یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تحلیلی بر سند راهبردی سیاست خارجی روسیه


تحلیلی بر سند راهبردی سیاست خارجی روسیه
روسیه هر چند سال یک‌بار، متناسب با تحولاتی که در نظام بین‌الملل اتفاق می‌افتد، سند راهبردی سیاست خارجی خود را تنظیم می‌کند. لذا همان‌طور که مطرح شد، روسیه از رویارویی‌های ایدئولوژیکی خود عدول کرده و منافع ملی را سرلوحة سیاست خارجی خود قرار داده است.
از جمله موضوعاتی که مسئولان سیاست خارجی کشورمان می‌بایست به آن توجه کنند، بررسی و تجزیه و تحلیل اسناد راهبردی است که دولت‌های دیگر برای سیاست خارجی خود تدوین می‌‌کنند.
این حساسیت زمانی نمایان‌تر می‌شود که قدرت‌های تأثیرگذار و بزرگی همچون روسیه، سیاست خارجی جدیدی را تدوین کرده باشند.
چنانکه دیمیتری مدودف، جانشین پوتین عملگرا، سند «دکترین سیاست خارجی روسیه» را، که ارائه دهندة دیدگاه‌ها، اصول و جهت‌گیری‌های اصلی فعالیت‌‌های این کشور در روابط خارجی است، در روز سه‌شنبه ۱۵ جولای ۲۰۰۸ امضا کرد.
در این نوشتار تلاش می‌شود تا سند راهبردی جدید روسیه در عرصة سیاست خارجی ارزیابی و تجزیه و تحلیل شود.
طی ۵۰ سال جنگ سرد، جهت‌گیری شوروی نسبت به موضوعات خارجی از بنیان‌های ایدئولوژیک نشأت می‌گرفت.
دو بلوک شرق، به رهبری شوروی، و غرب، به رهبری آمریکا، در مقابل هم قرار گرفتند و نسبت به قطب مقابل سیاست‌هایی را در روابط خارجی اتخاذ می‌کردند. تعریف روسیه از آمریکا در زمان جنگ سرد، بر دشمنی استوار بود، لذا نتیجة بازی هم چیزی جز حاصل جمع جبری صفر نبود.
نوع نگاه روسیه در این دوران، نگاه هابزی وبی‌اطمینانی به طرف مقابل بود. در پی سلسله اقدامات دو قطب در برابر همدیگر، این دشمنی بود که روابط طرفین را تنظیم می‌کرد. دیگر بازیگران بین‌المللی نیز مجبور بودند که یا از طریق رضایت و تطمیع یا از طریق اجبار و زور، از یکی از دو قطب در اتخاذ جهت‌گیری در سیاست خارجی پیروی کنند.
لذا به دلیل افزایش تنش‌هایی که ایجاد شده بود، هر دو کشور حتی به مرحلة جنگ اتمی نیز نزدیک ‌شدند. نگاه‌ هابزی و رفتار براساس دشمنی برای هر دو طرف، به‌خصوص برای شوروی، ثمرة خاصی نداشت و جز فروپاشی این امپراتوری و تجزیه به ۱۳ کشور و تلفات مادی و انسانی نتیجه‌ای در بر نداشت.
در میان سیاستمداران روسیه نیز همانند آمریکا، که دهة ۹۰ را با نبود استراتژی بلند‌مدت در سیاست خارجی سپری می‌کردند، مناظرات گوناگون دربارة چگونگی اتخاذ سیاست خارجی متناسب با موضوعات جهانی درگرفت. در سال‌های دهة ۹۰ ، سیاست خارجی روسیه همچون ساعتی پاندول‌دار، بین رویکرد غرب‌گرایی کوزیرف – یلتسین و اوراسیاگرایی پریماکف در نوسان بود.
لذا در این دهه، ابتدا طرفداران سیاست خارجی مبتنی بر نزدیکی به غرب توانستند در ادامة تفکرات گورباچف نگاه کانتی را سرلوحة خود قرار دهند و اساس روابط را با دیگر کشور ها به خصوص غرب بر دوستی بگذارند.
در ادامه به دلیل اوضاع نامساعد داخلی روسیه و به‌خصوص فقدان واکنش مناسب غربی ها، به‌خصوص آمریکا، به طرفداران تعامل با غرب در سیاست خارجی روسیه، طرفداران رویکرد هابزی و دشمنی با غرب توانستند نظرات خود را به کرسی بنشانند. به نظر می‌رسد که هر دو رویکرد به دلیل نگاه تک‌بعدی مبتنی بر دشمنی یا دوستی، نتوانستند آنچنان که انتظار می‌رفت برای روسیه سودمند واقع شوند.
در خلال چنین تحولاتی بود که پوتین عملگرا سکان سیاست خارجی روسیه را به‌دست گرفت و در سند راهبردی سال ۲۰۰۰ تلفیقی از دو دیدگاه متضاد را به کار گرفت و دیدگاه لاکی را جایگزین دو نگاه کانتی و هابزی کرد که اساس رفتار سیاست خارجی روسیه را نه بر دشمنی و دوستی، بلکه بر رقابت قرار داد.
جایگاه منطقه‌ای و جهانی روسیه و نوع نگاهی که دیگر قدرت‌ها، به‌ویژه آمریکا به روسیه دارند، در تدوین سیاست خارجی روسیه اهمیت زیادی دارد. در واقع، هنری کیسینجر با شناخت و آگاهی از متأثر بودن روسیه از اوضاع بین‌المللی بود که اخیراً، به روسیه سفر و با مدودف دیدار کرد.
وی از دولت آمریکا خواست که اجازه بدهد روسیه در وضعیتی متعادل و خارج از نگاه واکنشی دکترین سیاست خارجی خود را تنظیم کند؛. چنانکه اقدام مدودف در امضای سند راهبردی سیاست خارجی روسیه، گفتة کیسینجر را تائید می‌کند.
▪ در دکترین جدید سیاست خارجی روسیه، محورهای اصلی عبارت است از:
۱) تأکید بر اینکه باید نقش روسیه در روند مسائل جهانی افزایش پیدا کند؛
۲) سیاست جهانی دچار تغییرات اساسی شده که بر روابط بین‌المللی تأثیر مستقیم داشته است؛
۳) در جهان کنونی، از نگاه روسیه، رویارویی ایدئولوژیکی و میراث جنگ سرد کنار گذاشته شده است؛
۴) روند جهانی‌سازی با معضلاتی جدی روبرو شده است که غرب از قبول مسئولیت آن سرباز می‌زند؛
۵) کنار گذاشتن مفهوم دشمن و به‌جای آن استفاده از کلماتی همچون رقابت و همکاری در برابر غرب؛
۶) دفاع از اصول حقوق بین‌الملل و ممانعت از مواجهه‌های یکجانبه‌گرا؛
۷) نظم نوین جهانی که در حال شکل‌گیری است و روسیه قصد دارد فعالانه در این روند تأثیرگذار باشد؛
۸) جهت‌گیری در سیاست خارجی از اروپا و آمریکا به سمت آفریقا و آمریکای لاتین و توجه به کشورهای جامعة مشترک‌المنافع در وهلة نخست.
تک تک مواردی که برشمرده شد، نیازمند تجزیه و تحلیل جداگانه است. اما در اینجا، مورد پنج و هشت به توضیح بیشتری نیازمند است. در مورد پنج اشاره شد که روسیه مفهوم دشمن را کنار گذاشته و مفاهیمی همچون رقابت و همکاری را در برابر غرب جایگزین کرده است.
در ابتدای بحث نیز گفته شد که در دوران پوتین نیز نه دشمنی و دوستی، بلکه این رقابت بود که پایه رفتاری پوتین را در سیاست خارجی ترسیم می‌کرد. به نظر می‌رسد که مدودف نیز از پوتین پیروی می‌کند و همچنان رقابت را اساس رفتار روسیه در مقابل غرب می‌داند. این اصل درواقع، نشان‌دهندة نگاه استراتژیک و بلند مدت روسیه به موضوعات جهانی و چگونگی مقابله با آنهاست.
اتخاذ مورد هشتم در جهت‌گیری سیاست خارجی روسیه، نه ناشی از نگاه ابتکاری و بلندمدت روسیه، بلکه نوعی واکنش در برابر اقدامات دولت آمریکا در تحریک حوزه‌های نفوذ روسیه است. چنانکه طی روزهای اخیر، به روسیه امضای قراردادی بین چک و آمریکا دربارة نصب رادارهای موشکی در چک، واکنش نشان داده است و حوزة آفریقایی و آمریکای لاتین را دوباره در اولویت سیاست‌های خود قرار داد، طوریکه روسیه در این راستا در طی روزهای اخیر وارد درگیری نظامی با گرجستان گردیده است.
مسئله‌ای که هنری کیسینجر دربارة آن هشدار داده بود و سیاستمداران آمریکایی را به لزوم اجازه‌ دادن و فراهم کردن وضعیتی آرام برای سیاستمداران خارجی فرا خوانده بود.
بطور خلاصه بایستی اضافه کرد که روسیه هر چند سال یک‌بار، متناسب با تحولاتی که در نظام بین‌الملل اتفاق می‌افتد، سند راهبردی سیاست خارجی خود را تنظیم می‌کند. لذا همان‌طور که مطرح شد، روسیه از رویارویی‌های ایدئولوژیکی خود عدول کرده و منافع ملی را سرلوحة سیاست خارجی خود قرار داده است.
در این میان، مهم‌ترین نکته، جایگزینی رقابت و همکاری به جای دشمنی در مقابل غرب است. روسیه از بازیگران مؤثر در نظام بین‌الملل می‌باشد و شناخت دیدگاه‌های آن در مورد موضوعات جهانی می‌تواند راهگشای رفتار مسئولان سیاست خارجی کشورمان در موضوعات پیش رو، همچون موضع هسته‌ای باشد.
منبع : امید


همچنین مشاهده کنید