سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


شکست خورده تا اعماق


شکست خورده تا اعماق
«... سیاستمدارها... دیکتاتورها آنها میلیون ها انسان را در بدبختی و ویرانی غوطه ور ساخته اند.» اربابان پیر- توماس برنهارد
پژواک قدرتمند نویسنده اخیر اتریشی، توماس برنهارد پژواکی تند و تجاوزکارانه است. پژواکی که با بیزاری ناملموسی از چیزهای تاریکی سخن می راند که اغلب به شکل کمیک موجب خنده می شود. هنگام خواندن آثار توماس برنهارد احساس می کنیم مشغول خواندن یکی از رمان های فردیناند سلین هستیم؛ با این تفاوت که در آثار برنهارد چیز بسیار متفاوتی احساس می شود. زیبابی شناسی شدیدی که به موجب آن خاطره، فقدان گذشته و جهان گمشده پروست را به یاد می آورد. همچنین نوعی سنگدلی بی رحمانه در وارسی هشیاری جریحه دار شده در تنهایی با بهره گیری از فرم و زبانی موزیکال و رادیکال که ما را به یاد بکت می اندازد. (هر کدام از بهترین رمان های برنهارد به عنوان مثال Concrete،
Old Masters، Extinction، در قالب پاراگراف هایی خارق العاده نوشته شده اند.) در آثار برنهارد آگاهی عینی از طرز برخوردی مخالفت آمیز با اجتماع انسان ها به چشم می خورد که یادآور تهوع سارتر، بیگانه کامو و برخی از رمان های امانوئل دوو است. برنهارد تحت تاثیر بسیاری از مونولوگ نویس های قرن بیستم بوده است که در میان آنها می توان به همان نویسندگان مزبور پروست، سلین، بکت، سارتر، کامو و بوو اشاره کرد و هرکدام از این نویسنده ها نیز به نوبه خود استنباطی شخصی از مثال تاریکی داستایوفسکی و مونولوگ خودسرانه قرن نوزدهم یادداشت های زیرزمینی داشته اند. اما شاید بتوان گفت این اثر روی آثار توماس برنهارد و داستان های علمی - تخیلی نیمه دوم قرن بیستم تاثیر بیشتری داشته است.
در ابتدای یادداشت های زیرزمینی با مونولوگی ممتد که به شکلی ذهنی و احساساتی ویرانگر و اغراق آمیز با انواع بیماری های روانی و جسمانی در کشمکش است، مواجه می شویم. راوی رمان از ابتدا به طرزی ماخولیایی ما را از بیماری خود آگاه می سازد. در رمان Concrete نیز رودلف راوی مثالی ترین رمان برنهارد از همان جملات آغازین بیماری و ناتوانی خود را آشکار می سازد. راوی زیرزمینی و رودلف هر دو مردانی در میانه عمر خود هستند که با تنهایی، بیماری و ماخولیا زندگی می کنند. داستایوفسکی و برنهارد بی درنگ در آثارشان آشکار می کنند که مونولوگ های شخصیت هایشان از دستمایه های واقعی سرچشمه می گیرد. هر دو راوی دردها و آزارهای روحی خود را به گونه یی توصیف می کنند که بشر به طور عمومی از آن رنج می برد.
زبان امروزی بشر و قالب کلی که ادبیات از آن به طور غالب بهره می برد، «زبانی اعتراف گونه» است. اعترافاتی که در قالب کلمات نوشته می شوند تا ناتوانی ها و درماندگی های انسان را به طور صریحی در کنش و رفتار آشکار سازند. موسیقیدان رودلف پس از ۱۰ سال تحقیق و اندیشه از نوشتن نخستین جمله از مطالعه خود بر تصنیف مندلسون بارتلدی ناتوان است. همچنین راوی زیرزمینی نیز از اجرا کردن نقشه اش در کینه جویی از همکاران خود که سابقاً او را جریحه دار کرده اند، ناتوان است. این ناتوانی های هملت مانند که هر دو آنها را آزرده ساخته، بیشتر موجب اثراتی ذهنی بر شخصیت آنها شده است. هنگامی که راوی زیرزمینی نمی تواند کاری برای لیزا که عاشقش است انجام دهد؛ بی نهایت رنجور شده و رودلف نیز هنگامی که نمی تواند کمک بیشتری به آنا هارتل که ذهناً خودکشی کرده بکند؛ غمگین و سرخورده می شود. به طور طعنه آمیزی، هر دو شخصیت نخستین روانشناسان ذهنی هستند که همواره خود را سرزنش می کنند و نیازهای خود را به همان خوبی می فهمند که مردم دیگر درک می کنند. تراژدی بزرگ این دو شخصیت عدم تحقق این مساله است که هرچیز فوق العاده نیاز مبرمی به تغییر دارد. اما ناتوانی و شکست ذهنی آنان همواره بر شدت ماخولیای آنان می افزاید.
ساختار یادداشت های زیرزمینی و Concrete هر کدام دو بخش دارد. در بخش اول راوی هر دو اثر آینده خود را به همان خوبی که بینش اصلاحگرشان جهان را اصلاح و تعدیل می کند، آشکار و تحلیل می کنند و در بخش دوم در حالی که در بیشترین حد ممکن از جهان فاصله می گیرند، نشان می دهند به طرزی تراژیک ترجمه کردن افکارشان به کنش عذاب آور است.
نمی توان انکار کرد که تفاوت های بارزی نیز میان دو اثر وجود دارد. رودلف به دور از تنهایی فیزیکی خود در کشورش در حالی که بر خانواده خود به ویژه خواهرش حکمفرماست زندگی می کند و تنهایی وی بیشتر ذهنی و روانی است. در حالی که راوی زیرزمینی در خانه کوچک خود به دور از هرگونه خانواده و رابطه نزدیک تنها زندگی می کند. راوی زیرزمینی بیشتر بر میل جنسی خود حکمفرماست در حالی که رودلف یکی از بی علاقه ترین مردان هم عصرً خود نسبت به مسائل جنسی است. نکته دیگری که شاید بتوان گفت این است که قالب ذهنی راوی زیرزمینی (مانند داستایوفسکی) بیشتر فلسفی است اما قالب ذهنی رودلف (مانند برنهارد که قبل از نویسنده شدن یک موزیسین حرفه یی بود) بیشتر زیبایی شناختی است. سرانجام اینکه رودلف ثروتمند تر از راوی زیرزمینی است و تهیدستی برای وی مشکل عمده یی به حساب می آید. بدین ترتیب می بینیم برنهارد دینی به داستایوفسکی و دیگر مونولوگ نویس های قرن بیستم دارد. حال سوال ما این است که چه چیزی در مورد جهان خیالی برنهارد وجود دارد؟
همان طور که این مساله تقریباً به هر نویسنده عالی و درجه یکی مربوط می شود، متوجه می شویم هیچ نوع درون بینی، تم یا شیوه ادبی وجود ندارد که بتوان از آثار برنهارد برچید، طبق آن آثارش را تفسیر کرد و به عنوان ترکیب اصلی و منحصر به فرد کارهای او مشخص کرد. نسبتاً این کلیت بینش اوست که نیروی ابتکارش از خلال آن خود را نمایان می سازد. شخصیت برنهارد و دیدگاه وی از چیزها که دیدگاهی اساسی و کلی است زمانی احساس می شود که شخص به مرور زمان خود را با قدرت پژواک صدای او تطبیق دهد. لحن روایت برنهارد آنقدر قدرتمند است که به راحتی تفاوت های میان شخصیت های رمان هایش را درهم می شکند. اگرچه گاهی اوقات احساس می شود کتاب هایش توسط یک مرد یا شاید دو برادر روایت شده اند. بدین ترتیب ناتوانی پیش روی برنهارد به عنوان یک نویسنده جست وجویی است از بزرگ ترین توانایی، بی همتا و قدرتی از پژواک صدای روایتش که گاهی همچون کابوسی مهیب ما را به هراس می اندازد. رمان های The Loser ، Nephew Wittgenstion,s ، Extinction، Old Masters یا Concrete پژواکی مهیب و آزاردهنده هستند که به طور آشکارا از هیستریک ترین و تاریک ترین چیزهای ممکن سخن می گویند (و اغلب به روشی سرگرم کننده و کمیک).
برنهارد از پاراگراف هایی قطعه قطعه و خارق العاده به عنوان شیوه یی جهت نمایاندن هجوم شدیدش از آگاهی بهره می گیرد. وی درست ترین امکان تصویر بصری از جریان اندیشه های شخصیت هایش را بی پروا و بی توجه به قراردادهای مجازی ادبی به ما ارائه می دهد. (مثل شکستن پاراگراف ها) در شخصیت کاراکترهای برنهارد آگاهی آزاردهنده یی وجود دارد که به طور تاریکی کمیک است و از کمدی نیز تخطی می کند. به گفته دنیس میلر هنگامی که از چیزی شبیه به تکنیک در مونولوگ هایش بهره می گیرد «یاوه گویی» راوی های برنهارد همواره از یک یاوه گویی به یاوه گویی دیگری سیر می کند. خواه موضوع آن عشق بیش از حد مردم به سگ ها، کلاهبرداری کلیسای کاتولیک یا وضعیت وحشتناک توالت ها در وینا باشد. تقریباً می توان گفت همه یاوه گویی های برنهارد اغراق آمیز هستند؛ ولی روانشناسی که در پشت این یاوه گویی ها نهفته واقعی و متقاعد کننده است. این یاوه گویی ها در واقع هم موجب انحراف تمرکز شخصیت ها از منشاء سنگین درد و اضطراب می شوند و هم موجب به تعویق انداختن تصمیماتی می شوند که شخصیت ها یا از به تحقق درآوردن آنها هراس دارند یا در انجام آنها ناتوان هستند. سراسر روایت حرکت و درام Concrete بر تعدادی از تصمیمات به تعویق انداخته شده رودلف که از سال های دوران جوانی در ذهنش به یادگار مانده است، تکیه دارد.
این یاوه گویی ها همچنین موجب می شود شخصیت ها به طور موقت اضطراب و درد درونی خود را هنگام روبه رو شدن با تراژدی وجودی خویش فراموش کنند. این احساسات جادویی برنهارد نتیجه یی تغزلی و ناگهانی است که با اندوهی عمیق از ورای مونولوگ های خشم آلود آشکار می شوند و همین خصوصیت است که برنهارد را از بسیاری نویسنده های دیگر متمایز می کند و از او هنرمندی عمده در سده خویش می سازد. و بالاخره اینکه باید گفت توماس برنهارد موزیسینی شفاهی است. موزیسینی با قلبی عمیق و ژرف که یک لحظه از زیبایی و لطافت را با تاریک ترین کاوش ها در روان انسان تنها تعادل می بخشد.
نورا موسوی نیا
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید