شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


زیبایی و زیبایی شناختی فلسفی در هنر و ادبیات مدرن


زیبایی و زیبایی شناختی فلسفی در هنر و ادبیات مدرن
تامل در باب هنر و زیبایی را چنانکه باید و شاید می توان در فرهنگ های متفاوت در ادوار گوناگون ملاحظه کرد.هیپیاس کویر افلاطون و بوطیقای ارسطو گواه پردازش فلسفی چنین تاملی در یونان باستان بوده و متون تعیین کننده ای برای سنت غربی محسوب می شده اند، اما تا همین اواخر چیزی در این سنت یافت نمی شد که قابل قیاس با سطح تاملات ایرانی –اسلامی بر شعر، هم چون شاهکار های بی نظیر حافظ و مولانا یا سطح تاملات چینی بر نقاشی، در متونی چون شرح نقاشی های مشهور اثر نویسنده ی قرن نهمی ، چانگ ین-یوآن، بوده باشد.با این حال ،این کاری بسیار شتاب زده خواهد بود که این نمونه ها و دیگر نمونه های تامل در باب هنر و زیبایی را تحت عنوان«زیبایی شناسی» مجموع سازیم. زیبایی شناسی و مباحث تئوریک و نظریه پردازی آن نه تنها خاستگاه مدرنی داشته ، بلکه اشتغالات، سمت و سوی تحلیل و در نتیجه نظام درونی تفکیک و طبقه بندی اش اختصاصاً اروپایی بوده و نباید آن را با سازمایه های پیشامدرن یا غیر اروپایی در آمیخت.
این اصطلاح را نخستین بار فیلسوف عقل گرای آلمانی،الکساندر گوتلیب بم گارتن در تاملاتی در باب شعر در ارتباط با هنر و زیبایی به کار گرفته و سپس آن را در کتاب زیبایی شناسی خود شرح و بسط داد.بم گارتن در کتاب نخست ،اصطلاح زیبایی شناسی را در پایان تحلیل خود مطرح کرده، به خاستگاه های یونانی این اصطلاح و تضاد میان چیزهایی درک شده و چیزهای دانسته شده اشاره می کند. وضع کردن این اصطلاح تازه دو دلیل داشت. بم گارتن پیرو کریستین ولف، فیلسوف عقل گرای آلمانی، بوده و سرگرم پاسخ یابی برای دو مسئله ی موجود در فلسفه ی او بود. مسئله ی نخست جایگاه هنر در یک نظام فلسفی- عقلانی بود؛مسئله ی دوم،مناسبات میان عقل و احساس. او نگارش تاملات خود را به صورت تفسیری بر فن شعر هوراس و به منظور حل مسئله ی نخست آغاز کرد، اما در روند کار دریافت که این دو مسئله مسائلی به هم مربوط اند:زیبایی چیزی جز کمال معقول در بیان شکل محسوس نبود.پیامد این فهم در تاملات و زیبایی شناسی بم گارتن ارائه ی تعریف نظام مند دو سویه یی از زیبایی شناسی ، از یک سو، به عنوان آموزه ای در باب احساس و از سویی دیگر ، به عنوان یک فلسفه ی هنر بود.
این دو سویه گی در استفاده ی بسیار تاثیر گذار کانت از این اصطلاح نیز همچنان موجودیت دارد: در نقد خرد ناب، زیبایی شناسی به تحلیل احساس و اَشکال مکان و زمان شهودی رجوع می کند؛اما در نقد قوه ی حکم، زیبایی شناسی به تحلیل فلسفی زیبایی بر می گردد. تحلیل کانت در متن اخیر که بسیاری آن را آغاز گر زیبایی شناسی اروپایی مدرن می دانندرا می توان به دو شیوه خواند.در خوانش نخست ، کانت توجیهی در خصوص جامعیت و ضرورت قضاوت زیبایی شناسانه ارائه می کند که عمدتاً معطوف به دریافت هنر بود، اما در بحث از«قریحه» اشاراتی به آفرینش هنری نیز می شود.با این حال، در خوانش دوم، کانت بسان متفکری جلوه می کند که با رویکردی نقادانه به تضعیف گفتمان فلسفی مدرن مسلط در باب زیبایی و هنر _«زیبایی شناسی» بم گارتن و نظریه ی ذوق_ پرداخته و این برآیند را باز گذاشته، می خواهد ناسازه هایی را نشان دهد که به طرزی گریز ناپذیر تاملات فلسفی مدرن در باب هنر و زیبایی را در احاطه ی خود می گیرد.
مسئله ی مطرح در این دو خوانش از کانت مسئله ی اعتبار یا بی اعتباری شکل زیبایی شناسانه ی تامل در باب هنر ، بیرون از حدود خاص زمانی و مکانی فرهنگی که هنر از آن نشئت گرفته، است. خوانش نخست قائل به آن است که احکام زیبایی شناسانه می توانند کلاً و لزوماً معتبر باشند، حال آنکه بر اساس خوانش دوم این چنین مدعایی مشکوک است. دیدگاه دوم چنین می انگارد که زیبایی شناسی به عنوان گفتمان فلسفی در باب هنر و زیبایی ،از یک نظام تقابل های خاص فرهنگی جدا ناشدنی است؛ و مهمترین این تقابل ها«احساس و عقل»،«ماده و صورت»،«روح و لفظ»،«بیان و بیان شده»،«لذت و غایت» و «ازادی و الزام اند». از این دیدگاه، زیبایی شناسی به عنوان گفتمانی در باب هنر و زیبایی ،هر قدر هم که این تقابل ها اصلاح شده یا بسط داده شوند،همچنان اکیداً در چارچوب شاخصه های این تقابل ها می ماند.
از همین رو ، منتقدان زیبایی شناسی بر این باورند که زیبایی شناسی را نباید به صورت غیر نقادانه به حوزه ی آثار هنری و انتقادی دیگر فرهنگ ها و دوره ها بسط داد. از این منظر،سخن گفتن از «زیبایی شناسی قرون وسطایی» یا «زیبایی شناسی خوش نویسی ژاپنی» به معنی مقید ساختن این گفتمان ها و موضوعات به نظام ارزش های اروپایی مدرن غربی است.البته این امکان هست که تمایزات زیبایی شناسانه ی «ماده و صورت» یا «حس و خرد» را در مورد نقاشی دوره ی سلطنت تانگ یا رساله ی چانگ ین_یوآن نیز به کار بندیم، اما این کاربست تنها به بهای از دست دادن عمده ی دلالت آن ها در روند ترجمه به تعابیر زیبایی شناسی به دست می آید. به همین دلیل،تاملات قرن بیستمی در باب هنر نظیر تاملات هایدگر در «مکالمه ی زبان» و بکت در « سه مکالمه»آگاهانه راه برون رفت از چارچوب مقبول تقابل های زیبایی شناسانه را در پیش گرفته و محتاتانه به شرح شیوه های تازه ای برای تفکر درباره ی هنر و زیبایی می پردازد.
ناصر آسیابانی
منابع استفاده شده:
۱)شیوه های نقد ادبی،دیوید دیچز- ترجمه ی دکتر غلامحسین یوسفی و محمد تقی صدقیانی
۲)نقد ادبی، دکتر عبد الحسین زرین کوب
۳)مبانی فلسفه هنر، نویسنده آن شپرت، مترجم علی رامین
۴) در آمدی بر نشانه شناسی و هنر، نویسنده محمد ضیمران
۵)مجموع مقالات تولد شعر،ترجمه ی منوچهر کاشف
۶)نقد ادبی، دکتر سیروس شمیسا
۷)فرهنگ اندیشه ی انتقادی، ترجمه ی پیام یزدان جو
۸) تاریخ فلسفه، فردریک کاپلستون، ترجمه ی جلال الدین مجتبوی


همچنین مشاهده کنید