سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


چرا کارمندان کم مطالعه می کنند؟


چرا کارمندان کم مطالعه می کنند؟
امروزه بسیار می شنویم و می خوانیم كه سرانه مطالعه در ایران پایین تر از كشورهای دیگر است و فرهنگ مطالعه در بین مردم همگانی نشده است و مطالعه به صورت عادت روزمره در كنار سایر فعالیتها در نیامده است و یا به قولی، مطالعه در سبد امور روزمره خانواده ها قرار نگرفته است.
طبق نظر علمای تعلیم و تربیت مطالعه و كتابخوانی باید از همان دوران كودكی در خانواده و مدرسه در وجود كودكان نهادینه شود و آنها با روشهای مطالعه آشنا شوند و در خانه به مجله و كتاب به آسانی دسترسی داشته باشند و با مشاهده مطالعه روزانه پدر و مادر آنان نیز به این امر ترغیب شوند. با این مقدمه این پرسش را مطرح می كنیم كه «چرا كاركنان مطالعه نمی كنند؟»
● عواملی اصلی
كاركنان سازمانها همان انسانهایی هستند كه در اجتماع پرورش یافته و بعد وارد سازمان شده اند و عادتها و تربیت دوران كودكی و جوانی آنها در شكل گیری شخصیت امروزی آنان بسیار تاثیرگذار بوده است. مسلما سازمانها نمی‌توانند با برگزاری چند كلاس آموزشی یا پند و اندرز و صدور بخشنامه در تغییر شخصیت آنان تاثیر چندانی داشته باشند.
می توان دلایل مطالعه نكردن كاركنان را با عوامل زیر بررسی كرد:
الف) عوامل فرهنگی و اجتماعی؛
ب) عوامل مربوط به كاركنان؛
ج) عوامل مربوط به مدیران و رؤسا.
الف) عوامل فرهنگی و اجتماعی: غیر از خانواده، مدارس هم می توانند مشوق این امر باشند و با دردسترس قراردادن كتابهای مفید و مناسب سن و سال كودكان و برگزاری جلسات كتابخوانی و مسابقات و اهدای جوایز، كودكان را به مطالعه تشویق كنند و محیطی فراهم سازند كه كودكان، معلمان و مدیران خود را درحال مطالعه مشاهده كنند و از آنان الگو بگیرند.
متاسفانه این موارد در خانواده ها و مدارس كمتر مشاهده می شود. در خانواده ها ممكن است كه انواع اسباب بازی و بازیهای رایانه ای به وفور وجود داشته باشد اما كتاب، مقاله و روزنامه دیده نشود و یا كودكان، پدر و مادر خود را اصلا درحال مطالعه نبینند بلكه پدر و مادر بیشتر سرگرم تماشای تلویزیون و میهمانی و... باشند. در مدرسه هم مطالعه صرفا به حفظ كردن مطالب كتابها و دادن امتحان منحصر می شود و دانش آموزان، معلمان و مدیران خود را درحال مطالعه ندیده و كتابخانه جای متروكه ای محسوب می شود.
ب) عوامل مربوط به كاركنان:
۱ – سازمانها نمونه كوچكی از جوامع به شمار می روند. در سازمانها نیز همانند جامعه، فرهنگ مطالعه جانیفتاده است و مثلا اگر همكاری، همكار دیگر را در كتابخانه و یا پشت میز خود درحال مطالعه ببیند، فكر می كند كه وی دارد از كار فرار و یا اتلاف وقت می كند و اصولا صحنه كتاب خواندن پرسنل در سازمان صحنه جالبی نیست و كمتر مشاهده می شود كه فرد كتابی را خوانده و به دیگر همكاران توصیه كند.
۲ – اصولا كاركنان سازمانها انگیزه ای برای مطالعه ندارند چون نمی توانند ارتباط معناداری بین فعالیتهای اداری و مطالعه تخصصی بیابند. یعنی اینكه امور در سازمان به صورت سنتی و عادت انجام می پذیرد نه به صورت علمی. روانشناسان اعتقاد دارند برای اینكه رفتاری بروز كند باید حتما نیازی در فرد ایجاد شده باشد.
تا كاركنان احساس نیاز به داشتن مطالب علمی جدید در خود حس نكنند و با همین میزان دانش و اطلاعات فعلی بتوانند امور اداری روزمره را انجام دهند دیگر فرهنگ مطالعه شكل نمی گیرد.
۳ – در برخی سازمانها آنقدر كار زیاد است كه كاركنان در كنار نامه های اداری فرصت مطالعه ندارند و با تن و روحی آزرده و خسته به خانه می روند. در چنین فضایی بحث از مطالعه علمی معنا ندارد.
۴ – اصولا در سازمانهای دولتی بین آنان كه می دانند و آنان كه نمی دانند تفاوتی قائل نمی شوند و كاركنانی كه اهل مطالعه و تفكر ونگارش هستند موردتشویق قرار نگرفته و معمولا در انزوای اداری قرار می گیرند.
۵ – تفاوت فاحش حقوق و پاداش بین رؤسا و كارمندان و كارشناسان باعث می شود كه انگیزه مطالعه و علم یابی كم شده و انگیزه پست یابی تقویت شود.
ج) عوامل مربوط به مدیران و روسا:
۱ – ضرب المثل معروفی می گوید: «مردان مطالعه مناسب قدرت نیستند و مردان قدرت وقت مطالعه ندارند».
معمولا رؤسا در ادارات باید همان نقش پدر و مادر در خانواده و مربیان در مدارس را ایفا كنند یعنی الگویی باشند برای مطالعه همكاران. آنها می بایست بیشتر مطالعه كنند و در كتابخانه سازمان به طور منظم دیده شوند و همكاران را به مطالعه تشویق كنند. اما برعكس رؤسا معمولا خود را بالاتر از آن می پندارند كه نیاز به مطالعه داشته باشند و اغلب خود را كامل می دانند و در مقامی بالا كه امور را سرپرستی می كنند. البته بعضی اوقات كمبود وقت را بهانه می كنند و تعدد جلسات اداری بی نتیجه نیز روح و جسم آنان را خسته می كند.
۲ – عده ای از رؤسا مطالعه را اتلاف وقت اداری می دانند و نه تنها خود مطالعه نمی كنند بلكه با مطالعه كاركنان نیز به مخالفت می پردازند.
۳ – تعدادی از رؤسا چون بین مطالعه و كیفیت انجام امور اداری ارتباطی نمی بینند كاركنان زیرمجموعه خود را به مطالعه تشویق نمی كنند و از انجام یك كار اداری ساده كه به سرعت توسط یك كارمند صورت پذیرد بیشتر خوشحال می شوند تا پژوهش و یا نوشتن یك متن علمی توسط كارمند. یعنی رؤسا به فكر انجام امور اداری روزمره هستند نه رشد و تعالی كاركنان و انجام علمی امور اداری.
۴ – تا موقعی كه رئیس دستور بدهد و انتظار اطاعت مطلق داشته باشد، دیگر نیازی به مطالعه كردن نمی بیند. زیرا نیازی به بحث علمی و جاانداختن روش علمی كار برای زیردست نمی بیند و تا وقتی كه مدل مدیریت آمرانه و دستوری حكم فرماست، رئیس خود را در تهدید چالش علمی با پرسنل نمی بیند كه بخواهد اطلاعات علمی خود را افزایش دهد.
●● نتیجه گیری
تنها در مدل مدیریت مشاركتی است كه رئیس و كارمند نیاز به مطالعه فراوان دارند، زیرا تصمیم گیری جمعی اتخاذ می شود و برای نظرات همه احترام قائل بوده، از افكار جدید و نو استقبال می شود.
برای حل این معضل، ابتدا باید نیاز به مطالعه در رؤسا و كاركنان ایجاد شود سپس روشهای مطالعه بررسی شده و برنامه های منظمی برای اعضای سازمان تدوین گردد. این امر مستلزم همكاری نزدیك خانه، مدرسه، رسانه های جمعی و سازمانهاست.
بابك اسمعیلی
منبع : ماهنامه تدبیر


همچنین مشاهده کنید