یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

هتاکی مجدد به مقدسات ؛ با کدامین هدف ؟


هتاکی مجدد به مقدسات ؛ با کدامین هدف ؟
هاشم آغاجری تئوریسین و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب، در بهمن ماه ۱۳۸۷در منزل عبدالله نوری در سخنانی اهانت آمیز و هتاکانه، ساحت مقدس امام راحل، مراجع تقلید و ولایت فقیه را مورد جسارت و تمسخر خویش قرار داد و گفت: «در حکومت ما از هیچ فقهی، حکمی پیرامون مسائل اخلاقی و کرامت انسانی ندیدیم و تمامی موارد در جهت خردکردن انسانیت و سلطه پذیری بوده است.»
وی افزود: «هیچ کس برده داری را حرام نکرده است، در صورتی که برده داری در تضاد با اخلاق است.»
آغاجری پرده را کنار زد و با اعلان هویت خویش گفت: «در کشور آمریکا «آبراهام لینکلن» برده داری را ممنوع کرد و همان بود که عامل پیشرفت و توسعه آنان شد!»
وی در ادامه این جلسه که تعدادی از عناصر گروهک نهضت آزادی، جمعی از مسئولان و مدیران دولت دوم خرداد و عده ای از نمایندگان مجلس ششم از جمله انصاری راد، جماعتی، ابراهیم یزدی، عطریانفر، سعید لیلاز، اعظم طالقانی، مرتضی مبلغ و صفری حضور داشتند، با تحریف سخنان امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: «مشهور است که بنیانگذار انقلاب گفته ما مامور به انجام وظیفه هستیم نه نتیجه، که این یعنی ما به نتیجه کاری نداریم و فقط وظیفه خود را انجام می دهیم، خواه این وظیفه درست وخواه نادرست باشد!...
بنیانگذار انقلاب در جای دیگری گفته است که حفظ نظام از اوجب واجبات است که این دو جمله در تضاد آشکار هستند... نمی توان هم وظیفه گرا بود و هم به هر قیمتی که شده نظام را حفظ کرد، زیرا ممکن است ما در حفظ نظام، متوسل به زور و استبداد و سلطه شویم و این در تضاد آشکار با اخلاق است!»
تئوریسین سازمان مجاهدین انقلاب با «رذیله» و «شرک آشکار» خواندن مطلقه بودن ولایت فقیه افزود: «لفظ مطلق فقط برای خدا صدق می کند و هر کس برای خود مطلقیت قائل شود، خود را شریک خدا دانسته واین شرک آشکار است.»(۱)
در این سخنرانی چند نکته نمود عینی دارد:
۱) گویا آغاجری همه کتاب های فقها را خوانده است و تمامی سخنرانی های آنان از قدیم تا به امروز را گوش کرده و با اشراف کلی بر همه گفتار و رفتار آنان چنین حکمی را صادر می کند و فقیهان را مخالف انسان ها می داند و تلاش آنها را در راستای زیر سلطه بردن بشریت تبیین می نماید. غافل از اینکه هدف رسالت نبی مکرم اسلام(ص) تمام کردن مکارم اخلاق و حفظ کرامت انسانی است و فقها در طول تاریخ طبق این سیره عمل کرده اند و همواره مردم را به میدان مبارزه با طاغوت ها و مستکبران فراخوانده و عملاً بساط سلطه را برچیده و آزادی اسلامی را برای ملت ها به ارمغان آورده اند.
حکم جهاد مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی برای چه بود؟ مگر تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی بزرگ برای رهایی از سلطه انگلیسی ها نبود؟
علت بالای دار رفتن شیخ فضل الله نوری چه بود؟ علت دعوای آیت الله کاشانی با مصدق و ملی گراها چه بود؟ همه تلاش سیدجمال الدین اسدآبادی چه هدفی را دنبال می کرد؟ علت قیام امام خمینی(ره) را در چه می دانید؟ ایستادگی آیت الله سیستانی در مقابل زورگویی آمریکا را چگونه تحلیل می کنید؟ جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان به رهبری سیدحسن نصرالله، علیه اسرائیل در جهت خرد کردن انسانیت و سلطه پذیری بوده یا هویت انسانی مردم لبنان و مسلمانان را بالا برده ا ست؟
آیا اینها و امثال این حضرات فقها از سلطه پذیری انسان ها و برده داری حمایت کرده اند؟ آیا آمریکا مدافع انسانیت است یا جهان امروز در نگاه سران کاخ سفید، دهکده ای است که تمامی آدم هایش برده آمریکای جهان خوارند؟
۲ ) امروز آمریکا همه تلاش خود را برای نابودی اسلام و فقهای بزرگوار اسلام به کار گرفته است و در نگاه سیاستمداران و تئوریسین های کاخ سفید، آمریکا نجات بخش جامعه بشری است و با این جنگ روانی می خواهد سلطه خود را بر تمامی کره زمین گسترش دهد و تنها مانع بر سر راه این زورگویی و قلدری را ایران اسلامی و جهان اسلام می داند و برای همین علیه اسلام و علما تبلیغ می کند. چه شده که آغاجری نیز همین راه را رفته است؟
چرا آمریکا در نظر او کشوری پیشرفته و توسعه یافته قلمداد می گردد و حتماً به علت حاکمیت «ولی فقیه»، ایران بازمانده از رشد و عقب مانده معرفی می شود؟
این در حالی است که آمریکا امروز توسعه علمی، هسته ای و نظامی ایران را پذیرفته است، لیکن تعدادی چون آغاجری از آمریکا نیز تندتر می روند!
۳ ) امام خمینی(ره) هدف نوک پیکان هجمه آغاجری است. علت چیست؟ پشت این صحنه چه دست های پنهانی است که وی دانسته یا از روی غفلت یا با مزدوری و با اشاره آنها امام را زیرسؤال می برد؟!
خوب است آغاجری «وظیفه» و «نتیجه» را تبیین کند و تضاد بین «مامور به انجام وظیفه» و «اوجب واجب دانستن حفظ نظام» را بیان نماید.
در عاشورا حفظ اسلام واجد بود. امام حسین(ع) و یارانش نیز مامور به جهاد و مبارزه برای حفظ دین بودند. آنها هرگز به زنده ماندن نمی اندیشیدند. لازم نبود تلاش آنان در همان روز به نتیجه ای برسد که یزید نابود گردد واسلام پیروز شود و اثری از ظلم نماند. لازم هم نبود که عاشوراییان همه یا اکثریت زنده بمانند. تمامی یاران امام حسین(ع) کشته شوند. این وظیفه بود که برای دین جهاد کنند و در راه دین کشته شدند. یک ذره هم از قانون کلی «حفظ اسلام» تخطی نشده است. حفظ اسلام همین را می طلبید. حالا نتیجه بعداً حاصل شود و حکومت بنی امیه بعدها ساقط گردد. بعدها حق حاکمیت امام حسین(ع) که توسط یزید غصب شده، به حقدار برسد. تکلیف آن روز برای حفظ اسلام همان بود. تکلیف امروز برای حفظ جمهوری اسلامی، مبارزه با دشمنان اسلام است و باید این راه را برویم. حالا اگر ما تلاش کردیم ولی به علت سستی و عناد عده ای، د شمن درصدد شکست جمهوری اسلامی بربیاید آیا تکلیف ما از روی دوش مان برداشته می شود؟ بگوییم حالا که، به نتیجه نمی رسیم، پس وظیفه ما دفاع از نظام نیست؟ یا عاشوراییان بگویند، حالا که ما کشته می شویم، ماکه پیروزی را نمی بینیم، پس وارد عرصه جهاد با یزیدیان نشویم!
۴ ) آغاجری غیرمستقیم می خواهد جمهوری اسلامی را به استبداد و سلطه متهم کند. وی در جایی می گوید: «اگر در مقابل کسانی که عدم تحمل را اعمال می کنند. از تساهل استفاده شود، یا برای دفاع از چنان جامعه ای در قبال حملات دشمن اقدام نشود، متحملان و تحمل هر دو از میان خواهند رفت... باید در صورت لزوم، حتی با به کار بردن زور، از حاکم شدن آن جلوگیری کرد.»(۲)
چطور برای دیگران «لایجوز» ولی برای خودتان «یجوز»؟ ولایت فقیه استبداد است! ولی توسعه قدرت و قلدری و استبداد و زور و سلطه برای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان اشکالی ندارد؟
در کشورهای آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلستان و روسیه، اختیارات بسیار زیادی به شخص اول مملکت داده شده است.
در آمریکا، رئیس جمهور علاوه بر اختیارات اجرایی، دارای اختیارات قانونگذاری است و می تواند مصوبات کنگره را و تو کند و در موارد اضطراری، دستورهایی را صادر کند که کنگره و سایر نهادها و وزارتخانه ها ملزم به اجرای آن هستند.
در فرانسه، رئیس جمهور می تواند با موافقت نخست وزیر، مجلس را منحل کند.انتخاب وزیران با اوست و در برابر دو قوه قضائیه و مقننه هم پاسخگو نیست.در انگلستان، پادشاه اختیار انحلال جمعی و عزل و نصب وزیران و حتی نخست وزیر را دارد. حکومتش موروثی و مادام العمر است.(۳) در برابر کسی پاسخگو نیست و عزل او در قانون پیش بینی شده است.
در آلمان، رئیس جمهور می تواند صدراعظم را عزل و مجلس را منحل کند.
در روسیه، رئیس جمهور می تواند مجلس دوما را منحل کند.
نظام های بین المللی برای پادشاه و رئیس جمهور، امتیازهای خاصی قائل شده اند و می گویند آنان نباید تابع و مطیع قانون باشند. در قانون اساسی دانمارک و اسپانیا به این مطلب تصریح شده است.(۴)
اما وقتی نوبت به جمهوری اسلامی ایران می رسد، ولایت مطلقه فقیه نباید باشد. در صورتی که در نظام اسلامی، اختیارات ولی فقیه در چارچوب موازین شرعی و مبانی اسلامی است و اگر وی نسبت به آرمان های اسلامی از لحاظ نظری و عملی بی قید شود، از مشروعیت می افتد و اطاعت از او، بر کسی واجب نیست.»(۵)
مطلب به همین سخنرانی محدود نمی شود. اگر سایر سخنان آغاجری را از سال ۱۳۷۵ مرور کنیم، موضوع روشن تر می گردد:
۱ ) وی در دی ماه ۱۳۷۵ می گوید: «ما امروز نیازمند به یک دیدگاه انسان گرا هستیم و عنصر اومانیزم اسلام که در پروژه پروتستانتیزم و دکتر شریعتی بود، به نظر من خیلی نیاز به آن جدی تر است. اومانیزم اسلامی نشان دهنده عقل منقطع از وحی می باشد.»(۶)
۲ ) وی در مردادماه ۱۳۷۹ می گوید: «دین در حکومت های دینی، نه تنها افیون توده هاست، آن چنان که مارکس گفته است، بلکه می افزایم، علاوه بر آن افیون حکومت ها هم هست.»(۷)
۳ ) وی در ۱۴/۳/۱۳۸۰ می گوید: «مهدوی گرایی و انتظار فرج متعلق است به آخر الزمان و مشکلات ما با این انتظارات حل نمی شود.»(۸)
۴ ) وی در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۸۱ می گوید: «اگر حسین(ع) هم در راس امور کار باشد، ولی رضایت مردم در آن نباشد، نامشروع است.»(۹)
۵ ) وی در سال ۱۳۸۱ در همدان می گوید: «پروژه پروتستانتیزم اسلامی... اعتراضی بود به مذهب رسمی»! و سپس به معصومین اهانت می کند، به مراجع تقلید اهانت می کند، به بعضی از دستورات الهی بی حرمتی می نماید و مردم مقلد را میمون می شمرد! و اجتهاد را زیر سؤال می برد!(۱۰)
تفکر اومانیستی و انسان مدارانه- که مبنای ایدئولوژی مکاتب عصر جدید مانند اگزیستانسیالیسم و مارکسیم شد- عامل شکل گیری پروتستانتیزم گردید.
این تفکر که از سوی غربی ها وارد ایران شد، از سوی روشنفکران ایرانی با اسلام گره خورد، تا روحانیت، دین و دینداری را نفی کند. آنان تفکر اومانیستی را الگو قرار دادند و برای ضدیت با روحانیت و دین اسلام، نگاه «مارتین لوتر» و «جان وای کلیف» را تعقیب کردند تا اساس اسلام ناب محمدی(ص) را درهم بریزند.
آنان سعی می کنند با ارائه نوعی تفسیر پوپریستی از اسلام، نوعی ایدئولوژی نئولیبرالیستی التقاطی را در مقابل تفکر اصیل اسلام که بر محور اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه سامان یافته است، قرار دهند، و یک نوع پروتستانتیزم اسلامی و نظام دموکراسی لیبرال را مطرح سازند.
دعوی این نوع تفکر، نخستین بار در ایران توسط افرادی چون میرزا یعقوب خان و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان مطرح شد. هدف همه آنان تجدیدنظر و دخل و تصرف یا به تعبیر خودشان «اصلاح» در دین اسلام جهت «مدرنیزه کردن» آن و انطباق آن با مشهودات معیارهای بینش مدرن یا به تعبیر عبدالکریم سروش، «عصری کردن فهم دینی» و به تعبیر ساده تر، مسخ و تحریف حقایق و معنی باطنی دینی با حفظ ظواهر آن، جهت تطبیق دین با بینش اومانیستی مدرن بوده است.
میرزاملکم خان در سال ۱۸۵۷ به عضویت لژ گرنداوریان فرانسه درآمد و در تعقیب اهداف فراماسونری خود، در همان سال پیمانی را با انگلیس امضا کرد و افغانستان را که جزو ایران بود، به انگلیس واگذار کرد.(۱۱)
میرزا فتحعلی آخوندزاده در سال ۱۸۶۳ اعلام کرد تنها راه رهایی ایرانیان از قید استبداد، ایجاد انجمن های سری فراماسونری است.(۱۲)
وی که سعی می کرد با نوشته های خود، زمینه تعقیب دینی و ملی را به شدت تضعیف کند، تز «پروتستانتیزم اسلامی» را مطرح کرد تا اسلام را با اومانیسم فراماسونری منطبق سازد.(۱۳)
این دو از مؤثرترین افراد برای ترویج اندیشه تقلید از غرب در همه زمینه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بودند و تمامی هدفشان نفی اسلام، ارزش ها و روحانیت شیعی بود.
آخوندزاده می گوید: «ظلمت روحانی بر افتد و اصلاح دین از راه پروتستانتیزم اسلامی تحقق یابد. سیاست و دین از یکدیگر به کلی تفکیک گردند و دین، تصرفی در امور دنیایی نداشته باشد.»(۱۴)
زمانی این هدف آشکارتر می شود که در دهه ۴۰، بعضی از استادان دانشگاه و رجال ایران، با تشکیل یک فراماسونری جدید و با استفاده از محل مجلس سنا و دانشگاه تهران در صدد برمی آیند با اصل رأی مساوی ملت ها در سازمان ملل مبارزه کنند تا بلکه بتوانند برای آمریکا و شوروی ۳۰ رأی و برای انگلستان و فرانسه ۱۵ رأی در برابر یک رأی ایران دست و پا کنند.(۱۵)
هر آنچه که این هدف را تهدید کند، باید از سر راه برداشته شود. اسلام و روحانیت و مسلمانان مزاحم سر راه قلدری استکبار غربند. آنگاه که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) به وقوع می پیوندد، تفکر غرب در معرض تهدید جدید قرار می گیرد. پس باید این تهدید را نیز از سر راه برداشت.
مجله آمریکایی «hugiong review» در تاریخ
۲۸/۸/۱۳۶۹ مقاله ای به قلم رئیس وقت مرکز مطالعات خاورمیانه ای کاخ سفید چاپ می کند. وی در آن مقاله می آورد: امروز انقلاب اسلامی به عنوان یک حرکت فرهنگی زیربنای فکری و عقیدتی دنیای غرب را تهدید می کند.»(۱۶)
کلیم صدیق نیز می نویسد: «پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نخستین شکست غرب به دست اسلام و در دنیای معاصر است.»(۱۷)
وی معتقد است: «امام خمینی(ره) تجلی منحصر به فرد مبارزه طلبی اسلام در قبال استیلای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غرب است.»(۱۸)
برای همین دکتر غیاث الدین صدیقی- رئیس پارلمان مسلمانان انگلیس- می گوید: «غرب نگران این مسئله است که صف وسیع طالبین رسمیت دین در اروپا و آمریکا به تدریج به سرنگونی تمدن غربی بینجامد ولی بی تردید شخصیت امام(ره) در این ارتباط تأثیر عمیقی بر دنیای مدرن داشته است.»(۱۹)
شاید برای همین آغاجری مأمور حمله به اسلام و روحانیت و انتظار و عاشورا و ولایت فقیه و امام خمینی(ره) می شود. اگر نگوییم از روی عمد، غفلت او را باید تصدیق کنیم. حداقل ناخواسته راه تدوین شده توسط فوکویاما را می رود.
فوکویاما فیلسوف ژاپنی الاصل آمریکایی در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویت شیعه» می گوید: «شیعه پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست؛ پرنده ای که دوبال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.» او بال سبز این پرنده را مهدویت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فناناپذیر کرده است، معرفی می کند.
فوکویاما معتقد است بعد سومی هم دارد که اهمیتش بسیار بالا است، او می گوید: این پرنده، زرهی به نام ولایت نیز به تن دارد و قدرتش با شهادت دوچندان می شود. وی مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صمیمی را برای خودشان طراحی می کند و می گوید: مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید و تا این را خط نزنید، نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویت تجاوز کنید.
هنری پرکت- مسئول سابق ایران در وزارت امور خارجه آمریکا- نیز معتقد است: «اگر تجدیدنظرطلبان ایران بتوانند از حریم روحانیت عبور کنند و از آن طریق، ولایت فقیه را بر کشتی تردید سوار کنند، بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته خواهدشد.» (۲۰)
حالا از خود بپرسیم: نتیجه تلاش آغاجری به نفع کیست؟ پشت صحنه این هجمه چه دستهایی پنهان است؟ آیا حضور نهضت آزادی ها دراین جلسه، شک را بیشتر نمی کند؟
گروهکی که امام درباره آن فرمود: «ضرر آنها (نهضت به اصطلاح آزادی)... از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین بیشتر و بالاتر است.» (۲۱)
راستی هدف این افراد چیست؟ وظیفه ما چیست؟ چرا برخی در برابر این اهانت به امام و روحانیت ساکت نشسته اند؟ چرا مدعیان پیروی از خط امام (ره) در برابر این اهانت سکوت کرده اند؟ چرا مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در برابر این خیانت به امام و تحریف سخنان امام عزیزمان فریاد نمی زند؟ مشکل کجاست؟ مگر دنیا چقدر ارزش دارد؟
امام (ره) بر گردن ما حق بزرگی دارد. وظیفه من و توست از امام دفاع کنیم و ارزش هایمان را فدای دنیای خود و دیگران نکنیم. باید در برابر جریانی که این روزها امام را نشانه رفته است. بایستیم و شک نکنیم که دست آمریکا درپشت سر این جریان مخفی شده است و می خواهد از ملت ایران و امام به اصطلاح انتقام بگیرد.
علی شیرازی
پی نوشت ها:
۱- سایت جهان نیوز و خبرگزاری فارس
۲- جستجوی ناتمام، ص۱۳- رازهای دل، صص۱۳۷ و .۱۳۸
۳- ولایت مطلقه فقیه، ص۸۷
۴- همان، ص۸۸
۵-مقام معظم رهبری، ۱۴/۳/۱۳۸۵
۶-آغاجری، خدمت یا خیانت، ص۱۶
۷-عصرما، ۲۶/۵/۱۳۷۹
۸-آغاجری، خدمت یا خیانت، ص۱۷
۹-همان
۱۰-رازهای دل، ص۶۲
۱۱-فراماسونری، ص۷۳
۱۲-نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، ص۳۰
۱۳-سیر تفکر در قرون جدید، ص۷۲
۱۴-نهضت امام خمینی(ره)، ج۳، ص۱۳۰
۱۵-نفوذ فراماسونری، در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، ص۷۰
۱۶-عصر امام خمینی(ره)، ص۳۳۶
۱۷-نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی ایران ص۱۹۳
۱۸-همان، ص۳۷
۱۹-عصر امام خمینی(ره)، ص۳۴۱
۲۰-نقدی بر اندیشه قلم به دستان وابسته، ص۱۲
۲۱-صحیفه نور، ج۲۲، ص۳۸۴
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید