چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به کتاب «چین و هنرهای اسلامی»


نگاهی به کتاب «چین و هنرهای اسلامی»
ملل عرب و ایرانیان و مصریان پیش از اسلام با خاور دور در ارتباط بودند.راه تجارت ابریشم، میان چین و بیزانس و روم، از آسیای مركزی آغاز می شد و از ایران و جزیره می گذشت. این تجارت قرن ها در دست ایرانیان بود. ایرانیان و چینیان هر یك شیفته تزئینات و آرایه های پارچه ها و بافته های یكدیگر بودند و از هم تقلید می كردند. چنانكه در كارگاه های بافندگی چین، پارچه هایی با تزئینات ایرانی (عصر ساسانی) و در كارگاه های ایران، پارچه های دارای تزئینات و نقوش چینی بافته می شد. این ارتباط میان چین و ایران، حتی پس از آنكه در اواسط قرن ششم میلادی بیزانسی ها شیوه پرورش كرم ابریشم و تهیه ابریشم را آموختند باز هم برقرار ماند و كاهش نیافت.
مصر نیز با آسیای مركزی و مناطق غربی چین ارتباط تجاری داشته است. یكی از نشانه های این ارتباط، جلدكتابی است با آرایه های قبطی كه در «تورفان» از مراكز هنری و صنعتی قدیم تركستان چین به دست آمده است. همچنین كشف كتاب های مانوی در مصر است كه به زبان قبطی نگاشته شده و اخیراً در مصر به دست آمده است.
احتمال قوی این است كه اسلام به وسیله بازرگانانی كه از طریق خطوط كشتیرانی آن عصر به چین رفت و آمد می كردند به آن سرزمین راه یافته باشد. منابع چینی وجود گروه هایی از مسلمانان را در چین عصر سلطنت خاندان «تانگ» تأیید كرده اند كه بیشتر اینان بازرگانانی بوده اند كه در شهرهای مرزی و بندرها اقامت داشته اند، و این مایه شگفتی نیست زیرا تجارت میان شرق و غرب تا پایان قرن پانزدهم میلادی در دست مسلمانان بود.
●●●
فرمانروای سامانی، امیر نصربن احمد (۳۳۱-۳۰۱ هجری)، كه رودكی شاعر بزرگ ایرانی به فرمان او كلیله و دمنه را به نظم درآورده بود، پس از پایان كار، چند هنرمند چینی را مأمور كرد نسخه كلیله و دمنه منظوم را مصور سازند تا خوانندگان از خواندن آن به طرب آیند.
استخدام هنرمندان چینی برای پادشاهان آل سامان كاری آسان بود. زیرا با دربار امپراتوران چین ارتباط بسیار و مستمر داشتند و تجارت میان كشورهای آنان گسترده و پررونق و راه زمینی میان دو كشور، راهی هموار و پررفت و آمد بود.
مغولان یا تاتارها در طول دو قرن هفتم و هشتم هجری (۱۳ و ۱۴ میلادی) امپراتوری پهناوری در آسیا پدید آوردند و دو كشور بزرگ چین و ایران تحت فرمان خاندان مغولی چنگیز قرار گرفت. پادشاهان سلسله ایلخانی و اتباع آنها، هرچند به سرعت فرهنگ و تمدن ایرانی را پذیرفتند و سپس به اسلام نیز گرویدند، اما روابط خود را با مغول های چین هیچ گاه قطع نكردند و این پیوند میان ایلخانان ایران با امپراتوران سلسله «یوآن» منحصر به خویشاوندی و هم نژادی نبود بلكه تجارت میان این دو كشور نیز در عصر خاندان های نامبرده افزایش و گسترش یافت. نفوذ فرهنگی چین در ایران نیز به سبب وجود كارمندان اداری، مترجمان، صنعتگران و هنرمندان چینی كه همراه مغولان از خاور دور و آسیای مركزی به ایران آمده و در خدمت خان های مغول بودند افزایش بسیار یافت. از سوی دیگر، گروه هایی از مسلمانان اعم از ایرانی و ترك و عرب پس از یورش مغول ها، به سرزمین چین مهاجرت كردند كه در میان آنها بازرگانان و صنعتگران و هنرمندان و جنگجویان و كشاورزان و اسیران جنگی فراوان بودند.
●●●
واقعیت این كه روابط میان ایران و چین در هیچ دوره ای استوارتر از دوره حكومت شاهرخ (۷۵۰ تا ۸۰۷ هجری) نبوده است و بایسنقر پسر شاهرخ را باید بزرگ ترین حامی هنر نگارگری در ایران دانست. وی نقاش معروف ایرانی «غیاث الدین» را همراه هیأتی از سوی شاهرخ به دربار امپراتور چین فرستاد و از او خواست تا شرح مسافرت خود و آنچه را كه در آن كشور مشاهده كرده به تفصیل یادداشت كند (این كتاب بعدها به فرانسه نیز ترجمه شده است). روابط امپراتوران سلسله «مینگ» با فرمانروایان سرزمین های اسلامی در مرزهای غربی چین بسیار دوستانه بود. در برخی منابع تاریخی نقل شده، شاهرخ تیموری در پاسخ نامه یكی از امپراتوران چین، نامه ای تحیت آمیز برای او فرستاده و در آن مزایا و محاسن دین اسلام را شرح داده و امپراتور را به پذیرفتن دین اسلام فراخوانده بود.
پس از سقوط امپراتوران خاندان «مینگ» و روی كارآمدن خاندان «منچو» (۱۶۴۴ میلادی)، حسن رابطه چینیان با مسلمانان به تیرگی گرایید و مسلمانان به شورش ها و قیام های متعددی دست زدند. لذا در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی (۱۰ و ۱۱ هجری) بخش شرقی دنیای اسلام همچنان روابط خود را با چین حفظ كرد كه آثار این ارتباط در فرآورده های صنعتی و هنری ایران صفوی قابل شناسایی است.
●●●
در اوایل قرن هجدهم میلادی (قرن ۱۲ هجری)، روابط فرهنگی و هنری دنیای اسلام با خاور دور گسسته شد و روابط با اروپا جانشین آن گردید. از آن پس هنر اروپایی الهام بخش هنر اسلامی و مایه ها و عناصر آن شد و این بزرگ ترین عامل فقدان و نابودی ویژگی ها و مشخصه های اساسی هنرهای اسلامی گردید (ص ۲۶).
در قرن هشتم میلادی (دوم هجری)، یعقوبی صاحب «كتاب البلدان» می نویسد: در بخش شرقی بغداد كه عسكرالمهدی نام داشت پنج راه (خیابان) وجود داشت، نخست راهی بود كه مستقیماً به محله «رصافه» می رفت و قصر «مهدی» و مسجد جامع در آن محله جای داشت و دیگر راهی كه از بازار موسوم به «سوق خضیر» می گذشت و این بازار مركز ساخته های هنری و مصنوعات ظریفه چین بود. در منابع تاریخی چینی نیز به حضور صنعتگران و هنرمندان چینی در شهر كوفه در نیمه دوم قرن هشتم میلادی اشاره شده است. دربار امرای سامانی مجمع دانشمندان و ادیبان و هنرمندان بود و آوازه شهرهای بخارا و سمرقند در سراسر دنیای اسلام پیچیده بود. در شاهنامه فردوسی نیز بارها از مصنوعات ظریف وارده از چین یاد شده است: از جمله خنجری سیاه رنگ كه خاقان چین آن را همراه با هدایا و تحفه های دیگر و سایر فرآورده های ساخت چین به بهرام، پادشاه ایران اهدا كرده بود.
در كتاب «جامع التواریخ» نوشته «خواجه رشیدالدین فضل الله» آمده است كه در عصر حكومت «هولاكو»، «غازان» و «الجایتو» بسیاری از نگارگران اهل چین به ایران آمدند و در همان دوران كتاب هایی كه با تصاویر چینی مصور و منقوش شده بود در ایران رواج داشت. شاه عباس صفوی برای شكوفایی و رونق بخشیدن به صنعت سفالگری در ایران، بسیاری از سفالگران چینی را همراه با خانواده هایشان به كشور فراخواند تا این صنعت را در ایران گسترش دهند و ایران بتواند با صدور ظروف چینی به اروپا به سودهای هنگفتی كه به كشورهای خاور دور سرازیر می شد دست یابد. این صنعتگران چینی در شهر اصفهان اقامت گزیدند.
●●●
پیروان مذهب مانی، رابط میان خاور دور و خاور نزدیك بودند و خلفای اسلامی نیز مانند خسروان ایرانی آنها را سخت آزار می دادند و به همین سبب مانوی ها در قرن دوم هجری از ایران گریختند و در تركستان واقع در آسیای میانه ساكن شدند.
مانی، در قرن سوم میلادی آیین جدیدی را در ایران عرضه كرد. وی نگارگری استاد و بی مانند بود و هم خود و هم پیروانش از این هنر برای تبیین محتوای كتاب های دینی خود بهره می گرفتند.
مانویان در انتقال سبك ها و شیوه های هنری - صنعتی چین به سرزمین های شرق دنیای اسلام، سهم و نقش داشتند.●●●
شاعر ایرانی، نظامی (متوفی به ۵۹۹ هجری) در منظومه «اسكندرنامه» ماجرای مسابقه نقاشی میان یك هنرمند رومی و یك هنرمند چینی را در حضور اسكندر و خاقان چین بازگو می كند: سرانجام برای آزمون مهارت، مقرر شد پرده ای از فراز گنبدی بلند آویخته شود به گونه ای كه در هر یك از دو سوی پرده، دو نقاش بدون آنكه یكدیگر را ببینند مهارت خویش را نمایان سازند و در یك سوی، هنر نقاش رومی و در سوی دیگر كار نقاش چینی نمایانده شود. «نظامی» داستان این مسابقه را با برنده شدن یكی از آنها به پایان نمی برد، بلكه گونه ای دیگر از مهارت و توانمندی چینیان را نشان می دهد؛ بدین شرح كه نقاش رومی در غرفه ای كه برای كار او آماده شده بود به كار پرداخت. میان او و رقیب چینی پرده ای آویخته بود كه آن دو را از یكدیگر جدا می ساخت و تا پایان مسابقه كنار زده نمی شد و در حالی كه هنرمند رومی به كار نقاشی خود سرگرم بود هنرمند چینی به صیقلی كردن و براق ساختن صحنه روبرو پرداخت و هنگامی كه كار به پایان رسید و پرده میان دو نقاش برداشته شد عكس تصویری كه نقاش رومی كشیده بود بر صحنه صیقلی شده هنرمند چینی ظاهر گردید، چنانكه هیچ تفاوتی میان دو صحنه به چشم نمی خورد و تماشاگران از همانندی آن دو شگفت زده شدند، تا آنگاه راز كار را دریافتند.
سعدی شاعر پرآوازه ایرانی (متوفی به ۶۹۰ هجری)، در گلستان خویش آورده است: «... و سفری دیگرم در پیش است... كه گوگرد پارسی خواهم بردن به چین كه شنیدم قیمتی عظیم دارد... و از آنجا كاسه چینی به «روم» آورم و دیبای «رومی» به هند...»
تأثیر شیوه ها و اسلوب های چینی بر هنرها و فنون اسلامی، به هیچ وجه نشانه سلطه و سیطره چین یا ناشی از حاكمیت افراد و عناصر دارای فرهنگ و تمدن چینی بر بخش شرقی دنیای اسلام نبوده، بلكه گواه و گویای شیفتگی و دلبستگی مسلمانان و به ویژه مردم ایران به آن شیوه هاست و دلیل بر صحت این مدعا آن است كه تأثیر هنر چینی بر هنرها و فنون ایرانی بیشتر در دوران هایی از تاریخ ایران نمایان می شود كه روح ملی گرایی ایرانی شكوفایی و بالندگی بیشتری داشته است.
●●●
«خط زیبا» و «مصورسازی كتاب های دست نویس» دو جلوه از مهم ترین تجلیات هنر اسلامی است. با توجه به این واقعیت به ارزش والای كاغذ در تحول و پیشرفت این هنر پی می بریم. می دانیم كه چینیان بهترین انواع كاغذ را تهیه می كردند و نگارش زیبا نزد آنان ارزشی بزرگ داشت، چنانكه آن را با اعمال الهی و مقدس مرتبط می شمردند.
هنرمندان بخش شرقی دنیای اسلام، همچنین به ساخت نمونه های تقلیدی از ساخته های هنری چینی روی آوردند و در برخی موارد به موفقیت های نسبی دست یافتند. نوعی از سفالینه های چینی كه مسلمانان به تقلید آن پرداختند، سفال سفید خالص (خاك چینی) بود كه بشقاب ها، كاسه ها و ظروف معروف به «سلطانی» را از این جنس می ساختند. سفالگران ایرانی در دوران سلجوقیان و سپس در عصر مغول (قرن ۵ تا ۸ هجری) به تقلید از سفالگری با استفاده از خاك چینی مخصوص روی آوردند. مورخ ایرانی «خواندمیر» در شرح حال نقاش مشهور ایرانی «مولانا حاج محمد نقاش» می نویسد: او بارها كوشید تا سفالینه هایی همانند ظروف ساخت چین بسازد، و سرانجام توفیق یافت، اما از نظر رنگ و درخشندگی با آنها برابری نمی كرد.
از جمله تصاویر موجود كه در آن مایه ها و عناصر ایرانی و چینی در كنار هم جای گرفته اند، بدون آنكه با هم آمیخته شده و یك تصویر را تشكیل داده باشند، تصویری است كه شاخه درختی پربرگ و گل را نشان می دهد كه گنجشكی بر آن نشسته است. به نظر می رسد كه این تصویر از كارهای دوران سلسله «مینگ» باشد، اما در زیر این شاخه درخت، تصویر خسرو و شیرین، عاشق و معشوق ایرانی دیده می شود كه چهره ای همچون چینیان دارند، اما جامه های آنها همانند جامه های ایرانی است. به گونه ای كه دشوار می توان گفت به دست نقاشی ایرانی به تقلید از هنر چینی كشیده شده است یا به دست نقاشی چینی كه از شیوه ایرانی تقلید كرده است.
●●●
هنرمندان مسلمان در آغاز، توجهی به مطابقت كامل تصاویر جانوری با شكل طبیعی آنها نداشتند. اما از قرن هشتم هجری (۱۴ میلادی) و پس از آنكه دقت هنرمندان چینی را در ترسیم تصاویر جانوران و پرندگان دیدند و آموختند، كوشیدند تا صورت های مزبور را با تقلید دقیق از شكل طبیعی آنها ترسیم كنند. هنرمندان مسلمان، همچنین شیوه نقاشی پرندگان در حال پرواز را از چینی ها فراگرفتند و نقوش خود را حركت و زنده نمایی بخشیدند. مسابقه چهره نگاری از اشخاص (پرتره) در عصر اسلامی به دوره ایلخانان مغول بازمی گردد كه بنابه سنت و عادت نیاكان خود، هنرمندانی چینی یا آنانی را كه با شیوه هنری چین آشنا شده بودند، مأمور كردند تا تصاویرشان را نقاشی كنند. كشیدن تصاویر اشخاص (پرتره) در دوران پادشاهان صفوی نیز رواج داشته است. هنرمندان مسلمان در آغاز به تقلید از همكاران چینی خود، چهره اشخاص را از روبرو ترسیم می كردند، به گونه ای كه بیننده تمام چهره و دست كم سه چهارم آن را می دید. در قرن شانزدهم میلادی (اواخر قرن ۱۰ هجری) بود كه چهره نگاری نیم رخ را از هنرمندان اروپایی فراگرفتند و از آنها تأثیر پذیرفتند.
●●●
به طور كلی می توانیم بگوییم كه نگارگران و نقاشان ایرانی در عصر اسلامی نگاره ها و نقوش چینی را به عنوان نمونه ای آرمانی می نگریستند و می كوشیدند تا از آنها تقلید و نمونه گیری كنند. چنانكه از منابع تاریخی و ادبی ایران برمی آید و آثار برجسته هنر ایرانی كه به دست رسیده نیز آن را تأیید می كند، تأثیر هنر نگارگری چینی در نگارگری و نقاشی ایرانی قرن های هشتم و نهم هجری (۱۴ و ۱۵ میلادی) به اوج خود رسید.
كارشناسان مسائل هنری از سهولت تلاقی و آمیختگی هنر ایران و چین سخن گفته اند، و این درست است زیرا تأثیر شیوه های هنری چین بر هنر ایرانی به هماهنگی و همسازی آنها با یكدیگر انجامید، ولی هنر ایرانی مغلوب هنر چینی نشد و استقلال، ویژگی ها و توانمندی خود را همچنان حفظ كرد. اما نفوذ شیوه های هنری غربی در قرن های ۱۱ و ۱۲ (۱۷و ۱۸ میلادی) و تأثیر آن بر هنر ایرانی چنین خوش خیم نبود، بلكه ضربه سختی بر هنر ایرانی وارد آورد كه آن را از مسیر تاریخی اش خارج ساخت و چهره و ماهیت آن را دگرگون كرد.
در اینجا با این سؤال روبرو می شویم كه چرا و چگونه تأثیر هنر چین بر هنر ایرانی با سهولت و حفظ هویت و اصالت هنر ایرانی همراه بود، در حالی كه تأثیر فرهنگ غربی ضربه ای مصیبت بار بر هنرهای اسلامی فرود آورد؟ آن هم با توجه به اینكه ایرانیان از دیرزمان به قدرت شگفت انگیز خود در فراگرفتن مایه ها و عناصر فنی بیگانه و سپس مستهلك كردن آن در هنر خود شهرت داشتند، به گونه ای كه پس از اندك مدتی آنچه را از دیگران آموخته بودند چنان با هنر اصیل خود درمی آمیختند كه گویی جزو اصلی و ریشه ای هنر ایرانی بوده است. خلاصه كلام اینكه روح و مایه هنرهای چینی به مراتب بیش از هنرهای غربی با روح هنرهای اسلامی نزدیكی داشت و همین نزدیكی باعث شد تا تأثیرپذیری مسلمانان از چینیان به تحول و خیزشی در هنرهای اسلامی بینجامد.
نوشته: زكی محمدحسن ـ ترجمه: غلامرضا تهامی ـ از انتشارات فرهنگستان هنر، ۱۳۸۴
احمدرضا دالوند
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید