یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

واژه‌های تکراری در ادبیات آمریکا؛ معضلی به نام ایران


واژه‌های تکراری در ادبیات آمریکا؛ معضلی به نام ایران
زمانی که رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در حال انجام بود، مراکز و موسسات مختلفی تلا‌ش داشتند تا مسوولیت‌های آینده آمریکا را به کاندیدای ریاست‌جمهوری یادآوری کنند. در این ارتباط، اجلا‌سیه‌های مختلفی در مراکز پژوهشی آمریکا برگزار شد. در این اجلا‌سیه‌ها، افراد صاحب‌نظر درصدد برآمدند تا چالش‌های آینده آمریکا را به تصویر کشند. در بین این افراد می‌توان به کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا و همچنین توماس فینگر، رئیس شورای اطلا‌عات آمریکا اشاره داشت. آنان بر این اعتقاد بوده‌اند که ایران، معضل اصلی سیاست خارجی آمریکا در سال‌های آینده خواهد بود. همچنین، افراد یادشده بر این موضوع تاکید داشتند که آمریکا صرفا تا سال ۲۰۱۵ فرصت دارد تا چالش‌های ناشی از سیاست‌های امنیتی و استراتژیک ایران را برطرف سازد. مشابه چنین واژه‌ای توسط باراک اوباما رئیس‌جمهور منتخب آمریکا نیز در تاریخ ۹ ژانویه ۲۰۰۹ تکرار شد. برخی از تحلیلگران نسبت به ادبیات و تحلیل به کار گرفته شده توسط اوباما دچار احساس واکنشی و تعارض شده‌اند و برخی دیگر، به این جمع‌بندی رسیده‌اند که تغییر در جهت‌گیری سیاست‌خارجی آمریکا در برخورد با ایران، کار بسیار دشواری خواهد بود. بر این اساس، شرایط جدید سیاست خارجی آمریکا برای برخی از تحلیلگران نشانه تداوم تعارض است.
واقعیت‌های موجود نشان می‌دهد که روابط ایران و آمریکا طی سال‌های آینده با نشانه‌هایی از جدال و منازعه همراه خواهد بود، اما این امر به مفهوم نادیده گرفتن ابتکارات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی از سوی آمریکا تلقی نمی‌شود. زمانی که آمریکایی‌ها، موضوعی را معضل امنیتی می‌نامند، درصدد حل بحران برآمده و ابزارهای مختلفی برای مقابله با نشانه‌های تهدید و معضل امنیتی ‌)Security dilemma( به کار می‌گیرند. به عبارت دیگر، معضل به معنای شکلی از تهدید امنیتی محسوب می‌شود که باید آن را کنترل و ترمیم کرد. این امر ضرورت‌هایی را ازجمله تحرک استراتژیک به وجود می‌آورد. به‌طور کلی، هرگاه امنیت‌سازی شکل گیرد، به موازات آن، زمینه برای به‌کارگیری الگوهای متنوع دیپلماتیک، سیاسی و امنیتی فراهم خواهد شد.
یکی از راه‌های مقابله با معضل امنیتی را می‌توان به‌کارگیری الگوهای دیپلماتیک دانست. در فرهنگ سیاسی و سیاست خارجی آمریکا به‌کارگیری واژه معضل امنیتی به مفهوم کاربرد نیروی نظامی در کوتاه‌مدت تلقی نمی‌شود، به همان گونه‌ای که به‌کارگیری برخی از ادبیات مبهم و انتزاعی دیگر را نمی‌توان نمادی از همکاری، مشارکت و بازسازی روابط دانست. طبعا کنش دیپلماتیک ساختار اجرایی آمریکا در دوران اوباما و در برخورد با ایران از تحرک بیشتری برخوردار خواهد شد. این امر به مفهوم آن است که تلا‌ش آمریکا برای کنترل معمای استراتژیک و امنیتی موجود افزایش خواهد یافت. نشانه‌های چنین فرآیندی را می‌توان در حوادث و الگوهای رفتاری ذیل مورد توجه قرار داد:
۱) دنیس راس به‌عنوان نماینده وزارت خارجه آمریکا در ارتباط با ایران فعالیت‌های خود را از تاریخ ۲۱ ژانویه ۲۰۰۹ آغاز خواهد کرد. وی را می‌توان در زمره تحلیلگرانی دانست که طی سال‌های ۲۰۰۰-۱۹۹۳ در وزارت خارجه آمریکا نقش‌های مختلفی را در حوزه موضوعات خاورمیانه ایفا نموده‌اند. راس به‌عنوان دیپلماتی حرفه‌ای و بوروکراتیک شناخته می‌شود. وی در الگوهای رفتاری خود، همواره برای نقش و جایگاه اسرائیل در خاورمیانه اهمیت ویژه‌ای قائل بوده است. از سوی دیگر، دنیس راس این ویژگی رفتاری را دارا است که از انگیزه کنش مبتنی بر تحرک برخوردار بوده و از سوی دیگر، دارای انگیزه سیاسی و حرفه‌ای لا‌زم برای پیگیری موضوعات امنیتی است. شواهد نشان می‌دهد که <راس> در زمره آن گروه از دیپلمات‌های آمریکایی محسوب می‌شود که بازسازی روابط با ایران را در اولویت‌های رفتار حرفه‌ای خود قرار داده و از این طریق تلا‌ش دارد تا به‌عنوان دیپلماتی صاحب‌سبک که از ابتکار سیاسی و رفتاری لا‌زم برخوردار است، معرفی شود.
۲) بسیاری از کارگزاران اجرایی و تحلیلگران موضوعات امنیتی به اوباما پیشنهاد داده‌اند که لا‌زم است استراتژی تغییر رژیم در ایران را فراموش کند. لا‌زم به توضیح است که جورج بوش از تئوری تخریب سازنده استفاده به عمل آورده و این الگو در بسیاری از حوزه‌های جغرافیایی مشکلا‌تی را برای آمریکایی‌ها به وجود آورده است. در حالی که ریچارد نورتون و امیل نخله به اوباما پیشنهاد داده‌اند که به جای الگوهای تعارضی گذشته و برای حل معضل امنیتی ایران از الگوی تعامل سازنده استفاده کند. تعامل سازنده به معنای آن است که باید قدرت منطقه‌ای و نیز نقش استراتژیک ایران در جغرافیای منطقه مورد پذیرش آمریکایی‌ها قرار گیرد. ‌
۳) چالش امنیتی عراق و افغانستان در دوران اوباما تشدید خواهد شد. احتمال تسری این بحران به حوزه‌های جغرافیایی همجوار وجود داشته و در نتیجه، باید تاکید داشت که آمریکا نمی‌تواند بدون ایران نقش موثر و سازنده‌ای در حوزه امنیت خاورمیانه ایفا کند.
۴) رویکرد دیوید پترائوس در تاریخ ۹ ژانویه ۲۰۰۹ نیز یکی دیگر از شاخه‌های الگوهای غیرنظامی آمریکا در برخورد با ایران است. پترائوس که هم‌اکنون فرمانده نیروهای ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا است، در آخرین مواضع منطقه‌ای خود اعلا‌م داشته ایران و آمریکا در حوزه‌های جغرافیایی عراق و افغانستان می‌توانند منافع مشترکی را پیگیری کنند. بیان چنین رویکردی به منزله آن است که هر گونه تلا‌ش آمریکا در منطقه بدون همکاری و مشارکت با ایران به نتایج موثری منجر نخواهد شد.
۵) برای مقابله آمریکا با آنچه که به عنوان معضل ایران نامیده شده است، نباید احساس کرد که آمریکایی‌ها در شرایط موجود از قابلیت‌هایی برخوردارند که امکان رویارویی نظامی با ایران را ایجاد خواهد کرد. آمریکا هم‌اکنون با بحران‌های متنوع منطقه‌ای روبه‌رو است. بحران غزه برای آینده سیاسی و امنیتی آمریکا مخاطراتی را ایجاد خواهد کرد. بنابراین در شرایطی که آمریکا با تهدیدات متنوع منطقه‌ای روبه‌رو است، به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر نیازمند بازسازی الگوی رفتار دیپلماتیک با ایران خواهد بود.
ابراهیم متقی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید