یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ردیف و قافیه مثل چکشی است که توی سر آدم می‌خورد


ردیف و قافیه مثل چکشی است که توی سر آدم می‌خورد
از ضیاءالدین ترابی تاكنون آثار متعددی به چاپ رسیده است. ترابی در حوزه شعر، داستان كوتاه و رمان دستی توانا دارد و كارنامه ترجمه‌اش هم پربار است.
فرصتی پیش آمد كه پای صحبت‌های او بنشینیم. صحبت‌هایی كه با گله‌گذاری آغاز شد.
اینكه قرار بوده دو عنوان از آثارش برای نمایشگاه آماده شود و نشده بود، اینكه برخی از كتاب‌هایش در انتظار تجدید چاپ‌اند یا اثری كه ۱۰ سال است در انتظار چاپ خاك می‌خورد و از این قبیل گلایه‌ها.
از ترابی دربارهٔ شعرهایش، آثار ترجمه و وضعیت شعر پرسیدیم. به نظر او شعر یك هنر خدادادی و تجربه شاعر است.
می‌گوید: «شاعر باید كلمه را بشناسد، تاریخ و اسطوره بخواند، زندگی را تجربه كند و حاصل اینها را به صورت شعر بنویسد. شاعر فكر نمی‌كند كه شعر بگوید، شعر قبل از اینكه روی كاغذ بیاید یك جایی در وجود شاعر جریان دارد».
ترابی كاملا‌ً با این جمله كه شعر بچه آدم است مخالف است و می‌گوید: «این بچه ناقص را باید كشت. بچه (شعر) ناقص به چه درد می‌خورد؟ اگر ما نمی‌توانیم بچه‌مان را بكشیم، شعرمان را كه می‌توانیم پاره كنیم و دور بیندازیم.»
به نظر ترابی شعر خوب شعری است كه شاعرش در هر زمانی بگوید این شعر من است و خجالت نكشد.
«الیوت» هم از آن شاعرانی است كه ترابی با شور و حرارت خاصی از جهان شعری‌اش صحبت می‌كند و می‌گوید: «الیوت شاعر وحشتناكی است و ما در حد الیوت نداریم».
امسال قرار بود دو كتاب از ترابی برای نمایشگاه كتاب آماده شود؛ گزیده غزلیات مولوی با عنوان «غزل غزل‌های مولوی» كه نشر آفرینش چاپ كرده و «منظومه سینوهه» كه نشر آوای كلار چاپ كرده (ترجمه‌ای است از ماجرای سینوهه).
«گلوی عطش» اولین كتابی است كه از ترابی توسط سوره مهر سال ۶۵ منتشر شده است. این كتاب یكبار در سال ۶۸ تجدید چاپ شد. از او كتاب دیگری با عنوان «از زخمه‌های آینه و چشم» و مجموعه شعرهای كوتاه كه سال ۷۲ منتشر شد و در همان چاپ اول تمام شد، اما هیچگاه تجدید چاپ نشد. «یكصد شعر از یكصد شاعر معاصر جهان» كتابی دیگر است كه سال ۷۶ سوره مهر از ترابی به چاپ رساند كه این كتاب هم الان در بازار موجود نیست و تجدیدچاپ هم نشده است.
مجموعه نقد ادبی «پیرامون شعر» كتاب دیگری از این شاعر و نویسنده است كه در سال ۷۵ به چاپ رسید.
آخرین كتاب او مجموعه شعر «از نامه‌های حك شده بر سنگ» است كه در سال ۸۱ به چاپ رسیده است.
رمان كوتاه «چال مورچه» و مجموعه داستان كوتاه ( ۱۷ داستان كوتاه) «سفر دور دنیا» دو كتابی است كه ترابی می‌گوید حدود ۱۰ سال پیش برای حروفچینی به انتشارات داده‌ و حتی حروفچینی هم شده است، ولی هنوز چاپ نشده است. او می‌گوید: «در دوره مدیریت جدید انتشارات قرار شده این دو كتاب به چاپ برسند و طبق برنامه تولید قرار بود برای نمایشگاه آماده شوند كه باز هم نشد.»
ترابی هر شعری را شعر نمی‌داند و می‌گوید: «شعر من شعر است و كسانی كه اهل ذوق هستند شعر من را می‌خوانند نه برای سرگرمی. البته این ادعای بزرگی است.» گفت‌وگو با او را می‌خوانید:
ـ وضعیت شعر امروز ما چگونه است؟
به دلایل خاصی الان شعر سنتی راه افتاده است و علتش هم این است كه شاعرانی كه مسوولیت بخش‌های فرهنگی با آنهاست خود شعر كلاسیك می‌گویند و مشوق این نوع شعر هستند. در جشنواره‌های مختلفی هم كه برگزار می‌شود؛ شاعران جوان ما هم كه می‌خواهند شعرشان چاپ شود، متاثر از این فضا هستند. البته شعر سنتی گفتن خوب است و ایرادی ندارد اما به شرطی كه امروزی باشد. یعنی وقتی ما یك غزل می‌خوانیم كپی دسته دهم و صدم غزل حافظ نباشد. این اشعار معمولا‌ً فاقد ویژگی ذكر شده هستند.
ـ می‌توانید از شاعران امروز كسی را اسم ببرید كه شعرش (منظورم شعر سنتی) دارای این ویژگی‌ها باشد؟
حسین منزوی غزلسرای خوبی بود. منزوی به زبان توجه نداشت اما غزلسرای بزرگی بود. از میان كسانی كه غزل نو می‌گویند محمدعلی بهمنی غزلسرای خوبی است اما شكل‌های خاصی چون پست‌مدرن در غزل به نظرم بیشتر نوعی بازی با كلمات است تا شعر. این بیماری را در شعر نو هم داریم. الان خیلی از مجموعه شعرهایی كه چاپ می‌شوند فقط شكل‌شان شعر است.
ـ فكر می‌كنید دلیل اش چیست؟
مدت‌هاست كه دیگر همدیگر را قبول ندارند. همه ادعا دارند و فكر می‌كنند استاد هستند و نیازی به آموزش ندارند. این بیماری قرن است. بیماری بزرگی است كه انسان فكر كند همه چیز را می‌داند. جوان‌های ما ‌چنان اظهارنظر می‌كنند كه انگار علامه دهر هستند. نتیجه‌اش همین شعرها می‌شود.
ما الان مؤلف، نویسنده و ناشر زیاد داریم اما كتاب كم داریم. كتابی كه مخاطب آن را بخواند و چیزی درك كند، یاد بگیرد، احساس كند. ناشر سرمایه‌گذاری می‌كند و من دلم برای این كاغذ می‌سوزد. این كاغذ درختی است كه به ما هوای تازه می‌دهد. درخت نباید تبدیل به كاغذ شود كه هر كه هر چه دلش خواست روی آن بنویسد.
وضعیت نشریات هم همین‌طور است. الان انواع مجلات منتشر می‌شوند اما بود و نبودشان فرقی نمی‌كند. متأسفانه این نشریات خریدار دارند و با تیراژهای ۶۰ـ۵۰ هزار فروش دارند اما یك مجله وزین كه ۱۰ صفحه مطلب قابل خواندن داشته باشد ۵ هزار نسخه بیشتر تیراژ ندارد.
ـ كدامیك از آثارتان مخاطبان بیشتری داشته است؟
به نظرم كتاب «سهراب دیگر» نسبت به بقیه آثارم بیشتر خوانده شده باشد. این كتاب را نشر «دنیای نو» در سال ۷۲ چاپ كرد كه به چاپ ششم رسید. و در همان سال به عنوان كتاب سال برگزیده شد.
ـ «سهراب دیگر» نقد شعرهای سهراب سپهری است؟
در این كتاب ضعف‌ها و ایرادات شعر سهراب را نوشته‌ام. شعر سهراب ساختار ندارد. یعنی می‌توان یك‌بند از یك شعرش را برداشت و جای دیگر گذاشت. به جز یك شعر بقیه شعرهایش فاقد ساختار است. سپهری تصویر‌پرد‌از خوبی است و زبان خوبی دارد و مخاطب هنگام خواندن اشعارش از زبان عاطفی او لذت می‌برد اما نمی‌توان یك فضای هنری منسجم برای اشعارش یافت.
ـ این مساله چقدر به وزن شعری برمی‌گردد؟
هیچ ارتباطی به وزن ندارد.
ـ در میان شاعران معاصر كدامیك را شاعر خوب می‌دانید؟
نیما، اخوان، شاملو، فروغ و سهراب سپهری. مایه تأسف است كه ما با هزار سال سابقه شعری وقتی كسی امروز از من بپرسد شاعر خوب كیست همین ۵ نفر را اسم ببرم با توجه به اینكه الان زمان شعر اینها گذشته. نه شعر نیما، نه اخوان، نه شاملو، نه فروغ و نه سپهری نمی‌‌توانند جوابگوی نیاز مخاطب امروز باشند. امروز شعر امروز را می‌طلبد.
ـ ءشعر امروز چیست؟
شعر امروز باید نشان دهد كه از نظر زبانی، بیانی و محتوا مراحل گذشته را طی كرده و به زمان امروز رسیده است. ما یك وقتی جنگ داشتیم در آن زمان شعر جنگ شعر روز بود. الان شرایط زمانی فرق می‌كند.
ـ شاعر خوب كیست؟
شاعری هم مرحله دارد همان‌طور كه در تصوف هفت مرحله داریم و عارف باید از این مراحل بگذرد، ریاضت بكشد؛ در شعر هم، شاعر جوان باید تعلیم ببیند، تربیت شود و برسد به درجه‌ای از شاعری كه بتوان به او شاعر گفت. البته شاعر خوب نه در ایران، بلكه در تمام دنیا كم است.
شعر از مشكل‌ترین هنرهاست و تعداد هنرمند بزرگ در شعر كم و بر عكس تعداد شاعر زیاد است.
ـ برگردیم به شعر، تكلیف وزن در شعر چیست؟
ردیف و قافیه مثل چكشی است كه توی سر آدم می‌خورد. شعر مثل پرنده‌ای است كه می‌خواهد پرواز كند اما وزن و قافیه قفسی است كه مانع این پرواز می‌شود و نمی‌گذارد اوج بگیرد. از این طرف اگر وزن و قافیه را از شعر بگیریم، هر كس هر چه می‌نویسد فكر می‌كند شعر است.
من شعر نو را ترجیح می‌دهم به شرطی كه شعر باشد، یعنی باید یك كالبد منسجمی باشد كه تمام اجزاء و عناصر آن با هم هماهنگ باشند و یك فضای واحد بسازد مثل یك مجسمه.
ـ وضعیت شعر و ادبیات ما نسبت به دیگر كشورها چگونه است؟
ادبیات در خارج از مرزها نسبتا‌ً قوی است اما به دست ما نمی‌رسد. آنجا روی هنر و ادبیات سرمایه‌گذاری می‌كنند، اما به علت ضعف ترجمه، آثار ما نمی‌توانند به خوبی معرفی شوند و گاه آثاری از ما در سطح جهان معرفی می‌شوند كه فاقد ارزش‌های موجود است.
ـ كمی هم در مورد «چال مورچه» توضیح دهید؟
«چال مورچه» نوشته یك داستان‌نویس انگلیسی است. موضوع داستان در مورد زندگی دو پسر بچه سیاه و سفیدپوست است. نویسنده این كتاب (خانم لسینگ) متولد ایران بوده اما مدتی پس از تولد به همراه خانواده‌اش به آفریقای جنوبی می‌رود. حدود ۳۰ سال آنجا زندگی می‌كند و به همین دلیل با درد مردم ‌آنجا آشناست و تقریبا‌‌ً نصف آثارش در مورد زندگی سیاه‌پوستان است. من این كار را ترجمه و مقدمه‌ای بر آن نوشتم.
ـ آثار دیگری هم از ایشان ترجمه كردید؟
یك داستان كوتاه هم از وی ترجمه كرده‌ام.
ـ «سفر دور دنیا» چطور؟
این هم یك كار ترجمه است. مجموعه ۱۷ داستان كوتاه از ۱۷ نویسنده كه عنوان كتاب برگرفته از عناوین یكی از این داستان‌هاست.
ـ چه كارهایی در حال حاضر در دست دارید؟
یك مجموعه شعر از اروپای شرقی با عنوان «شعر لهستان» كه نصف بیشتر آن ترجمه شده است.
كتابی دارم با عنوان «زندگی دیگر»از یك نویسنده ترینیدادی؛ ترجمه متن این كتاب تقریبا‌ً تمام شده است.
یك كار تحقیقی هم در دست دارم در مورد «مبدأ تاریخ ایرانی‌» كه سال‌ها روی آن وقت گذاشته‌ام و احتمالا‌ً برای سال ۸۸ كه سال نجوم است آماده می‌شود..
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید