چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


سینمای هایپرسوررئال سیمایی


سینمای هایپرسوررئال سیمایی
● در حاشیه بازسازی فیلم های خارجی در تلویزیون ایران
چندی پیش یکی از مجریان محترم سیما در یکی از برنامه های محترم میزگرد سیما از یکی از مهمان های محترم پرسید؛ «بینندگان ما می خواهند بدانند شما چقدر به سینما علاقه مند هستید؟ مثلاً کدام سریال ها را بیشتر می بینید؟» مهمان محترم نیز خیلی محترمانه پاسخ داد؛ «من سینما را خیلی دوست دارم.
به خصوص سریال هایی که بازیگرانی مثل سروش صحت و حمید لولایی در آنها بازی می کنند،» با این تعاریف، تعجب نکنید اگر مدتی بعد ناگهان شنیدید که سریال «نرگس» در چهار هزار سالن سینما در امریکا و اروپا اکران شده یا سریال طنز «چارخونه» به برنامه دائمی نمایش سینماتک پاریس تبدیل شده است. هرچه باشد، ما در دنیایی زندگی می کنیم که با رشد و گسترش وسایل ارتباط جمعی به تعبیر مارشال مک لوهان «دهکده جهانی» -و به تعبیر خودمان «هرکی به هرکی» و «هردمبیل» شده است، بنابراین دیگر نباید از دیدن همزیستی مسالمت آمیز میان تلویزیون و سینما و در هم آمیختن معجزه آسای فرمت های مختلف تلویزیونی و سینمایی تعجبی به خود راه دهید.
حتی اگر در یکی از فیلم های محترم سینمایی دیدید که سلولوئید ۳۵ میلیمتری به نوار مغناطیسی سوپر هشت دوخته شده تا شرق و غرب و شمال و جنوب کره زمین کنار هم بنشینند و رطب و یابس با هم از در آشتی در بیایند، این را فقط باید به حساب ذوق و ابتکار فیلم-دوباره سازان و تدوینگران هنرمند محترمی بگذارید که تلاش دارند با نوعی خاص از سینمای هایپرسوررئال سیمایی، شما تماشاگر محترم را به دیدن فیلم های سینمایی راغب سازند.
نمونه بارز چنین سینمایی -که مرحوم لوئیس بونوئل را در گور به بشکن زدن وادار می کند- فیلم «من بچه هایم را می خواهم» است که قسمت اول آن پنجشنبه از شبکه دو سیما پخش شده. در این فیلم ایتالیایی که به نظر می رسد بر خلاف اکثر قریب به اتفاق فیلم های «سینمایی» سیما بویی از نوار سلولوئید برده باشد (و شاید هم این طور نیست و کیفیت عالی پخش سیما چنین توهمی را ایجاد کرده باشد) یک خانم با بچه هایش شبی در پارک تفریحات سوار بر رولرکاستر شده است. در میان نماهایی از بچه ها که در رولرکاستر بالا و پایین می روند و جیغ می کشند و نماهای اینسرتی از یک چوب پشمک که در دستگاه پشمک سازی می چرخد، گنجانده شده است. کاملاً مشخص است که این نماها به یک سیستم تصویربرداری دیگر تعلق دارند، دانه بندی تصویر آنها با نماهای دیگر متفاوت است و نور نماهای اینسرت نیز نور روز است.
لحظاتی بعد که شخصیتی با یک چوب پشمک وارد تصویر می شود و به بچه ها تعارف می کند، وجود این شیء از لحاظ منطقی توجیه می شود ولی دلیل وجود آن نماهای موکد اینسرت همچنان در هاله یی از ابهام باقی می ماند. احتمالاً در اینجا تماشاگر به این نتیجه می رسد که فیلمساز محترم به جریان سینمای معناگرای ایتالیا تعلق داشته و خواسته است با این نماها نشان بدهد که انسان غربی -مخصوصاً از نوع رولرکاستر سوار آن- همچون پشمکی است در دستگاه پشمک زنی.
اما معناگرایی فیلمساز به همین جا ختم نمی شود. دقایقی بعد خانم ایتالیایی به دنبال فرزندان ربوده شده اش عازم کشوری در شرق اروپا می شود که احتمالاً مولداوی است. بعد از آنکه با مشکلات فراوان موفق به گرفتن ویزا می شود و به آن کشور می رسد، سوار بر اتومبیلی در خیابان گردش می کند و زمانی که از شیشه به بیرون نگاهی می اندازد ناگهان معماری محیط اطراف او عوض می شود و مینی بوسی با دو رنگ نارنجی و سفید در کنار اتومبیل هایی شبیه به پیکان و پراید را می بیند. بار دیگر که چنین نمایی را می بینیم، حتی به نظر می رسد که شماره پلاک خودروها نمره تهران است و مینی بوس هم بی شباهت به مینی بوس های خطوطی مثل آذری و سه راه شمشیری نیست.
در اینجا دیگر تماشاگر از مشاهده آن همه ذوق و ابتکاری که فیلمساز محترم به خرج داده است، بر سر شوق می آید و البته انگشت حیرت به دندان می گزد و پیش خود فرضیه های مختلفی را مطرح می کند؛ مثلاً اینکه آیا فیلمساز ایتالیایی برای فیلمبرداری این نماها تهران را انتخاب کرده چون فیلمبرداری در تهران ارزان تر تمام می شود یا اینکه چون پولش کم آمده، تصاویری را که در یک سفر تفریحی با هندی کم از تهران گرفته به جای مولداوی به تماشاگران قالب کرده است یا اینکه خواسته نشان بدهد که فاصله جغرافیایی معنا ندارد یا خواسته از فراواقع گرایی و سوررئالیسم فراتر برود و به عنوان یک فیلمساز معناگرا عرصه های تازه یی را در نوردد یا... هزاران سوال دیگر که اگر در قالب تست های چهار جوابی ستون «جنگ سرد» آقای ابراهیم رها مطرح شود، بهتر است.
به هرحال، بینندگان محترم ما نیز چون به سینما خیلی علاقه مندند ترجیح می دهند همان سریال های محترم را تماشا کنند. این طوری شاید برای تصویر و برای خودشان و چشم شان احترام بیشتری قائل شوند.
ساسان گلفر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید