شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

روشنفکران و اصلاح طلبان ناامید نشوند


روشنفکران و اصلاح طلبان ناامید نشوند
انگیزه حضور و مشارکت در عرصه سیاست، امید به آینده یی بهتر یا ناامیدی نسبت به روزهای پیش رو انگار که به مویی بند است. امیدواری و ناامیدی و نیز ساختن حال و آینده با حضور فعال خود سرنوشتی متفاوت دارد، سرنوشتی که یک لحظه در اوج است و در لحظه یی دیگر در ارتفاع پست.
روزهایی تمام مردم را حس مسوولیت، مشارکت و امید فرامی گیرد و روز دیگر بی انگیزگی بررفتارها سایه می افکند.
فراز و فرود امید به آینده،گاه پیامدی چون انفعال مردم نسبت به سرنوشت خویش را به دنبال دارد. شاید بتوان این پدیده را بحران انگیزه نام نهاد؛ انگیزه یی که می تواند تو را متقاعد کند که شب و روز را یکی کند و در پی آرمانی حتی زمینی تو را به دنبال خود کشاند و نبود آن، حس مشارکت در هر فکر و جمعیتی را از افراد بگیرد. موضوع بحران انگیزه را با مهندس عزت الله سحابی که زندگی اش بیانگر انگیزه یی قوی و مداوم در سرنوشت میهنش است را در میان گذاشتم و او نیز در این باره چنین گفت؛ «در پاسخ سوال شما از مقطع انقلاب شروع می کنم. زمانی که انگیزه هم میهنان ما برای تغییر وضعیت خود به شکل شگفت آوری بروز کرد.
به خاطر دارم در مقطع انقلاب «اریک فروم» آن موقع جزء نویسندگان «لوموند دیپلماتیک» بود و در دولت میتران نیز سفیر فرانسه در تونس بود، در رابطه با انقلاب ایران گفت؛ حرکت مردم ایران، یک «مد انسانی» است. در آن روزها در لوموند دیپلماتیک هم مقاله یی نوشت تحت عنوان «مد انسانی». در تاریخ ایران تا مقطع انقلاب ۵۷، چنین حضور گسترده مردمی را نمی توان مشاهده کرد. تا قبل از آن که همیشه تک صدایی بود، خفقان بود و مردم در آن زمان دچار انباشتگی و سرکوب های مکرر بودند.
طبقه متوسطی که در زمان شاه شکل گرفته بود، چه آنهایی که در ایران و چه آنهایی که در خارج از ایران زندگی یا تحصیل می کردند، فهم آنها براساس فهم زمانه و براساس فهم جهانی بود ولی شاه اجازه بروز فهم زمانه را نمی داد.
البته در آن سال ها رشد اقتصادی اتفاق افتاده بود و دولت هایی که فقط به رشد اقتصادی فکر می کنند، غافلند از اینکه همین رشد اقتصادی باعث رشد سیاسی در جامعه نیز می شود و موجب می شود طبقه متوسط خواهان مطالبات سیاسی شود.
وی در پاسخ به این سوال که در چین هم چنین اتفاقی افتاده، گفت؛ «خیر هنوز نیفتاده، در آنجا طبقه متوسط رشد کرده ولی دولت چین بر مناسبات داخلی خیلی مسلط است، هر چند دولت چین ساختاری تشکیلاتی دارد و از لحاظ سیاسی توانسته مردم را کنترل کند. ولی دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد، چرا که رهبران فعلی کشور چین همگی به لحاظ سنی بالای ۷۰ سال دارند. وقتی نسل جوان تر جای این رهبران را بگیرند، مطمئناً فضای سیاسی کشور چین بازتر از گذشته خواهد شد.»
سحابی در خصوص شیوع حس امیدواری یا ناامیدی در بین روشنفکران نیز ابراز داشت؛ شکست های مکرر، احساس ناامیدی را در آحاد جامعه القا می کند، حتی به روشنفکران. اما روشنفکرانی که حدود ۵۰ سال سابقه فعالیت دارند، شاه را دیده اند، انقلاب ۵۷ را دیده اند، سال های ۶۰ را دیده اند، نباید در مقابل حوادث بلرزند. به عنوان مثال رهبران جریان اصلاح طلب، نهایتاً بین ۵۰ تا ۵۵ سال سن دارند. موفقیت های اولیه خیلی آنها را داغ کرده بود و شاد شده بودند. البته پیروزی بزرگی هم برای اصلاح طلب ها بود. به خاطر دارم در سال ۷۸، میزگردی در حسینیه ارشاد با حضور عباس عبدی، اکبر گنجی و آقای مرعشی و بنده برگزار شد.
آقای گنجی در آن میزگرد خیلی زود داغ شده بود. من منظورم این نیست که آقای گنجی امروز از اصول خود عدول کرده بلکه منظورم این است که جوان بودن آنها و نیز فقدان تجربه های عمیق سیاسی، آنان را زود دچار سرخوردگی می کند و دیدید که برخی از آنان چگونه از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند. آقای گنجی و افشاری به راحتی از صحنه مبارزه ملی کنار رفتند و دخالت خارجی را یک راه حل جدی می دانند، در حالی که یک مبارز باتجربه ملی به سادگی به این نتیجه نمی رسد.
وی با اشاره به ناامنی و مشکلات فراوان اقتصادی در دوره مشروطیت اظهار داشت؛ ناامنی و وضع خراب اقتصادی تا جایی پیش رفته بود که به معلمان به جای حقوق، حواله آجر می دادند تا به کوره پزخانه برود و آجر بگیرد و خودش آجرها را بفروشد. وضع اقتصادی مردم تا قبل از ظهور رضا شاه این گونه بود.
به لحاظ امنیت هم مردم در آن زمان، حقیقتاً شب ها جرات خروج از خانه را نداشتند. مردم با نگرانی به خواب می رفتند. حالا اگر یک قلدری مثل رضاشاه بیاید و امنیت بیاورد، با اقبال مردم روبه رو می شد. از سال ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ دوره فرمانروایی رضاشاه بود. در آن موقع رضاشاه حواسش جمع بود که نان گران نشود، قند و چای گران نشود. در سال ۱۳۰۵ اکثر مردم طرفدار رضاشاه بودند. تنها کسانی که جرات کردند با او مخالفت کنند، یکی مدرس بود، دیگری ملک الشعرای بهار. بقیه رای به تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی دادند. مثلاً آقاسید ابوالحسن اصفهانی، حتی علامه محمدحسین نائینی، به هنگام شاه شدن رضاخان، شمشیر مرصع دو شاخه را که به شمشیر ذوالفقار علی معروف شده بود، به رضاشاه هدیه کردند و در این میان روشنفکران فقط دم از آزادی سیاسی می زدند، آنها مسائل اقتصادی مردم را نادیده گرفته بودند. وضعیت روشنفکران و اصلاح طلبان در حال حاضر هم همین طور است، یعنی اصلاح طلبان باید به اقتصاد مردم توجه لازم را داشته باشند.
دوباره سوالم را ادامه می دهم، اگر وضعیت خاصی پیش بیاید آیا اصلاح طلبان می توانند کاری کنند؟ سحابی نیز پاسخ می دهد؛ خیر در حال حاضر طبقه اصلاح طلب هنوز تبدیل به چنین نیرویی نشده و فاقد چنین قدرتی هستند. نکته آخر اینکه طبقه اصلاح طلب باید اولاً از تفرقه پرهیز کنند. دیگر آنکه به جای اینکه اقشار روشنفکر را مورد خطاب قرار دهند، باید عموم مردم را مخاطب خود قرار دهند و به مسائل ریز و درشت آنها بپردازند.
پروین بختیارنژاد
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید