سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

در انتظار کفش‌ها


در انتظار کفش‌ها
‌در طول چند ثانیه غیرمنتظره، یک جفت کفش شماره ۱۰، تبدیل به مخرب‌ترین سلاحی شد که مردم عراق پس از تقریبا شش سال اشغال و مقاومت دشوار و سرسختانه خود موفق شده‌اند به طرف قدرت‌های اشغالگر بیندازند. ‌
یک نویسنده عراقی این کفش‌ها را که خبرنگاری به طرف بوش پرتاب کرد <سلاح تخریب گسترده> نامید. در حالی که قیام فلوجه، نجف، بصره و بغداد، علیه اشغال کشور به وسیله نیرو‌های خارجی همیشه به‌عنوان نشانه‌ای از مقاومت مردم در برابر اشغال کشورشان در خاطره‌ها باقی خواهد ماند، این ثانیه‌های باورنکردنی، عراقی‌ها را برخلاف آنچه در رسانه‌ها آمده است، این گزارشگر ۲۸ ساله تلویزیون، منتظر الزیدی، نه‌تنها صرفا با انداختن یک جفت کفش به طرف رئیس‌جمهور آمریکا، بالا‌ترین توهین در فرهنگ عراق را نسبت به او به عمل آورد بلکه با آنچه هنگام پرتاب کردن کفش‌ها و وقتی به وسیله ماموران امنیتی عراق و آمریکا گرفتار و مهار شده بود گفت، کاری تاریخی و به یادماندنی انجام داد. وقتی او را از کنفرانس مطبوعاتی بیرون می‌کشیدند، فریاد می‌کشید. آنها موفق شدند او را خاموش کنند و طبق گفته‌های برادرش، در بازداشت او را سخت کتک زده‌اند ولی پیش از آن، گفته‌هایش به اندازه کافی اشغالگران و اساس رژیم دولت مستقر در منطقه سبز را لرزاند. ‌
اگر حرف‌هایی که او گفت ادا نمی‌شد و اظهارات او که درد عمیق مردم عراق و خشم و اعتراض آنها را فریاد می‌کرد، بیان نمی‌شد، تنها پرتاب کفش برای بیان ستم‌هایی که به عراق رفته است کفایت نمی‌کرد. صحبت‌های او همزمان با پرتاب کفش اول به وضوح شنیده شد که گفت: <این بوسه خداحافظی برای تو است، ای سگ.> ولی حرف اساسی و مهم با پرتاب لنگه دوم کفش ادا شد: <این از طرف زنان بیوه، یتیمان و کسانی است که در جنگ عراق کشته شده‌اند.> شنیده شدن این واژگان همراه با پرتاب کفش تاثیری شگفت و تکان‌دهنده و بسیار بهت‌آور داشت. خبرنگاری تعهدات حرفه‌ای خود را ندیده گرفته بود و ترجیح داده بود به عنوان بلند‌ترین فریاد مردم کشورش که مدت‌ها است در رنج و بدبختی‌اند عمل کند. ‌
اگر در نظر داشته باشیم که منتظر الزیدی، رنج و کشتار عراقی‌ها و شکنجه آنها در زندان‌ها را در اغلب گزارش‌هایش برای ایستگاه تلویزیونی ماهواره‌ای البغدادیه منعکس می‌کرد، متوجه می‌شویم که او به یقین از این خطر که به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار خواهد گرفت، آگاه بود. ‌
وقتی مجریان و گزارشگران ایستگاه‌های ماهواره‌ای عراق و سایر کشور‌های عربی به میان مردم رفتند تا عکس‌العمل آنها را گزارش کنند، جریان فشار مردمی که ابراز شادمانی می‌کردند، شادمانی‌ای که از بغداد تا غزه و کازابلانکا گسترش داشت، آنها را با خود به جلو می‌راند. ایستگاه‌های تلویزیونی و وب‌سایت‌های رسانه‌ای غرقه در پیام‌های چاپلوسانه و مجیزگویانه از این عمل شدند. پاسخ فوری به هر انتقادی از <توهین به یک میهمان> این بود: بوش یک جانی بزرگ است و جنایتکاری جنگی که فریبکارانه وارد بغداد شده است. او یک میلیون عراقی را به کشتن داده و کشور را به آتش کشیده است.
دامنه اظهار حمایت و درخواست آزادی فوری منتظر الزیدی، از نجف و فلوجه تا بغداد و موصل در شمال تا بصره در جنوب گسترش یافته است و پس از اینکه مدت‌ها یکپارچگی به‌وسیله نیرو‌های اشغالی و با تقویت فرقه‌گرایی تضعیف شده بود - چیزی که منتظر در نوشته‌ها و گفتار‌هایش با جدیت آن را دنبال می‌کرد - یک نمایش هیجان‌انگیز و تاثیرگذار ضد اشغال یکپارچه به سرعت شکل گرفته است. ‌
هیچ‌کس در مورد مذهب، قوم یا فرقه منتظر سوالی نکرد ولی همه به پیام او عشق نشان دادند. در واقع من هنوز به رسانه یا وب‌سایتی بر نخورده‌ام که از مذهب یا قوم او صحبتی کرده باشد. اولین بار در رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی در این باره صحبت به میان آمد. ‌
واقعیت این است که منتظر یک سوسیالیست است که قهرمان مورد علاقه‌اش چه‌گوارا بوده است. او بلافاصله پس از اشغال - وقتی دانشجوی کالج روزنامه‌نگاری دانشگاه بغداد بود- رهبر برجسته و سرشناس دانشجویان چپگرا شد. او گزارش‌هایش را درباره قربانیان رنج‌کشیده و بی‌نوای جنگ آمریکا برای البغدادیه تهیه می‌کرد. او در صحنه‌های شهرک صدر و هر جای دیگری که مردم از خشونت یا محرومیت و فقر رنج می‌بردند، حضور داشت و نه‌تنها رد مرگ‌ها و ویرانی‌ها را به‌وسیله هلیکوپتر‌های آپاچی آمریکا دنبال می‌کرد بلکه همیشه بین اولین‌هایی بود که ستم‌های متعصبانه و بمب‌گذاری‌ها در بازار‌ها و مراکز پرجمعیت را گزارش می‌داد.
او جزو روزنامه‌نگاران کارآمد و موثری بود که در گزارش‌هایشان درباره قربانیان خشونت در پشت همه اختلاف‌ها، اشغالگران به رهبری آمریکا را می‌دیدند. او صدایی بود که نمی‌شد خاموشش کرد، مگر اینکه او را به‌وسیله اوباش کتک می‌زدند یا دزدیده می‌شد یا به وسیله نیرو‌های رژیم توقیف می‌شد. ‌
دلبستگی و توجه او به قربانیان جنگ و پیام‌های وفادارانه و سرسختانه‌اش در مخالفت با اشغال او را محبوب بینندگان کانال البغدادیه کرده بود. او با بیرون فرستادن بوش از عراق با فضاحت، به یک قهرمان ملی فوق‌العاده تبدیل شده است. ‌
کودک یتیمی که عمه‌اش او را پرورش داده و بزرگ کرده بود و نام او به مفهوم امید یا انتظار است، سمبل قدرتمند اتحاد و اعتراض شده است و تعداد بی‌شماری از عراقیان او را به‌عنوان <عزیز‌ترین فرزند> خود برگزیده‌اند.
سامی رمضانی
ترجمه: پوراندخت مجلسی
منبع: گاردین
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید