چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


تلویزیون و اندیشه انتقادی


تلویزیون و اندیشه انتقادی
نقد فرهنگی بریتانیایی، همانند سنت آلمانی، از همان آغاز دلمشغول ظهور فرهنگ «همگانی» یا «مردمی» بود. در این نقد با اینکه اساساً بیان ناخرسندی شبه اشرافی از فرهنگ «مردمی» بود (چنان که برای مثال در لحن انتقادی منشور بی بی سی در سال ۱۹۲۳ دیده می شود، که به صراحت اعلام می کرد وظیفه بی بی سی پیشبرد و حفظ فرهنگ متعالی بریتانیایی است)، پس از جنگ جهانی دوم که تنی چند از نویسندگان دست به کار ترکیب نقد ادبی و نقد اجتماعی الهام گرفته از مارکسیسم شدند چرخشی یگانه به وقوع پیوست. این چرخش در آثار ریچارد هاگرت، ای پی. تامپسن و ریموند ویلیامز نمودار شد. این تاکید بر ارزش تاریخ مندی از طریق کار این سه تن در ارتباط با نقد فرهنگ مردمی از نو بیان شد. تحلیل ریموند ویلیامز از تلویزیون از همین سنت فکری سرچشمه می گیرد و خود این مساله توضیح می دهد که چرا ویلیامز به نفع قرائتی تاریخی- ماتریالیستی بیشتر به قرائتی پدیدارشناختی می تازد. این سنت همچنین توضیح می دهد چرا پس از ویلیامز هیچ کس در سنت پژوهش های فرهنگی (دست کم تا اواخر دهه ۹۰) بر آن نشد تا تحلیل جدی تکنولوژی رسانه ها را عهده دار شود. رویکرد خاص ویلیامز به تکنولوژی های رسانه ها را بی مراجعه به آثار کلی تر او درباره فرهنگ نمی توان درک کرد. از دید ویلیامز (۸۷؛ ۱۹۸۳) فرهنگ سه لایه دارد؛ الف- فرهنگ زیسته شده، ب- فرهنگ ضبط شده و ج- سنت گزینش. این آخری همان چیزی است که مارکسیست ها نام «ایدئولوژی» برآن می گذارند چراکه مستلزم دگرسانی روابط نمادین خاص به روابط مسلط فرهنگی است. هرچه بیشتر از الف به سمت ج حرکت کنیم دامنه فرهنگ محدودتر و پیوند معناداری اش با منافع گروه های مسلط در جامعه تنگ تر می شود.
از آنجا که ویلیامز به فرهنگ مردمی علاقه مند بود، عجیب نیست که علاقه اش به تکنولوژی عمدتاً به رسانه های پخش برنامه، به ویژه تلویزیون، محدود بوده باشد. ویلیامز در تحلیل اصلی اش از تلویزیون بر این نکته تاکید می کند که انواع خاص («شکل های فرهنگی») مانند خبر، بحث، آموزش، نمایش، فیلم، واریته، ورزش، آگهی و سرگرمی و «شکل های آمیخته» جدید چگونه درک ما را از جهان، در وهله نخست نه در سطح ایدئولوژی بلکه در سطح انتظارات پیش پا افتاده عادی و روزانه که- به گفته او- فرآیندهای اصلی تکنولوژی هستند، ساخت و نظم می دهند. اما ویلیامز از شکل های برنامه های خاص فراتر می رود و درباره توزیع و جریان برنامه سازی تلویزیونی بحث می کند که در واقع وظیفه اش شکل دادن به آن چیزی است که در عرصه خانه در جوامع مدرن غربی جریان دارد. (مورز، ۲۰۰۵) جریان تلویزیون مجموعه یی است ادامه دار از سکانس های متفاوت دنباله دار که فقط آگهی در آن وقفه ایجاد می کند. ویلیامز از دیدگاه هایی که تکنولوژی را از جامعه جدا می سازد، انتقاد می کند. به جایش دیدگاهی را پیشنهاد می کند که «قصد و نیت» را به کانون تحلیل های توسعه تکنولوژیک بازمی گرداند. (فریدسن، ۲۰۰۳) تکنولوژی هایی مانند تلویزیون آگاهانه و با هدف ها و مقاصد خاص به وجود آمده است؛ تلویزیون شاید پیامدهای ناخواسته دیگری نیز داشته باشد اما این مساله نباید مانع فهم این نکته شود که تحقیق و توسعه تکنولوژیک- علمی بدون اهداف از پیش تعیین شده عملاً به ندرت انجام می شود.
این نکته بی درنگ روشن می سازد که چرا ویلیامز طرفدار رویکرد تاریخی است. این رویکرد به او امکان می دهد پدیدار شدن تکنولوژی خاصی مانند تلویزیون را در طول زمان به صورت محصول نیات، کنش ها و پیامدهای آنها ردیابی کند. در مورد تلویزیون باید گفت تاریخ آن با تاریخ برق درهم تنیده است که خودش با تاریخ سرمایه داری صنعتی مرتبط است. از این رو تحلیل ویلیامز بر تعامل انواع مختلف «نیازهایی» که در کارهای تکنولوژیک - علمی با هم تلاقی می کنند، تاکید می کند. (برای مثال شمار بسیار اندکی از انواع ارتباطات بدون انگیزه مستقیم نظامی به وجود آمده است.) (ویریلو، ۱۹۷۷) در کنار برق، توسعه تلویزیون با سه نوآوری تکنولوژیک دیگر نیز مرتبط بود؛ تلگراف، عکاسی و بعدها رادیو (که خود پیشاپیش با تلگراف پیوند نزدیک داشت).
در کنار توسعه تکنولوژی تلویزیون، ویلیامز بر این نکته نیز تاکید می کند که در تحلیل کاربرد تلویزیون باید رویکردی تاریخی اختیار کرد. اینجا نیز او بر اهمیت ارتباط میان امکانات و نیازهای برآمده از دل تکنولوژی تاکید می کند. آنچه در آغاز عمدتاً معلول نظام های ارتباطی نظامی و به میزانی کمتر، تجاری بود، از طریق ارتباطش (در وهله نخست) با دولت ملی و نظام خاص «سیاست بازنمایی» دموکراسی پارلمانی، تبدیل به چیزی شد که به طرزی گمراه کننده نام «ارتباطات همگانی» بر آن گذاشته شد. ویلیامز همچنین به نیاز فزاینده به نظارت و هدایت اشاره می کند. رسانه های همگانی به عنوان یک نهاد، به دلیل دسترسی تقریباً عمومی بر همه جمعیت در محیط های خصوصی و خانوادگی امتیاز آشکاری بر دیگر «دستگاه های ایدئولوژیک دولتی» در اشاعه «ایدئولوژی» دارد. (آلتوسر، ۱۹۷۱) در نقل قول زیر چیزی بیش از پژواک گفته های بنیامین به گوش می خورد؛ رادیو و تلویزیون برخلاف همه تکنولوژی های ارتباطی پیشین، سیستم هایی بودند که در درجه اول برای انتقال و دریافت غپیامف به عنوان فرآیندهای انتزاعی، بدون تعریف محتوای قبلی، طراحی شده بودند. نه فقط عرضه تجهیزات پخش برنامه مسبوق بر تقاضا بود بلکه وسایل ارتباطی نیز بر محتوا یشان تقدم داشتند. (ویلیامز ۲۵ ، ۱۹۹۰)
دیوید جاکوب
ترجمه؛ امین حامی خواه
منبع
David Jacob:media and radical Thinking oxford press p۱۳۲-۱۳۵
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید