شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نپال، پیشرفت انقلابی امید بخش


نپال، پیشرفت انقلابی امید بخش
سال گذشته نپال شاهد یکی از بزرگ ترین، مردمی ترین، و دموکراتیک ترین انقلاب ها در تاریخ معاصر بود که به یکی از واپس گراترین رژیم های سیاسی در جهان امروز-حکومت پادشاهی فئودال نپال- پایان داد. با این وجود، این واقعه ی مهم بازتاب ناچیزی در اخبار جهان و رسانه ها پیدا کرد. در مقاله ی پیش رو، سمیر امین به بررسی برنامه ی سیاسی حزب کمونیست مائوئیست نپال که این جنبش را رهبری کرده می پردازد و مشکلاتی را که تا رسیدن به هدف های بنیادین انقلاب پیش روی این جنبش مردمی است موشکافی می کند. این مقاله از آخرین شماره ی ماهنامه ی مانثلی رویو (فوریه ۲۰۰۹) انتخاب و ترجمه شده است.
● پیشروی انقلابی اصیل
تصورش را بکنید. ارتش انقلابی ای که طرفدار قیام همگانی دهقانی است به دروازه های پایتخت می رسد، جایی که مردم نیز به پاخاستند و دولت پادشاهی را از قدرت کنار زدند و به نیروی آزادی بخش خود حزب کمونیست مائوئیست نپال (ح.ک.م.ن)، که استراژی موثر انقلابی شان بی نیاز از توصیف است، خوش آمد گفتند. آنچه در اینجا رخ داد پیروزمند ترین و رادیکال ترین پیشروی انقلابی در زمانه ماست، و به همین علت امیدبخش ترین آن هم به حساب می آید.
این پیروزی در نپال شرایط انقلاب دمکراتیک و ملی مردم را فراهم ساخته است و، به سبب حضورحزب کمونیست مائوئیست نپال (ح.ک.م.ن)، دارای ویژگی ضد فئودالی و ضد امپریالیستی است. در واقع، قیام همگانی شهری، که طبقات فرودست و طبقه ی متوسط را متحد ساخته، همه‌ی احزاب سیاسی نپال را نیز مجبور کرده است که خود را انقلابیون جمهوری خواه بنامند. پیش از پیروزی مائوئیست ها، دیگر احزاب راه «مبارزه ی صلح آمیز» به سوی رفرمیسم را برگزیده بودند و همه ی امیدشان به انتخابات بود. دیگر حزب مهم کمونیست - حزب کمونیست نپال: اتحاد مارکسیست لنینیست(ا.م.ل)، در اواخر سال ۲۰۰۴،به دولت پادشاهی پیوسته بود و "آوانتوریسم" مائوئیست ها را محکوم می کرد.
حزب کمونیست مائوئیست نپال حساب شده تصمیم گرفت با آن احزاب (کنگره ی نپال، اتحاد مارکسیست لنینیست، و دیگران) موافقت نامه ای امضا کند، زیرا پیش بینی می کرد این احزاب با پیوستن به انقلاب دوباره صاحب مشروعیتی هرچند ناچیز می شدند که نمی شد در میان مردم نادیده گرفت.
این موافقت نامه – چنان که مقامات سازمان ملل آن را پیشنهاد داده بودند «قرارداد صلح» نامیده می شد- مسئولیت نوشتن قانون اساسی جمهوری دموکراتیک و مردمی را به مجلس موسسان واگذار می کرد. انتخابات چند حزبی حزب کمونیست مائوئیست نپال را در صدر احزابی قرار داد که تشکیل دهنده ی ائتلاف پیروز بودند، بنابراین مسئولیت نخست وزیری به رهبر این حزب، پراچاندا، سپرده شد. این پارلمان برای اولین بار در تاریخ این کشور ( و در کل شبه قاره ی هند) از تعداد متناسبی از دهقانان فرودست، کارگران غیررسمی شهری، دالیت ها(نجس ها)، و زنان از طبقات مردمی تشکیل شده است.
● پنج مشکل اساسی پیش رو
این موافقت نامه همه ی مشکلات آینده را حل نمی کند؛ بر عکس، میزان گسترده ی مشکلات را آشکار می سازد. مشکلاتی که نیروهای مردمی انقلاب از حالا با آن مواجهند بسیار بزرگ می‌نماید. در ادامه در پنج بخش آنها را بررسی خواهیم کرد.
۱) اصلاحات ارضی
قیام دهقانی حاصل تحلیل درست حزب کمونیست مائوئیست نپال از مسئله ی زمین و نتایج باز هم درستی بود که از این تحلیل گرفتند: اکثریت دهقانان باید در جبهه ای متحد سازماندهی شوند و به مبارزه ی مسلحانه، تصاحب زمین، کاهش یا لغو پرداخت اجاره بها به زمین داران، اخراج رباخوران از روستاها، و غیره روی آورند. این قیام، به همین سبب، در سرایر کشور گسترش می‌یابد و ارتش مردمی، که حزب کمونیست مائوئیست نپال ان را سازماندهی کرده، ارتش حکومتی را شکست می دهد. اما واقعیت این است که در لحظاتی که شورش پایتخت در را به روی حزب کمونیست مائوئیست نپال می گشود، ارتش مردمی هنوز نتوانسته بود ارتش حکومتی را، که دولت دهلی و قدرت های امپریالیستی به شدت حمایت می کردند، شکست دهد.
در زمان امضای موافقت نامه، در بین نیروهای سیاسی که در پارلمان نماینده یا نفوذ داشتند دو خط مشی مطرح بود:
الف) خط مشی حزب کمونیست مائوئیست نپال که از اصلاحات ارضی انقلابی رادیکال دفاع می کرد، تضمین برای صاحب زمین شدن دهقانان فرودست (و داشتن وسایل ضروری برای زندگی کردن) بی آنکه به زمین های کشاورزان ثروتمند و متوسط تعرض شود.
ب) خط مشی مبهمی که حزب کنگره به خصوص از آن حمایت می کرد، نوع "معتدل" تری از اصلاحات ارضی که خواستار بازگشت فئودال-رباخوارن قدیمی ،تا پیش ازتصویب قوانین جدید، به مناطقی می شد که قیام دهقانی قبلا آزاد کرده بود.
۲) آینده ی نیروهای مسلح
در حال حاضر، دو نیروی مسلح وجود دارد. آشکار است که چنین چیزی نمی تواند ادامه یابد. حزب کمونیست مائوئیست نپال پیشنهاد می کند این دو در هم ادغام شوند. مخالفان مائوئیست ها از این هراس دارند (وعلنی آن را بیان می کنند) که این ادغام ممکن است سربازان عادی ارتش را به ایدئولوژی مائوئیستی"مبتلا" کند! البته، آنها، نا امیدانه، چیزی جز عبارت بی معنای "ترمیم" ارتش مائوئیستی پیشنهاد نمی دهند.
۳) دموکراسی بورژوایی یا دموکراسی مردمی؟
این پرسش اساسی همه ی مجادلات درون کشور نپال را بازتاب می دهد. در جامعه نپال طرفداران فرمول دموکراسی مرسوم وجود دارند که دموکراسی را به سیستم چند حزبی، انتخابات، جدایی سه قوه از یکدیگر، بیان حقوق بشر و سیاست های بنیادین تقلیل می دهند. این شکل عمومی دموکراسی ای است که رسانه های اصلی (همه و از جمله رسانه های کشورهای غربی) ایدئولوژی غالب آن را در سراسر جهان تبلیغ می کنند. مائوئیست ها می گویند در حقوق اساسی که "دموکراسی" پیشنهادی بر پایه ی آن قرار می گیرد احترام به مالکیت خصوصی در صدر مراتب آن به اصطلاح حقوق بشر جای می گیرد. در مقابل، حزب کمونیست مائوئیست نپال از اولویت یافتن حقوق اجتماعی دفاع می کند که بدون تحقق آن هیچ پیشرفت اجتماعی ای ممکن نخواهد بود: حق زندگی، غذا، خانه، شغل، آموزش، و بهداشت. دارایی های خصوصی "مقدس" شمرده نمی شوند؛ احترام به آن محدود به نیاز برای تحقق حقوق اجتماعی است.
به بیان دیگر، گروهی مدافع مفهوم آن نوع دموکراسی است که با تقدیس حقوق دارایی های شخصی وبی توجهی به مسائل مربوط به پیشرفت اجتماعی شناخته می شود (مفهوم غالب بورژوایی از دموکراسی)، در حالی که گروه دیگر از دموکراسی مرتبط با پیشرفت اجتماعی حمایت می کند.
در نپال، این مباحثات نه تنها آشکار بیان می شود که بسیار هم مناقشه برانگیز است. طرفداران "دموکراسی غربی" در صف خود واپس گرایان واقعی را جای داده اند. اما دموکرات هایی صادق را نیز با خود دارند که هیچ حساسیتی به درماندگی و رنج طبقات مردمی ندارند. ان جی او های "طرفدار حقوق دموکراتیک"، که گستردگی وسیعی یافته اند و از حمایت بسیار زیاد خارجی برخوردارند، تا آنجا که می توانند ازخواستی "معتدل" پشتیبانی می کنند. بعضی ها راضی شده‌اند بگویند دموکراسی محدود و قراردادی از هیچ بهتر است، گویی شرایط بهتر را ناممکن می دانند. دیگران سیلی از اتهامات را برضد حزب کمونیست مائوئیست نپال ردیف می کنند و آنها را "کمونیست های دو آتشه"، "استالینیست"،" توتالیتاریست"، پیروان دیکتاتوری مدل چینی، و غیره خطاب می کنند.
مائوئیست ها در دفاع از خود بسیار خوب عمل کرده اند. به همه یادآوری می کنند که آنها با مالکیت خصوصی کشاورزان، حتی مالکیت سرمایه داران، در داخل کشور و یا خارج از آن، مبارزه نمی کنند. اما، ملی کردن دارایی ها را در صورتی که منافع ملی ایجاب کند منتفی نمی دانند (مثلا ممنوعیت بانک های خارجی برای مانع شدن از پیوستن کشور به بازارهای مالی جهانی). مقصود آنها فقط زمین ها و ساختمان های " فئودالی" است که پادشاهان یکی بعد از دیگری آنها را به آدم های خودشان بخشیده اند و به آنها اختیار داده اند از جوامع دهقانی سلب مالکیت کنند. مائوئیست ها با حقوق شخصی افراد و دادگستری مستقلی که مسئول تضمین احترام به این حقوق باشد مخالفتی ندارند. اما آنان می خواهند به این برنامه، بی آنکه چیزی از آن بکاهند، چیزهایی اضافه کنند؛ به مجلس موسسان پیشنهاد می دهند نه تنها اصول مهمی برای حقوق اجتماعی تدوین کنند بلکه راه های بنیادین که برای تحقق آن اصول ضروری است در نظر بگیرند. دموکراسی مردمی ای که این چنین تعریف می کنند، البته، به تدریج و با دخالت خود سازماندهی طبقات مردمی و به کمک دولت به عمل در می آید.
آشکار است که هیچ "تضمینی" برای آینده وجود ندارد تا نپال را از بازگشت به شرایط قبلی باز دارد؛ مثلا، وسوسه ی قدرت حکومتی خودکامه- یا احتمالی که کم هم نیست یعنی اتحادی فرصت طلبانه حول چیزهایی که در آینده ی نزدیک "عملی" به نظر برسد، هم داستان شدن حزب کمونیست مائوئیست نپال با خط مشی" معتدل" رقیبانش. وقتی می دانیم که این پرسش ها موضوع بحث هایی بسیار جدی درون حزب است واینکه عقاید گوناگونی در آنجا وجود دارد، آیا حق داریم که این تجربه را پیشترمحکوم کنیم؟
این تحلیل ها و استراتژی ها برای ادامه ی مبارزه به زمان پیش از ایدئولوژی های رهایی بخش ملی مردمی کنفرانس باندونگ (اندونزی) در ۱۹۵۵ باز می گردد. در ان زمان حکومت هایی که از مبارزات رهایی بخش ملی مشروع و مردمی در آسیا و آفریقا ناشی می شدند خیلی مترقی نبودند. منبع ایدئولوژی ای که مشروعیت قدرت بر پایه آن شکل می گرفت مارکسیسم نبود؛ با وام گرفتن کمی از این و کمی از آن ساخته می شد، وبا پیوند به گذشته اجمالا آن را به شکل اسطوره‌ای "پیشرو" و ملی بازسازی و ارائه می کردند (با استفاده از راه های دموکراتیکی برای اعمال قدرت که ادعا می شد در جوامع باستانی بوده یا تفسیرهای دینی شبیه آن)؛ این پدیده با نوعی عمل گرایی همراه بود که به ندرت نگاهی موشکافانه به نیازهای تکنولوژیکی ومدیریتی به مدرنیزاسیون داشت. سوسیالیسمی که ویژگی حکومت های باندونگ بود بسیار نامشخص باقی ماند و بازشناسی آن از شیوه ی حکومت های پوپولیست که خود را متعهد به "عدالت اجتماعی" می دانستند و می خواستند آن را دوباره توزیع کنند مشکل می نمود.
مائوئیست های نپال تصویر بسیار متفاوتی از سوسیالیسم ترسیم کردند. آنها از تقلیل دادن "برپایی سوسیالیسم" به عملی ساختن همه ی برنامه ی حداکثری خود (اصلاحات ارضی رادیکال، ارتش خلقی، دموکراسی مردمی) خودداری کردند. آنها این برنامه ی خود را "ملی دموکراتیک مردمی" توصیف کردند و راه (ونه بیش ازآن) را برای گذار طولانی به سوسیالیسم باز گذاردند.
۴) مسئله ی فدرالیسم
تنوع بسیار جوامع دهقانی در نپال جغرافیای طبیعی و انسانی دره های هیمالیا را نشان می دهد. صحبت از یک، دو، سه، یا چهار گروه قومی نمی کنیم، بلکه یکصد به اصطلاح جمعیت قومی در اینجا وجود دارد. مردم این جوامع آرزو دارند دوباره زمین هایشان را که مشتریان ژنرال های در خدمت پادشاه تصرف کرده بودند بازپس بگیرند. انها همچنین خواستار رفتار برابر و احترام به منزلت انسانی خود هستند. این همچنین خواست جوامع «ترای» ( دشت های همجوار هند) است که اخیرا هدف اصلی دخالت خارجی بوده اند.
فرمول جمهوری فدرال، که مائوئیست ها تبلیغ می کنند، حتما می تواند پاسخ گوی نیازهای مردم نپال باشد. این خطر وجود دارد که دشمنان قدرت حکومت مرکزی از این فرمول به نفع خود بهره برداری کنند.
۵) مسئله ی استقلال اقتصادی کشور
سازمان ملل متحد نپال را در دسته ی کشورهای "کمتر توسعه یافته" جای داده است. اداره ی "مدرن" کشور، خدمات اجتماعی، و توسعه ی زیرساخت های مدرن به کمک های بیرونی بستگی دارد. به نظر می رسد دولت مستقر از ضرورت آزادسازی خود از این وابستگی شدید آگاهی دارد. اما، می داند که این رهایی فقط تدریجا میسر است. استقلال مواد غذایی تنها مسئله ی نپال نیست، گرچه خودکفایی در این حوزه اغلب با مصرف بسیار کم مواد غذایی مربوط است. اما سامان دهی شبکه های دادوستد موثرتر و ارزان تر برای تولیدکنندگان کشور و مصرف کنندگان شهری مشکلی اساسی به حساب می آید، زیرا منافع واسطه ها هم در میان است. برنامه ای که تولید در مقیاس کوچک را، نیمه صنعتی ونیمه پیشه وری، توسعه دهد، و بتواند وابستگی به واردات را کاهش دهد، نیازمند هم تلاش بسیار زیاد و هم زمان کافی برای به دست آمدن نتایج رضایت بخش است.
مائوئیست ها مدل توسعه ی « همگانی» را پیشنهاد می دهند، که مستقیما و در تمامی مراحل به سود طبقات مردمی باشد؛ این با شیوه ی رشد اقتصادی " هند" که با مدل توسعه ی «اختصاصی» درپیوند است تضاد دارد، مدلی که فقط به بیست درصد جمعیت سود می رساند و هشتاد درصد بقیه را اگر به فقر نکشاند در وضع خود ثابت نگاه می دارد. این نشان از انتخابی اصولی است که می شود از آن دفاع کرد. تحقق این برنامه هاست که موجب بقای این مدل خواهد شد.
● چه کسانی آن را به پیش می برند؟
نپال انقلابی با دشمنی شدیدی از سوی همسایه اصلی اش هند روبروست، زیرا طبقه ی حاکم آن از سرایت انقلاب به کشور خویش می هراسد. قیام بومی« ناکسالایت» های هند چه بسا، با اموختن از پیروزی های به دست آمده در نپال، ثبات روش های بهره کشی و سرکوب را در شبه قاره ی هند به پرسش جدی بگیرد. این دشمنی را نباید دست کم گرفت. این امر یکی از علت های تجدید روابط نظامی میان هند و ایالات متحده به حساب می آید ونیازمند بسیج امکانات سیاسی بسیار زیادی است. علاوه براقداماتی دیگر، هند برای ایجاد "مشابه" حزب سیاسی هندو، از روی مدل شوونیستی بی جی پی، همانند اسلام سیاسی در پاکستان، و یا بودائیسم سیاسی دالای لاما سرمایه گذاری می کند. حمایت ایالات متحده و دیگر قدرت های غربی- به ویژه بریتانیا- هماهمنگ با چنین پروژه های واپس گرایانه ای قرار می گیرد. اگر موفقیت های نپال جدید- هر چند ناچیز- به تاخیر طولانی بیفتد، نیروی سیاسی قدرتمند هندوی نپال ممکن است شانس پیروزی به دست آورد. دخالت های خارجی چه بسا واپس گرایان نپال را بسیج کند و به تحریک جدایی طلبان بپردازد. استفاده از کمک خارجی،همواره رشته هایی به خارج وصل بوده حتی اگر به آن اذعان نکنند، و سخن رانی های عوام فریبانه درباره ی" حقوق بشر" و دموکراسی، که شبکه هایی از ان جی او ها آن را فراهم می کنند، در این استراتژی دشمن جای می گیرد. قراردادی که اکنون اجرا می شود برنامه ی اصلاحات رادیکالی را که عامل محبوبیت حزب کمونیست مائوئیست نپال است به تاخیر می اندازد. این به بعضی گرایش ها در صف رهبری حزب دامن می زند که می خواهند فقط در چهارچوب آنچه این توافق نامه اجازه می دهد فعالیت کنند، بنابراین زمینه را برای واکنش های تهاجمی از طرف مقابل آماده می سازند. اما، جای ناامیدی نیست. مائوئیست ها علنا تکرار می کنند که طبقات مردمی این حق را دارند که اماده باقی بمانند، و به مبارزه تا اجرای برنامه ی خود ادامه دهند، حزب کمونیست مائوئیست نپال در این دام که هیچ چیز مهم تر از رای بیشتر نیست نیافتاد. آنها با تیزبینی بین انچه پایگاه اجتماعی خود می نامند،" حامیان اجتماعی" شامل اکثریت دهقانان فرودست، کارگران طبقات مردمی، دانشجویان و جوانان، زنان، بخش های میهن پرست و دموکراتیک طبقه ی متوسط ، وآنچه پایگاه انتخاباتی خود می نامند، "حامیان انتخاباتی" که مثل همه ی پایگاه های انتخاباتی ناپایدار به حساب می آیند، تفاوت قائل می شوند. تبدیل این پایگاه اجتماعی مردمی به بلوک اجتماعی سازمان دهی شده ی حاکم، بدیلی برای بلوک سرنگون شده ی فئودال-کمپرادور، هدف حزب کمونیست مائوئیست نپال در بلندمدت است.
سمیر امین
برگردان: محمودرضا عبداللهی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید