شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
تولد سینمای راستین اجتماعی
پایان جشنواره آغاز تحلیلها میتواند باشد. به هرحال گردوخاک و غبارها فرو نشسته و پس از چند روز با آرامش بهتری میتوان به تماشای روندی نشست که جشنواره فیلم پیش پای سینمای ایران خواهد نهاد.کوشیده شده در پرونده «پایان جشنواره»، نگاهی تحلیلی به جشنواره انداخته شود. نگاهی تحلیلی به فراخور یک روزنامه غیرسینمایی غیرتخصصی که هم جلوهیی از جشنواره به دست دهد و هم چشماندازی از آینده سینمایی که جشنواره ویترین آن است.با این توضیح که جشنوارهیی که پشت سرگذاشتیم جشنواره بدی نبود و شمار فیلمهای خوب آن بیشتر از حد تصور بود، این پرونده را میخوانیم:
جشنواره فیلم فجر امسال، اگرچه نام چندان بزرگی نداشت، اما از یک حیث به نسبت دورههای گذشته میتوانست و میتواند اتفاقی رو به جلو و فرخنده به حساب آید. این حیث، چیزی نبود جز تکوین یک زبان و یک لحن عمیق اجتماعی در فیلمهای خوبی که امسال ساخته شده بودند و از این نظر، چشمانداز مثبتی را میتواند پیش روی سینمای ایران ترسیم کند.
... بله، درست گفتهاند که جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران است. از این نظر که در این جشنواره، اغلب تولیدات یک سال گذشته به نمایش در میآیند و در بوته داوری و ارزیابی قرار میگیرند، خاصیت ویترینگونه آن بیشتر خود را نشان میدهد. نکته خوشحال کننده جشنواره امسال این بود که در این ویترین، میشد جواهراتی را یافت که اطلاق عنوان سینمای راستین دوران به آنها اصلاً هم اغراقآمیز به نظر نمیرسد.
سالهاست که در نوشتههایمان از لزوم شکلگیری یک سینمای درست اجتماعی مینویسیم و سالهاست که بیخود آب در هاون میکوبیم. سینمای اجتماعی در این سالها خلاصه شده در تقدیس فقر و بدبختی و ظلم و خشم و خشونت. نکته آزاردهنده اینکه اصلا در سینمای اجتماعی ایران، در سالهای گذشته نشانی از اجتماع ایران یافت نمیشد و این یک تناقض عمده و یک پارادوکس بنیادین را شکل میداد. سینمای اجتماعی در غیاب اجتماع چه معنایی میتواند داشته باشد؟ و کسی را توان فهم و دانش پاسخ این سوال نبود. به جز فیلمسازان معدودی چون «کیمیایی»، گاه «بیضایی» و تک و توک جرقههایی چون «میلانی» و «بنیاعتماد»، سینمای اجتماعی ایران درگیر این تناقض بنیان برکن بود. ما دوستداران سینمای اجتماعی هم چارهیی نداشتیم. باید به همین میساختیم و دم بر نمیآوردیم که این هم در میان فیلمهای آبگوشتی و فیلمفارسیهای اشک انگیز و کمدیهای لالهزاری یا تلویزیونی، غنیمتی بود، اما اتفاق گویا در جشنواره امسال رخ داد و صدای آن بلند شد: سینمای اجتماعی ایران راه خود را یافته است و این خبری فرخنده است.
اتفاق فرخنده سینمای ایران را در جشنواره امسال، در چند فیلم دیدیم. فیلمهایی که عنوان سینمای اجتماعی برازنده آنهاست. سینمایی که نشان اجتماعی امروز ایران را برسینه دارد و این، نشان افتخاری هم برای این سینما میتواند باشد. سینمایی که غیاب اجتماع در آن، تقدیس فقر وفاقه در آن، آن را مفتخر به عنوان سینمای اجتماعی نمیکند. سینمایی که واقعاً اجتماعی است و نشان اجتماع امروز ما را دارد، بیآنکه سیاه نمایی کند و مشکلات را بزرگ جلوه دهد و نقهای بیهوده بزند و تقلب جامعه و جامعه تقلبی در آن به جای جنس اصل عرضه شود...
«چهارشنبهسوری» نمونه واضح این سینماست که روح زمان و روح اجتماع را در خود دارد، بی آنکه اجتماعی بودن را داد بزند. این فیلم و فیلمسازش میدانند که اجتماعی بودن یک فیلم، یک تلاش و کوشش نیست، بلکه فیلمی که در هر زمینه و ژانری، نشان امروز را داشته باشد، فیلمی اجتماعی است. این فیلم با تمرکز روی خانوادهیی از طبقه متوسط که سینماگران تقلبی اجتماعی از آن روی گردان هستند به جای محور قراردادن ویرانهها و سیاهیها، از دل همین خانواده نقبیزده به بیاعتمادی و بیامنیتی حاکم برزندگی مردمان امروز و قصه این خانواده رامبدل به جامعهشناسی یک طبقه اجتماعی کرده است.
«آفساید» جعفر پناهی، استادانه، از معضل ورود زنان به ورزشگاهها که خود معضلی است، گرچه هزار معضل و مشکل بدتر هم داریم که این در مقابل آنها هیچ است نقبی میزند به نابرابریهای اجتماعی و جنسیتی و حتی فرهنگی که این دیگر معضلی دیرپاست و به این آسانیها حل شدنی نیست.
«به آهستگی» مازیار میری، نمونه دیگری است از سینمای قوام یافته و رو به تحول اجتماعی که از طریق یک شخصیت و بحران درونی زندگی او و جایگاه قرار گرفتنش در بحران، تحلیلی جامعه شناختی از جامعه امروز ما و انحطاط اخلاقی و سوءظن حاکم بر جامعه ارایه میدهد.
«به نام پدر» حاتمیکیا، یک پرسش تاریخی در مورد جنگ و در اصل نقد جنگ طرح میکند، که زندگیساز و آتیهساز است و البته «کافه ستاره» که اصلاً خود اجتماع و خودزندگی است، در بستری انتزاعی از اجتماع که سیاهیها و تباهیها و ناامیدیها و البته امیدهای مضحک را باز میکاود و آینهیی صادق و صدیق از امروز ماست، تا فردایمان چه باشد.
نکته طعنهآمیز و شگفتانگیز اینکه هیچ کدام از این فیلمها به علاوه تقاطع سروشکل فیلمهای سنتی اجتماعی ما را ندارند، اما تصویری که ترسیم میکنند، هزاربار اجتماعیتر، واقعیتر و البته آزارندهتر است.
بیستوچهارمین جشنواره فیلم فجر، اگر فقط به دلیل داشتن این فیلمها هم که باشد، جشنوارهیی فرخنده است که نقش آن در آتیه سینمای اجتماعی این دیار، معلوم خواهد شد.
فعلا در ذوقزدگی این فیلمها، غرقیم، تا فردا چه شود و چه حاصل آید؛ که حاصل البته ناامیدکنندهتر از دیروز نخواهد بود.
مرسده امینی
جشنواره فیلم فجر امسال، اگرچه نام چندان بزرگی نداشت، اما از یک حیث به نسبت دورههای گذشته میتوانست و میتواند اتفاقی رو به جلو و فرخنده به حساب آید. این حیث، چیزی نبود جز تکوین یک زبان و یک لحن عمیق اجتماعی در فیلمهای خوبی که امسال ساخته شده بودند و از این نظر، چشمانداز مثبتی را میتواند پیش روی سینمای ایران ترسیم کند.
... بله، درست گفتهاند که جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران است. از این نظر که در این جشنواره، اغلب تولیدات یک سال گذشته به نمایش در میآیند و در بوته داوری و ارزیابی قرار میگیرند، خاصیت ویترینگونه آن بیشتر خود را نشان میدهد. نکته خوشحال کننده جشنواره امسال این بود که در این ویترین، میشد جواهراتی را یافت که اطلاق عنوان سینمای راستین دوران به آنها اصلاً هم اغراقآمیز به نظر نمیرسد.
سالهاست که در نوشتههایمان از لزوم شکلگیری یک سینمای درست اجتماعی مینویسیم و سالهاست که بیخود آب در هاون میکوبیم. سینمای اجتماعی در این سالها خلاصه شده در تقدیس فقر و بدبختی و ظلم و خشم و خشونت. نکته آزاردهنده اینکه اصلا در سینمای اجتماعی ایران، در سالهای گذشته نشانی از اجتماع ایران یافت نمیشد و این یک تناقض عمده و یک پارادوکس بنیادین را شکل میداد. سینمای اجتماعی در غیاب اجتماع چه معنایی میتواند داشته باشد؟ و کسی را توان فهم و دانش پاسخ این سوال نبود. به جز فیلمسازان معدودی چون «کیمیایی»، گاه «بیضایی» و تک و توک جرقههایی چون «میلانی» و «بنیاعتماد»، سینمای اجتماعی ایران درگیر این تناقض بنیان برکن بود. ما دوستداران سینمای اجتماعی هم چارهیی نداشتیم. باید به همین میساختیم و دم بر نمیآوردیم که این هم در میان فیلمهای آبگوشتی و فیلمفارسیهای اشک انگیز و کمدیهای لالهزاری یا تلویزیونی، غنیمتی بود، اما اتفاق گویا در جشنواره امسال رخ داد و صدای آن بلند شد: سینمای اجتماعی ایران راه خود را یافته است و این خبری فرخنده است.
اتفاق فرخنده سینمای ایران را در جشنواره امسال، در چند فیلم دیدیم. فیلمهایی که عنوان سینمای اجتماعی برازنده آنهاست. سینمایی که نشان اجتماعی امروز ایران را برسینه دارد و این، نشان افتخاری هم برای این سینما میتواند باشد. سینمایی که غیاب اجتماع در آن، تقدیس فقر وفاقه در آن، آن را مفتخر به عنوان سینمای اجتماعی نمیکند. سینمایی که واقعاً اجتماعی است و نشان اجتماع امروز ما را دارد، بیآنکه سیاه نمایی کند و مشکلات را بزرگ جلوه دهد و نقهای بیهوده بزند و تقلب جامعه و جامعه تقلبی در آن به جای جنس اصل عرضه شود...
«چهارشنبهسوری» نمونه واضح این سینماست که روح زمان و روح اجتماع را در خود دارد، بی آنکه اجتماعی بودن را داد بزند. این فیلم و فیلمسازش میدانند که اجتماعی بودن یک فیلم، یک تلاش و کوشش نیست، بلکه فیلمی که در هر زمینه و ژانری، نشان امروز را داشته باشد، فیلمی اجتماعی است. این فیلم با تمرکز روی خانوادهیی از طبقه متوسط که سینماگران تقلبی اجتماعی از آن روی گردان هستند به جای محور قراردادن ویرانهها و سیاهیها، از دل همین خانواده نقبیزده به بیاعتمادی و بیامنیتی حاکم برزندگی مردمان امروز و قصه این خانواده رامبدل به جامعهشناسی یک طبقه اجتماعی کرده است.
«آفساید» جعفر پناهی، استادانه، از معضل ورود زنان به ورزشگاهها که خود معضلی است، گرچه هزار معضل و مشکل بدتر هم داریم که این در مقابل آنها هیچ است نقبی میزند به نابرابریهای اجتماعی و جنسیتی و حتی فرهنگی که این دیگر معضلی دیرپاست و به این آسانیها حل شدنی نیست.
«به آهستگی» مازیار میری، نمونه دیگری است از سینمای قوام یافته و رو به تحول اجتماعی که از طریق یک شخصیت و بحران درونی زندگی او و جایگاه قرار گرفتنش در بحران، تحلیلی جامعه شناختی از جامعه امروز ما و انحطاط اخلاقی و سوءظن حاکم بر جامعه ارایه میدهد.
«به نام پدر» حاتمیکیا، یک پرسش تاریخی در مورد جنگ و در اصل نقد جنگ طرح میکند، که زندگیساز و آتیهساز است و البته «کافه ستاره» که اصلاً خود اجتماع و خودزندگی است، در بستری انتزاعی از اجتماع که سیاهیها و تباهیها و ناامیدیها و البته امیدهای مضحک را باز میکاود و آینهیی صادق و صدیق از امروز ماست، تا فردایمان چه باشد.
نکته طعنهآمیز و شگفتانگیز اینکه هیچ کدام از این فیلمها به علاوه تقاطع سروشکل فیلمهای سنتی اجتماعی ما را ندارند، اما تصویری که ترسیم میکنند، هزاربار اجتماعیتر، واقعیتر و البته آزارندهتر است.
بیستوچهارمین جشنواره فیلم فجر، اگر فقط به دلیل داشتن این فیلمها هم که باشد، جشنوارهیی فرخنده است که نقش آن در آتیه سینمای اجتماعی این دیار، معلوم خواهد شد.
فعلا در ذوقزدگی این فیلمها، غرقیم، تا فردا چه شود و چه حاصل آید؛ که حاصل البته ناامیدکنندهتر از دیروز نخواهد بود.
مرسده امینی
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران دولت حجاب رئیس جمهور پاکستان گشت ارشاد رئیسی دولت سیزدهم مجلس شورای اسلامی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
سیل سلامت قتل کنکور تهران سردار رادان سازمان سنجش آتش سوزی شهرداری تهران پلیس اصفهان زنان
قیمت دلار دلار سایپا خودرو قیمت خودرو تورم قیمت طلا بازار خودرو ارز مسکن بانک مرکزی ایران خودرو
کیومرث پوراحمد خودکشی تلویزیون سینمای ایران فیلم ترانه علیدوستی سریال گردشگری موسیقی مهران مدیری کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین حماس طالبان اوکراین ایالات متحده آمریکا طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی تراکتور بارسلونا باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر انگلیس
هوش مصنوعی سامسونگ گوگل الماس همراه اول ناسا فیلترینگ
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن آلزایمر زوال عقل