شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آموزش و پرورش، دیروز و امروز


آموزش و پرورش، دیروز و امروز
بنده اعتقاد دارم که آموزش و پرورش زیر بنای توسعه کشور است.چرا که توسعه انسانی حرف اول را در دنیا می زند و نه منابع زیر زمینی و رو زمینی.اگر دانش نباشد و دانایان نباشند توانایی برای کشف و بالفعل کردن و خلق منایع جدید امکان ندارد.در تولید دانش شاهدیم که فاصله زیادی بین کشورهای پیشرفته و عقب مانده وجود دارد.کشورهای صنعتی در بطن و متن تولیدات علمی جهان حضور دارند و موقعیت شبه انحصاری هم دارند.به همین دلیل است که برخی موفقیت های ما را انکار می کنند. امروز منشا قدرت دانش است.ما تلاش می کردیم دانش را در کشور نهادینه کنیم و آموزش و پرورش زیر ساخت اصلی این امر را فراهم می کرد و نه دانشگاه.در آمو زش و پرورش انسان های متفکر،برنامه ریز و اهل گفتگو تربیت می شوند و در دانشگاه کار جستجوگری انجام می شود.اگر معلمان ما بتوانند این کار را انجام دهند می توان انتظار داشت دانشگاه های ما هم محیط خوبی را برای دانش تخصصی فراهم کنند.اما اگر ما باری به هر جهت و فقط در حد انتقال معلومات عمل کنیم و نه این که پژوهشگر و محقق تربیت کنیم دانشگاه هم نمی تواند کاری انجام دهد.گزاف نیست اگر بگوییم زیربنای توسعه را معلمان می گذاردند.اما این که چه قدر به معلمان بها داده شده است بحث مفصلی است.معلم باید از دانش و تخصص کافی برخوردار باشد و انگیزه کافی هم داشته باشد تا بتواند مهارت خود را به کار گیرد.تربیت مورد نظر ما اعم از تربیت دینی و اجتماعی دانش آموز است.در دوره مسئولیت من،خیلی تلاش کردیم شان و جایگاه معلمان به جایگاه اصلی بازگردد و جایگاه معلمان آنی باشد که باید.
بخشی از این مربوط تحصیلات دانشگاهی معلمان مربوط می شد.معلمانی که تحصیل دانشگاهی نداشتند باید می توانستند تحصیل کنند که این امر اتفاق افتاد.با مقررات تشویقی و حتی اجباری. مقرر شد که معلمان در ساعات فراغت در دانشگاه تربیت معلم و جاهای دیگر درس بخوانند و حتی از راه دور مهارت بیاموزند.مصوبه ای داشتیم که طی آن معلمان دیپلم و فوق دیپلم شش سال فرصت داشتند تا سطح تحصیلی خود را یک درجه بالا ببرند و اگر این کار انجام نمی شد از خدمت آموزشی معاف می شدند.این طرح می توانست در یک دوره شش ساله آموزش و پرورش را به جایی برساند که دیگر معلم بدون تحصیلات دانشگاهی نداشته باشد.نکته دیگر این بود که معلم باید به روز هم باشد.معلمی که امروز از دانشگاه فارغ التحصیل می شود و قرار است ۳۰ سال تدریس کند مرتب باید به روز شود.چون با معلومات کهنه نمی تواند سر کلاس حرف نو بزند.گسترش سیستم های ارتباطی دانش آموز را مجهز کرده و شاید زمانی دانش آموز،اگر معلم به روز نشود،از معلم بیشتر بداند.طرحی در دوره ما تعیین شد که قرار شد معلمان هر ۵ سال ارزیابی قرار گیرند و به روز بودن آن ها تایید شود.
در لایحه خدمات کشوری هم این طرح را در قالب یک بند قرار دادیم که البته باز من از سرنوشت آن اطلاعی ندارم که به کجا رسید.اگر کسی در ارزیابی علمی تایید نمی شد مجالی داده می شد که به روز شود و اگر نمی شد باید جای آموزشی را به کس دیگری می داد.کار دیگری که کردیم بحث ارتفا شغلی معلمان بود.هدف ارتقا شغلی این بود که بین یک معلم با نشاط و با سواد و به روز،و معلمی که باری به هر جهت سر کلاس حاضر می شود تفاوت وجود داشته باشد.در نظام قبلی تفاوتی بین این دو معلم نبود.فقط سابقه کار و سطح تحصیلی ملاک بود و نه زحمت معلم و این که دانش آموزان چه قدر از قبل این معلم برای آینده بهتر ساخته می شوند.تقسیم معلمان به عادی،ارشد،خبره و عالی بخشی از این طرح بود.این کار روحیه مضاعفی به معلمان می داد.کار دیگر که می توانست در ارتقا روحیه معلمان موثر باشد دخالت دادن آن ها در اداره امور مدرسه بود.به این صورت که نماینده معلمان در هیئت امنای مدرسه حضور پیدا می کرد.در این حالت معلم در برنامه ریزی برای مدرسه نقش پیدا می کرد.در نتیجه به بهبود کیفیت کار آموزش و پرورش کمک می شد.از این موارد زیاد است.مثلا این که مدیر مدرسه در دوره ما مقرر شد که که با انتخاب معلمان انتخاب شود.این طرح می توانست باعث همبستگی و انسجام محیط آموزشی شود.برخی از این طرح ها در دولت فعلی کنار گذاشته شده است.
ما با افزایش سطح تخصصی معلمان،با ارتقا سطح ورودی به این صورت که برای دوره ابتدایی معلم باید مدرک کارشناسی و برای دوره های راهنمایی و دبیرستان مدرک کارشناسی ارشد داشته باشد و در هر دو نیز دوره آموزشی را طی کرده باشد،و با دخالت دادن آن ها در امر اداره امور،انگیزه کار معلمی افزایش پیدا می کرد.ما برخی از معیارها را هم تغییر دادیم.مثلا معیار انتخاب معلم نمونه بر اساس تخصص و علم نبود و اولویت های دیگری وجود داشت.معلم نمونه از نظر ما کسی است که دارای توانایی تدریس و توانایی تربیتی است و دیگر معیارها مثل سابقه جبهه و ... بعد از آن محاسبه می شود.البته این معیارها باز در دولت فعلی عوض شده است.هر موقع فکر اصلاح طلبانه حاکم شود این برنامه ها دوباره قابل اجراست.
تغییر عمده ای که در آموزش و پرورش در دولت نهم محسوس بود و همه دیدند تعویض دسته جمعی مدیران آموزش و پرورش بود که در مواردی هم خلاف مصوبه شورای عالی اداری عمل شد.چون مدیران چهار ساله منصوب می شوند و تغییراتشان قبل از چهار سال یا با استعفای خودشان است و یا نمره نیاوردن در ارزیابی عملکرد؛ یعنی کسب نکردن حداقل نمره برای مدیریت.
نکته دیگر در کارهای دولت جدید در حیطه آموزش و پرورش ایجاد معاونت به عنوان معاونت پرورشی بود که به نظر من کارآمدی را در حوزه امور پرورشی کاهش خواهد داد.بهتر بود بین فعالیت های موسوم به پرورشی در دوره تلفیق و قبل از آن مقایسه ای می شود تا معلوم شود فعالیت ها کما و کیفا چه تفاوت هایی کرده است.زمانی که قرار بود در این زمینه در مجلس تصمیم گیری شود من نامه ای به ریاست محترم مجلس شورای اسلامی نوشتم و خواستم که چون این بحث علمی است بررسی آن را به یکی از مراکز تخصصی مثل دانشگاه تربیت معلم یا مدرس محول کنند و این مراکز بهترین و مناسب ترین راه را برای این که اهداف تربیتی تحقق پیدا کند پیشنهاد دهند.که متاسفانه توجه نشد. این تصمیم غلط بود و تاکنون هم نشنیده ام که در این حوزه اتفاقی مثبتی بیفتد.
دیگر این که تغییرات مثبتی در آموزش و پرورش افتاده باشد من چیز خاصی سراغ ندارم ولی بی مهری نسبت به جامعه فرهنگی و عدم تحقق وعده هایی که به آن ها داده شد وجود دارد.مثل عمل نکردن به وعده پاداش دو ماهه عید سال ۸۵ که عمل نشد و در جواب هم گفته شد که مگر وزارت آموزش و پرورش چاه نفت دارد.انتظار می رفت روز رای اعتماد و وعده دادن هم می دانستند که وزارت آموزش و پرورش چاه نفت ندارد و اگر وعده ای می دهند باید براساس واقعیت ها باشد.از این کارها در دولت کنونی زیاد است.تهیه سند ملی آموزش و پرورش که در مراجع عالی تصمیم گیری هم در دولت و هم در شورای عالی آموزش و پرورش تصویب شده بود متاسفانه جدی گرفته نشد و الان که یکسال و نیم از تهیه ضرب الاجل آن می گذرد هنوز سند آماده نیست و من شنیده ام که حتی یک جلسه شورای راهبری تنظیم این سند را وزارت خانه تشکیل نداده و این جای تاسف است.
مرتضی حاجی
منبع : طراوت


همچنین مشاهده کنید