یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پس از ۱۰۵ هفته؛ یک پایان تلخ


پس از ۱۰۵ هفته؛ یک پایان تلخ
کمتر از یک ساعت پس از نمایش اجساد ایهود گودوازر و الداد ریگیف در شبکه تلویزیونی لبنان، فستیوالی از تأسف و افسردگی وغم در سراسر اسرائیل برپا شد.در این روزها ،کارشناسان مسائل خاورمیانه در مورد نتایج دراز مدت نمایش پیروزی های حزب ا... هشدار می دهند، صاحب نظران ما در مورد شکل گیری عزای ملی ابراز تأسف می نمایند و شهروندان اسرائیلی در حالی که تفنگ هایشان را بر فراز دستها نگاه داشته اند، مخالفت خویش را با ترفند جدید حزب ا... اعلام می نمایند.
هنگامی که یکی از اعضای بلند پایه این سازمان( وفیق صفا) با حفظ بلاتکلیفی اسرائیلی ها، به گونه ای دو پهلو صحبت کرد ، هیچ کس نفهمید که آن دو سرباز اسراییلی زنده اند و یا خیر؟
البته مقامات حزب الله تا پیش از فرارسیدن روز مبادله در روزنامه لبنانی مورد حمایت خود( الاخبار) ،همچنان به تردید ها در مورد امکان زنده ماندن حداقل یکی از گروگانها دامن می زدند.اگرچه از یک سال پیش ، روزنامه های تل آویو اعلام کرده بودند که یکی از سربازان ما کشته شده و سرنوشت دیگری، در هاله ای از ابهام قرار دارد.
اما اسرائیلی ها و یا حداقل یک نمونه غیر نماینده از کل آنان، سرانجام در روزهای گذشته دریافتند که کسی سر آن ها را کلاه گذاشته است.
ما قاتل یک کودک را آزاد کردیم و در عوض دو کفن را دریافت نمودیم و بدین ترتیب آیا آخرین امیدها در مورد زنده ماندن یکی دیگر از سربازان به گروگان گرفته شده ما(اشاره به گروگان در دست حماس) نیز نقش بر آب نگردیده است؟و آیا همین فرجام همانند همه اتفاقات سال های طولانی گذشته، در انتظار این گروگان ما هم نخواهد بود؟
اما در این روزها هیچ کس به این نکته اشاره نکرد که ما در گذشته نیز تروریست های زنده را با اسرائیلی های مرده مبادله نموده ایم. (نظیر مبادله جسد سر گروهبان ایتامار ایلیا در سال ۱۹۹۸ میلادی) و شاید برای اکثر ما اسرائیلی ها این نکته توضیح داده نشده که حزب ا... با به دست آوردن دستاوردی قابل توجه( اجساد گودوازر و ریگیف) در مذاکرات خود با "اوفر دیکیل" آن چنان به مانور پرداخت که انجام این مبادله، کاملاً مورد پذیرش ما اسرائیلی ها قرار گرفت.کابینه دولت ما در دو مرحله رای گیری، سرانجام با ۲۱رای موافق وزیر در برابر ۳رای مخالف وکمی پس از ماجرای دست دادن اولمرت با بشار اسد، به اجرای این مبادله رای داد.
پس از کنار رفتن سایه کابوس وار (سید حسن) نصرا... از روی سرهای ما باید به این نکته توجه نماییم که اسرائیل نیز در این مبادله به دستاوردی دست یافت:تداوم پافشاری بر تعهدی بنیادین بین یک ملت و سربازانش .
البته این تعهد اخلاقی در مورد قضیه ناپدید شدن (خلبان) ران آراد، موضوع مادهات یوسف (یک پلیس مرزبانی که در بندر ژوزف به دنبال خونریزی زیاد جان باخت) و قضیه «گیلاد شالیت» چندان مورد توجه قرار نگرفت.
هم چنین یک موضوع مهم دیگر، هم چنان باید مورد توجه اسرائیل و همسایگانش گیرد:اسرائیل کشوری متفاوت است و برای به دست آوردن و بازگرداندن مردان از دست رفته اش، هرچند اطمینان داشته باشد که مرده اند، دست به هر کاری خواهد زد.
البته بسیاری از صاحب نظران، نگرانی خود را در مورد جشن های حزب ا... و تاثیرات آن بر روحیه ملی مردم ما ، ابراز نموده بودند.اما این روح ملی ما را می توان در روح جنگ های IDF نیز جستجو نمود و البته فراموش نکنیم هنگامی که سربازی در می یابد در صحنه جنگ رها نخواهد شد، به صورتی متفاوت در گرما گرم نبرد به فعالیت می پردازد.
● شیطنت رسانه ها:
اگر ما نیازمند دلایل بیشتری هستیم، باید بگویم که حزب ا... یک بار دیگر نشان داد در قالب یک جادوگر به عذاب دادن روحی دشمن می پردازد. حزب ا... به اجرای یک نمایش پر سر و صدای اخاذی دست زد و حتی ماموران صلیب سرخ را نیز مجبور به همکاری کرد.
البته ژاوی ریگیف نیز همانند ما با مشاهده تصاویر کفن های سیاه ،اطمینان یافت که پسرش زنده به خانه پا نخواهد گذاشت.
در بازنگری این ماجرا، ممکن است در یابیم اقدامات اسرائیل کاملاً بی نتیجه بوده و ما می توانیم از دست زدن برای این مبادلة شرم آور با وفیق صفا، خودداری نماییم.
اما یک همکار دیگر هم در این نمایش وحشنتاک وجود داشت که حضورش غیر منتظره بوده است: رسانه های اسرائیلی.هنگامی که پر فروش ترین روزنامه کشور ما، در آستانه این مبادله در تیتر اول خود چنین می نویسد: «شاید آنها اشتباه کرده باشند.» این کار به صورتی نادرست به معنای دامن زدن به انتظارات غیر واقعی شهروندان ماست.چنین کاری تنها فریب دادن مجدد انسان های خسته از سال ها آشوب است و تعدادی از کسانی که جریان مبادله را از صحنه تلویزیون نگریستند، به صورت نادرست معتقد بودند که همچنان فضای کافی برای وقوع یک اتفاق ناگهانی بهت آور (یک سورپریز)وجود دارد.
من معتقدم در صحنه عمل، هرکسی که چشمی برای دیدن داشته باشد، از چند هفته پیش دریافته بود که توافق حزب ا... برای بازگرداندن سربازان اسرائیلی در برابر تنها ۵ زندانی زنده (و نه صدها نفر) بهترین دلیل برای مرده بودن گلدوازر و ریگیف بوده است.و با این همه ، هنگامی که کفن های آنها برای اولین بار در ساعت ۳۹/۹ صبح روز مبادله بر روی تلویزیون های ما هویدا گردید، بینندگان با اعتراض و آه و ناله از ناکامی خود لب به فغان گشودند.یک عضو ارشد وزارت دفاع ادعا نمود که این رفتار نشانگر
جنبه های هراس آور روح ملی اسرائیلی است: «ما نفس های خود را حبس کرده بودیم، هنگامی که صحنه های دوئل وار مبادله را مشاهده می نمودیم.
البته نصرالله تلاش زیادی می کند تا این مبادله را با ترور عماد مغنیه در دمشق پیوند بزند.او برای نامگذاری این تبادل، از نام وی استفاده کرده ،هرچند تاکنون به وعده انتقام خود عمل نکرده است.
این تبادل برای ما غم انگیز است چراکه لبنانیها با سمیر قنطار قاتل چند دختر خردسال ما، به شادی می پردازند و از او به عنوان یک قهرمان یاد خواهند کرد.
شاید چنین اتفاقی نشانگر آن باشد که ما واقعاً در یک فیلم سینمایی زندگی می کنیم، هر چند نتوانسته ایم کاملاً به درونی کردن اتفاقات پیرامونی خود، بپردازیم:از نابودی کامل قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل تا مسلح شدن مجدد حزب ا... و آتش بس لرزان و شکننده میان اسرائیل و حماس در نوار غزه.
اما به موضوع جنگ ۳۳ روزه باز گردیم:
۱۰۵ هفته پس از آن صبح چهارشنبه گروگان گیری، در صبح چهارشنبه ای دیگر، ما شاهد تبادل اسرا و کشته شدگان خود بودیم.
سربازان واحد شمعون ۴ پس از آن صبح غم انگیز و تلخ ـ هرچند خیلی دیر ـ سرانجام به خانه بازگشتند.این اتفاق آخرین آکورد یک جنگ شکست خورده و یادآور تفاوت میان اهداف تعیین شده در آغاز جنگ (باز گرداندن سربازان ربوده شده بدون هرگونه مذاکره) و مبادله ای که سرانجام رخ داد، می باشد.لذا از دید بسیاری ، این مبادله را باید پیروزی ای برای حزب الله و لبنان به حساب آورد.
امضای اولمرت و پرز بر معاهده انجام این مبادله نیزتاییدی برشکست وناکامی ما در جنگ جولای ۲۰۰۶میلادی است.
اگرچه حزب الله در پیش بینی پاسخ اسراییل به گروگان گیری اشتباه نمود، اما به دنبال تصویب قطعنامه ۱۷۰۱و تلاش جهت محدود نمودن امکان تجهیز تسلیحاتی حزب الله ، آنان با فرصت طلبی توانسته اند موقعیت نظامی و سیاسی خود را مستحکم تر نمایند.همچنین در این دوسال عملا مفاد قطعنامه ۱۵۰۱ نیز به فراموشی سپرده شد.
بدین ترتیب می توان این سوال را مطرح کرد که آیا بهایی که ما پرداختیم (آزادی سمیر قنطار در قبال دو کفن) اثبات کننده این حقیقت نیست که در این ماجرا ما برای خلاص شدن از قنطار در چهارچوب معاهده «طنن بائوم» سال ۲۰۰۴ میلادی و شاید چشم پوشی از ۱۶۱ کشته و زخمی و یک جنگ شکست خورده، گام برداشتیم؟
در اینجا ما فرصت مناسبی بدست آوردیم که به خود یادآوری کنیم درس های اصلی دومین جنگ لبنان چیست:یک رهبر مسئولیت پذیر باید به جای پاسخ عجولانه، تا ۱۰ بشمارد، خود را با اهداف غیر واقعی مرتبط ننمایند و دقیقاً دریابد که تصمیماتش حتی می تواند به یک جنگ منتهی گردد.
یکی از اعضای کمیته وینوگراد چند روز پیش اعلام کرد که بازنگری گزارش نهایی دومین جنگ لبنان نباید بی رحمانه تر و شدیدتر باشد و او ما را با طرح این پرسش شگفت او نمود:«ما شدید اللحن ترین گزارش های نوشته شده در مورد دولت اسرائیل را نگاشتیم... و اینک نوبت مردم ماست تا کار خود را با اخراج اولمرت از کار تکمیل کنند.»
اما شاید آخرین آکورد جنگ چیزی کاملاً متفاوت باشد:یک گزارش طنز آلود در مورد اشتباهی که ژنرال گوی تزور به وجود آورد. (همان کسی که درفر ماندهی واحد ۱۶۲ نیز در دوره جنگ ناکام بود و اینک فرمانده یک مرکز آموزشی است.)او که به عنوان سرنشین در صندلی پشتی یک جنگنده اف ۱۶ نشسته بود، باعث سقوط هواپیما شد.این تصویر دیگری از مجموعه ای طولانی و ناامید کننده نظیر دوربین دو چشمی
عمیر پرتز (اشاره به تصویری از او که درحال مشاهده صحنه نبرد با یک دوربین در بسته بود )و دو کفن سیاه سربازان ماست.مردی که فاقد هرگونه تجربه مرتبط است، اهرمی را به اشتباه می کشد و یک فاجعه را به وجود می آورد و ماشینی جنگی را منهدم می کند که اسرائیل به آن به عنوان یک ثروت می نگرد و شاید این استعاره ای از داستان های مضحکی باشد که ما در خاک اسرائیل، به دیدن و شنیدن آن ها عادت کرده ایم.
محسن داوری
نویسنده: آموس هاریل


همچنین مشاهده کنید