سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


آسیب‌شناسی نوحه‌سرایی حماسه کربلا


آسیب‌شناسی نوحه‌سرایی حماسه کربلا
نوحه‌گری و ستایشگری هنری است كه از دل ادیان برآمده و فلسفه مذاهب آن را اعتلا بخشیده است، هنری كه از رهروی ویژه سرچشمه می‌گیرد، در این رهروی، ستایشگر، پس از گذشتن از خویشتن خویش و گذراندن مقامات ویژه، اجازه می‌یافت كه گروه‌های مردم را به ستایش حق رهنمون شود، این مقامات در دسته‌های گوناگون تعریف می‌شدند مانند مقامات ۹گانه كه عبارت بوده‌اند از: توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، شكر، خوف، رجا، توكل.
▪ مقامات چهارگانه، چونان:
۱) رویت غیوب افعال
۲) رعایت ظاهر و باطن خود از قصد مخالفت و میل به آن
۳) محاسبه پیوسته در افعال و احوال نفس خود
۴) مراقبت در جمیع حركات و سكنات ظاهر و خطرات باطن حق را بر خود رقیب و مطلع دیدن.
پس از آنكه ستایشگر و نوحه‌گر بر این مسائل آشنا گردید، حال باید وارد مرحله دیگری می‌شد و‌ آن شناخت شرایط بود مانند آنكه:
▪ عقاید حقه را بر اهل مجلس خود القا كند.
▪ عقاید را از اهل، فراگرفته باشد.
▪ قصد قربت در میان مطالب داشته باشد نه آنكه برای اشتهار یافتن، خودنمایی و ترجیح بر دیگران باشد.
▪ مدارا كند با مستمعین و غیرقابل تحمل نگوید.
▪ ملاحظه اهل مجلس نماید و آنها را در غیر اهم معطل نكند.
▪ كلام را خالی از تعقید و اشكال و ابهام ادا كند.
▪ افتتاح كلام بنام نامی حضرت ملك علام نماید.
▪ بسیار طول ندهد منبر را كه ملال شنونده بیشتر است از گوینده.
▪ فصیح و واضح مطالب را ادا كند.
▪ میان خوف و رجا صحبت دارد و بشیر و نذیر باشد.
▪ تا ممكن شود نقل به معنی نكند.
▪ احوط بلكه متعین آن است كه شرط اجرت ننماید.
▪ فنا نخواند، چه آن از اكبر كبائر است.
▪ دروغ وضع نكند و بترسد از آنكه فرمود: هركس عمداً بر من دروغ بندد جای او در آتش است.
پس از مرحله شناخت شرایط، تدقیق در مسائل مختلف برای یك نوحه‌گر و ستایشگر باید سرلوحه كار قرار می‌گرفت و آن آشنایی با شناخت رموز جامعه بود، مانند شناخت رمز دوستی و دوست داشتن.
▪ یك ستایشگر باید پنج مرحله از رمز دوستی را به خوبی می‌دانست چونان:
ـ دوستی كه از هوای نفس باشد، این دوستی مبدأ تمایل جنسی و زیباخویی است و اساس شهوترانی و بسیار مبتذل و بی‌اعتبار و خردمندان را بدان اعتنایی نیست و آن را به چیزی نشمرند.
- دوستی‌ای كه از غریزه و احساس خیزد مانند دوستی نوع حیوان با وابستگان نسبی خود در حدود معین
ـ دوستی كه از دل و روح برخیزد و بر دل و روح نشیند و شاید مقام عشق و پیوست‌های معنوی پابرجا از این قسم باشد.
ـ دوستی كه از خرد و ایمان سرچشمه گیرد و این قسم دوستی بسیار ارجمند و بهره‌ور است. ۵- دوستی كه از مقام نبوت خیزد و پیوست ولایت باشد.
▪ با این تبیین مقررات یك ستایشگر و نوحه‌گر باید بداند كه برای چه می‌خواند؟
مهم‌ترین بحث در هنر نوحه‌گران و ستایشگران شاید همین «وحدت اثر» باشد چون وحدت بر سه قسم است؛
ـ اعتباری است: مانند آنكه همه آدم‌های یك محله با هم هستند ولی ارتباطی ندارند.
ـ صناعی است: مانند قانون، موتور، اتومبیل، ماشین در تعریف عام خود.
ـ طبیعی است: ارگانیك است.
آنچه كه در هنر ستایشگران و نوحه‌گران نقش اصلی را ایفا می‌كند، پاسداری از وحدت طبیعی است، چرا كه با هنر خود باید آن را تقویت كند و ترویج كند و این كار هر كسی نیست، چون باید تناسب شعر و نغمگی، درك موقعیت، حس و حال درونی شعر را با بهره از نظم فواصل نغمگی و ضرباهنگ، با حس و حال جمع پیوند بزند.
یعنی یك ارتباط ارگانیك بین این همه پدید بیاورد و این كار بدون شناخت، سخت است، چون حزن و شادی تبلور كمال هماهنگی انسان با طبیعت است، به عبارتی همان هارمونی است. موتزارت می‌گوید: ای كاش مردم می‌فهمیدند كه هارمونی چه عظمتی دارد؟
كسی می‌تواند به حاكمیت گوش و نفوذ در ذهن آدم‌ها برسد كه در این زمینه به طور كامل پخته شده باشد، این مهم است كه یك ستایشگر و نوحه‌گر «به شهود» دست یافته باشد.
شهود چیست؟ عبارت است از معرفت و آگاهی دقیق و بی‌واسطه، در مقابل معرفت و آگاهی حاصل از تجزیه و استدلال، بازشناخت حقایقی كه ریشه‌اش در ارواح آدمیان است، دریافت حقیقت میان نفس و روح سرگشته، همین‌جاست كه باز نوع دیگری از ارتباط ارگانیك مطرح است، چشم دل، چشم جان و چشم سر. اینجاست كه ستایشگر همواره باید از خود بپرسد: می‌خواهی شكوه و عظمت الهی را نشان بدهی یا...؟
این دریافت از وحدت طبیعی باید ملكه ذهن ستایشگر و نوحه‌گر قرار گیرد. ملكه چیست؟ معرفتی است كه اگرچه نتیجه عمل به عقل و مغز انسان است ولی به‌واسطه تكرار و تداوم بسیار، چندان شهودی شده كه انسان بدون تفكر و اندیشگی عقل انجام می‌دهد. باز در همین‌جاست كه ستایشگران و نوحه‌گران باید بدانند كه «دوستی» گونه‌ای ملكه شدن شهودی است و منطقه لغزش و خطا همین‌جاست، چون دوستی همان‌طور كه پیش‌تر آمد و پیشینیان گفته‌اند و نوشته‌اند و تكرار كرده‌اند: درجات دارد.یكی دوست ظاهر می‌شود، یكی دوست باطن می‌شود.
در گذشته‌ای نه‌چندان دور كه بحث تدریس سینه به سینه مهم بود، استاد در حقیقت شیوه زیستن و راه و رفتار و باطن شاگرد را تصحیح و بعد تایید می‌كرد، نمره نمی‌داد، از روی نشست و برخاست شاگرد می‌فهمید كه او امانتداری را یاد گرفته یا نه؟ آیا می‌تواند حافظ بار امانت باشد؟
بحث بار امانت به همین سبب در این صنف به حضرت جبرئیل و حضرت اسرافیل نسبت داده می‌شد، مساله ساده نیست. استاد، شاگرد را به گفتار شریف‌تر و لطیف‌تر دعوت می‌كرد، او را به پی‌بردن مساله «حضور و اتصال» رهنمون می‌شد، امروز چه؟
ستایشگران هر كدام در هر صنف، استادی به‌عنوان «نقیب» داشتند و بی‌اذن او دهان از هم نمی‌گشودند، ضمن آنكه یكی از درس‌های «نقبا» به شاگردان، بحث «پیرشناسی» در این صنف بود. پیران در گروه‌های مختلف متفاوت بودند:ذاكران و نوحه‌خوانان و روضه‌خوانان قائل بر پیرانی چون: حضرت آدم، حضرت امام سجاد(ع)، جابربن عبدالله انصاری، شعیب، سیدمرتضی و سیدرضی بودند.
چاووش‌خوانان قائل به پیرانی چون: حضرت داود، حضرت ابراهیم، مقبل، بلال حبشی و بشیر بودند (همان بشیربن جذلم)و مناقب‌خوانان قائل به پیرانی چون: حضرت جبرئیل، پیامبر اكرم(ص)، مولای متقیان علی(ع) و سلمان فارسی بودند.
حتی خود نقیب‌ها، بزرگی به‌عنوان پیشكسوت كهنه‌كار داشتند كه او را «نقیب‌النقبا» می‌نامیدند و هر منطقه در ایران یك نقیب‌النقبا برای نظارت بر امور ستایشگران و نوحه‌گران داشت.
ستایشگران و نوحه‌گران دیگر كه نه از موسیقی و دانش موسیقی و تلقیق آگاهی دارند و نه در كنه شعر و ادبیات این صنف قرار دارند، به آنجا رسیده‌اند كه شعرهای تولیدی خود را كه اكثرا هم دارای اشكال عروض، وزن و قافیه است، بر نغمگی‌های تولیدی رسانه‌ای سوار كرده و به اجرا درمی‌آورند و حاصل، نتیجه‌ای سخیف است كه جز به خراشیدن عقل مخاطب و ضجرِ حِسِّ انسان‌های فهیم، هیچ چیز را به دنبال ندارد و در نهایت ترویج فرهنگی سراپا من‌درآوردی و اشتباه و نادرست را انجام می‌دهد كه این خود یك فاجعه است و هنگامی كه با این افراد برخورد می‌شود، مدعی هم می‌شوند كه نمی‌گذارید به عشق حسین(ع) نغمه‌ای بخوانیم، چشم ندارید!!
هوشنگ جاوید
منبع : سایت تخصصی موسیقی ایران


همچنین مشاهده کنید