چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا در عصر زوال امپراتوری ها


آمریکا در عصر زوال امپراتوری ها
در سایه سیاست های جنگ طلبانه و غیرمسئولانه کاخ سفید در چند دهه اخیر، امپراتوری آمریکا از بزرگ ترین اعتباردهنده و ثروتمندترین کشور دنیا به بدهکارترین دولت دنیا تبدیل شده است. به علاوه مردم آمریکا بیش از همه از مشکلاتی نظیر نابرابری اقتصادی، بیکاری، فقدان آزادی های مدنی، سانسور رسانه ای و معضلات متعدد مربوط به زیرساخت های اجتماعی رنج می برند. نویسنده این مقاله در پایان با یادآوری اینکه سرنوشت امپراتوری های گذشته را باید در لابه لای کتاب های تاریخی جست وجو کرد یادآوری می کند که از هم اکنون می توان صدای خرد شدن بنیادهای امپراتوری آمریکا را شنید.
همه ملت ها و امپراتوری های بزرگ دیر یا زود فرو پاشیده اند. در عصری که آنها کم کم درحال محو شدن از صحنه دنیا هستند و باید سرنوشت زندگی آنها را در لابه لای کتاب های تاریخی یافت، دیگر هیچ عاملی نمی تواند این امپراتوری ها را سرپا نگاه دارد. این اتفاق در طول چند دهه به آرامی روی می دهد، همان طور که ما در مورد اتحاد جماهیر شوروی و یا امپراتوری های پرآوازه روم، عثمانی و یا اتریش- لهستان شاهد آن بوده ایم.
امپراتوری های درحال مرگ تا آخرین لحظات حیاتشان هم به قدرت خویش می نازند. آنان ضعف هایشان را در فراسوی یک ارتش پیشرفته از لحاظ تکنیکی و هزینه مخفی نگاه می دارند. این امپراتوری ها همواره جاه طلبی های خود را دنبال می کنند. از همه سازوکارهای موجود جهت سلطه خود بهره می برند. هیچ ظرفیتی را برای همکاری و تفاهم با دیگران باقی نمی گذارند. لذا خشونت طلبی و فساد و چپاول، ابزارهای سلطه طلبی آنها به شمار می رود. و سرانجام اینکه در پایان عمرشان هم دست از این حرص بی پایان به قدرت برنمی دارند.
و اینک شاخص ترین نشانه های سقوط دولت ما در برابر چشمان ماست. ما شاهد رشد الیگارشی در جهت تصاحب قدرت اقتصادی و سیاسی هستیم. یک درصد جمعیت ثروتمند، هم اینک بیش از ۹۰ درصد شهروندان واقع در انتهای لیست، دارایی دارند. این نابرابری اقتصادی مطمئنا از زمان دوره رکود بزرگ اقتصاد آمریکا، بی نظیر است.
بدهی های اقتصادی هنگفت ما که اکثرا به منابع اقتصادی چین مرتبط است، ما را از این نکته غافل کرده است که جنگ افروزی های بی نتیجه در سراسر دنیا و صرف هزینه های هنگفت در پروژه های بی نتیجه می تواند تا چه حد زمینه سقوط ما را فراهم کند و سال هاست که آزادی های دموکراتیک مردم ما در سایه شعار امنیت ملی، پایمال و یا محدود می گردد. و در سایه افول خدمات عمومی ارائه شده به شهروندان در حوزه سلامت و آموزش و پرورش و مسکن، زندگی روزمره ده ها میلیون شهروند آمریکایی، وخیم تر از گذشته شده است. در رسانه هایمان نیز شاهدیم که برنامه های سرگرم کننده و مفرح جایی را برای ارائه برنامه های نقد و بررسی پیرامون مسایل ملی و سیاسی همراه با توجه به رویدادهای خارج از ایالات متحده باقی نگذاشته اند. و درنهایت نیز ما به جای دیدن اخبار در رسانه ها باید به مشاهده برنامه هایی مبتذل و سخیف و اراجیف در این بخش های خبری، تن دردهیم.
اما در روزهای اخیر ما شاهد صداهایی جدید به ویژه در ارتش هستیم که از وخامت آشکار اوضاع، حکایت دارد. آنان صحبت از اقدامات یک طبقه سیاسی به میان می آورند که در نهایت ملت ما را به زانو در خواهد آورد.
ژنرال بازنشسته ریکاردو سانچز فرمانده اسبق نیروهای نظامی مستقر در عراق در این باره می گوید: «ما شاهد یک رهبری استراتژیک ناکارا و شکست خورده از سوی سیاست مداران کشورمان هستیم... به علاوه آنها با سوءاستفاده از قدرت، از انجام وظایف خویش، باز مانده اند.»بخشی از مصاحبه سانچز با روزنامه نیویورک تایمز
طبقه کارگران آمریکایی هم که زمانی خوشبخت ترین و مرفه ترین کارگران روی زمین بودند، اینک عملا از لحاظ سیاسی فاقد قدرت، از لحاظ اقتصادی فقیر و از جنبه اجتماعی ناتوان و سردرگم گردیده اند. مشاغل تولیدی به فراسوی مرزهای آمریکا انتقال یافته است. برنامه های حمایتی ایالتی و فدرال روزبه روز ناکارآمدتر می گردند. ابرشرکت هایی که فرآیند خروج مشاغل را سامان داده اند و حقوق کارگران را نقض می کنند، تقریبا کنترل همه سازمان های فدرال واشنگتن و به ویژه وزارت کار را در دست گرفته اند. آنان نظام سرمایه سالاری را که در گذشته به نتایج اقتصادی چشمگیری برای ما منجر شده بود، به انحراف کشانده اند. احزاب دموکرات و جمهوری خواه نیز اینک در سایه وابستگی به پول های اهدایی ابرشرکت ها، تمام تلاش خود را در جهت سودآوری بیشتر و حفظ منافع آنها، معطوف کرده اند.
و در این میان فیلادلفیا یک مثال روشن به شمار می رود. در این شهر، ما شاهد کاهش مشاغل تولیدی ای هستیم که در گذشته می توانست زندگی خانواده ها را با داشتن یک شغل، تأمین کند. مثلا اگرچه در سال ۱۹۵۰ میلادی، ۳۵ درصد مشاغل افراد در بخش تولیدی بود، اما این عدد در سال ۱۹۸۰ میلادی به ۲۰ درصد و اینک به ۸.۸ درصد کاهش یافته است. به علاوه دیگر مشاغلی که در گذشته به عنوان کارهای آتیه دار شناخته شدند، وجود ندارند. مراکز تولیدی سابق از میشیگان تا اوهایو هم روزبه روز مضمحل تر می شوند.
به علاوه ایالات متحده در عرض چند دهه از بزرگ ترین اعتباردهنده دنیا به بزرگ ترین بدهکار دنیا تبدیل شده است. کشور ما در سپتامبر سال ۲۰۰۶ میلادی، برای اولین بار طی یک قرن گذشته، مبلغ بیشتری به نسبت دریافتی خود، در بخش سرمایه گذاری ها پرداخت کرده است. میلیارد دلار درحالی در بخش دفاعی هزینه می شود که زیرساخت های ما از سیل برگردان های نیواورلئان گرفته تا پل های بزرگراهی مینه سوتا در حال تخریب هستند.
هم اینک نیز هزینه های دفاعی ما بیش از هزینه های نظامی کل کشورهای دیگر دنیاست، درحالی که وضعیت امنیت ملی و خدمات درمانی به دلیل کسری بودجه های هنگفت، نابسامان و درهم پیچیده تر از همیشه شده است. و همیشه برای جنگ افروزی پول موجود است، اما معمولا پولی برای نیازمندی های اولیه زندگی روزمره ما وجود ندارد.
و اما هیچ چیزی این اولویت های بیمار را بیش از اقدام هفته گذشته کاخ سفید، برملا نمی کند. در آن روز، بوش دو لایحه مربوط به پرداخت بودجه جهت آموزش و پرورش، آموزش های حرفه ای و برنامه های درمانی را در کنار لایحه ۴۷۱ میلیارد دلاری مربوط به پنتاگون امضا کرد. و این اقدام درحالی صورت می گیرد که براساس گزارش کمیته مشترک اقتصادی، جنگ های عراق و افغانستان هزینه ای دو برابر پیش بینی های گذشته یعنی ۱.۵ تریلیون دلار برجای خواهند گذاشت.
البته تصمیم در جهت سنجش توانمندی های دولت ما در بخش نظامی نیز کاری مرگبار خواهد بود. چرا که در فرهنگ آمریکا یک فرد می تواند به بهای نابودی دیگران، به خواسته هایش برسد. امروزه تنها عده اندکی حاضرند که به خاطر منافع هالیبرتون و یا اکسون جان خود را از دست بدهند و به همین دلیل هم کاری در جهت تغییر این وضعیت، صورت می گیرد. و دلیل افزایش نیافتن مالیات ها را هم باید در همین امر جست وجو کرد، چرا که ما برای تأمین هزینه های جنگ به قرض کردن روی آورده ایم. و البته به همین دلیل، دولت ما میلیاردها دلار در جهت حفظ یک ارتش جیره خوار و پول دوست در عراق هزینه می کند. ما مبارزه را کنار گذاشته ایم و در اکثر موارد قربانی فقرا و قاتلان اجاره ای می شویم. و مطمئنا ما دیگر به هیچ فداکاری ملی ای نیاز نداریم، چرا که در آینده بی تردید از نتایج آن وحشت خواهیم کرد.
و این وضعیت، حاکی از مشارکت تلویحی و مجرمانه مردمی توسری خورده و منفعل در همه اتفاقات روی داده داخلی و خارجی است. به علاوه این شرایط به الیگارشی اتلاف سرمایه و زندگی افراد سوق می یابد. ما شاهد خلق دنیایی هستیم که در آن تنها با زبان خشونت سخن گفته می شود. ما در دایره بسته ای از جنگ و زد و خورد گرفتار آمده ایم که حیات، منابع و آرزوهای ما را به نابودی کشانده است و هم اینک باید به صدای درهم شکستن بنیادهای امپراتوری ما، گوش فرا داد.
کریس هدگز
منبع: سیاحت غرب
ChrisHedges: فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد و عضو بخش سیاست خارجی روزنامه نیویورک تایمز. وی کتاب «فاشیست های آمریکایی؛ راست مسیحی و جنگ علیه آمریکا» را نگاشته است
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید