس از آمریکا، بدان ماجرا برمی‌گردد.) این در حالی است که شرایط جهانی تا حدودی تغییر یافته و فرانسوی‌ها زمانی به فکر طناب کهنه و پاره “روابط خاص با آمریکا” افتاده‌اند که انگلستان در حال عقبگرد از آن است. انگلیس دست به اقداماتی زده‌ که برای نمونه می‌توان به کناره‌گیری بلر از قدرت و عقب‌نشینی نیروهای انگلیسی از بصره اشاره نمود.
صرفنظر از اهداف بلند‌مدت فرانسه در میان اردوگاه غرب و رقابت‌های درون گروهی‌شان، به نظر می‌رسد هرچند وقت یکبار یکی از کشورهای پرنفوذ و قدرتمند غربی- به عنوان تاکتیک عملیاتی - دست به اقدامات تحریک‌آمیز علیه ایران می‌زند تا ببینند عکس‌العمل کشورمان چگونه می‌باشد. این موضوع از دوره قاجار تا امروز به وضوح دیده می‌شود. در این سطح از روابط یکپارچه غرب در مقابل ایران، آنان با پراکنده‌پردازی‌های رد گم کن، سیاست‌های همیشگی خود را در مورد ایران به کار می‌برند و عمق روابط استراتژیک خود را ناپیدا، ولی پایدار نگه داشته و از مشترکات - حتی نامشروع - خود دفاع می‌کنند.
البته گام‌های مستحکم ایران اسلامی ‌نوید آن روزی را می‌دهد که کهنه تاکتیک‌های وارثان درندگان قرون وسطایی و مدعیان رنسانس را عقیم بگذارد و لابد در همین راستا بود که آقای کوشنر پس از گذشت چند ساعت از اظهارات خود و تشدید اعتراضات داخلی و جهانی نسبت به وی، پشیمان شد و حرف‌های خود را پس گرفت.‌
منبع : ماهنامه اقتصاد ایران


همچنین مشاهده کنید