یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ساکاشویلی؛ انقلابی شکست خورده


ساکاشویلی؛ انقلابی شکست خورده
هنوز چند سالی از آن لحظات تاریخی نگذشته است که او هم بخشی از آن بود؛ لحظاتی که گرجی ها خالق آن شدند. در نوامبر سال ۲۰۰۳ آن انقلاب تاریخی کامل شد و برای اولین بار در یکی از جمهوری های سابق شوروی انتقال قدرت به گونه یی کاملاً غیرخشونت بار عملی شد.
در راس این جنبش «میخائیل ساکاشویلی» در آن زمان ۳۴ ساله قرار داشت و هم او بود که نماد امید برای آغازی دوباره به شمار می آمد. تغییر و تحول قدرت در گرجستان به معنای پایانی بر نظرگاه های سیاسی بود که هنوز اعتبار داشتند. هنگامی که ساکاشویلی در سال ۲۰۰۴ کاندیدای ریاست جمهوری شد، وعده هایی چون برقراری دموکراسی، اقتصاد بازار، مبارزه با فساد، پیوستن به ناتو و اتحادیه اروپا و بازتولید وحدت ملی گرجستان را می داد و با همین وعده ها توانست آرای ۹۶ درصد از گرجی ها را از آن خود کند. حال گرجستان کشوری از هم گسسته است و دولت مرکزی تفلیس از همان اوایل دهه ۹۰ هیچ تسلطی بر یک سوم از خاک این کشور ندارد. رژیم های جدایی طلب که کم و بیش از سوی مسکو حمایت می شوند بر مناطق مسلمان نشین حاشیه دریای سیاه یعنی بر آبخازیا و اوستیای جنوبی تسلط دارند. در منطقه پانکیسی واقع در مرز قفقاز شمالی یعنی همان منطقه کیشین ها (اقوام هم خانواده چچنی ها) اکثریت با ارامنه مقیم استان جنوب غربی «چاواچتی» است و در این منطقه هم کسی به قوانین و دستورات تفلیس تن در نمی دهد. وضعیت اقتصاد به شدت بد است و بیش از نیمی از مردم گرجستان زیر خط فقر زندگی می کنند. گرجستان از نظر جغرافیایی به آسیا تعلق دارد و درک سیاسی غالب در این کشور نیز به نوعی آسیایی است و بدین صورت در این کشور سنت هایی وجود دارد که ساکاشویلی نمی تواند یا نمی خواهد به آن تن دهد.
ساکاشویلی محکوم به پیروزی است زیرا هم او بود که برای سازماندهی و پایداری اکثریت سیاسی طرفدار خود دست به هر کاری می زد و بر پایه تصمیم گیری فردی همه کار می کرد و رقبایش نه به دلیل بی لیاقتی بلکه به دلیل همکاری بی قید و شرط با او خود را وفادار نشان می دادند. داستان هایی در مورد ساکاشویلی و شیوه حکومتداری او وجود دارد که می توان از آنها به چرایی رویگردانی مردم گرجستان از وی پی برد. یکی از این داستان ها در مورد عزل «گئورگی چایندراوا» است؛ همان کسی که در جریان انقلاب نارنجی یکی از نزدیک ترین یاران ساکاشویلی بود. چایندراوا به عنوان وزیر کشور وظیفه مذاکره با رژیم های جدایی طلب را داشت و آن طرح چندمرحله یی برای اعطای خودمختاری حداکثری به آبخازیا و اوستیای جنوبی در قبال بازگشت به قلمرو دولت گرجستان نیز ابتکار وی بود. هنگامی که چایندراوا در سال ۲۰۰۶ نسبت به خطر بروز خشونت در صورت اتحاد دوباره هشدار داد، «ایراکلی اوکرواشویلی» وزیر دفاع گرجستان اعلام کرد چایندراوا کریسمس را در حلقه سربازانش در پایتخت اوستیای جنوبی گذرانده است و بدین ترتیب وزیر کشور عزل شد.
داستان هایی در مورد ساکاشویلی و شیوه حکومتداری او وجود دارد که می توان از آنها به چرایی رویگردانی مردم گرجستان از وی پی برد. یکی از این داستان ها در مورد عزل «گئورگی چایندراوا» است؛ همان کسی که در جریان انقلاب نارنجی یکی از نزدیک ترین یاران ساکاشویلی بود. چایندراوا به عنوان وزیر کشور وظیفه مذاکره با رژیم های جدایی طلب را داشت و آن طرح چندمرحله یی برای اعطای خودمختاری حداکثری به آبخازیا و اوستیای جنوبی در قبال بازگشت به قلمرو دولت گرجستان نیز ابتکار وی بود. هنگامی که چایندراوا در سال ۲۰۰۶ نسبت به خطر بروز خشونت در صورت اتحاد دوباره هشدار داد، «ایراکلی اوکرواشویلی» وزیر دفاع گرجستان اعلام کرد چایندراوا کریسمس را در حلقه سربازانش در پایتخت اوستیای جنوبی گذرانده است و بدین ترتیب وزیر کشور عزل شد. جالب آنکه سرپرست جدید مذاکرات با اوستیای جنوبی خانم بیست ساله یی بود که پیش از آن از سوی ساکاشویلی به سمت سخنگوی مطبوعاتی رئیس جمهور منصوب شده بود. به گفته چایندراوا، رئیس جمهور روابط بسیار صمیمانه یی با این خانم مذاکره کننده داشت. شایعات در مورد این رابطه در میان مردم کوچه و بازار تفلیس پیچیده است و بسیاری از مردم ساکاشویلی را فردی غیرقابل احترام می دانند. اما از قرار معلوم این رابطه چندان پایدار نبود و پس از آشکار شدن بارداری وی ساکاشویلی هم همه روابط شغلی و شخصی خود را با این زن جوان قطع کرد.
ساکاشویلی این بار هیچ سرپرستی را برای مذاکرات تعیین نکرد زیرا از یک سو تصمیم قاطع گرفته بود که آن منطقه سرکش و جدایی طلب را با خشونت رام کند و از سوی دیگر کابینه و تشکیلات ساکاشویلی رفته رفته دچار قحط الرجال شده بود زیرا چایندراوا تنها کسی نیست که شیوه حکومتداری و رهبری ساکاشویلی را نادرست می داند. این روزها تقریباً همه مردان و زنان رئیس جمهور گرجستان بار دیگر در جایگاه اپوزیسیون قرار گرفته اند. ساکاشویلی چنان راحت و به سرعت نخست وزیر و اعضای کابینه را عوض می کند که گویی در حال تعویض پیراهن و آن کراوات های عجیب و غریبش است. بیش از همه آن عده از سیاستمداران کاریزماتیک و احتمالاً خوش آتیه گرجستان هستند که قربانی این سیاست شخصی رئیس جمهور شده اند.
با این حال پیوستن افرادی مانند چایندراوا به اپوزیسیون تنها به دلایل رنجش های شخصی نیست. دلایل اصلی آنها برای این کار بیشتر ناامیدی و اعتراض نسبت به سیاست هایی است که از آن به عنوان «فاجعه» و «خیانت به منافع ملی» یاد می کنند؛ سیاست هایی که حاصل مشکلات روحی ساکاشویلی نیز هست. شاید هم حق با آنها باشد زیرا ساکاشویلی از مدت ها قبل از آغاز جنگ قفقاز به دلیل همان عدم کنترل احساسات، تقریباً در هر دامی که روسیه گذاشت گرفتار شد و این مردم گرجستان بوده و هستند که تاوان اشتباهات او را می پردازند. تحریم های مسکو علیه گرجستان و قانون لزوم کسب روادید برای سفر به روسیه، از جمله مسائل مهمی است که بر دوش مردم گرجستان سنگینی می کند.
این نارضایتی ها در گرجستان روز به روز افزایش می یابد و حتی در پاییز سال ۲۰۰۷ به نوعی خود را نشان داد. در آن زمان اپوزیسیون تظاهراتی ترتیب داد و ۵۰ هزار نفر از مردم در آن شرکت کردند. اما واکنش ساکاشویلی به این اقدام مدنی اعزام ماشین های آب پاش و شلیک گاز اشک آور از سوی ماموران پلیس بود. حاصل این واکنش قهرآمیز هم نتایج انتخاباتی بود که در ماه ژانویه برگزار شد و ساکاشویلی با مشکلات زیاد توانست در دور دوم برنده شود. بدین ترتیب ساکاشویلی برای جبران آن آبروی از دست رفته چاره یی جز این نداشت که بر جدایی طلبان پیروز شده و راه را برای پیوستن به ناتو هموار کند. البته از جمله شرایط مهم غرب برای پذیرش گرجستان در ناتو و اتحادیه اروپایی، حل مشکل این کشور با استان های جدایی طلب بود. ساکاشویلی هشدارهای ژنرال هایش در مورد پرهیز از هرگونه حمله به اوستیای جنوبی را نادیده گرفت زیرا می خواست به گرجی ها ثابت کند به مانند گذشته قوی است و این قدرت را دارد که در صورت لزوم با ابزار خشونت، کشور را متحد کند. اما ژنرال های گرجی حق داشتند و حمله به اوستیای جنوبی تبدیل به فاجعه شد. ساکاشویلی با شکست در این جنگ نه تنها پشتیبانی ارتش بلکه حمایت های غرب را هم از دست داد. غرب هیچ علاقه یی ندارد که به تنش های روابط خود با روسیه دامن بزند. طرفداران تئوری توطئه بر این عقیده اند که امریکا و اتحادیه اروپا با پیش گرفتن واکنشی تقریباً نرم، درصدد معامله با روسیه بر سر ایران هستند، بدین صورت که موقتاً دست روسیه را در قفقاز باز بگذارند و در مقابل از حمایت مسکو از تحریم ها علیه تهران برخوردار شوند.
مناقشه بر سر اوستیای جنوبی در کانون خود نوعی جنگ پنهان میان روسیه و امریکا را نهان دارد. ساکاشویلی تا مدت ها توانست منافع غرب را تضمین کند اما با این جنگ به غرب نشان داد یک سیاستمدار انتخاب شده با روش های دموکراتیک لزوماً یک رئیس جمهور دموکرات نیست.
ساکاشویلی پس از پایان تحصیلات خود در کی یف راهی اروپای غربی شد و در استراسبورگ و اسلو به تحصیل در رشته حقوق بشر پرداخت و سپس در فلورانس و دن هاگ وارد آکادمی حقوق اروپا شد. پس از آن در سال ۱۹۹۴ به امریکا رفت و در نیویورک به دانشگاه حقوق کلمبیا راه یافت و در کنار آن به کار وکالت پرداخت.
او با وجود موفقیت در این شغل و رشته در سال ۱۹۹۵ به گرجستان بازگشت و تلاش خود برای نزدیک شدن به حزب دولتی متعلق به شوارد نادزه یعنی «اتحادیه شهروندی» را آغاز کرد. ساکاشویلی به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و سپس با پدر سیاسی خود یعنی شوارد نادزه از در مخالفت درآمد و او را به فساد و استبداد متهم و عدم کفایت سیاسی وی برای اداره کشور را اعلام کرد. ساکاشویلی در سال ۲۰۰۱ و در حالی که شغل وکالت را کنار گذاشته و خود حزبی به نام «حرکت ملی» را تاسیس کرده بود، گفت؛ «بزرگ ترین مشکل ما شوارد نادزه است.» حزب ساکاشویلی تبدیل به نیروی محرکه اپوزیسیون و انقلاب نارنجی شد و سه سال بعد شوارد نادزه را وادار به کناره گیری کرد. حال رهبر اپوزیسیون یعنی چایندراوا می گوید؛ «بزرگ ترین مشکل ما ساکاشویلی است.» مدودوف رئیس جمهور روسیه حتی از او به عنوان یک «جنازه سیاسی» یاد می کند و البته چندان هم بیراه نمی گوید. ساکاشویلی در حال حاضر به دلیل وضعیت جنگی و تهدیدات روسیه از پاسخ دادن به پرسش های ناگوار مصون مانده و البته این وضعیت مانع اعتراض های عمومی مردم نیز می شود. با این حال حتی خوشبین ترین کارشناسان نیز در مورد آینده ساکاشویلی به گفتن یک کلمه اکتفا می کنند؛ «سیاه».
ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی
منبع؛ تاگس اشپیگل
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید