سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نمونه هایی از فضایل و سیره فردی امام محمد بن علی الجواد(ع)‏


نمونه هایی از فضایل و سیره فردی امام محمد بن علی الجواد(ع)‏
● از ‏جانب مادرم فاطمه (س) طواف کنید
۱) موسی بن قاسم گوید: به أبی جعفر ثانی (امام جواد) (ع) گفتم: خواستم بعوض شما و پدرتان طواف کنم، ولی می‏گویند از طرف اوصیاء، طواف صحیح نیست؛ فرمود: نه، هر قدر بتوانی طواف کن، این کار جایز است .
بعد از سه سال، به آن حضرت گفتم: من از شما اجازه خواستم که از جانب شما و پدرتان طواف کنم، اجازه فرمودی، آنچه خدا خواست از طرف شما طواف کردم، بعد چیز دیگری به نظرم آمد و به آن عمل کردم؟ امام فرمود: آن چیست؟
گفتم: یک روز از طرف رسول الله (ص) سه بار طواف کردم، در روز دوم از طرف امیرالمؤمنین (ع) طواف به جای آوردم، در روز سوم از جانب امام حسن و در روز چهارم از طرف امام حسین، روز پنجم بعوض علی بن الحسین، روز ششم از أبی جعفر محمد بن علی، روز هفتم از جعفر محمد، روز هشتم از جانب پدرت موسی بن جعفر روز نهم از جانب پدرت علی بن موسی، روز دهم از جانب شما ای آقای من!. اینها آنان هستند که به ولایتشان عقیده دارم.
فرمود: آن وقت به خدا قسم به دینی اعتقاد داری که خداوند از بندگان غیر آن را قبول ندارد، گفتم: گاهی هم از جانب مادرت فاطمه (س) طواف کردم وگاهی نکردم، فرمود: این کار را زیاد کن، این انشاء الله أفضل اعمالی است که می‏کنی. ۱
نامه امام رضا (ع)به پسرش امام جواد(ع)‏
۲) أبی نصر بزنطی فرموده: نامه امام رضا (ع) را خواندم که به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسید که چون سوار شدی غلامان تو را از در کوچک بیرون می‏کنند، این کار از بخل آنهاست، تا کسی از تو خیری نبیند، تو را به حق خودم قسم می‏دهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدی مقداری پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر که سؤال کند چیزی به او بدهی.
هر که از عموهایت از تو احسانی خواست کمتر از پنجاه دینار نده، بیشتر از آن به اختیار توست، هر که از عمه‏هایت چیزی از تو خواست کمتر از بیست و پنج دینار نده، زیادی به اختیار توست، من می‏خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق کن، از جانب خدا از تنگدستی نترس. ۲
نامه امام جواد (ع)به حاکم سجستان‏
۳) مردی از بنی حنیفه گوید: در اولین سال خلافت معتصم عباسی که امام جواد (ع) به حج رفته بود، با وی رفیق راه بودم روزی در سر سفره طعام که عده‏ای از رجال خلیفه نیز بودند، گفتم: فدایت شوم، والی ما مردی است که شما اهل بیت را دوست دارد و من به دفتر او مالیات بدهکارم، اگر صلاح بدانید نامه‏ای بنویسید که به من ارفاق کند.
امام فرمود: من او را نمی‏شناسم،گفتم: فدایت شوم، او همانطور است که گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفید است، امام (ع) کاغذ به دست گرفت و نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم آورنده نامه من از تو مذهب خوبی نقل کرد، از حکومت فقط کار نیک برای تو می‏ماند، به برادرانت نیکی کن، بدان خدای تعالی ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد کرد.
آن مرد گوید: چون وارد سجستان شدم، به حسین بن خالد که والی آن جا بود خبر داده بودند که از جانب امام صلوات الله علیه نامه‏ای برای او می‏آورم، والی در دو فرسخی شهر خودش را به من رسانید نامه را به او دادم، گرفت و بوسید و آن را بر دو چشم خویش گذاشت.
گفت: حاجتت چیست؟ گفتم: در دفتر تو مالیات بدهکارم، آن را از دیوان محو کرد و گفت: تا بر سر کار هستم دیگر مالیات مده، بعد گفت: خانواده‏ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان کردند، تا او زنده بود دیگر مالیات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان می‏کرد. ۳
نامه امام جواد (ع)به علی بن مهزیار اهوازی‏
۴) امام جواد (ع) به ثقه جلیل القدر علی بن مهزیار اهوازی چنین نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم یا علی! خداوند پاداش تو را نیکو گرداند و در بهشت خودش جای دهد، و از خواری دنیا و آخرت بدورت دارد، و با ما اهل بیت محشور فرماید.
یا علی! تو را امتحان کردم و در نصیحت و اطاعت و خدمت و توقیر و احترام به امام و قیام به آنچه بر تو واجب است، صاحب اختیارت گردانیدم، اگر بگویم نظیر تو را ندیده‏ام امیدوارم راست گفته باشم. خداوند پاداشت را جنات فردوس قرار بدهد، نه مقامت بر من پوشیده است و نه خدمتت در گرم و سرد و شب و روز، از خدا می‏خواهم چون اولین و آخرین را برای قیامت جمع کند، رحمتی بر تو عنایت فرماید که بوسیله آن مورد غطبه دیگران باشی که او شنونده دعاست. .۴ ناگفته نماند: علی بن مهزیار اهوازی از امام رضا (ع) حدیث نقل کرده و از خواص امام جواد (ع) بود و از جانب آن حضرت وکالت داشت و نیز از جانب امام هادی (ع)، درباره وی توقیعاتی از آن حضرت صادر شد که مقام و عظمت او را در نزد شیعه روشن کرد، او در روایت، موثق بود و کتابهای مشهور نوشت. (رجال نجاشی).
دستوربه مدارا با پدرناصبی ‏
۵) بکربن صالح گوید: به امام ابی جعفر ثانی (ع) نوشت: پدرم ناصبی و خبیث الرأی است، از او بسیار سختی دیده‏ام، فدایت شوم برای من دعا کن و بفرما: چه کنم، آیا افشاء و رسوایش کنم یا با او مدارا نمایم؟
امام (ع) در جواب نوشت: مضمون نامه‏ات در باره پدرت فهمیدم، پیوسته انشاء الله برای تو دعا می‏کنم، مدارا برای تو بهتر از افشاگری است، با سختی آسانی هست، صبر کن «ان العاقبة للمتقین» خدا تو را در ولایت کسی که در ولایتش هستی ثابت فرماید. ما و شما در امانت خدا هستیم خدایی که امانتهای خویش را ضایع نمی‏کند.
بکربن صالح گوید: خدا قلب پدرم را به من برگردانید بطوری که در کاری با من مخالفت نمی‏کرد. ۵.
معجزه‏ای از جواد الائمه صلوات الله علیه
شیخ مفید رحمةالله از محمد بن حسان از علی بن خالد نقل کرده: گوید: در سامراء بودم، گفتند: مردی را از شام آورده و زندان انداخته‏اند چون ادعا کرده که من پیغمبرم، این سخن بر من گران آمد، خواستم او را ببینم، با زندانبانان آشتی برقرار کردم تا اجازه دادند پیش او بروم.
بر خلاف شایعه‏ای که راه انداخته بودند، دیدم آدم وارسته و عاقلی است، گفتم: فلانی درباره تو می‏گویند که ادعای نبوت کرده‏ای و علت زندان رفتنت همین است؟ گفت: حاشا که من چنین ادعایی کرده باشم، جریان من از این قرار است:
من در شام در محلی که گویند: رأس مبارک امام حسین را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه دیدم شخصی نزد من آمدن و به من گفت: برخیز برویم، من برخاسته و با او براه افتادم، چند قدم نرفته بودیم که دیدم در مسجد کوفه هستم، فرمود: این جا را می‏شناسی؟ گفتم: آری، مسجد کوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بیرون آمدیم، مقداری با او راه رفتم ناگاه دیدم که در مسجد مدینه هستیم .
به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقداری راه رفتیم ناگاه دیدم که در مکه هستیم، کعبه را طواف کرد، من هم طواف کردم، ۶بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بودیم که دیدم در جای خودم که در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم که خدایا او کی بود و این چه کار؟! یک سال از این جریان گذشت که دیدم باز همان شخص آمد، من از دیدن او شاد شدم، مرا دعوت کرد که با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به کوفه و مدینه و مکه برد و به شام برگردانید.
و چون خواست برود گفتم: تو را قسم می‏دهم به آن خدایی که بر این کار قدرت داده بگو تو کیستی؟! فرمود: من محمد بن علی بن موسی بن جعفر هستم: (قلت سألتک بالحق الذی أَقدرک علی ما رایتُ منک إلاّ أَخْبر تَنی من انت قال: أنا محمد بن علی بن موسی بن جعفر (ع)».
من این جریان را به دوستان و آشنایان خبر دادم، قضیه منتشر گردید تا به گوش محمد بن عبدالملک زیات ۷ رسید، او فرمان داد مرا به زنجیر کشیده به این جا آوردند و این ادعای محال را به من نسبت دادند، گفتم: جریان تو را به محمد بن عبدالملک زیات برسانم؟ گفت: برسان .
من نامه‏ای به محمد بن عبدالملک وزیر اعظم معتصم عباسی نوشته، جریان او را باز گفتم، وزیر در زیر نامه من نوشته بود: احتیاج به خلاص کردن ما نیست، به آن کس که تو را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و باز به شام برگردانید و همه را در یک شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد کند.
علی بن خالد گوید: من از دیدن جواب نامه، از نجات او مأیوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلی بدهم و چون به زندان آمدم دیدم مأموران زندان همه غرق در حیرتند و بی خود به این طرف و آن طرف می‏دوند، گفتم: جریان چیست؟!
گفتند: آن زندانی در زنجیر و مدعی نبوت، از دیشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولی معلوم نیست به آسمان و یا به زیر زمین رفته و یا مرغان هوا او را ربوده‏اند؛ علی بن خالد، زیدی مذهب بود، از دیدن این ماجرا معتقد به امامت گردید و اعتقادش خوب شد. ارشاد مفید: ص ۳۰۵، مرحوم کلینی آنرا در کافی: ج ۱ ص ۴۹۲ باب مولد أبی جعفر محمد بن علی الثانی (ع) نقل کرده است، مجلسی رضوان الله علیه آنرا در بحار: ج ۵۰ ص ۳۸ - ۴۰ از بصائرالدرجات نقل می‏کند و می‏گوید: آنرا شیخ مفید در ارشاد و طبرسی در اعلام الوری از ابن قولویه از کلینی نقل کرده‏اند.
● در طاعت کردگار
امام جواد علیه‏السلام عابدترین فرد زمانش بود. محبّت و علاقه‏اش نسبت به باریتعالی وصف نشدنی و خوف، خشوع و اخلاصش در طاعت و عبادت خداوند ستودنی است. برای ترسیم جلوه‏های عبادی آن حضرت، به چند نمونه بسنده می‏کنیم:
الف) نماز
امام جواد علیه‏السلام علاوه بر عبادات و نوافل معمول، نافله مخصوصی داشت. نافله آن حضرت دو رکعت بود؛ در هر رکعت، سوره فاتحه را قرائت می‏نمود و آنگاه هفتاد مرتبه سوره اخلاص را تکرار می‏کرد.[۶]
هرگاه وارد ماه جدید می‏شد، در روز اوّل ماه، دو رکعت نماز به جای می‏آورد؛ در رکعت اوّل، بعد از سوره حمد، به تعداد روزهای ماه (۳۰ مرتبه) سوره توحید را می‏خواند. در رکعت دوم بعد از حمد، سوره انّاانزلناه را مثل رکعت اوّل تلاوت می‏کرد.[۷]
ب) روزه
روزه‏های مستحبّی آن حضرت نیز زیاد بود. پانزدهم و بیست و هفتم ماه رجب روزه می‏گرفت. اهل خانه و غلامانش نیز او را در روزه گرفتن همراهی می‏کردند.[۸]
علاوه بر این، گاهی میزان عبودیت و بندگی خویش را نسبت به مقام لایزال الهی با اذکار و ادعیه ابراز می‏نمود. برخی از مناجات و ادعیه آن حضرت عبارت است از:
الف) در حال قنوت
«اللّهمّ أنت الاوّل بلا اوّلیّة معدودة، و الآخر بلا آخریّة محدودة، أنشأتنا لا لعلّة اقتساراً، واخترعتنا لا لحاجة اقتداراً، و ابتدعتنا بحکمتک اختیاراً، و بلوتنا بأمرک و نهیک اختباراً، و ایّدتنا بالآلات، و منحتنا بالأدوات، و کلّفتنا الطّاقة، و جشمتنا الطّاعة، فأمرت تخییراً و نهیت تحذیراً، و خوّلت کثیراً، و سألت یسیراً، فعصی أمرک فحلمت، و جهل قدرک فتکرّمت...»[۹]
ب) بعد از نماز
«رضیت بااللّه ربّاً، و بالاسلام دیناً، و بالقرآن کتاباً، و بمحمّد نبیّاً، و بعلیٍّ ولیّاً، والحسن، والحسین، و علیّ بن الحسین، و محمّد بن علیّ، و جعفر بن محمّد، و موسی بن جعفر، و علیّ بن موسی، و محمّد بن علیّ، و علیّ بن محمّد، والحسن بن علیّ، و الحجّة‏بن الحسن بن علیّ، أئمّةً.
اللّهمّ ولیّک الحجّة فاحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته، وامدد له فی عمره، و اجعله القائم بأمرک، المنتصرلدینک و أره ما یحبّ و تقرّبه عینه فی نفسه و فی ذرّیته و أهله و ماله و فی شیعته و فی عدوّه، و أرهم منه ما یحبّ و تقرّبه عینه، واشف به صدورنا و صدور قوم مؤمنین.»[۱۰]
ج)برای برآورده شدن حاجت
راوی می‏گوید: نامه‏ای خدمت امام جواد علیه‏السلام فرستادم. در آن نامه، از حضرت تقاضا کرده بودم که دعایی برایم یاد بدهد. آن حضرت این گونه برایم نوشت:
تقول اذا اصبحت و أمسیت: «اللّه اللّه اللّه، ربّی الرّحمن الرّحیم، لا اشرک به شیئاً» و ان زدت علی ذلک فهو خیر، ثمّ تدعو بما بدأ لک فی حاجتک، فهو لکل شی‏ء باذن اللّه تعالی، یفعل اللّه ما یشاء.[۱۱]
● پنج درس ارزشمند و آموزنده
۱) در یکی از روزها که حضرت جوادالائمّه علیه السلام وارد شهر مدینه منوّره گردید، هنگام غذا در حضور جمعی از دوستان سفره طعام پهن کردند.
حضرت پس از آن که غذا را تناول نمود، دست های خود را شست و سپس دست های خود را پیش از آن که با حوله خشک نماید، بر سر و صورت خویش کشید و این دعا را خواند:
((اللّهُمَّ اجْعَلْنی مِمَّنْ لا یَرْهَقُ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ)).(۶۳)
۲) یکی از دوستان و اصحاب حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام به نام ابوالحسن ، معمّر بن خلاّد حکایت کند:
روزی در خدمت آن حضرت بودم ، به من فرمود: ای معمّر! بر اشتر خود سوار شو.
عرض کردم : کجا برویم ؟
فرمود: پیشنهادی که داده شد انجام بده و سؤ ال نکن ، پس من سوار شدم ؛ و چون مقداری از راه را پیمودیم به بیابانی رسیدیم که کنار آن یک درّه و تپّه ای وجود داشت .
حضرت فرمود: همین جا بِایست و حرکت نکن تا من بازگردم و سپس حضرت رفت و پس از لحظاتی بازگشت .
عرض کردم : فدایت شوم ، کجا بودی ؟
امام علیه السلام فرمود: هم اینک به خراسان رفتم و پدرم ، حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السلام را که مسموم و شهید شده بود، دفن کردم و اکنون بازگشتم .(۶۴)
۳) محمّد بن حمّاد مروزی حکایت کند:
روزی حضرت جوادالا ئمّه علیه السلام در ضمن نامه ای به پدرم ، احمد چنین مرقوم فرمود:
ژهر موجود مخلوقی در این جهان ، یک روزی وفات خواهد یافت ولی در این باره ظلمی بر کسی نخواهد شد و ما اهل بیت رسالت در این دنیا پراکنده خواهیم شد؛ و در شهرهای مختلف هجرت خواهیم نمود.
و سپس در ادامه فرمایش خود افزود: هرکس عاشق و دلباخته هر که باشد، چنانچه در مسیر او قدم بردارد و با او همگام باشد، همانا در روز محشر با او محشور می گردد.
و به راستی که قیامت منزل گاه اءبدی و همیشگی تمامی افراد خواهد بود.(۶۵)
۴) عمران بن محمّد اشعری قمّی حکایت کند:
روزی نزد حضرت جوادالائمّه ، امام محمّد تقی علیه السلام شرفیاب شدم ؛ و پس از آن که مسائل خود را مطرح کردم و جواب گرفتم ، عرضه داشتم :
ای مولا و سرورم ! امّالحسن به شما سلام رساند و نیز درخواست یکی از پیراهن های تبرّک شده شما را نموده است تا به جای کفن از آن استفاده نماید؟
امام جواد علیه السلام فرمود: او از پیراهن من ، بی نیاز شده است .
چون از نزد حضرت خارج شدم ، متحیّر بودم که معنای کلام امام علیه السلام چیست ؟
تا آن که پس از چند روزی متوجّه شدم ، امّالحسن سیزده یا چهارده روز قبل از سخن امام علیه السلام فوت کرده است .(۶۶)
۵) یکی از اصحاب امام محمّد تقی علیه السلام گوید:
روزی در خدمت آن حضرت بودم ، که سفره غذا پهن کردند؛ و غذا خوردیم .
پس از آن که سفره را جمع کردند، یکی از افراد مشغول جمع کردن غذاهای ریخته شده در اطراف سفره ، گردید.
امام جواد علیه السلام فرمود: چنانچه در بیابان سفره انداختید، آنچه غذا در اطراف سفره ریخته شود - به هر اندازه ای که باشد - رها کنید - تا مورد استفاده جانوران قرار گیرد -.
ولی اگر در منزل ، در اطراف ظرف غذا و یا در اطراف سفره ، طعامی ریخته شود، تمام آنچه را که ریخته شده است ، به هر مقداری که باشد، جمع نمائید - که مبادا زیر دست و پا، نسبت به آن ها بی احترامی شود -.(۶۷)
● خدمت در سیره و سخن جواد الائمه علیه‏السلام
▪ درنگی در مفهوم خدمت
اگر عبادت بزرگ‏ترین فلسفه آفرینش است که: «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونِ»(۱)؛ «جن و انسان را خلق نکردم، مگر به خاطر اینکه عبادتم کنند»، برگزیدگان الهی، عابدترین بندگان خدا خواهند بود و اگر از والاترین مظاهر عبادت، «خدمت به خلق» است که: «مَنْ سَعی فی حاجَةِ اَخیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّما عَبَدَ اللّه‏َ تِسْعَةَ آلافِ سَنَةٍ صائِما نَهارَهُ قائِما لَیْلَهُ؛(۲) هر فردی که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا نُه‏هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه‏دار و شبها را شب زنده‏دار بوده است.»، برگزیدگان الهی، انبیا و معصومان، خدمتگزارترین افراد به مردم خواهند بود؛ زیرا آنان اسوه و شاخص‏اند و درخت کمال در وجودشان به بالنده‏ترین شکل سر به فلک کشیده است.
آیه الهی خطاب به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به یاد آوریم که می‏فرماید: «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»(۳) پر و بال خود را برای مؤمنانی که پیرو تو هستند، بگستران.» واژه «خفض جناح» که سه بار در قرآن کریم به کار رفته است، به کنایه از کمال مهرورزی، عطوفت و خدمتگزاری خالصانه و متواضعانه حکایت می‏کند.
خدمتگزاران واقعی، انبیا و اوصیا و مؤمنان به آنان هستند؛ چه بی‏پرده و صریح می‏توان این ادعا را در حدیث آسمانی امام صادق علیه‏السلام یافت که فرمود: «ما آمَنَ بِاللّه‏ِ وَلا بِمُحَمَّدٍ وَلا بِعَلِیٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فی حاجَةٍ لَمْ یَضْحَکْ فی وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ حاجَتُهُ عِنْدَهُ سارَعَ اِلی قَضائِها وَاِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ تَکَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ حَتّی یَقْضِیَها لَهُ فَإِذا کانَ بِخِلافِ ما وَصَفْتُهُ فَلا وَلایَةَ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ؛(۴) به خدا و محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و علی علیه‏السلام ایمان نیاورده است کسی که هنگامی که برادر دینی‏اش به خاطر حاجتی نزد او آید، با خوشرویی برخورد نکند. پس اگر توان دارد، نیاز او را به سرعت برطرف کند و اگر توان ندارد با کمک دیگری حل کند، اگر بر خلاف آنچه توصیف کردم باشد، پس بین ما و او ولایتی نخواهد بود.»
با این دیدگاه، کسانی نزد خدا دوست داشتنی‏تر خواهند بود که نسبت به دیگران گامی به این هدف نزدیک‏تر باشند. این سخن قدسی را به یاد آوریم که: «اَلْخَلْقُ عِیالی فَأَحَبُّهُمْ اِلَیَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَاَسْعاهُمْ فی حَوائِجِهِمْ(۵)؛ مردم خانواده من هستند. پس محبوب‏ترین آنها نزد من، مهربان‏ترین و کوشاترین آنها در رفع نیازهای مردم است.»
اینک که در آستانه شهادت حضرت جوادالائمه علیه‏السلام قرار گرفته‏ایم، گوشه‏هایی از خدمت در سیره و سخن حضرت را مرور می‏کنیم.
● خدمت در سیره و سخن امام جواد علیه‏السلام
▪ بایدها و نبایدهای خدمت‏رسانی اخلاص
شرط پذیرش هر عملی، از جمله خدمت به مردم، اخلاص است و مؤمن باید به انگیزه جلب رضایت الهی خدمتگزار عیال اللّه‏ باشد و هرچه ناخالصی در عمل بیشتر باشد، درجه مطلوبیت آن هم پایین‏تر خواهد آمد. علاوه بر دخالت اخلاص در اصل عمل،(۶) از دیدگاه امام جواد علیه‏السلام در تداوم اعمال نیز باید اخلاص جاری باشد. چه بسا عملی که انجام آن با خلوص است، ولی عامل به آن بعد از عمل، آن را به ریا و ناخالصی آلوده و از درجه مقبولیت الهی ساقط می‏کند؛ لذا امام جواد علیه‏السلام فرمود: «اَلاْءبْقاءُ عَلَی الْعَمَلِ اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ(۷)؛ بقای بر عمل سخت‏تر از خود عمل است.» و آن‏گاه که پرسیدند بقای بر عمل یعنی چه؟ فرمود: «یَصِلُ الرَّجُلَ بِصِلَةٍ وَیُنْفِقُ نَفَقَةً لِلّهِ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّا ثُمَّ یَذْکُرُها وتُمْحی فَتُکْتَبُ لَهُ عَلانِیَةً، ثُمَّ یَذْکُرُها فَتُمْحی وَتُکْتَبُ لَهُ رِیاءً(۸)؛ مردی هدیه‏ای می‏دهد و برای خدای یگانه بی‏شریک انفاقی می‏کند، پس برایش به عنوان «عمل پنهانی» نوشته می‏شود. سپس او کارش را یادآوری می‏کند، در این وقت عنوان قبلی محو می‏شود و «عمل آشکار» برایش نوشته می‏شود. آن مرد دوباره عملش را یادآوری می‏کند پس عنوان قبلی محو می‏شود و برایش «عمل ریایی» نوشته می‏شود.»
● پرهیز از اذیت
فرد خدمت‏رسان علاوه بر اخلاص، باید از هر نوع رفتاری که موجبات رنجش مددجو را فراهم آورد، پرهیز کند. همچنین باید به خاطر خدمت خود به یک مؤمن، به منت‏گذاری و یا اذیت دیگر مؤمنان هم نپردازد. حکایتی از امام جواد علیه‏السلام در این‏باره راهگشا است:
مردی نزد امام جواد علیه‏السلام آمد که بسیار خوشحال و مسرور به نظر می‏رسید. امام از علت خوشحالی‏اش پرسید. او گفت: یابن رسول اللّه‏، از پدرت شنیدم که می‏فرمود: «شایسته‏ترین روز برای شادی بنده روزی است که در آن انسان توفیق نیکی و انفاق به برادران مؤمنش یابد.» و امروز ده نفر از برادران دینی که فقیر و عیال‏وار بودند از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر کدام چیزی دادم، برای همین هم مسرورم.
امام جواد علیه‏السلام به او فرمود: «لَعَمْری اِنَّکَ حَقیقٌ بِاَنْ تَسُرَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ اَحْبَطْتَهُ، اَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فیما بَعْدُ؛ به جانم سوگند! شایسته است مسرور باشی، اگر کار خود را بی‏اثر نساخته باشی و یا بعدا حبط و بی‏اثر نسازی.» او با شگفتی پرسید: با اینکه از شیعیان خالص شمایم، چگونه عمل نیک من پوچ می‏شود؟
فرمود: «با همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاقهای خود را حبط کردی.» او توضیح خواست و امام فرمود: این آیه را بخوان «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذی»(۹)؛ «ای مؤمنان بخششهای خود را با منت و اذیت باطل نکنید.»
گفت: من که به آن افراد منت نگذاشتم و آزار ندادم! امام فرمود: «خدا فرموده: بخششهای خود را با منت و آزار باطل نسازید، نفرموده تنها منت و آزار بر آنان که می‏بخشید، بلکه خواه بر آنان خواه بر دیگری. آیا به نظر تو آزار به آنان شدیدتر است یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو و فرشتگان مقرب الهی و یا آزار به ما؟»
مرد گفت: البته آزار به فرشتگان و شما. امام فرمود: تو فرشتگان و ما را آزردی و عمل خود را باطل کردی. مرد پرسید: چرا باطل کردم و شما را آزردم؟ فرمود: اینکه گفتی: «چگونه باطل نمودم با اینکه از شیعیان خالص شما هستم؟» وای بر تو! آیا می‏دانی شیعه خالص ما کیست؟ شیعه خالص ما «حزبیل» مؤمن آل فرعون و «حبیب نجار» صاحب یس و... و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. تو خود را در صف این فراد برجسته قراردادی و ما و فرشتگان را آزردی.
آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر و استغفار، پرسید: پس چه بگویم؟ امام فرمود: بگو من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن می‏دارم. او چنان گفت و امام جواد علیه‏السلام فرمود: «اَلاْنَ قَدْ عادَتْ اِلَیْکَ مَثُوباتُ صَدَقاتِکَ وَزالَ عَنْها الاِْحْباطُ؛(۱۰) الان پاداشهای بخششهایت به تو بازگشت و حبط و بی‏اثری از آنها زایل شد.»
● خدمت در حد توان
مردی خدمت امام جواد علیه‏السلام آمد و گفت: به اندازه جوانمردی‏ات به من کمک کن. امام فرمود: این‏قدر نمی‏توانم. گفت پس به اندازه جوانمردی خودم، کمک کن. فرمود: این را می‏توانم. ای غلام! صد دینار به او بده.(۱۱)
● نابودی نعمت
امام جواد علیه‏السلام می‏فرماید: «اِنَّ لِلّهِ عِبادا یَخُصُّهُمْ بِالنِّعَمِ وَیُقِرُّها فیهِمْ ما بَذَلُوها فَإِذا مَنَعُوها نَزَعَها عَنْهُمْ وَحَوَّلَها اِلی غَیْرِهِمْ(۱۲)؛ خداوند بندگانی دارد که نعمتهایش را به آنان اختصاص داده است و مقرر کرده است از آن بذل و بخشش کنند و اگر خودداری کنند، از آنان می‏گیرد و به دیگران منتقل می‏کند.»
بر این اساس، امام جواد علیه‏السلام قرار گرفتن و تمرکز نعمتها در دست برخی افراد را سنّت و خواسته‏ای الهی می‏داند که امری هدفمند است و هدف از آن هم، واگذاری به دیگران می‏باشد؛ لذا صاحبان مال و جاه و مقام و موقعیت باید آنچه را به دست می‏آورند، اولاً نعمت و سپرده الهی بدانند و ثانیا واگذاری و خدمت به مردم را وظیفه خود بدانند و ثالثا مطمئن باشند که در صورت ترک وظیفه، همان خدایی که این نعمتها و امکانات را به آنان سپرده است، توان بازپس‏گیری و واگذاری آن را به افراد دیگر دارد.
امام جواد علیه‏السلام در حدیثی دیگر، به طبیعی بودن این وضعیت و سنت الهی بودن آن چنین اشاره می‏کند: «ما عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللّه‏ِ عَلی اَحَدٍ اِلاّ عَظُمَتْ عَلَیْهِ حَوائِجُ النّاسِ، فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْکَ الْمَئونَةَ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِلزَّوالِ(۱۳)؛ نعمت خدا بر کسی زیاد نمی‏شود، مگر اینکه نیاز مردم هم به او بیشتر می‏شود. پس کسی که این زحمت را تحمل نکند، نعمت را در معرض زوال قرار می‏دهد.»
● مرز خدمت
خدمتگزاری نیز مانند هر رفتار اجتماعی دیگر مرزی دارد و طبعا باید به انسانهایی خدمت کرد که اهلیت خدمت را دارند، نه آنکه با ارائه خدمت، در مسیر غیر الهی‏شان مستحکم‏تر شوند. برای همین، اهل بیت علیهم‏السلام هرگاه ارائه خدمت به منحرفان، عامل جذب و تألیف قلوب و هدایت آنان می‏شد، از هیچ نوع خدمت و حتی گذشت از توهینها و... دریغ نداشتند. و در کنار آن، هرگاه هم که تشخیص می‏دادند خدمت رسانی به یک شخص منحرف موجب تقویت و یا رسمیت وی می‏شود، از آن پرهیز می‏کردند. نمونه‏ای از رفتارهای امام جواد علیه‏السلام در این‏باره را می‏خوانیم:
علی بن مهزیار می‏گوید: به امام جواد علیه‏السلام نوشتم: فدایت شوم! پشت سر کسی که قائل به جسمانیت خداست، نماز بخوانم؟ فرمود: «لا تُصَلُّوا خَلْفَهُمْ وَلا تُعْطُوهُمُ الزَّکاةَ وَابْرَؤُوا مِنْهُمْ بَرِئَ اللّه‏ُ مِنْهُمْ(۱۴)؛ پشت سرشان نماز نخوانید و چیزی از زکات به آنها ندهید و از آنان بیزاری بجویید که خدا از آنان بیزار است.»
● آثار خدمت‏رسانی
▪ رضایت الهی
امام صادق علیه‏السلام می‏فرمود: «مسلمانی نیاز مسلمانی را برآورده نمی‏سازد، مگر اینکه خدای تبارک و تعالی به او می‏فرماید: ثواب کار تو با من است و به کمتر از بهشت برای تو راضی نمی‏شوم.»(۱۵)
امام جواد علیه‏السلام می‏فرمود: «ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه‏ِ: کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ وَخَفْضُ الْجانِبِ وَکَثْرَةُ الصَّدَقَةِ(۱۶)؛ سه چیز بنده را به مقام رضوان الهی می‏رساند: استغفار زیاد، فروتنی با مردم و زیاد صدقه دادن.»
▪ پاداش، مباهات و نام نیک
امام جواد علیه‏السلام می‏فرمود: «اَهْلُ الْمَعْرُوفِ اِلَی اصْطِناعِهِ اَحْوَجُ مِنْ اَهْلِ الْحاجَةِ اِلَیْهِ، لاَِنَّ لَهُ اَجْرَهُ وَفَخْرَهُ وَذِکْرَهُ، فَمَهْما اِصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ، فَاِنَّما یَبْدَأُ فیهِ بِنَفْسِهِ فَلا یَطْلُبَنَّ شُکْرَ ما صَنَعَ اِلی نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ(۱۷)؛ اهل نیکوکاری به کار خیرش بیشتر از نیازمندان به خیر، محتاج است؛ چون پاداش و مباهات و نام آن کار برای نیکوکار است. پس هرگاه سه چیز بنده را به مقام رضوان الهی می‏رساند: استغفار زیاد، فروتنی با مردم و زیاد صدقه دادن.
مردی کار خوبی کرد، از خودش شروع کرده است؛ لذا تشکر بابت کارش را از دیگران نباید بخواهد.»
▪ برتری بر عابد، نتیجه خدمت عقیدتی
عمل خدمت‏رسانی ارزشی عمومی دارد؛ اما برخی از خدمات، و از جمله خدمت فرهنگی و نجات دادن کسانی که در معرض گمراهی و انحراف فکری قرار دارند، ارزش افزون‏تری دارد. امام جواد علیه‏السلام ارزش شگفت‏آوری را برای خدمت به ایتام آل محمد یادآور می‏شود و می‏فرماید:
«اِنَّ مَنْ تَکَفَّلَ بِأَیْتامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْقَطِعینَ عَنْ اِمامِهِمْ، الَمُتَحَیِّرینَ فی جَهْلِهِمْ، اَلأَْسْراءِ فی اَیْدی شَیاطینِهِمْ وَ فی اَیْدِی النَّواصِبِ مِنْ اَعْدائِنا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَأَخْرَجَهُمْ مِنْ حَیْرَتِهِمْ وَقَهْرِ الشَّیاطینَ بِرَدِّ وَساوِسِهِمْ وَقَهْرِ النّاصِبینَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَدَلیلِ اَئِمَّتِهِمْ، لَیُفَضَّلُونَ عِنْدَ اللّه‏ِ تَعالی عَلَی الْعابِدِ بِاَفْضَلِ الْمَواقِعِ بِاَکْثَرَ مِنْ فَضْلِ السَّماءِ عَلَی الاَْرْضِ وَالْعَرْشِ وَالْکُرْسِیِّ وَالْحُجُبِ [عَلَی السَّماءِ] وَفَضْلُهُمْ عَلی هذا الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ عَلی اَخْفی کَوْکَبٍ فِی السَّماءِ(۱۸)؛ همانا کسانی که یتیمان آل محمد را سرپرستی کنند که از امامشان جدا شده‏اند، و در جهل خود سرگردان‏اند و در دست شیاطین‏شان و ناصبیهایی که دشمن ما هستند، اسیرند، پس از دست آنان نجاتشان دهند و از سرگردانی و قهر شیطانها با بازگرداندن وسوسه‏هایشان و از قهر ناصبیها با آوردن حجتهای خدایشان و دلیلهای ائمه خویش خارج سازند، نزد خداوند بر عابد به بهترین موقعها برتری داده می‏شوند؛ بیشتر از برتری آسمان بر زمین و عرش و کرسی و حجابها [بر آسمان] و برتری آنها بر این عابد، مانند برتری ماه شب چهارده بر کوچکترین ستاره در آسمان است.»
پی‏نوشتها:
۱- کافی: ج ۴ ص ۳۱۴ کتاب الحج باب الطواف والحج عن الائمه (ع).
۲- عیون اخبار الرضا: ج ۲ ص ۸.
۳- کافی: ج ۵ ص ۱۱۱ کتاب المعیشة باب عمل السلطان و جوائزهم.
۴- بحار: ج ۵۰ ص ۱۰۵ از غیبت شیخ.
۵- بحارالانوار : ج ۵۰ ص ۵۵.
۶- در نقل کافی آمده که گوید: اعمال حج را با او به جای آورد.
۷- محمد بن عبدالملک زیات مردی ناکس و توانائی بود و در تنور میخداری که برای شکنجه مجرمین به وجود آورده بود کشته شد، ماجرای عبرت انگیزی دارد.
سیمای پرفروغ و عالمتاب امام جواد علیه‏السلام
سیمای پرفروغ و عالمتاب امام جواد علیه‏السلام نه تنها شیعیان را شیدای جمال و جلال خویش ساخته، که دانشمندان اهل سنّت را نیز از سکوت و خاموشی رهانیده است. آنان در منابع تاریخی و حدیثی خویش، به قدر ایمان و معرفت خود، زبان به حقیقت گشوده‏اند و شخصیت آسمانی پیشوای نهم شیعیان را چنین به تصویر کشیده‏اند:
۱. سبط ابن جوزی حنفی (متوفّای ۶۵۴ ق.):
«و محمد، الامام ابوجعفر الثانی کان علی منهاج أبیه فی العلم و التقی و الزهد و الجود... و کان یلقّب بالمرتضی والقانع...».[۱]
۲. کمال الدین محمد بن طلحه شافعی (متوفّای ۶۵۲ ق.):
«... و ان کان صغیر السّنّ فهو کبیرالقدر، رفیع الذّکر...».[۲]
۳. شمس الدّین ذهبی (۷۴۸ ق.):
«کان محمّد یلقّب بالجواد و بالقانع والمرتضی، و کان من سروات آل بیت النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ... و کان أحد الموصوفین بالسّخاء فلذلک لقّب الجواد...»[۳].
۴. ابن صبّاغ مالکی (متوفّای ۸۵۵ ق.):
«و هو الامام التّاسع... عرف بأبی جعفرالثانی، و ان کان صغیرالسّنّ فهو کبیر القدر، رفیع الذّکر، القائم بالامامة بعد علیّ بن موسی الرّضا... للنصّ علیه والاشارة له بها من أبیه کما أخبر بذلک جماعة من الثّقات العدول».[۴]
۵. عبداللّه بن محمّد بن عامر شبراوی شافعی (متوفّای ۱۱۵۴ ق.):
«... و کراماته رضی‏اللّه عنه کثیرة و مناقبه شهیرة، ثمّ ذکر بعض مناقبه و ختم حدیثه بقوله: و هذا من بعض کراماته الجلیلة و مناقبه الجمیلة».[۵]
پی نوشت:
[۱] اصول کافی، ج ۱، ص ۳۵۳؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۶۸.
[۲] مطالب السّؤول، ابن طلحه شافعی، ص ۲۳۹؛ الفصول المهمّه، ص ۲۵۲.
[۳] الوافی بالوفیات، ج ۴، ص ۱۰۵.
[۴] الفصول المهمّه، ص ۲۵۱.
[۵] الاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۶۸.
[۶] اعلام الهدایه، ج ۱۱، ص ۳۹، به نقل از حیاة الامام محمد الجواد(ع)، ص ۶۷.
[۷] همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۲۰.
[۸] همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۲۲.
[۹] همان، ص ۴۱، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۱۲.
[۱۰] همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۱۴ و ۲۱۵.
[۱۱] همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۱۸.
۶۳-محاسن برقی : ص ۴۲۶، ح ۲۳۴.
۶۴-الخرایج والجرایح ج ۲، ص ۶۶۶، ح ۶.
۶۵-اختیار معرفة الرّجال : ص ۵۵۹، ح ۲۵۷.
۶۶-الخرایج والجرایح : ج ۲، ص ۶۶۷، ح ۹.
۶۷-مکارم الاخلاق : ص ۱۳۲.
پی نوشت:
۱. الذاریات/۵۶.
۲. بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۱۵. (قال رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ).
۳. شعرا/۲۱۵؛ امام علی علیه‏السلام هم می‏فرمود: «وَاخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَناحَکَ وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَأَلِنْ جانِبَکَ وَآسِ بَیْنَهُمْ...» (نهج البلاغه، نامه ۴۶).
۴. بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۷۶.
۵. کافی، ج۲، ص۱۹۹.
۶. قال علی علیه‏السلام : «لا یَسْتَقیمُ قَضاءُ الْحَوائِجِ اِلاّ بِثَلاثٍ بِاسْتِصْغارِها لِتَعْظُمَ وَبِاسْتِکْتامِها لِتَظْهَرَ وَبِتَعْجیلِها لِتَهْنُؤَ.» (نهج البلاغه، فیض، ص۱۱۳۱).
۷. کافی، ج۲، ص۲۹۶؛ بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۳۳.
۸. همان.
۹. بقره/۲۶۴.
۱۰. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‏السلام ، ص۳۱۴؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۵۹.
۱۱. کشف الغمه، ج۲، ص۳۶۸؛ حلیة الابرار، ج۲، ص۴۰۸، (در روایت آمده است: یا غلام اعطه مائة دینار. اما بعضی به اشتباه ۲۰۰ دینار نوشته‏اند.)
۱۲. کشف الغمه، ج۲، ص۳۶۴؛ فصول المهمه، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۷۹.
۱۳. فصول المهمه، ص۲۶۱؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۷۹ و روایتی مانند آن را در نهج البلاغه، حکمت ۳۷۳ مشاهده نمایید.
۱۴. امالی صدوق، ص۳۵۲؛ بحارالانوار، ج۳، ص۲۹۲؛ مباحثی پیرامون این روایت در بحارالانوار نقل شده است.
۱۵. بحارالانوار، ج۷۳، ص۳۱۲.
۱۶. کشف الغمه، ج۲، ص۳۴۹؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱.
۱۷. بحارالانوار، ج۷۵، ص۷۹.
۱۸. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‏السلام ، ص۳۴۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۷.
منبع : پژوهه دین


همچنین مشاهده کنید