چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پیش درآمدی بر: حجاب سیاسی و بدحجابی سیاسی


پیش درآمدی بر: حجاب سیاسی و بدحجابی سیاسی
امام خمینی در سیر رهبری نهضت اسلامی، با توجه به نیرو و نقش انسانی اجتماعی زنان در پیشبرد اهداف متعالی انقلاب اسلامی، بر این نكته كه زن در مقام تربیت‏كننده نسل فردا، چنانچه از بنیه فكری اسلامی برخوردار باشد، در سلامت‏سازی جامعه نقش اول را ایفا خواهد كرد، همواره تاكید و توجه داشتند.
این امر را با توجه به هویت و محیط زندگی زن مسلمان تا آنجا مورد نظر قرار داشت كه معیار واقعی حجاب را در شكل‏دهی مقام فكری و اجتماعی زن تبیین كرده است. حضرت امام (س) بر حقیقت و معنای وجودی حجاب تاكید داشتند و حتی در دوران آشفته و بحرانزده سالهای ۱۳۵۷، كه سالهای اوج حركت و سازماندهی انقلاب اسلامی به شمار می‏رفت و نهضت در آستانه تعیین طریق و ایجاد وحدت اصولی در تفكر و تعریف از آرمانهای انقلاب بود، حضرت امام در پاسخ سئوالی كه در جمع دانشجویان ایرانی در پاریس - در تاریخ ۱۷/۷/۱۳۵۷ - در به كار گیری و حدود حجاب مطرح شده است چنین پاسخ فرموده‏اند:
س: یكی از خانمهای حاضر در جلسه: این مسئله حجاب، این خواهرها را كه در این محیط هستند یك مقدار ناراحت كرده، یعنی واقعا می‏خواهند ببینند كه این حجاب به این شكل درست هست‏یا نه؟
امام: به همینطور كه حالا شما هستید؟
خانم: بله
امام: این مانع ندارد، اگر یك مفسده‏ای بر آن نباشد مانعی ندارد. شما باید خودتان تشخیص بدهید كه آیا به این ترتیب كه بروید، مثلا مفسده‏ای دارد، مثلا فرض كنید كه خلاف احترامی به شما می‏شود، از این چیزها. اگر بشود، خوب او را دیگر خودتان هم نمی‏توانید بگویید. اما اگر نمی‏شود، حجاب اسلام بیشتر از این نیست، همین است.
خانم: در ایران هم. . . ؟
امام: ایران حالا با اینجا وضعش فرق می‏كند. آنجا ممكن است كه بیشتر مفاسد باشد، والا نه اینكه حجاب ایران را اینجا دارد. حجاب ایران، حجاب اسلام، همین مقدارهاست. اسلام اینجا و آنجا ندارد. لكن یك جهات خارجی گاهی در كار هست. به طوری كه یك مفسده‏ای باشد، یك اختلاف اخلاقی بشود، یك چیزهایی باشد، البته آن وقت‏باید جلوگیری بشود. اما اگر نباشد اینطور و ساده باشد و مثل سایرین با سادگی باشد، نه، بی‏چادر مانع ندارد.
و در این باور است كه پوشش، بیان یك ایدئولوژی است و معنای نقش‏آفرینی نیمی از جامعه را در به دست آوردن آرمان متعالی معین می‏كند; یعنی آنگاه كه تفكر زن از عرضه وجودی خود بر مبنای ایجاد مفسده دوری می‏پذیرد، یقینا به سمت تعیین نقش سازندگی خود هدایت‏شده است و این قالب از حجاب، ابزار و معنایی است كه این تفكر را در شكل‏پذیری انقلاب اسلامی با رهبری و هدایتهای روشنگرانه امام راحل برای زن مسلمان روشن ساخت. آنچه در پی می‏آید مبحثی است پیرامون حدود حجاب در جامعه اسلامی و نگرشی است‏بر تعریف حجاب سیاسی در همین راستا.
حجاب، آن‏گونه كه اصطلاحا رایج است، آشكارترین نماد ایدئولوژیكی است كه در دو مقوله "سنت" و "سیاست" نیز از مفاهیمی ویژه برخوردار است. آشكارترین نماد ایدئولوژیك است، اگر كه فرد حجاب را به عنوان بخشی از رفتار كنترل شده اجتماعی بنگرد. گونه‏ای از رفتار سنتی است، اگر كه فرد بی‏هیچ انتخاب عالمانه‏ای، در فرآیند مكتسبات ذهنی خویش از دنیای اطراف، حجاب را به عنوان یك عادت رایج‏بومی در قوم خود پذیرا گردد. و صریحترین تظاهر سیاسی است، اگر كه فرد در مسیر مبارزات سیاسیش از حجاب به عنوان آشكارترین نماد گرایش فكری و مكتبی مدد جوید. در گریزی به ریشه تاریخی حجاب، فریضه حجاب در اسلام می‏تواند در عرصه‏ای گسترده‏تر و در دائر مدار گرایش فطری انسان به پوشش، طرح گردد. در این صورت، در تایید فرضیه فطری بودن حجاب - به مفهوم مطلق پوشش - می‏توان مبدا تاریخی آن را در زمانی جستجو كرد كه آدم و حوا در اولین مراحل هبوط به عالم طبیعت و آغاز حیاتی دنیوی، به خودآگاهی ضرورت پوشش دست‏یازیدند و از آن پس خداوند پوششهای گوناگون را بر فرزندان آدم ارزانی داشت:
". . . چون از آن درخت تناول كردند زشتیهایشان آشكار گردید و بر آن شدند كه از برگ درختان بهشت‏خود را بپوشانند. . . ای فرزندان آدم ما لباسی كه ستر عورت شما كند و جامه‏های زیبا و نرم برای شما فرستادیم و بر شما باد لباس تقوا كه این نیكوترین جامه شماست. "
آیه ۲۲ و ۲۶ از سوره اعراف
بر مبنای همین تئوری است كه به راحتی می‏توان تحلیلی منطقی از گرایش انسان به پوشش و توجه ادیان آسمانی به تعیین محدوده‏ای مشخص برای آن، به دست آورد.
علاوه بر آن، تمایلات زیباشناسانه در نهاد فطری بشر و خلط آن در مردان با گرایشهای غریزی، می‏توانست موازنه روابط اجتماعی میان زن و مرد را بدون ایجاد امنیتی مشخص برای زنان، بر هم زند. این بود كه ادیان در مقام تشریع، توجه بیشتری را به پوشش زنان مبذول داشتند.
در مقام ریشه‏یابی تاریخی حجاب، تا همین حد بسنده می‏كنیم كه دین مبین اسلام مبتكر حجاب نیست، بلكه تنها محدودكننده آن است و قید شكل و رنگ حجاب را نیز به ازمنه و امكنه واگذارده است، كه اسلام آئینی ساری و جاری در زمان و مكان است و عرف و سنت و جغرافیای هر مرز و بوم، خود بانیان و متولیان اشكل و الوانند.
از كلیات كه به درآییم و به نقل و نقد حجاب سیاسی و بدحجابی سیاسی بنشینیم،مسقط‏الراس هر دو را در ایران انقلابی خواهیم یافت. توضیح آنكه وقتی زن در آغاز رنسانس مسئله روز شد و معركه آراء گردید و با اغراض و اهداف سیاسی درهم‏آمیخت و منش خود را بر بینش اومانیسم استوار كرد و از دیگر سو اقطاب استكبار جهان شیفته چاههای نفت كشورهای اسلامی شدند و اسلام را تنها مانع خود یافتند و حجاب زنان را نیز آشكارترین نماد تظاهر مذهبی، تنها چاره را بر صدور وجوه مصرفی شخصیت اومانیستی زن غربی دیدند و در این معركه پنهان، تنها حجاب آشكار زن مسلمان بود كه هنوز بر حفظ حیثیت ایدئولوژیك كشورش اشعار داشت و از اینجا بود كه "حجاب سیاسی" محض نیز به عرضه درآمد و در الجزایر بیش از همه غوغا كرد و از آن پس تاكتیكهای موثر مبارزه علیه استكبار در میان انقلابیون مسلمان شد و آنگاه در ایران با حجاب مذهبی درهم‏آمیخت و اصالتی دینی یافت و در عرصه نبرد با طاغوت به فرم رزم مبدل شد، و همین حجاب سیاسی اصیل بود كه از دانشگاه و حوزه و مدرسه و مسجد و كوچه و بازار ایران برخاست و با انتشار در مصر و تركیه و لبنان و فلسطین و اندونزی و. . . "جهانی "شد و اینك نیز مهد آزادی غرب را به محكمه حقوق بشر كشانده است.
اما اگر حجاب سیاسی اصیل به عنوان یكی از اصول نمادین مبارزه در عرصه انقلاب جهانی اسلام به تثبیت رسید، مع‏الاسف در مسقط‏الراس حجاب سیاسی، شاهد نمایان شدن بدحجابی سیاسی نیز هستیم. بدحجابی سیاسی به عنوان آشكارترین نماد تظاهر ضدمذهبی، ظهور تدریجی را در جامعه اسلامی ایران به نمایش گذاشته است. بدحجابی سیاسی گونه‏ای از بدحجابی رایج است كه در فرآیند توطئه‏های فرهنگی دشمنان اسلام در جامعه اسلامی نقشی متضاد با حجاب سیاسی را ایفا می‏كند. بنابراین اگر حجاب سیاسی به عنوان آشكارترین نماد هواخواهی از حاكمیت اسلام در جوامع مسلمان و ملل غربی تثبیت‏شده است، بدحجابی سیاسی نیز شگردی تصنعی در جهت مبارزه با نمادهای اجتماعی اسلام است كه بر گسترش نمادهای ضدمذهبی اشعار دارد; اما آیا همین شگرد تصنعی در گسترش نمادهای ضدمذهبی اشعار دارد; اما آیا همین شگرد تصنعی در گسترش خود نیز از رشدی تصنعی برخوردار است؟
به نظر می‏رسد عوامل گوناگونی دست‏به دست هم داده‏اند تا بدحجابی سیاسی به طور تصاعدی، رشدی طبیعی را طی كند; اما مقدم بر آن، ضروری است كه تفاوت بدحجابی سیاسی با بدحجابی رایج ذكر شود:
۱) چنانچه حجاب از جایگاهی هنجار در اذهان عامه برخوردار باشد، بدحجابی رایج را می‏توان در شمار ناهنجاریهای اجتماعی دانست. اما بدحجابی سیاسی عملی عامدانه در جهت مخالفت‏سیاسی با نظام است.
۲) بدحجابی رایج‏خاستگاه فكری مدونی ندارد; اما بدحجابی سیاسی متكی بر تفكری مدون و نظام یافته است.
۳) بدحجابی رایج، ریشه در ضعف فرهنگی و یا خودباختگی فرهنگی دارد. بنابراین بدحجاب نه قصد اختلال در امنیت اجتماعی دارد و نه قصد مخالفت‏با ارزشهای اخلاق اسلام و انقلاب; اما بدحجابی سیاسی ترفندی است از سوی مخالفان انقلاب اسلامی كه به قصد بی‏ارزش كردن ارزشهای برخاسته از انقلاب صورت می‏پذیرد و هدف از آن بی‏اعتنایی به سیاستهای فرهنگی و اجتماعی نظام است.
در هر صورت در برخورد با پدیده بدحجابی، باید مشكل فرهنگی و سیاسی آن را از هم متمایز ساخت و متناسب با خاستگاههای آن، به برخوردی سنجیده و برنامه‏ریزی شده پرداخت. برخورد خصمانه و قهرآمیز با بدحجابی (ولو با بدحجابی فرهنگی) باعث گرایش آنان به سوی بدحجابی سیاسی است; بالاتر از آن عدم اعتماد و حمایت مردم به برنامه‏ر یزیهای مسئولان كه ناشی از عدم موضع مشخص آنان در قبال مبارزه با بدحجابی است، باعث گسترش هر چه بیشتر بدحجابی سیاسی است. اما در سطحی گسترده‏تر "بدحجابی سیاسی" پاسخی غیرمستقیم و معترضانه به نارضاییها است كه اگر درصد بالایی از آن ریشه در تهاجم فرهنگی غرب و ترفندهای پشت پرده داشته باشد، درصدی از آن نیز بی‏اعتنایی به مسئله جوانان، در سطح جدی آن است.
گستردگی حجابی سیاسی و رسوخ آن به سطح جوانان، در حقیقت‏یكی از طیفهای گسترده‏ای است كه فرآیند آن گرایش جوانان را به سمت لیبرالیسم سامان خواهد بخشید.
بدحجابی سیاسی در حقیقت همان تاكتیك قدیمی زنان مسلمانان را كه در مبارزه با استعمار از آن استعانت می‏جستند به وام گرفته است، اما این بار در جبهه‏ای مقابل اسلام.
محبوبه امی
منبع : مجله حضور


همچنین مشاهده کنید