یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

نگاه غرب به دمشق


نگاه غرب به دمشق
تا قبل از این سوریه با عدم تمکین خود نسبت به خواسته‌های غرب، در دورانی از فترت و انزوای دیپلماتیک از طرف غربی‌ها به سر می‌برد که از نحوه و چگونگی رفتار مقامات دمشق در حوزه‌های داخلی و خارجی ناشی می‌شد. در حوزه سیاست داخلی اتکای سوریه به دموکراسی ناکارآمد و غیرلیبرال سبب شد این کشور از هنجار‌های سفارش‌شده جهانی و مشخصا غرب عقب بماند. حتی آنچه که بشار اسد از آن به عنوان بهار دمشق یاد می‌کرد نتوانست متضمن بهره‌ای در جهت هماهنگ شدن سوریه با نرم‌های قابل‌قبول جامعه جهانی باشد. چرا که سیستم مقتدرانه و نفوذناپذیر سوریه، الگوهای رفتاری این کشور را در برزخ میان دموکراسی و اقتدارگرایی قرار می‌داد و اجازه نمی‌داد که مقامات دمشق در مسیر واقعی دموکراسی قرار گیرند و راه بپویند. نحوه حکمرانی ۷ سال اول حکومت بشار اسد موید چنین حقیقتی است.
در حوزه عملکرد خارجی هم سوریه با نقش و دخالت خود در مهم‌ترین بحران خاورمیانه (لبنان) دگر بار نگاه نگران غرب را به خود معطوف ساخت. در حوزه سیاست خارجی نگاه نگران غرب متوجه این نکته اساسی بوده است که آیا در الگوهای رفتاری سوریه به جهت هماهنگ شدن به نرم‌های جامعه جهانی، تغییری به وجود می‌آید؟ به باور غرب، عملکرد سوریه در حوزه‌های سیاست خارجی به مهم‌ترین دغدغه غرب در مسائل خاورمیانه بدل شده بود و بیشتر می‌توانست موجب انزوای این کشور در میان کشورهای غربی باشد. این مساله سبب شد که جامعه جهانی و مشخصا غرب با چنین نگاهی رفتار‌های سوریه را در حوزه سیاست خارجی مورد نظر قرار دهند. نگاهی به عملکرد سوریه در حوزه سیاست خارجی نشان می‌دهد که سوریه همچون حوزه سیاست داخلی نتواست در مسیری طی طریق نماید که مورد سفارش و توصیه غرب باشد. عملکرد خارجی سوریه در سناریوی مداخلا‌ت لبنان و حضور زایدالوصف این کشور در لبنان خود را نشان داد. این سناریو که از سال ۱۹۷۶ آغاز شده بود تا سال ۲۰۰۵ ادامه یافت و فقط با مساعی بازیگران فرامنطقه‌ای بحران لبنان (آمریکا و فرانسه) و با استعانت از قطعنامه ۱۵۵۹ سوریه توانست مقدمات خروج کامل خود از لبنان را فراهم کند. بعد دیگر عملکرد خارجی سوریه متوجه کانون‌های دیگر بحران خاورمیانه بود که نتیجه‌ای جز زنجیره‌هایی از اتهام برای مقامات دمشق دربر نداشت. نشانه‌های این بعد از عملکرد خارجی سوریه در سناریوی راهبردهای حمایتی از دیکتاتور عراق و مخفی کردن سلا‌ح‌های کشتار جمعی آن کشور خود را نشان داد. مزید آنکه این بعد از عملکرد خارجی سوریه متضمن راهبرد‌های حمایتی دیگری هم شد که متوجه مثلث مقاومت (حزب‌الله، حماس و جهاد) در خاورمیانه بود. اما توجه به آنچه سوریه از آن به عمق استراتژیک یاد می‌کند، سبب شد که سوریه از فاصله ۲۰۰۴ تا روزگار حاضر، سناریوی دیگری از مداخلا‌ت خود در لبنان را ادامه دهد و شاید این مساله سبب شد که فاصله‌گیری و انزوای سوریه در جامعه بین‌المللی بیشتر شود.
در مجموع غرب از فاصله ۲۰۰۴ تا اواسط جولا‌ی ۲۰۰۷ به این جمع‌بندی رسیده که الگوهای رفتاری سوریه همسو با حرکت‌های همگرایانه اغلب کشور‌های خاورمیانه نیست، به این معنی که نقش این کشور در فرآیند منافع غرب و مشخصا صلح خاورمیانه بیشتر رهیافت کارشکنانه و ناکارآمد دارد که مسلما تداوم آن به منافع غرب آسیب می‌رساند. از نشانه‌های رفتاری این فاصله زمانی سوریه می‌توان به ماجرای ترور حریری اشاره کرد که به مهم‌ترین مکانیسم انزوا برای سوریه بدل شد. قتل حریری در فوریه ۲۰۰۵ در حومه بیروت سبب شد که در نخستین اقدام انگشت اتهام به سوی مقامات عالی‌رتبه دمشق نشانه رود. در فواصل بعد هم تشکیل کمیته حقیقت‌یاب قتل و گزارش بازرسان امر کمک کرد تا مقامات سوریه بیشتر در مظان اتهام قرار گیرند. در مجموع سناریوی ترور حریری سبب شد که غرب در جهت تنبیه سوریه و بیشتر با هدف تغییر رفتار بر آید تا مقدمات بازگشت سوریه به جامعه جهانی فراهم شود. آنچه را که غرب در فرآیند بازگشت سوریه به جامعه بین‌المللی و با هدف تغییر رفتار به عمل آورد تا حدی قرین توفیق شد و سوریه که تا پیش از این همنوا و در مسیر منافع غرب نبود، راهبرد همگرایی با غرب را اساس الگوهای رفتاری خود در حوزه‌های سیاست خارجی قرار داد. ‌
در روزگار اخیر، در رفتار دستگاه سیاست خارجی سوریه نشانه‌هایی بروز یافته است که می‌تواند موید بازگشت سوریه به جامعه بین‌المللی باشد. مسلم است که از سرگیری چنین رفتاری از سوی سوریه در زمان حاضر به معنای همگرایی با مناسبات جهانی و تعقیب آن در حوزه سیاست خارجی باشد. این وجه از رفتار سوریه در حوزه سیاست خارجی از زمان برپایی اولین اجلا‌س مدیترانه خود را نشان داد و سبب شد که دیپلماسی سوریه بیشتر از هر زمان دیگر جانی تازه برای همگرایی در معادلا‌ت جهانی و مشخصا خاورمیانه بگیرد. در حقیقت اولین اجلا‌س مدیترانه سبب شد که دیوار انزوای سوریه از سوی محافل غرب شکسته شود، چرا که حضور سوریه در این اجلا‌س با توجه به جهت‌گیری‌ها و نشانه‌هایی از همگرایی که در رفتار سیاست خارجی این کشور بروز کرده بود، غرب را به این باور نظری رسانده بود که از این فاصله زمانی به بعد می‌توانند از ارزش‌های استراتژیک سوریه در حل منازعات به بن‌بست‌رسیده و به تعویق‌مانده خاورمیانه استفاده کنند. به باور غرب کلید حل منازعات به بن‌بست‌انجامیده خاورمیانه، منازعاتی چون فلسطین، لبنان و عراق با توجه به پیوند وثیق سوریه با نیروهای مقاومت در این کشور‌ها فقط با دیپلماسی دمشق می‌تواند حل شود و آنان را از وخامت اوضاعی که به آن گرفتار شده‌اند، بیرون آورد. اینکه بشار اسد به مجرد ورود خود در اجلا‌س مدیترانه آن هم در حاشیه نشست در الیزه با میشل سلیمان دیدار می‌کند و به تنش‌های بی‌وقفه بیروت و دمشق پایان می‌دهد، اینکه در دیدار با نیکلا‌ سارکوزی، حل برنامه هسته‌ای را با تاکید بر راهبرد دیپلماسی وعده می‌دهد، اینکه به اتکا با راهبرد متافوریسم و البته به نقش آنکارا برای حل منازعه دیرپا با اسرائیل بر سر بلندی‌های جولا‌ن چراغ سبز نشان می‌دهد، همگی حکایت از آن داشته‌اند که سوریه درصدد تعقیب راهبرد همگرایی است و مسلم است که این کنش معطوف به اراده از طرف مقامات دمشق حتی در بدبینانه‌ترین شرایطش نمی‌تواند برای محافل غرب نگران‌کننده و متضمن سوری‌زدایی و نیز سوری‌هراسی در مناسبات جهانی و نیز معادلا‌ت منطقه‌ای باشد. ‌
بعد از این همه نشانه‌هایی که سوریه در جهت همگرایی و مشخصا در فرآیند اجلا‌س مدیترانه با مناسبات جهانی و منطقه‌ای از خود بروز داده است، بروز نشانه‌های دیگر سبب شد که این کشور در تردد دائم میان همگرایی و واگرایی در نوسان باشد و در رفتار خارجی او چرخشی به عقب مشاهده شود. بروز این وجه از نشانه‌های دیپلماسی سوریه را باید در تعقیب رفتاری جست که مقامات دمشق تداوم و تکمیل آن را برای پروژه‌های ناتمام سازش خاورمیانه آن هم با همکاری آنکارا و تهران بنیان نهاده‌اند. البته سوریه تعقیب چنین رفتاری را بعد از اجلا‌س مدیترانه بدان هدف از سر گرفته که می‌دانست حلقه‌های متفاوتی از مذاکرات سازش از قاهره گرفته تا تل‌آویو، رام‌الله و ریاض ناتمام مانده یا بنا به دلا‌یلی به تعلیق و تعویق گراییده بود. درست است که این وجه از رفتار سوریه نوعی راهبرد همگرایی در معادلا‌ت منطقه‌ای به حساب می‌آید، اما برای معادلا‌ت جهانی نوعی واگرایی است و معادلا‌ت سوریه و غرب را بر نقطه صفر قرار می‌دهد. مسلم است که چنین رفتاری از جانب سوریه نه‌تنها از دیدگان غرب پنهان نمی‌ماند بلکه متضمن قرار گرفتن سوریه در مدار انزوایی است که چون گذشته گرفتار آن بوده است. دلیلی که رهبران دمشق برای اتخاذ این نوع رفتار خود اقامه می‌کنند، قبل از هر چیز ناظر بر اجرای طرح امنیتی و ایجاد دیپلماسی موثر و کارساز برای حل بحران‌های منطقه خواهد بود. با چنین شرایطی طبیعی است که گرایش سوریه در ایجاد ائتلا‌ف با رهبران ترکیه و تهران برای غرب نگران‌کننده باشد چرا که ائتلا‌ف رهبران این ۳ کشور با درک درست از پیچیدگی‌های مسائل سیاسی منطقه و با توجه به مجاهدتی که برای ایجاد یک پروژه امنیتی نشان داده‌اند، به معنای درخور تخطئه دانستن اهداف غرب در ایجاد طرح‌های امنیتی و پروژه سازش در منطقه خواهد بود.
مساله دیگری که سیاست خارجی سوریه را در نوسان میان همگرایی و واگرایی قرار داده است، به سناریوی سفر بشار اسد به روسیه باز می‌گردد که با هدف عقد قراداد تسلیحاتی به انجام رسیده است. شاید برای کشوری چون سوریه که بعد از فردای اجلا‌س مدیترانه، دیپلماسی‌اش طعم و رنگ همگرایی می‌داد و از سوی دیگر با وجود آن همه چراغ سبز‌های فراوان، که خواهان مذاکره با اسرائیل و با هدف بازگشت به مرزهای ۱۹۶۷ بوده، انجام این سفر برای غرب تردیدآمیز بود و مقاصد دیپلماسی سوریه را در ‌هاله‌ای از ابهام قرار می‌داد. برای غرب وجود این ابهام موضعی از اعراب هم داشت، چرا که قرارداد‌های تسلیحاتی سوریه با روسیه در واکنش به حمایت‌های گسترده ارتش اسرائیل از گرجستان صورت گرفت و با توجه به تقابل و رویارویی جبهه غرب با روسیه آن هم در غائله گرجستان، این ابهامات بیشتر از هر مساله و رفتار دیگر سوریه، برای غرب نگران‌کننده بود. ‌
صلا‌ح‌الدین هرسنی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید