سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

باز تولید هویت جدید اروپایی


باز تولید هویت جدید اروپایی
نقطه آغاز در تشکیل و باز تولید هویت جدید اروپایی را بایستی در فروپاشی دیوار برلین دانست. سقوط دیوار برلین و اتحاد آلمان شرقی و غربی، نقطه شروع برای رسیدن به «اتحادیه اروپا» بود. پس از آن نیز، استقلال کشورهای اروپای شرقی و پیوستن به قراردادهای همکاری اروپایی، گام دوم در جهت تشکیل اتحادیه اروپایی بود.
پس از تشکیل «دولت - ملت» به شکل امروزی و شکل گیری روابط میان دولت ها براساس همکاری های بین المللی، رهیافت های متفاوتی برای این همکاری های متقابل ارایه شده است. نظام دوقطبی پس از جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد، رهیافتی از تعامل میان کشورها ایجاد کرده بود که امروزه از آن به عنوان یک «مانع» در همگرایی ورای این دو قطب نام برده می شود. عدم توفیق نظام دو قطبی و شکست بلوک شرق، راه را برای دستیابی به یک فضای تک قطبی فراهم ساخت؛ ضمن آن که این آرزو را نیز در بسیاری از کشورها که قبلا در درون این دو قطب قرار داشتند، پرورش داد که می توانند در فضایی مناسب تر به یک «همگرایی و همسویی منطقه ای» دست پیدا کنند. از این رو، میل به ایجاد سازمان ها و ارگان های منطقه ای برای این همگرایی پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، افزایش یافت.
در میان تلاش های گوناگون دولت ها، برای ایجاد همگرایی منطقه ای، تلاش برای تشکیل «اتحادیه اروپا» از اهمیت خاص برخوردار است. علاوه بر ابعاد سیاسی و روابط بین المللی، در قالب جامعه شناسی سیاسی و از نظر ابعاد فرهنگی و زمینه های فرهنگی برای ایجاد این اتحادیه، قابل مطالعه است. شناخت زمینه های فرهنگی و تاریخی و حتی سیاسی اتحادیه اروپا، به درک عمیق تر در تعاملات به این اتحادیه کمک شایانی می کند.
● نیم نگاهی به دیرینه شناسی اتحادیه اروپا
گرچه بسیاری تاریخ اتحادیه اروپا را از هفتم فوریه ۱۹۹۲ براساس پیمان «ماستریخت» (۱) قلمداد می کنند، ولی بسترها و سوابق تاریخی این اتحادیه، به گذشته های دورتری باز می گردد. اروپا از تجربه دو جنگ جهانی خانمانسوز، درسهای عبرت آموزی آموخت و یکی از مهم ترین درس های این دوره، اتحاد و همگرایی در میان کشورهای اروپایی بود.
با نگاهی به اعلامیه «روبرت شومن» (۲) ۹ می ۱۹۴۹ (که اروپایی ها هر سال این روز را به نام روز وحدت اروپا جشن می گیرند) طرح تشکیل یک سازمان «فراملی» پیش بینی شده بود در قالب یک فدراسیون اروپایی بیان گردیده است.
پس از آن «جامعه اروپایی ذغال سنگ و فولاد» براساس معاهده ۱۹۵۱ پاریس و چند سال بعد «جامعه اقتصادی اروپا» موسوم به بازار مشترک بر اساس معاهده ۱۹۵۷ رم تشکیل شدند و پایه های اولیه طرح «اتحادیه اروپا» بنا گردیدند.
در سال ۱۹۶۵ «معاهده ادغام» به تصویب رسید و این معاهده از سال ۱۹۶۸ به مرحله اجرا درآمد. در واقع این ادغام، شامل سه سازمان اروپایی: جامعه اروپایی ذغال سنگ و فولاد، جامعه اقتصادی اروپا و جامعه اتمی اروپا بود. کشورهای مؤسس و اولیه جوامع اروپایی، فرانسه، آلمان، ایتالیا و بلژیک، هلند و لوگزامبورگ بودند. در معاهده ادغام به روشنی ایده ایجاد «اتحادیه اروپا» به منظور هماهنگ سازی در سیاست های مالی و اقتصادی، و اتحاد سیاسی و امنیتی بود. این اقدامات دیپلماسی و سیاسی در راستای ایجاد اتحادیه اروپا و هماهنگ سازی بسترهای اقتصادی و زمینه های مالی کشورهای عضو و از طرفی ایجاد «گفتمان واحد» برای رسیدن به «اتحادیه اروپا»، زمینه را برای پیمانی جامع فراهم ساخت، که امروزه به عنوان نقطه عطف مهم و اساسی اتحادیه اروپا، قلمداد می شود و آن پیمان ماستریخت در سال ۱۹۹۲ بود.
● پیمان ماستریخت
براساس پیمان ماستریخت، ساختار «اتحادیه اروپا» (۳) بنا گردید. براساس تیتر پنجم این معاهده، کشورهای عضو، برای دستیابی به «سیاست خارجی و امنیت عمومی واحد» با هم متحد می شوند. و براساس تیتر ششم این معاهده، به منظور همکاری های قضایی و برخی از مسایل امور داخلی، «اتحادیه اروپا» منعقد می گردد.
در مقدمه این معاهده، چشم اندازهای آینده اتحادیه اروپا و زیربنای یک جامعه سیاسی، که نمایی از همگرایی منطقه ای است، به تصویر کشیده شده است. در این مقدمه، اصطلاح «مردم اروپا» به عنوان نمادی از همگرایی فرهنگی، تاریخی در میان اقوام اروپایی، یاد شده است. این اصطلاح در گذشته های تاریخی اروپا، خصوصا پس از جنگ جهانی دوم، در مقدمه اکثر معاهدات پیشین نیز آمده است. برای یافتن یا ساختن یک مفهوم ایده آل و آرمانی در میان اقوام اروپایی «صلح و آزادی» به عنوان مفهوم مشترک در نظر گرفته شده است. انتخاب این دو مفهوم نیز ریشه در تاریخ اروپا دارد. گرچه صلح و آزادی می تواند به عنوان دو مفهوم با ارزش بشری در همه فرهنگ ها نیز دیده شود، ولی تاکید و بازگویی آن در مقدمه پیمان اتحادیه اروپا، حکایت از رنج ها و مصیبت هایی دارد که ملت اروپا از فقدان این دو اصل به خود دیده است. «آزادی» پاسخی به دوران اختناق و خفقان قرون وسطایی است که روح تعالی و پیشرفت را با برداشت یکسویه از دین و حاکمیت میرانده بود و برای اروپایی ها «آزادی» به عنوان یک ارزش غیرقابل انکار در بیشتر اعلامیه ها و بیانیه های سیاسی دوران جدید غرب دیده می شود. مفهوم «صلح» نیز پاسخی به نیازها و مشکلات چندین ساله اروپایی ها از جنگ های صلیبی تا جنگ های ۳۰ ساله و بالاخره دو جنگ جهانی است که هم «زایشگاه» و هم «قربانگاه» آن اروپا بود.
در قسمت دیگری از این مقدمه آمده است که «اروپا» بایستی همیشه با «یک صدا» حرف بزند و اقدام کند و در نهایت بتواند به خود دفاع کند. منافع عمومی که در مقدمه بر آن تاکید شده است، (۶) نیروی محرکه و پتانسیل لازم برای ادامه حیات معاهده است. در همکاری های بین المللی، اجرا و رعایت منافع عمومی همه اعضا، رمز بقا و راز پایداری آن است. از این رو کشورهای اروپایی، نهایت سعی و تلاش خود را در راه اجرای منافع عمومی به کار می گیرند تا ضمن از بین بردن زمینه های چالش و اختلافات میان اعضا، بر ادامه و استمرار آن نیز پافشاری کنند. تجربه جنگ های گذشته و درگیری های عمیق تاریخ اروپا نشان می دهد که منشا این اختلافات در رعایت نکردن و زیرپا گذاشتن و عدم احترام به «منافع عمومی» کشورهای اروپایی بوده است و سیاستمداران اروپایی به درستی این اصل را در اتحادیه اروپا نهادینه کرده اند. از طرفی دیگر، مفهوم «استقلال» نیز برای اروپایی ها مفهوم خاصی است. زمانی که هنوز آتش جنگ جهانی دوم شعله ور بود، امریکا با پیوستن به حلقه متفقین، نتیجه این جنگ را تغییر داد و پس از آن با استراتژی های کمک مالی و سیاسی به اروپا، خود را در سیستم امنیتی - دفاعی و سیاسی اروپا شریک کرد و پس از آن اروپاییان (خصوصا در دوره جنگ سرد) خود را وامدار ایالت متحده می دانستند و این واقعیت سیاسی همواره برای آنان زجرآور بوده است. در معادلات پس از فروپاشی شوروی و از بین رفتن دیوار برلین، اروپا تلاش کرد که به عنوان یک قطب سیاسی - اقتصادی «مستقل» در معادلات جهانی، نقش بازی کند.
پیمان ماستریخت که سرانجام با ۱۲ عضو (فرانسه، آلمان، ایتالیا، بلژیک، هلند، لوگزامبورگ، انگلستان، دانمارک، ایرلند، یونان، اسپانیا و پرتغال) به تصویب رسید و از اول ژانویه ۱۹۹۳ به مرحله اجرا درآمد، دارای اصول مهمی است:
۱) ایجاد پول مشترک اروپایی (یورو) و تاسیس بانک مرکزی اروپایی.
۲) افزایش اختیارات قانونی جوامع اروپایی در زمینه های صنعت، بهداشت، آموزش، تجارت، محیط زیست، انرژی، فرهنگ، جهانگردی، حمایت از مصرف کننده و حمایت های مدنی.
۳) توسعه همکاری های سیاسی میان کشورهای عضو تحت عنوان «اتحادیه اروپایی».
۴) کنار گذاشتن پدیده «فدرالیسم اروپایی» و پیش بینی پدیده «اتحاد سیاسی».
۵) تاسیس پارلمان اروپا.
۶) همکاری های قضایی.
گرچه اتحادیه اروپا، در میان اعضای خود، به دنبال انسجام و یکپارچگی در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می باشد، ولی شناخت جایگاه «انگلیس» در این اتحادیه از پیچیدگی های خاصی برخوردار است. انگلیس پول واحد اروپایی و حمایت های مدنی و مقررات مربوط به تردد آزاد شهروندان اروپایی را نپذیرفته است؛ اما در معادلات اتحادیه اروپا، نقش مهم و اساسی را بر عهده دارد.
معاهده ماستریخت در سال ۱۹۹۷ در پیمان آمستردام مورد تجدید نظر قرار گرفت، همان طوری که در سال ۲۰۰۱ در پیمان نیس ( Nice) اصلاحاتی صورت گرفت. اما مقدمه این پیمان که بر اصول و اساسی بنا گردیده است، همچنان بدون تغییر بر جای مانده است.
● رنسانس هویت اروپایی
یکی از آثار فرهنگی مهم تشکیل اتحادیه اروپا، تولد جدیدی از «هویت اروپایی» است؛ هویتی که اروپای غربی را در دوره های متفاوت تاریخی خود، از فرهنگ رومی و سابقه تاریخی جدا کرده بود و در دوره های گوناگون به چالش کشیده است.
اوج چالش در «احساس مشترک» اروپایی بودن را بایستی در درون دو جنگ جهانی یافت؛ جنگ هایی که نه تنها بسیاری از بنیان های سیاسی و اقتصادی اروپا را سست یا مضمحل کرد، بلکه در حوزه فرهنگی نیز مفهوم «اروپایی بودن» را نیز دچار خدشه کرد. دو جنگ جهانی، در درون بلوک اروپا اتفاق افتاد و بنابراین نه تنها نمی توانست احساس مشترکی را نسبت به «بیگانگان» ایجاد کند، بلکه در درون خود به دنبال «بیگانه» می گشت. پس از جنگ جهانی و دوران جنگ سرد بلوک اروپای شرقی و غربی، بازتاب تازه ای از «هویت دوگانه» اروپایی شکل گرفت؛ هویتی که با توسعه برنامه های سیاسی - فرهنگی بلوک شرق، به دنبال یک هویت تازه و جدیدی از اروپای شرقی به دست می داد تا بتواند خود را از دیگری به نام «اروپای غربی» جدا سازد. گسترش زبان و ادبیات روسی، نظام اقتصادی کمونیستی و یکسان سازی فرهنگی تنها بخشی از برنامه های شوروی برای جداسازی این دو بلوک بود. در مقابل، بلوک غرب نیز با توجه به استراتژی های کلان خود در حوزه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جداسازی و جداانگاری اروپای شرقی و غربی مؤثر بود و همه این تلاش ها، توانست سالیان درازی یک مفهوم جدا ساخته از «اروپا» ارائه دهد.
نقطه آغاز در تشکیل و باز تولید هویت جدید اروپایی را بایستی در فروپاشی دیوار برلین دانست. سقوط دیوار برلین و اتحاد آلمان شرقی و غربی، نقطه شروع برای رسیدن به «اتحادیه اروپا» بود. پس از آن نیز، استقلال کشورهای اروپای شرقی و پیوستن به قراردادهای همکاری اروپایی، گام دوم در جهت تشکیل اتحادیه اروپایی بود.
در ورای این تلاش های مشترک کشورهای اروپایی برای تشکیل «اتحادیه اروپا» یک هویت جدید اروپایی در حال شکل گیری است. در عین وجود تفاوت ها و مشخصه های فرهنگی کشورهای اروپایی، یک مفهوم مشترک جدید، همه آنها را به هم متصل کرده است.
در پیمان ماستریخت این تفاوت های فرهنگی لحاظ شده است؛ به این صورت که اتحادیه اروپا به هویت ملی کشورهای عضو احترام می گذارد؛ در عین حال به «شهروندان اروپایی» (۷) اجازه می دهد که آزادانه در مرز کشورهای عضو اتحادیه تردد کنند. اما به درستی، مفهوم شهروندان اروپایی چیست؟ و چه تاثیری بر دگرگونی «هویت اروپایی» دارد؟
به نظر می رسد، اتحادیه اروپا توانست این هویت فرهنگی و تاریخی را در قالب حقوقی و تحت عنوان «شهروندان اروپایی» احیا کند. در سال ۱۹۹۰ عبارت «شهروندان اروپایی» توسط «فیلیپ گنزالس» (۸) پیشنهاد شد. در قالب شهروندان اروپایی، مردم کشورهای اروپایی می توانند از تمام مزایا و حقوق ناشی از اتحادیه اروپا بهره مند شوند؛ از آزادی های اساسی و حقوق بشر گرفته تا آزادی های رفت و آمد و مزایای سرمایه گذاری، کار، تامین اجتماعی و....
بنابراین در قالب هنجارهای حقوقی جدید و در چارچوب اتحادیه اروپا، مردم اروپا هویت جدیدی پیدا کردند، که این هویت در نهادهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، باز تولید شده است.
یکی از حقوقدانان «حقوق اروپا» (۹) در پاسخ به این سؤال که شهروند اروپایی کیست، به استناد ماده ۸ پیمان ماستریخت پاسخ می دهد: «هر کسی که دارای ملیت هر یک از کشورهای اروپایی باشد، شهروند اروپایی تلقی می شود. و این تعریف از شهروند اروپایی، در کانون حاکمیت کشورهای عضو اتحادیه اروپا قرار گرفته است.»
اتحادیه اروپا برای ایجاد و تقویت این هویت جدید، حقوق و مزایایی را مقرر داشته است، که این حقوق می تواند در ایجاد و تقویت روح و هویت اروپایی، تاثیر زیادی داشته باشد.
۱) حقوق بشر و شهروندی:
از دیرباز حقوق بشر و شهروندی در اروپا در قالب کنوانسیون اروپایی ۱۹۵۰، راجع به حفظ حقوق بشر و آزادی های اساسی مصوب شورای اروپا، مورد قبول کشورهای عضو قرار گرفته بود و در اکثر قراردادهای اروپایی تکرار شده است.
۲) حق تردد و اقامت:
یکی از مسایل مهم و اساسی در اتحادیه اروپا، آزادی رفت و آمد شهروندان اروپایی به کشورهای عضو است. همچنین شهروندان اروپایی می توانند در هر یک از کشورهای عضو اقامت داشته باشند. این آزادی تردد و اقامت که با از میان رفتن محدودیت های مرزی همراه بوده است، مرزهای فرهنگی را نیز از میان کشورهای عضو برداشته است و تلاش می کند یک اتحادیه همه جانبه در این سرزمین پی ریزی شود.
۳) حق رای:
همه کسانی که به عنوان «شهروندان اروپایی» واجد شرایط اند، صرف نظر از این که در سرزمین اصلی زندگی می کنند یا این که مقیم کشور دیگر اتحادیه اروپا هستند، حق رای دارند. این حق رای نیز یکی از موارد مهم در پیوند دادن مفهوم جدید هویت اروپایی است که اولین بار در سال ۱۹۹۴ در اولین انتخابات سراسری پارلمان اروپا به منصه ظهور رسید و همه ساکنین و شهروندان اتحادیه اروپا صرف نظر از ملیت خود، به عنوان شهروند اروپایی، نمایندگان پارلمان خودشان را انتخاب کردند.
۴) حمایت سیاسی و کنسولی:
همه شهروندان اتحادیه اروپا در سرزمین کشورهای غیر اروپایی یا در سرزمین کشورهای عضو اتحادیه اروپا از حمایت سیاسی و کنسولی کشورهای عضو اتحادیه اروپا برخوردارند. در این حق سیاسی، اتحادیه اروپا به عنوان یک «شخصیت حقوقی» از حقوق سیاسی و کنسولی همه شهروندان خود، صرف نظر از ملیت آنها، حمایت و پشتیبانی می کند.
در سایه این حمایت های سیاسی و کنسولی، اتباع و شهروندان اتحادیه اروپایی به راحتی می توانند در کشورهای غیر عضو اتحادیه اروپا نیز از مصونیت ها یا مزایای احتمالی و حداقل از حمایت سیاسی و کنسولی «اتحادیه اروپا» برخوردار باشند. همچنین شهروندان اروپایی، حق دادخواست و ارائه عریضه در محاکم اتحادیه اروپا را دارند؛ همان طور که حق استفاده از «میانجی» را نیز دارند و از نوعی حمایت «قضایی» اتحادیه اروپا نیز برخوردارند.
از نظر جامعه شناسی حقوق، چه حقوق و قوانین را بازتاب خواست عمومی و گرایش افکار عمومی بدانیم، یا خط هدایت افکار و تمایلات عمومی جامعه، قوانین و مقررات «اتحادیه اروپا» گامی اساسی و مهم در تشکیل «هویت اروپایی» بوده است. این گام از طریق تعریف «شهروندان اروپایی» در قالب ارائه حقوق و پشتیبانی های سیاسی، اقتصادی و قضایی، تحقق پیدا کرده است.
● چشم اندازی به آینده
گرچه اتحادیه اروپا برای متحقق ساختن آرزوها و آمال درازمدت خود، موانع زیادی را از سر راه برداشته و به موفقیت های مهم و قابل اعتنایی دست یافته است، اما در ترسیم آینده روشن، همواره دچار محدودیت ها و مشکلاتی نیز بوده است.
مهم ترین مسئله فراروی «اتحادیه اروپا»، مسئله پیوستن کشورهای شرق اروپا و ترکیه است که از نظر اقتصادی و فرهنگی و حتی سیاسی با کشورهای توسعه یافته اتحادیه اروپا مثل آلمان، انگلیس و فرانسه، فاصله زیادی دارند و برداشتن مرزها با این کشورها، موجی از مهاجران شرق اروپا را به طرف غرب در پی خواهد داشت، که توازن و ثبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اروپا را تهدید می کند. بدون تردید «اتحادیه اروپا» برای پیوستن این کشورها، شرایط و محدودیت های زیادی را وضع کرده است، ولی زیربناهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی این کشورها با زمان بندی الحاق این کشورها سازگاری ندارد و نیاز به زمان بسیار طولانی تری دارد.
یکی دیگر از مسایل اساسی و مهم فراروی اتحادیه اروپا، رقابت آشکار و پنهان میان کشورهای رقیب در آن است. انگلیس با داشتن شرایط و سوابق تاریخی خاص خود، همواره تلاش کرده است که از مزایا و امتیازات اتحادیه اروپا استفاده کند؛ بدون این که بخواهد هزینه آن را بپردازد. جداسازی شرایط برای تردد به سرزمین انگلیس و نگه داشتن پول ملی در برابر یورو، یکی از مصادیق اختلافات در درون قدرت های اروپایی است. آلمان نیز با داشتن وضعیت اقتصادی مدرن و پیشرفته تر نسبت به دیگر اعضا، در صدد کسب سهم بیشتری از قدرت مدیریت و سازماندهی در اتحادیه اروپا است؛ همان گونه که فرانسه نیز به عنوان یکی از کشورهایی که از بدو تشکیل اتحادیه اروپا نقش سازنده و مهمی داشته است و به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی اتحادیه اروپا بوده است، در صدد کسب نفوذ و قدرت بیشتری در آن است.
در کنار این رقابت ها قدرت های بزرگ اتحادیه اروپایی، مسئله «زبان رسمی» اتحادیه اروپا یکی از مقولات اساسی است. اختلاف نظر بر سر زبان رسمی اتحادیه اروپا که تقریبا تا سقف «۲۵ زبان اروپایی» پیش بینی می شود، میان زبان های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیولی مطرح است و یکی از مشکلات آینده فراروی این اتحادیه است که کمتر از آن سخن به میان می آید و اتحادیه اروپا را تهدید می کند.
نویسنده: سید عباس پورهاشمی
پی نوشت ها:
۱. Maastricht
۲. Declaration de Robertschuman
۳. lunion Europeenne
۴. Lesinterets communs
۵. sanindependance
۶. Traitesurlunion modifie par letraitede Nice: Preambule (Les Traites de rome, Maastrich, Amesterdamet Nice, textes Compares, la documentation fransaise, edition ۲۰۰۲)
۷. citoyennetedelunion Eropeenne
۸. Felipe Gonzales
۹. Y ves doutriaux, le Traite sur Lunion Europeenne, Armandcolin, paris,
منبع: هفته نامه پگاه حوزه، شماره ۸۲
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید