سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
شهردار و حکومت های محلی
محمدباقر قالیباف در جمع دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس در مورد مطلبی سخنرانی کرد که موضوع رساله دکترای وی در همین دانشگاه بودهاست؛ «بررسی حکومتهای محلی در ایران.»
هر چند که برخی از رسانههای منتقد دولت نهم، یا به این سخنان توجهی نکردهاند یا آن را به سطح انتقاد از احمدینژاد تنزل دادهاند، اما موضوعی که شهردار تهران مطرح کرده بسیار مهمتر از آن است که این چنین مورد بیتوجهی قرارگیرد یا تفسیر نازلی از آن شود.
کاش طرفداران اصلاحات راستین، راه از چاه باز شناسند و دریابند آنچه شهردار تهران عنوان کرده چنان بینادین است که شالوده حق شهروندی و جامعه فاضله مدنی را میتواند شکل دهد.
با یک نگاه اجمالی به سخنرانی آقای قالیباف، میتوان آن را در سه قسمت عمده بخش بندی کرد؛ الف- مشکلات و انگیزه بحث، ب- طرح مسئله، ج- راه حل.
در قسمت نخست، آقای قالیباف به مشکلات موجود اشاره کردهاست. نکته اساسی که وی بر آن تکیه کرده، وجود «منابع انسانی و اقتصادی» در ایران است: «ما در کشورمان مشکل منابع انسانی و اقتصادی نداریم، اما همچنان مشکل داریم و چالشهای اصلی کشور رفع نمیشود.»
بافت جمعیت ایران نشان میدهد که نسبت جمعیت جوان به کل جمعیت رقم قابل توجه ۴۰ درصد را تشکیل میدهد. این رقم حتی در مقایسه با کشورهای صنعتی که نسبت جمعیت جوان آن به کل جمعیت، کمتر از ۲۰ درصد است، شرایط ایده آلی را به وجود آورده و میتواند موتور قدرتمندی برای توسعه و پیشرفت باشد.
آقای قالیباف محق است که بپرسد؛ چرا با بودن چنین جمعیتی جوان و منابع اقتصادی متنوع، همچنان مشکلات عدیده و بنیادین اقتصادی پابرجا است و چرا نفت ده دلار، صد دلار میشود اما تورم همچنان بیداد میکند؟
آقای قالیباف در قسمت دوم، پاسخ خود را به وضوح بیان می کند؛ «از نظر من حلقه گمشده در این میان قیمت نفت نیست، بلکه نبود مدیریت است.»
مسئله نبود مدیریت در سخن قالیباف به نقد مقطعی دولت نهم باز نمیگردد، بلکه متوجه دو مقوله است؛ اول خلط بین تمرکززدایی و تجمع زدایی و دوم لزوم وجود حکومتهای محلی به عنوان لایههای بعدی دولت مرکزی در مورد اول، او میگوید؛«در واگذاری کارها، تنها اختیارات را واگذار میکنیم، اما مسوولیت را واگذار نمیکنیم و تفاوت زیادی بین واگذاری اختیار و مسوولیت وجود دارد و همه ما میدانیم که این گونه واگذاری بسیار غلط است.» آقای قالیباف در قسمت دوم، پاسخ خود را به وضوح بیان می کند؛ «از نظر من حلقه گمشده در این میان قیمت نفت نیست، بلکه نبود مدیریت است.»
درباره تفویض اختیار و نه مسئولیت، وی از تجربه خود در شهرداری سود میجوید؛ «من به عنوان شهردار و یا هر مسوول دیگری در بدنه دولت نسبت از دست دادن قدرت خود هراس داریم.
این واقعیت در ساختار سیاسی و اداری کشور وجود دارد که مسئولان در اجرای وظایف خود احساس عدم قدرت در انجام وظایف کرده و به همین دلیل، کل ساختار فاقد کارآیی لازم شده است. این امر به نوبه خود باعث برآورده نشدن به جا و درست نیازهای شهروندان نیز شدهاست. برای مثال، یک هموطن برای دریافت مجوز ساخت ، باید از شهرستان به مرکز استان برود، به این دلیل که شهرداری شهرستانش قدرت دادن مجوز را ندارد. اگر قانونی وجود دارد که به این نقشه مجوز ساخت می دهد، دیگر نباید بین اختیار یک مسئول در مرکز استان و یک دهدار تمایزی وجود داشته باشد. فقدان قدرت در تصمیم گیری یک معضل در بخشی از ساختار کشور نیست، بلکه کل این ساختار را در برگرفته است. به این دلیل، «یکی از رسالتهای مهم ما در حال حاضر، باید مساله تجدید نظر در ساختار اداری و سیاسی کشور باشد و باید با همین مدل بسیط در حکومت چالشهای پیش رو را حل کنیم.» برای رفع این معضل اساسی چه باید کرد؟
آقای قالیباف در قسمت سوم سخنان خود راه حل را در ایجاد دولتهای محلی می داند و به نظر وی ؛«دولتهای محلی میتوانند، به امور ذاتی مربوط به محله خود بپردازند.» به نظر شهردار تهران ، مصداق عینی دولتهای محلی در شوراها است و با اشاره به سابقه تغییرات در قوانین مربوط به این شوراها روند تضعیف شوراها را متذکر می شود. یکی از عوامل دخیل در این روند، جود منبع مالی قدرتمند نفت در اختیار دولت مرکزی است. «دولت مرکزی به دلیل در اختیار داشتن درآمدی به نام نفت، هیچ گاه به مردم و مالیات آنها نیاز نداشته است و هیچ گاه سیستم مالیاتی در ایران قوت نگرفت ... اگر نفت نبود، دولت مجبور به استفاده از مالیاتهای مردم میشد و در این وضعیت میتوانستیم شاهد ظهور حکومتهای محلی و اثرگذاری آنها نیز باشیم.»
در وهله اول، به نظر می رسد آقای قالیباف در سخنرانی خود انگشت بر مسئله ای بسیار بنیادین گذاشته است. خود وی توجه دارد که موضوع فراتر از بررسی بخشی از ساختار سیاسی بوده و به کل این ساختار مربوط می شود به گونه ای که طرح و بررسی این موضوع خود به خود منجر به تجدید نظر در کل ساختار می شود. باید توجه داشت که این موضوع به معنای تجدید نظر در مبانی یا اهداف ساختار سیاسی کشور نیست، بلکه چگونگی آن مورد بحث است
مسئله در بررسی دو الگوی ساختار قدرت مرکزگرا و بسیط یا قدرتهای منطقه ای بر محور یک قدرت مرکزی است. البته این موضوع گاه به گاه مورد توجه بوده و همچنان که ایشان ذکر کرده اند، وجود اقوام مختلف در ایران باعث شده که هراسی از الگوی دوم به وجود بیاید. رژیم پهلوی با بزرگنمایی این هراس و ایجاد ترس از تجزیه ایران ، به هویت شاهنشاهی مشروعیت می داد. از این رو، آن رژیم خود را محق در سرکوب اقوام ایرانی می دانست و همین امر خود به خود باعث تولید واکنش از سوی اقوام سرکوب شده می شد. باید پرسید؛ آیا آنچه که رژیم پهلوی انجام می داد به حل مشکل کمکی کرد یا آن که بیشتر اصل مسئله را مخدوش کرد؟ حتی بیش از این، آیا عملکرد آن رژیم به گونه ای به تحریف تاریخ نیز منجر نشده بود؟
پاسخ به این پرسش و بررسی بیشتر موضوع نیاز به بحث مفصل تری دارد. تنها در اینجا می توان گفت که انقلاب اسلامی به عنوان واکنشی به نظام پهلوی و تحریف درونی آن، در خود توانهایی دارد که به مرور زمان آنها را بالفعل می کند. یکی از بنیادین ترین توانهای ذاتی انقلاب اسلامی همین موضوع حکومتهای منطقه ای و فدرال است که به ضرورت و در طی زمان بالفعل می شود. شاید بیجا نیست که بتوان سخنان آقای قالیباف را در راستای یکی از شعارهای انتخاباتی آقای علی لاریجانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دانست و به گونه ای، نزدیکی نظر این دو را زمینه ی بالفعل شدن توانهای ذاتی انقلاب اسلامی ارزیابی کرد.
با وجود اهمیت سخنان آقای قالیباف، راه حلی که ایشان عنوان کرده اند، پاسخی به اصل مسئله نیست. درست است که تقویت شوراها به مشارکت مردمی کمک می کند اما این به معنای تجدید ساختار کشور در جهت ایجاد حکومتهای محلی نیست. نظیر همین اشتباه در دوران اصلاح طلبان نیز پیش آمد که گمان می کردند انتخابات شوراها به معنی تحقق جامعه مدنی و احقاق حقوق شهروندی است. در حقیقت، همین حد از تحقق شوراها چیزی تازه نبود که گمان رود حقوق شهروندی احیا شده است.
مسئله در کل ساختار است و این چیزی است که مردم نیز به صورت روزمره آن را احساس می کنند. برای مثال، کافی است تا شهرداری خیابانی را آسفالت کند، احساس عمومی آن است که بلافاصله بعد از آن کارگران اداره برق یا تلفن ، بیل و کلنگ به دست به جان آن می افتند. بیش از این، احساس عمومی به وجود نوعی گسستگی و تبعیض در سلسله مراتب اداری است. عدم هماهنگی و فقدان قدرت تصمیم گیری در کل ساختار چیزی است که احساس عمومی مردم به درستی تشخیص داده است. موضوع تنها این نیست که شوراها به واسطه قوانین یا عملکرد دولتها تضعیف شده اند، بلکه حتی فراتر از این، احساس عمومی مردم نیز بر عدم اعتماد به کارآیی شوراها بوده است.
موضوع اساسی در این است که تقلیل حکومتهای محلی به موضوع شوراها به معنی پاک کردن اصل مسئله و آن را در ذیل الگوی حکومت مرکزگرا قرار دادن است. چنین تلقی از حکومتهای محلی در خود تناقضی دارد که هر اقدامی را خود به خود استحاله می کند. اما در این میان، از یک نکته نباید غافل بود و آن این که اصل طرح مسئله از سوی آقای قالیباف در خور توجه است. موضوعی را که باید دولت اصلاحات به جد و به نحو اصولی پیش می برد، اینک چهره ای شاخص از اردوی اصولگرایان، دنبال می کند.
منبع : سایت اختصاصی هواداران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت سیزدهم دولت لایحه بودجه 1403 حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
قوه قضاییه تهران هواشناسی سیل شهرداری تهران بارش باران فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت دستگیری شورای شهر تهران پلیس
خودرو قیمت دلار قیمت خودرو کارگران سایپا دلار ایران خودرو بازار خودرو قیمت طلا مالیات بانک مرکزی تورم
تلویزیون رسانه سریال مقام معظم رهبری سینمای ایران سینما تئاتر موسیقی فیلم بازیگر رسانه ملی کتاب
ناسا سازمان سنجش شورای عالی انقلاب فرهنگی
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه عربستان اوکراین ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور تیم ملی فوتسال ایران فوتسال باشگاه استقلال بازی وحید شمسایی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی اینترنت تبلیغات اپل فناوری همراه اول ماه آیفون گوگل روزنامه ایرانسل
داروخانه ویتامین کاهش وزن دیابت خواب طول عمر چاقی سلامت روان فروش اینترنتی دارو بارداری