یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

انقلاب خار در برابر انقلاب رز


انقلاب خار در برابر انقلاب رز
پس از چهار سال از وقوع انقلاب مخملی و رنگین در جمهوری گرجستان به رهبری میخائیل ساآکاشویلی (که در آن هنگام ۳۶ سال داشت و هم اکنون ۴۰ ساله است) و درست در حوالی سالگرد این رخداد مهم منطقه ای در حوزه قفقاز جنوبی و در چند روز اخیر شاهد بروز ناآرامی ها و اعتراضات گسترده خیابانی و مردمی در این جمهوری هستیم که تداعی گر آن ایام و دوران بوده و شکستی غیرقابل جبران برای تز و پروژه انقلاب‌های رنگین، که در حقیقت با پشتیبانی مالی و تشکیلاتی آمریکا و غربیها و به صورت جدی از این جمهوری آغاز گردید، محسوب می شود.
فرآیندهای قابل شناسایی در بحران اخیر در جمهوری گرجستان عبارتند از:
▪ اول) در خلال این اعتراضات مردمی گسترده، گروههای مخالف و اپوزیسیون حاکمیت فعلی در جمهوری گرجستان این توانایی را بدست آوردند تا با یک اتحاد، به ائتلاف عملی و منسجم بر علیه حاکمیت و قابلیت تحقق یک انقلاب خیابانی دست یابند، موضوعی که از سال ۲۰۰۳ میلادی واز پس از پیروزی انقلاب رنگین به رهبری ساآکاشویلی تا به امروز بی سابقه بوده و یک موفقیت برای مخالفین محسوب می شود، به طوریکه با توسل به آن مخالفین توانسته اند تا بیش از یکصد هزار نفر را در کشور کوچکی همچون گرجستان مجدداً و این بار برخلاف موج به راه افتاده قبلی، به سطح خیابانها بیاورند.
این اعتراضات مردمی مخالفین به جهت تقابل با جریان شکل گرفته قبلی که "انقلاب رز" نام داشت، "انقلاب خار" نامگذاری شده است.
▪ دوم) شعارها و ملاحظاتی که باعث شده تا مخالفین با توسل به آنها این قبیل اعتراضات مردمی را تدارک ببینند، بیشتر همانهایی است که ساآکاشویلی و همراهانش در چهار سال قبل سر می داند:
فساد گسترده دولت و دولتمردان حاکم در امور اقتصادی - فساد اداری - گسترش فقر در جامعه و اختلافات شدید طبقاتی - برآورده نشدن مشکلات اساسی مردم و بیکاری شدید - نبود آزادی واقعی و... و امثالهم.
که این مرتبه و پس از چهار سال مستمسک مخالفین ساآکاشویلی قرار گرفته است. یعنی در واقع ساآکاشویلی در معرض همان اتهاماتی است که ادوارد شوارد نادزه (رئیس جمهوری قبلی گرجستان) در معرض آن قرار داشته و با آن روبرو بود.
▪ سوم) مردم در این اعتراضات هم علیه ساآکاشویلی و هم علیه شوارد نادزه شعار داده و خواستار ایجاد یک روند جدید هستند و نه بازگشت به دوران قبلی (یعنی دوران شوارد نادزه ).
▪ چهارم) بسیاری از مخالفین ساآکاشویلی، افرادی هستند که در چهار سال قبل با وی همراه بودند، اما در حال حاضر با وی مخالف بوده و حتی برخی مخالفین وی را "هیلتر جدید" می نامند.
● برخی موارد منبعث از این بحران نیز عبارتند از اینکه:
۱) پروژه ایجاد و شکل گیری انقلاب رنگین در گرجستان به عنوان یک الگو جهت بهره گیری از آن در سایر جمهوری های شوروی و برخی کشورهای دیگر در جهان، سناریویی بود که با پشتیبانی جریان آمریکا و غرب ( و در راستای تحقق تز جنگ نرم) در گرجستان شکل گرفت، و بدون شک وارد آمدن خلل در آن و به شکست انجامیدن آن یک ضربه و شکست غیر قابل جبران برای بانیان این تئوری و منافع ایجاد شده آنها در منطقه به شمار آمده و محسوب می شود.
۲) در این راستا ساآکاشویلی در گذشته اظهار می داشت که گرجستان و مدل شکل گیری حکومت در آن یک الگو برای رسیدن به جامعه دمکراتیک برای جمهوری های شوروی سابق است، که اقدام اخیر مخالفین- فارغ از اینکه نتیجه آن چه خواهد بود - کل الگو سازی آمریکائیها در این راستا را نقش برآب نموده است.
۳) در این جهت برخی معتقدند که تشابهات بسیاری مابین بحران اخیر در گرجستان و تحولات چندی قبل در اوکراین وجود دارد و در واقع برآیند و نتیجه هر دوی آنها شکست تابوی پروژه انقلابهای رنگین به شمار می آید.
۴) علیرغم اینکه در جریان شکل گیری و الگوسازی برای ایجاد دمکراسی به شیوه مورد دلخواه آمریکا و جریان غرب در گرجستان، آنها از همه گونه امکان در راستای تحقق و ریشه دار شدن این پروسه فروگذار ننمودند، ولی شاهدیم که در جریان بحران اخیر غربیها نیز به ناچار و به منظور توجیه افکار عمومی جهانی، اعتراضات خود را نسبت به تصمیمات متخذه ساآکاشویلی برای سرکوبی مردم ابراز داشتند، که خود همین مسئله ماهیت دمکراسی و الگو سازی چند ساله برای آن در این جمهوری توسط خود غربی ها را، به زیر سوال می برد.
۵) در حقیقت بحران فعلی در گرجستان از زمان انجام اصلاحات در قانون اساسی این کشور توسط ساآکاشویلی - که به منظور بالاتر بردن اختیارات و افزایش قدرت خود چند ماه قبل انجام شده است - کلید خورده و حالت جدی تری به خود گرفته است.
۶) برخی صاحب نظران معتقدند که با توجه به شکست الگوی انقلابهای رنگین در گرجستان و ریختن ابهت آن در نزد افکار عمومی در منطقه و جهان، روند اوضاع بیش از همه به نفع روسها در جریان است و هم اکنون صحنه سیاسی در گرجستان صحنه تقابل جریان روس گراها و غرب و آمریکا گراها می باشد. که البته تحولات اخیر قدرت چانه زنی برای روسها مابین روسیه و آمریکا را (در روابط فیمابین شان) بالاتر خواهد برد.
۷) البته حاکمیت فعلی گرجستان خیلی سعی دارد مخالفین خود را به گونه ای معرفی نماید که تحت حمایت کامل روسیه قرار دارند. سردمداران سیاسی گرجستان سعی دارند تا با این حربه جهت سرکوبی مخالفین مردمی خود از غربیها و آمریکائیها کمک بگیرند. که در این راستا شاهد بودیم که گرجی ها برای توجیه موضوع در افکار عمومی ۳ دیپلمات روس را از تفلیس اخراج نموده و آنها را به دست داشتن در این اعتراضات متهم نمودند.
۸) بسیاری از آگاهان سیاسی منطقه معتقدند که، ساآکاشویلی علاوه بر ناکامی در انجام شعارهایی که در ۴ سال قبل سر می داد، نتوانسته است مشکلات اساسی کشورش در ارتباط با بروز خودمختاری در مناطق: آبخازیا، اوستیای جنوبی، و آجاریا را حل نماید.
و در حالی که در آرزوی ایجاد یک ارتش ۲۰ هزار نفری برای کشورش است و هنوز هم نتوانسته آن را محقق نماید، به واسطه دنباله روی محض از سیاستهای آمریکا، دو هزار نیروی نظامی به عراق اعزام می دارد، و این در حالی است که بیش از ۲۰ درصد خاک کشورش را به جهت اعلام خودمختاری مناطق سه گانه فوق الذکر تحت نفوذ دولت مرکزی نداشته و کنترل آنها را از دست داده است.
و لذا به جای کار برای مردم خود و برقراری امنیت و آرامش داخلی در کشورش بدنبال همراهی با آمریکا در عراق و اجرای منویات آمریکا در یکه تازی هایش در عرصه سیاسی و بین المللی است. و از مسائل داخلی غافل مانده است.
● نتیجه اینکه:
▪ الگوسازی و نسخه هایی که آمریکا و غربیها برای منطقه قفقاز، از خارج از منطقه می پیچند، نمی تواند برای مردم این منطقه موثر واقع شود.
▪ با توجه به عمیق بودن دامنه بحران اخیر رخداده، احتمال خارج شدن قدرت از دست ساآکاشویلی و همراهان آمریکاگرای وی در انتخابات آتی محتمل است، چرا که مردم خواهان رسیدن به خواسته های خودشان هستند، و بعید است این بحران به این سادگی ها فروکش نماید.
▪ تحقق نیاقتن شعارهای داده شده توسط سردمداران انقلاب رنگین و مخملی در گرجستان، اوضاع این جمهوری را پیچیده تر نموده است. مشکلات جامعه گرجستان، مشکلات ساختاری است، به طوریکه هم اکنون شاهدیم، همان مسائل و مشکلاتی که باعث بوجود آمدن انقلاب رنگین شد، زمینه را برای وقوع انقلاب دیگر پدید می آورد.
▪ البته پیش از این نیز شاهد شکست جدی برخی پروژه های انقلابهای رنگین بوده ایم، نظیر: شکست انقلاب لاله ها در قرقیزستان و انقلاب نارنجی ها در اوکراین.
نویسنده: داریوش صفرنژاد، پژوهشگر ارشد مسائل اوراسیا
منبع:سایت ایراس
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید