یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اخلاق و فرا اخلاق


اخلاق و فرا اخلاق
● ethics [اخلاق] چیست؟
نخست آن‏كه، نظامهایی از ارزشها و عادات كه در زندگی گروههای خاصی از انسانها تحقق یافته‏اند به عنوان ethics [اخلاق] این گروهها، توصیف می‏گردد. ممكن است فلاسفه به تنظیم و تدوین این نظامها بپردازند، ولی معمولا این كار، كار مردم‏شناسی به شمار می‏آید.
دوم آن‏كه، این واژه برای اشاره به یك نظام خاص از این نظامها، [یعنی] morality [اخلاقیات] به كار می‏رود كه مفاهیمی نظیر درستی و نادرستی، گناهكاری و شرمساری و جز آن را دربر می‏گیرد.
یكی از سؤالات اصلی در اینجا عبارت است از این‏كه بهترین وجه برای توصیف این نظام چیست; آیا نظام اخلاقی نظامی است‏با كاركردی معین، همچون ممكن ساختن تعاون در میان افراد، یا این‏كه باید متضمن احساسات خاصی چون احساسات ناظر به سرزنش باشد؟
سوم آن‏كه ethics ] »در محدوده خود این نظام اخلاقی، می‏تواند اشاره‏ای باشد به اصول اخلاقی بالفعل: صچرا شما این كتاب را برگرداندید؟ش ص[چون] تنها كار اخلاقی‏ای كه می‏شد در آن شرایط انجام داد، همین بود.ش
سرانجام [آن‏كه،] ethics حوزه‏ای از فلسفه است كه به پژوهش پیرامون ethics به معانی مذكور آن می‏پردازد.
یادآوری این نكته مهم است كه اخلاق فلسفی، مستقل از حوزه‏های دیگر فلسفه نیست; پاسخگویی به بسیاری از سؤالات اخلاقی متوقف است‏بر پاسخگویی به سؤالاتی در حوزه مابعدالطبیعه و دیگر حوزه‏ها.
افزون بر این، فیلسوفان به ایجاد پیوندهایی میان خود حیطه اخلاقی زندگی و حیطه‏های دیگر [زندگی] پرداخته‏اند.
بعضی از فیلسوفان به دلایل فلسفی، در این باره تردید داشته‏اند كه آیا فلسفه به هر طریق بهترین رهیافت‏به ethics را فراهم می‏سازد یا نه. و حتی آنهایی كه معتقدند فلسفه در این رهیافت، سهمی دارد، ممكن است‏بگویند كه توجیه اخلاقی باید به اعتقادات مبتنی بر فهم عرفی یا اسوه‏های مربوط به حیات واقعی كه بیرون از فلسفه است، اشاره نماید.
وظیفه اصلی اخلاق فلسفی، تنظیم و تدوین آن چیزی است كه اخلاق یا اخلاقیات را تشكیل می‏دهد. این طرح، طرح [تحقیقاتی] فرا اخلاق است. چیزی كه علی‏الخصوص، منظر اخلاقی را در مقابل سایر منظرها می‏سازد، چیست؟ بعضی استدلال می‏كنند كه آنچه از لحاظ اخلاقی لازم است، معادل است‏با آنچه روی هم رفته به حكم دلیل، لازم شمرده شده است، در حالی كه دیگران معتقدند اخلاق تنها یكی از منابع ادله را تامین می‏نماید. با وجود این، دیگران گفته‏اند كه هر دلیلی، خویش كام است و دغدغه دیگران را داشتن، نهایتا نامعقول خواهد بود.
اما این عقیده به خودی خود مغایر با مفهوم اخلاقیات، شناخته نشده است. زیرا یك نظام اخلاقی می‏تواند به عنوان نظامی سودمند برای پذیرندگانش تلقی گردد. منظر اخلاقی، خود غالبا به عنوان امری كه بر مفهوم احترام یكسان، استوار شده است، درك می‏گردد. اما مناقشه‏ای در این باب وجود دارد كه اخلاق، چگونه بی‏طرفی‏ای را از ما می‏خواهد.
مجموعه دیگری از مباحث، ناظر به این است كه آنچه به یك موجود، شان اخلاقی می‏بخشد، چیست; خواه آن موجود، متعلق دغدغه اخلاقی باشد یا عامل بالفعل اخلاقی. و چگونه فهم ما از طبیعت انسانی بر تصورمان از اخلاقیات و فاعلیت اخلاقی، تاثیر خواهد داشت.
همین كه درك كردیم كه اخلاق چیست، می‏توانیم شروع كنیم به پرسیدن سؤالاتی در مورد خود اصول اخلاقی. اصول اخلاقی غالبا برحسب آنچه وظیفه اقتضا می‏كند، بیان شده‏اند; اما كنشی بر ضد این عقیده، وجود داشته است، بعضی آن را عقیده‏ای منسوخ تلقی كرده‏اند كه مبتنی بر مفهوم قانون الهی است كه ارتباط كمی با جهان كنونی دارد.
در حالی كه دیگران بر ضد آن، به عنوان نتیجه تاكید مردانه و بیش از حد بر قوانین به بهای از دست رفتن همدلی و دل‏نگرانی [در باب دیگران] واكنش نشان داده‏اند. این تردیدها به دل‏مشغولیهای عامی وابسته است كه ناظر است‏به نقشی كه اصول باید در تفكر اخلاقی ایفا نماید. اخلاقیون ناظر بر اوضاع و احوال می‏گویند كه شرایط می‏توانند منجر به نادیده گرفتن هر اصل اخلاقی‏ای شوند; جزئی‏گرایان استدلال می‏كنند كه این، بدان علت است كه نمی‏توان فرض كرد كه دلیلی كه در یك مورد كارآیی دارد، در موارد دیگر نیز كارآیی داشته باشد.
سنت موضع‏نگرانه، از اصول اخلاقی استفاده كرده است، اما براساس این فهم كه برای تصمیم‏گیری در مورد تعارض اصول «اصل برتری‏» (۳) وجود ندارد.
در سوی دیگر این طیف، بعضی از فیلسوفان تلاش كرده‏اند تا اخلاق را به عنوان چیزی كه خود از یك اصل واحد، نظیر این‏كه نباید دروغ گفت، تشكیل یافته است، باز شناسند. وظایف، همچنین به عنوان سازنده تنها بخشی از اخلاق در نظر گرفته شده‏اند كه امكان فراتر رفتن متهورانه از احساس وظیفه را روا می‏دارند. این مساله، مساله‏ای است ناظر بر دامنه مفهوم وظیفه در اخلاق; در مورد دامنه اصول اخلاقی به صورت گسترده‏تر نیز مسائلی وجود دارد.
آیا یك اصل اخلاقی مفروض، در هر زمان و مكانی كاربرد دارد یا این‏كه اخلاق تا حدی، مقید به زمان یا مكان است؟ این مساله، وابسته به این است كه وقتی كسی به اخلاق اجازه می‏دهد كه او را راهنمایی كند یا وقتی كه وی اصلی اخلاقی را اظهار می‏نماید، چه حادثه‏ای رخ می‏دهد. قدرت داوری اخلاقی چگونه به دست می‏آید؟ این نظریه كه انسانها از حس یا قدرت شهود اخلاقی خاصی برخوردارند كه غالبا با وجدان، یكی پنداشته می‏شود، هنوز در میان شهودگرایان معاصر، یافت می‏شود. اما شكاكیت ناظر به دعاوی اخلاقی، هنوز نظریه شایعی است.
در قرون اخیر، اختلافی میان آنهایی كه معتقدند اخلاق، منحصرا بر عقل استوار است و آنهایی كه تصور می‏كنند اخلاق، دربردارنده یك مؤلفه غیر عقلانی نظیر میل یا احساس نیز می‏باشد، آغاز گردیده است. انكار عقل‏گرایی مطلق، الزاما منجر به دست‏برداشتن از اخلاق نمی‏شود. آثار بسیاری در قرن بیستم بر این سؤال، اختصاص داده شد كه آیا بهترین شیوه فهم داوریهای اخلاقی این است كه آنها را باور بدانیم (و بدین ترتیب، صدق و كذب‏بردار تلقی كنیم)، یا این‏كه [این گونه داوریها را] ابراز احساسات یا احكامی بدانیم كه تغییر شكل داده‏اند. آیا وجود كارشناسان اخلاقی، ممكن است‏یا این‏كه هر شخصی كاملا مسئول ایجاد اخلاقیات خاص خویش است؟ این سؤالات، دقیقا به مباحثی وابسته قلمداد شده است كه به خود انگیزش اخلاقی مربوط است.
داوریهای اخلاقی ظاهرا مردم را برمی‏انگیزانند و بدین ترتیب وسوسه می‏شویم كه گمان كنیم آنها به نحو قاطعی، متضمن یك میل هستند. اصول اخلاقی را می‏توان متكی بر ارزشهای اخلاقی پنداشت[; اما] مناقشه درباره چگونگی توصیف این ارزشها، و درباره این‏كه چند پیش‏فرض ارزشی لازم است تا دعاوی اخلاقی را تثبیت كند، ادامه دارد.
رئالیست‏های اخلاقی برخلاف احساسات گرایان و دیگران، بر وجود ارزشها تاكید ورزیده‏اند; بعضی، اوصاف اخلاقی را با آن اوصافی كه در یك جهان‏بینی كاملا علمی، مسلم گرفته شده است، همانند پنداشته‏اند.
● مفاهیم اخلاقی و نظریات اخلاقی
[این] بخشی از اخلاق فلسفی وسیع و عام است و در پی یافتن اصول یا تبیین‏های عام درباره اخلاق می‏باشد، اما بخش عمده [اخلاق فلسفی] بر تحلیل مفاهیمی متمركز می‏شود كه برای خود اخلاق، اهمیت اساسی دارند. یك مفهوم از این دست كه مركز توجه بحثهای بسیاری در سالهای اخیر بوده، مفهوم خودمختاری است. توجه به خودمختاری در كنار مسائل دیگر مرتبط به خود، ماهیت اخلاقی‏اش و ارتباطات اخلاقی‏اش با دیگران، قرار می‏گیرد.
مباحث دیگری هم مورد بررسی قرار گرفته‏اند; از جمله ماهیت آرمانهای اخلاقی و مفاهیم شایستگی و مسئولیت اخلاقی. از هنگامی كه فلاسفه یونانی در مورد eudaimonia (سعادت) تحقیق نمودند، این مساله كه چه چیزی زندگی انسانی را به گونه‏ای درمی‏آورد كه برای شخصی كه دارای آن زندگی است‏خیر باشد، در كانون توجه اخلاق بوده است. بار دیگر، نظریه یك فیلسوف در مورد خیر، تقریبا همیشه با نظریه‏هایش در دیگر مسائل اساسی، سخت گره خورده است. مثلا بعضی از كسانی كه در شناخت ما از جهان، برای تجربه حسی اهمیت قائل می‏شوند با این عقیده وسوسه شده‏اند كه خیر كاملا عبارت از نوع خاصی از تجربه [یعنی] لذت است. دیگران ادعا كرده‏اند كه چیزهایی بیش از لذت صرف در زندگی وجود دارد و زندگی خوب، عبارت است از تحقق بخشیدن به ماهیت انسانی پیچیده ما. و چنین نیست كه فلاسفه، امور بد را به دست فراموشی سپرده باشند.
فلسفه اخلاق یا ethics مدت مدیدی، دست كم تا حدی، به طرفداری از راههای خاصی از زندگی یا عمل مشغول بوده است.
بعضی از سنتها هم‏اكنون افول كرده‏اند. اما هنوز سلسله وسیعی از نظرات در این باره وجود دارد كه چگونه باید زندگی كرد; یكی از سنتهای نوین مهم، سنت نتیجه‏گرایی است. براساس این دیدگاه، به صورتی كه معمولا فهمیده می‏شود، اخلاق ما را ملزم می‏كند كه روی هم رفته، بیشترین خیر را ایجاد نماییم.
بنابراین، ماهیت هر دیدگاه نتیجه‏گرایانه خاصی، به دیدگاهش در مورد خیر وابسته است. نافذترین نظریه آن بوده است كه تنها خیر، عبارت است از رفاه یا سعادت هر فرد انسانی و حیوانات دیگر، كه هنگامی كه با نتیجه‏گرایی تركیب گردد، مكتب سودگرایی است. معمولا گفته می‏شود كه نظرات نتیجه‏گرایانه به جای آن‏كه متكی بر درستی باشند، بر خوبی متكی‏اند. نظریات متكی بر درستی را می‏توان نظریات وظیفه‏شناسانه اخلاقی نامید.
چهره برجسته سنت وظیفه شناسانه اخلاقی، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم، ایمانوئل انت‏بوده است. چنین نظریاتی، مثلا ادعا می‏كنند كه حتی اگر روی هم رفته، خوبی بیشتری از شكستن عهد حاصل آید، باید به عهد خود وفا نماییم; یا آنچه می‏توان عامدانه برای به دست آوردن خوبی انجام داد، قیود و شروطی دارد. در نیمه دوم قرن بیستم، واكنشی بر ضد بعضی از افراطهای درك‏شده اخلاق نتیجه‏گرایانه و اخلاق وظیفه‏شناسانه، و بازگشتی به تصور قدما از فضایل پدید آمد. آثار این حوزه، تا حدودی از حملاتی بر اخلاق نوین و نیز شروح و تحلیلهای بیشتری در مورد فضایل و مفاهیم وابسته [به آن] تشكیل شده است.
● اخلاق كاربردی
اخلاق فلسفی همواره تا حدودی در زندگی واقعی، كاربرد می‏یافته است. مثلا ارسطو معتقد بود كه مطالعه اخلاق هیچ فایده‏ای ندارد، مگر این كه تاثیر سودمندی بر شیوه زندگی فرد داشته باشد. اما از دهه ۱۹۶۰ به بعد، علاقه مجددی به بررسی مفصل مسائل خاص مربوط به علایق عملی این عصر، وجود داشته است.
یكی از زمینه‏هایی كه اخلاق همواره در آن نقش مهمی ایفا نموده، پزشكی است; مخصوصا در مسائلی كه با مرگ و زندگی سروكار دارند. اخیرا تا حدودی، در نتیجه پیشرفت علم و فن‏آوری، زمینه‏های جدیدی از پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. علاوه بر این، بخشهای خاصی از كار پزشكی كه سابق بر این، فاقد اخلاق خاص خودشان بودند، شروع به ایجاد آنها نموده‏اند. این تحول، بخشی از حركت وسیع‏تری است كه متضمن پژوهش در الزامات اخلاقی كسانی است كه حرفه‏های خاص دارند.
بخشی از این تحقیق، باز به پیشرفت علمی و پیامدهای آن برای خط مشی عمومی، مرتبط است. اما بار دیگر، به مشاغلی هم توجه شده است كه در گذشته، چندان در معرض تحلیل اخلاقی فلسفی نبوده‏اند. این سیاره [ زمین] و كسانی كه بر روی آن زندگی می‏كنند و خواهند كرد، در زمانهای اخیر، كانون توجه سیاسی فراوانی شده‏اند و این امر، بر فلسفه اثر گذاشته است.اما درست همان طور كه دامنه پژوهش اخلاقی گسترده شده است، علاقه‏ای هم از نو به جزئیات خاص روابط انسانی، چه فردی و چه میان جامعه، دولت و فرد، برانگیخته شده است.
منابعی برای مطالعه بیشتر
، تحس چ‏رزد: ثچذحرذ ب‏رس‏ژح. (۴) ش‏خررژردخخت دچزرت ح‏ر ژژذحذحدب حخث (۱۹۸۶) .پ ،ژدحخح‏چث
(مقدمه سودمندی بر نظریه اخلاقی و فرااخلاقی همراه با كاربردی شایسته كه از نمونه‏های مربوط به حیات واقعی، تشكیل شده است، محتوی پیشنهادهایی برای مطالعه بیشتر است.)
Singer, P. (ed) (۱۹۹۱) A Companion to Ethics, Oxford: BlackWell.
(محتوی مقالاتی مختصر و محققانه در موضوعات اصلی ethics است كه مشتمل بر نظریه اخلاقی، فرااخلاقی و اخلاق عملی می‏باشد. این مقالات دارای كتاب‏شناسیهای مفیدی هستند.)
پی‏نوشتها:
۱. توضیحی پیرامون واژه :[ETHICS ]
واژه ethics ،همچنان كه در مقاله نیز بدانها اشارت رفته است، دارای معانی و اطلاقهای گوناگون می‏باشد كه عبارتند از:
الف) به معنای نوعی تحقیق تجربی، توصیفی، تاریخی یا علمی به كار می‏رود، كه از این لحاظ، شبیه انسان‏شناسی، تاریخ، روان‏شناسی و جامعه‏شناسی است; در اینجا هدف این است كه پدیده اخلاق، توصیف یا تبیین شود یا نظریه‏ای درباره طبیعت‏بشری به
دست آید كه دربردارنده مسائل اخلاقی باشد. ب) به معنای تفكر هنجاری به كار می‏رود كه مفاهیمی نظیر درستی و نادرستی و باید و نباید را دربر می‏گیرد.
ج) به معنای نوعی تفكر تحلیلی، انتقادی یا فرااخلاقی نیز به كار می‏رود كه مشتمل بر تحقیقات تجربی یا تاریخی نیست. همچنین دفاع از هیچ حكم هنجاری یا ارزشی‏ای را نیز به عهده نمی‏گیرد، بلكه به سؤالات منطقی، معرفت‏شناختی یا معناشناختی می‏پردازد; سؤالاتی مانند: معنای تعابیری نظیر «درست‏» یا «خوب‏» در اخلاق چیست؟ ماهیت اخلاق چیست؟ چگونه می‏توان احكام ارزشی و اخلاقی را اثبات یا توجیه نمود؟ تفاوت اخلاقی و غیراخلاقی چیست؟
د) به معنای اصول اخلاقی بالفعل در محدوده خود نظام اخلاقی، استفاده می‏شود. همان طور كه در اطلاق سوم ethics در مقاله فوق، توضیح داده شده است.
ه) گاهی نیز واژه ethics را به كار می‏بریم تا به چیزی هم عرض هنر، علم، حقوق یا دین، اما متفاوت از آنها، اشاره كنیم.
(معانی مذكور غیر از معنای «د» از كتاب فلسفه اخلاق «فرانكنا» ترجمه آقای هادی صادقی، با اندكی تصرف، برگرفته شده است.)
،بهتر آن دیدیم كه هرجا واژه ethics به تنهایی مورد استعمال واقع شده است، خود واژه را بدون ترجمه، ذكر نماییم تا در اثر ترجمه‏های مختلف از این واژه در متن حاضر، به تناسب و همگونی متن، خدشه‏ای وارد نیاید.
در مواردی نیز كه واژه ethics به صورت تركیب وصفی ethical ] »یا اضافی ethics of ] »به كار رفته است، با توجه به كثرت این موارد و برای جلوگیری از ایجاد پراكندگی در ترجمه این تركیبها، «اخلاقی‏» یا «اخلاق‏» را در برابر آن نهاده‏ایم.
(این مقاله توسط استاد مصطفی ملكیان مقابله شده است.)
۲. meta-ethics
۳. Super-Principle
۴ . مبانی فلسفه اخلاق.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید