سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

چهل گوهر از صدف زینت عبادت کنندگان(ع)


چهل گوهر از صدف زینت عبادت کنندگان(ع)
قالَ الاِْمامُ السَّجّادُ(علیه السلام) :
۱) مقام رضا
«الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ أَرْفَعُ دَرَجاتِ الْیَقینِ.»:
خشنودی از پیشامدهای ناخوشایند، بلندترین درجه یقین است.
۲) کرامت نفس
«مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیا.»:
هر که کرامت و بزرگواری نفس داشته باشد، دنیا را پَست انگارد
۳) دنیا مایه ارزش نیست
«أَعْظَمُ النّاسِ خَطَرًا مَنْ لَمْ یَرَ الدُّنْیا خَطَرًا لِنَفْسِهِ.»:
پرارزش ترین مردم کسی است که دنیا را مایه ارزش خود نداند.
۴) پرهیز از دروغ
«إِتَّقُوا الْکِذْبَ الصَّغیرَ مِنْهُ وَ الْکَبیرَ فی کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا کَذَبَ فی الصَّغیرِ إِجْتَرَءَ عَلَی الْکَبیرِ.»:
از دروغ کوچک و بزرگ در هر جدّی و شوخیی بپرهیزید، زیرا چون کسی دروغ کوچک گفت بر دروغ بزرگ نیز جرأت پیدا می کند.
۵) خود نگهداری
«أَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الاِْنْسانِ نَفْسَهُ.»:
تمام خیر آن است که انسان خود را نگهدارد.
۶) همنشینان ناشایسته
«إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْکَذّابِ، فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرابِ یُقَرِّبُ لَکَ البَعیدَ وَ یُبَعِّدُ لَکَ الْقَریبَ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْفاسِقِ فَإِنَّهُ بایَعَکَ بِأُکْلَة أَوْ أَقَلَّ مِنْ ذلِکَ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْبَخیلِ فَإِنَّهُ یَخْذُلُکَ فی مالِهِ أَحْوَجَ ما تَکُونُ إِلَیْهِ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الاَْحْمَقِ، فَإِنَّهُ یُریدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ. وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ، فَإِنّی وَجَدْتُهُ مَلْعُونًا فی کِتابِاللّهِ.»:
ـ مبادا با دروغگو همنشین شوی که او چون سراب است، دور را به تو نزدیک کند و نزدیک را به تو دور نماید.
ـ مبادا با فاسق و بدکار همنشین شوی که تو را به یک لقمه و یا کمتر بفروشد.
ـ مبادا همنشین بخیل شوی که او در نهایتِ نیازت بدو، تو را واگذارد.
ـ مبادا با احمق رفیق شوی که چون خواهد سودت رساند، زیانت میزند.
ـ مبادا با آن که از خویشان خود می برد، مصاحبت کنی که من او را در قرآن ملعون یافتم.
۷) ترک سخن بی فایده و دوری از جدل
«إِنَّ الْمَعْرِفَةَ وَ کَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لا یَعْنیهِ وَ قِلَّةُ مِرائِهِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلْقِهِ.»:
معرفت و کمال دیانت مسلمان، ترکِ کلام بی فایده و کم جدل کردن، و حلم و صبر و خوشخویی اوست.
۸) محاسبه نفس و توجّه به معاد
«إِبْنَ آدَمَ! إِنّکَ لا تَزالُ بِخَیْر ما کانَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ، وَ ما کانَتِ الُْمحاسَبَةُ مِنْ هَمِّکَ، وَ ما کانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعارًا وَ الْحَذَرُ لَکَ دِثارًا.
إِبْنَ آدَمَ! إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثُ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ، فَأَعِدَّ لَهُ جَوابًا.»:
ای فرزند آدم! به راستی که تو پیوسته رو به خیری، تا خودت را پند دهی و حساب خودت را برسی و ترس از خدا را روپوش و پرهیز را زیرپوش خود سازی.
ای فرزند آدم! تو خواهی مرد و برانگیخته خواهی شد و در حضور خداوند عزّ و جَلّ قرار خواهی گرفت، پس برای او جوابی را آماده کن.
۹) نتایج دعا
«أَلْمُؤْمِنُ مِنْ دُعائِهِ عَلی ثَلاث: إِمّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمّا أَنْ یُدْفِعَ عَنْهُ بَلاءً یُریدُ أَنْ یُصیبَهُ.»:
مؤمن از دعایش سه نتیجه می گیرد:۱ـ یا برایش ذخیره گردد،۲ـ یا در دنیا برآورده شود،۳ـ یا بلایی را که خواست به او برسد، از او بگرداند.
۱۰) مبغوضیت گدای بخیل
«إِنَّ اللّهَ لَیُبْغِضُ الْبَخیلَ السّائِلَ الُْمحْلِفَ.»:
به راستی که خداوند، گدای بخیلی را که سوگند می خورد دشمن دارد.
۱۱) اسباب نجات
«ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِنِ: کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغْتِیابِهِمْ. وَ اشْتِغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْیاهُ وَ طُولُ الْبُکاءِ عَلی خَطیئَتِهِ.»:
سه چیز سبب نجات مؤمن است:۱ـ بازداشتن زبان از غیبت مردم،۲ـ مشغول کردن خودش به آنچه که برای آخرت و دنیایش سود دهد،۳ـ و گریستن طولانی بر گناهش.
۱۲) به سوی بهشت
«مَنِ اشْتاقَ إِلی الْجَنَّةِ سارَعَ إِلَی الْخَیْراتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إِلَی اللّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ الَْمحارِمِ.»
هر که مشتاق بهشت است به حسنات شتابد و از شهوات دوری گزیند، هر که از دوزخ ترسد برای توبه از گناهانش به درگاه خدا پیشی گیرد و از حرامها برگردد.
۱۳) ثواب نگاه
«نَظَرُ المُؤْمِنِ فی وَجْهِ أَخیهِ المُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الَْمحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ.»:
نگاه مهرآمیز مؤمن به چهره برادر مؤمنش و محبّت به او عبادت است.
۱۴) پارسایی و دعا
«ما مِنْ شَیْء أَحَبُّ إِلَی اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْن وَ فَرْج وَ ما مِنْ شَیْء أَحَبُّ إِلَی اللّهِ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ.»:
چیزی نزد خدا، پس از معرفت او، محبوبتر از پارسایی شکم و شهوت نیست، و چیزی نزد خدا محبوبتر از درخواست کردن از او نیست.
۱۵) پذیرش عذر دیگران
«إِنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلی یَسارِکَ وَ اعْتَذَرَ إِلَیْکَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.»
اگر مردی از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوی چپت گردید و از تو عذرخواهی نمود، عذرش را بپذیر.
۱۶) حقّ خدا بر بنده
«فَأَمّا حَقُّ اللّهِ الاَْکْبَرِ فَإِنَّکَ تَعْبُدُهُ لا یُشْرِکُ بِهِ شَیْئًا فَإِذا فَعَلْتَ ذلِکَ بِإِخْلاص جَعَلَ لَکَ عَلی نَفْسِهِ أَنْ یَکْفِیَکَ أَمْرَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ یَحْفَظَ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْها.»
حقّ خداوند بزرگ این است که او را بپرستی و چیزی را شریکش ندانی و چون از روی اخلاص این کار را کردی، خدا بر عهده گرفته که کار دنیا و آخرت تو را کفایت کند و آنچه از او بخواهی برایت نگهدارد.
۱۷) حقّ پدر بر فرزند
«وَ أَمّا حَقُّ أَبیکَ فَتَعْلَمَ أَنَّهُ أَصْلُکَ وَ أَنَّکَ فَرْعُهُ وَ أَنَّکَ لَوْلاهُ لَمْ تَکُنْ، فَمَهْما رَأَیْتَ فی نَفْسِکَ مِمّا تُعْجِبُکَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَباکَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَیْکَ فیهِ وَ احْمَدِ اللّهَ وَ اشْکُرْهُ عَلی قَدْرِ ذلِکَ.»:
و امّا حقّ پدرت را باید بدانی که او اصل و ریشه توست و تو شاخه او هستی، و بدانی که اگر او نبود تو نبودی، پس هر زمانی در خود چیزی دیدی که خوشت آمد بدان که [از پدرت داری] زیرا اساس نعمت و خوشی تو، پدرت می باشد، و خدا را سپاس بگزار و به همان اندازه شکر کن.
۱۸) تقدّم طاعت خدا بر هر چیز
«قَدِّمُوا أَمْرَ اللّهِ وَ طاعَتَهُ وَ طاعَةَ مَنْ أَوْجَبَ اللّهُ طاعَتَهُ بَیْنَ یَدَیِ الاُْمُورِ کُلِّها.»
طاعت خدا و طاعت هر که را خدا واجب کرده بر همه چیز مقدّم بدارید.
۱۹) حقّ مادر بر فرزند
«فَحَقُّ أُمِّکَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّها حَمَلَتْکَ حَیْثُ لایَحْمِلُ أَحَدٌ وَ أَطْعَمَتْکَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِها ما لا یُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَدًا. وَ أَنَّها وَقَتْکَ بِسَمْعِها وَ بَصَرِها وَ یَدِها وَ رِجْلِها وَ شَعْرِها وَ بَشَرِها وَ جَمیعِ جَوارِحِها مُسْتَبْشِرَةً بِذلِکَ، فَرِحَةً، مُوبِلَةً مُحْتَمِلَةً لِما فیهِ مَکْرُوهُها وَ أَلَمُها وَ ثِقْلُها وَ غَمُّها حَتّی دَفَعَتْها عَنْکَ یَدُالْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْکَ إِلَی الاَْرْضِ فَرَضِیَتْ أنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِیَ وَ تَکْسُوَکَ وَ تَعْری وَ تَرْوِیَکَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّکَ وَ تَضْحی وَ تُنَعِّمَکَ بِبُؤْسِها وَ تُلَذِّذَکَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِها وَ کانَ بَطْنُها لَکَ وِعاءً وَ حِجْرُها لَکَ حِواءً وَ ثَدْیُها لَکَ سِقاءً، وَ نَفْسُها لَکَ وِقاءً، تُباشِرُ حَرَّ الدُّنْیا وَ بَرْدَها لَکَ وَ دُونَکَ، فَتَشْکُرْها عَلی قَدْرِ ذلِکَ وَ لا تَقْدِرُ عَلَیْهِ إِلاّ بِعَوْنِ اللّهِ وَ تَوْفیقِهِ.»:
و امّا حقّ مادرت این است که بدانی او تو را در شکم خود حمل کرده که احدی کسی را آن گونه حمل نکند، و از میوه دلش به تو خورانیده که کسی از آن به دیگری نخوراند، و اوست که تو را با گوش و چشم و دست و پا ومو و همه اعضایش نگهداری کرده و بدین فداکاری شاداب و شادمان و مواظب بوده و هر ناگواری و درد و سنگینی و غمی را تحمّل کرده تا [توانسته] دست قدرت [مکروهات] را از تو دفع نموده و تو را از آنها رهانده و به روی زمین کشانده و باز هم خوش بوده که تو سیر باشی و او گرسنه، و تو جامه پوشی و او برهنه باشد، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، تو را در سایه بدارد و خود زیر آفتاب باشد و با سختی کشیدن تو را به نعمت رساند، و با بیخوابی خود، تو را به خواب کند، شکمش ظرف وجود تو بوده و دامنش آسایشگاه تو و پستانش مشک آب تو و جانش فدای تو و به خاطر تو، و به حساب تو، گرم و سرد روزگار را چشیده است.
به این اندازه قدرش را بدانی و این را نتوانی مگر به یاری و توفیق خدا.
۲۰) ترغیب به علم
«لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.»:
اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فایده ای است، آن را میطلبند اگر چه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب ها باشد.
۲۱) ارزش مجالس صالحان
«مَجالِسُ الصّالِحینَ داعِیَةٌ إِلَی الصَّلاحِ وَ آدابُ الْعُلَماءِ زِیادَةٌ فِی الْعَقلِ.»:
مجلس های شایستگان، دعوت کننده به سوی شایستگی است و آداب دانشمندان، فزونی در خرد است.
۲۲) گناهانی که مانع اجابت دعایند
«أَلذُّنُوبُ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ: سُوءُ النِّیَّةِ، وَ خُبْثُ السَّریرَةِ، وَ النِّفاقُ مَعَ الإِخْوانِ، وَ تَرْکُ التَّصْدیقِ بِالاِْجابَةِ، وَ تَأخیرُ الصَّلَواتِ المَفْرُوضَةِ حَتّی تَذْهَبَ أَوْقاتُها، وَ تَرْکُ التَّقَرُّبِ إِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بِالْبِّرِ وَ الصَّدَقَةِ، وَ اسْتِعْمالُ الْبَذاءِ وَ الْفُحْشِ فِی الْقَوْلِ.»:
گناهانی که دعا را ردّ می کنند، عبارتند از:
ـ نیّت بد،
ـ ناپاکی باطن،
ـ نفاق با برادران،
ـعدم اعتقاد به اجابت دعا،
ـ تأخیر نمازهای واجب از وقت خودش،
ـ ترک تقرّب به خداوند عزّوجلّ به وسیله ترک احسان و صدقه،
ـ ناسزاگویی و بدزبانی.
۲۳) تارکان جاودانگی
«عَجَبًا کُلَّ الْعَحَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَ تَرَکَ دارَ الْبَقاءِ.»:
شگفتا! از کسی که کار می کند برای دنیای فانی و ترک می کند سرای جاودانی را!
۲۴) نتیجه اتّهام
«مَنْ رَمَی النّاسَ بِما فیهِمْ رَمَوْهُ بِما لَیْسَ فیهِ.»:
هر که مردم را به چیزی که در آنهاست متّهم کند، او را به آنچه که در او نیست متَّهم کنند.
۲۵) دنیا وسیله است، نه هدف
«ما تَعِبَ أَوْلِیاءُ اللّهِ فِی الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ تَعِبُوا فِی الدُّنْیا لِلاْخِرَةِ.»:
اولیای خدا در دنیا برای دنیا رنج نمی کشند، بلکه در دنیا برای آخرت رنج می کشند.
۲۶) به خدا پناه میبرم!
«أَلّلهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ... وَ سُوءِ الْوِلایَةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیْدینا.»:
خدایا! به تو پناه می برم از طغیان حرص و تندی خشم و غلبه حسد... و سرپرستی بد برای زیر دستانمان.
۲۷) پرهیز از گناهکاران، ظالمان و فاسقان
إِیّاکُمْ وَ صُحْبَةَ الْعاصینَ، وَ مَعُونَةَ الظّالِمینَ وَ مُجاوَرَةَ الْفاسِقینَ، إِحْذَرُوا فِتْنَتَهُمْ، وَ تَباعَدُوا مِنْ ساحَتِهِمْ.
از همنشینی با گنهکاران و یاری ستمگران و نزدیکی با فاسقان بپرهیزید.
از فتنه هایشان برحذر باشید و از درگاهشان دوری گزینید.
۲۸) نتیجه مخالفت با اولیاء الله
«وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ خالَفَ أَوْلِیاءَ اللّهِ وَ دانَ بِغَیْرِ دینِ اللّهِ، وَ اسْتَبَدَّ بِأَمْرِهِ دُونَ أَمْرِ وَلِیِّ اللّهِ، فی نار تَلْتَهِبُ.»:
بدانید هر که با اولیای خدا مخالفت کند، و به غیر از دین خدا، دین دیگری را پیروی نماید و به رأی خویش استبداد ورزد، نه به فرمان ولِیّ خدا، در آتشی فروزان درافتد.
۲۹) توجّه به قدرت و قرب خدا
«خَفِ اللّهَ تَعالی لِقُدْرَتِهِ عَلَیْکَ وَ اسْتَحْیِ مِنْهُ لِقُرْبِهِ مِنْکَ.»:
از خدای متعال به خاطر قدرتش بر تو بترس، و به خاطر نزدیکی اش به تو، از او شرم و حیا داشته باش.
۳۰) پرهیز از دشمنی و توجّه به دوستی
«لا تُعادِیَنَّ أَحَدًا وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لا یَضُرُّکَ، وَ لا تَزْهَدَنَّ فی صِداقَةِ أَحَد وَ إِنْ ظَنَنْتَ أَنَّهُ لا یَنْفَعُکَ... .»:
حتماً با هیچ کس دشمنی نکن، هر چند گمان کنی که او به تو زیان نرساند، و حتماً دوستی هیچ کس را ترک نکن هر چند گمان کنی که او سودی به تو نرساند... .
۳۱) بهترین میوه شنوایی
«لِکُلِّ شَیْء فاکِهَةٌ وَ فاکِهَةُ السَّمْعِ الْکَلامُ الْحَسَنُ.»:
برای هر چیزی میوه ای است و میوه شنوایی، کلام نیکوست.
۳۲) فایده سکوت
«کَفُّ الاَْذی رَفْضُ الْبَذاءِ، وَ اسْتَعِنْ عَلَی الْکَلامِ بِالسُّکُوتِ، فَإِنَّ لِلْقَوْلِ حالاتٌ تَضُرُّ، فَاْحذَرِ الاَْحمَقَ.»:
جلوگیری از آزار، ترک کلام قبیح است، و در سخن گفتن از سکوت کمک بخواه، زیرا برای سخن، حالاتی است که زیان می زند، بنابراین از سخن احمق برحذر باش.
۳۳) راستگویی و وفا
«خَیْرُ مَفاتیحِ الاُْمُورِ الصِّدْقُ، وَ خَیْرُ خَواتیمِها الْوَفاءُ.»:
بهترین کلید گشایش کارها، راستگویی، و بهترین مُهرِ پایانی آن وفاداری است.
۳۴) غیبت
«إِیّاکَ وَ الْغیبَةَ فَإِنَّها إِدامُ کِلابِ النّارِ.»:
از غیبت کردن بپرهیز، زیرا که خورش سگهای جهنّم است.
۳۵) کریم و لئیم
«ألْکَریمُ یَبْتَهِجُ بِفَضْلِهِ، وَ اللَّئیمُ یَفْتَخِرُ بِمِلْکِهِ.»:
کریم و بخشنده به بخشش خویش خوشحال است و لئیم و پست به دارایی اش مفتخر است.
۳۶) پاداش احسان
«مَنْ کَسا مُؤْمِنًا کَساهُ اللّهُ مِنَ الثِّیابِ الْخُضْرِ.»:
هر که مؤمنی را بپوشاند، خداوند به او از جامه های سبز بهشتی بپوشاند.
۳۷) اخلاق مؤمن
«مِنْ أَخلاقِ الْمُؤْمِنِ أَلاِْنْفاقُ عَلی قَدْرِ الاِْقْتارِ، وَ التَّوَسُّعُ عَلَی قَدْرِ التَّوَسُّعِ، وَ إِنْصافُ النّاسِ، وَ إِبْتِداؤُهُ إِیّاهُمْ بِالسَّلامِ عَلَیْهِمْ.»:
از اخلاق مؤمن، انفاق به قدر تنگدستی، و توسعه در بخشش به قدر توسعه،و انصاف دادن به مردم، و پیشی گرفتن سلام بر مردم است.
۳۸) درباره عافیت
«إِنّی لاََکْرَهُ لِلرَّجُلِ أَنْ یُعافی فِی الدُّنْیا فَلا یُصیبُهُ شَیءٌ مِنَ الْمَصائِبِ.»:
من برای کسی نمی پسندم که در دنیا عافیت داشته باشد و هیچ مصیبتی به او نرسد.
۳۹) ثواب و عقاب زودرس
«إنَّ أَسْرَعَ الْخَیْرِ ثَوابًا الْبِرُّ، وَ أَسْرَعُ الشَّرِّ عُقُوبَةً الْبَغْیُ.»:
به راستی که ثواب نیکوکاری، زودتر از هر کار خیری خواهد رسید، و عقوبت ستمگری، زودتر از هر بدی دامنگیر آدمی شود.
۴۰) دعا، سپر بلا
«إِنَّ الدُّعاءَ لَیَرُدُّ الْبَلاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرامًا. أَلدُّعاءُ یَدْفَعُ الْبَلاءَ النّازِلَ وَ ما لَمْ یَنْزِلْ.»
به راستی که دعا، بلا را برگرداند، آن هم بلای حتمی را. دعا بلایی را که نازل شده و آنچه را نازل نشده دفع کند.
منبع : تبیان


همچنین مشاهده کنید