چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سفری دارم پاک


سفری دارم پاک
اهل دریایم
روزگارم آبی ست
شب زیبای محبت در دستم
کوزه های عشق را پر سازم
سفری دارم بس طولانی
به تمنای وجودم می آیم
سفرم مثل سفر ماهی هاست
از ساحل تا آب است
سفری دارم پاک و عزیز
سفری دارم از باغچه تا معشوق
سفرم پنهان نیست
سر و تن در ره آن می شویم
سفرم سفری قدسی است
مقصدم جایی شبیه مسجد
مقصدم جایی شبیه گل، دریا، ماه، ابر
مقصدم آغاز و پایان هستی ست
مقصدم یک مکعب تو خالی نیست
نغمه صاحب آن خانه زیبا هر روز
توی هر جا و مکان
آید از فرق زمان
صاحب آن خانه هر روز پنج بار
گل به رویم می پاشد
صورتم را با وضویی نوازش می دهد
مقصدم آنجاست
راه من دور نیست
همین نزدیکی ست
توی خانه زنبور عسل شاید
لب دیباچه عشق
قرص نان عشق را می گذارد سر سفره زندگی
چین دامن آسمان را دوخته است
دامنی ساده پر از پولک نور
شیشه نمناک چشم را ساخته است
تب عشقش ندارد دوا و درمان
مرهم آن خنکی نمناک وصال است بر پیشانی
سفرم به تنهایی نیست
شب تنهایی من را چه کسی پر می کند؟
همسفرم کیست؟
همسفرم کسی مثل افشان، ناز
کسی مثل میناها، پاک
کسی مثل ساره و یاسمن گل است
همسفرم عاشق
کسی مثل مقدسی ست
امیدوار است کسی مثل امیدیان
همسفرم کسی مثل سپیده پاک و سپید
مثل ندا پر آواز بی صدا
مثل کیمیایمان گرانبهاست همسفرم
گل خوشرنگ محبت در دلش پیدا مثل فرشته
همسفرم ساده و پاک است مثل محدثه و جعفرزاده
بوی ریحان می دهد
مثل ریحانه و فریده
پیمانه ای از سادگی در دستش
مثل پیمانه ی ما
زینب وار است مثل زینب
ماه و خورشید در صورتش پیداست مثل مهشید و مهناز
رحم و عشق توی دلش پیداست مثل زهرا و فاطمه
واقف و شاهد عشق است مثل زهرا و لیلا
می کند ابلاغ فرمان عشق را مثل زهرا
اخلاقش پر از مهربانی مثل اعظمی
پیمان دوستی بسته است مثل مائده و زینب
سفر از همین الآن است
آماده شوید
تا که روزی به خود خدا برسیم
تا که روزی رها شویم از بند این دنیا
تا خدا پل بزنیم
گل باشیم، گل بپاشیم،
همه جا گل بزنیم
نزدیک خدا که رسیدیم
روی سجاده ای نزدیک حرم عشق
با لبی تشنه آب حیات
با سکوتی که پر از فریاد است
بارش رحمت او را
به تمنا بنشینیم همه
عشق جاودان بخواهیم
از او که دوستی ها همه مال اوست
جاودان ماندن دوستی ها بخواهیم
و خواستنی تر از همه این که
از او که ما را به درگاه خود پذیرفته است
او که عاشق بنده های خوب است
او که مرهم دل خسته مان است
او که ویرانه ها را آبادی است
او که تمام پاکی و عشق است
دیگر ز یاد نبردنش را بخواهیم

نجمه پرنیان .۱۴ ساله. جهرم
(عضو تیم ادبی و هنری مدرسه)
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید