سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

صلح امام حسن (ع)؛ باشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ اسلام


صلح امام حسن (ع)؛ باشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ اسلام
صفر سالروز شهادت دومین پیشوای جهان تشیع حضرت امام حسن مجتبی (ع) است. همین مناسبت بهانه ای است تا نگاهی به زندگی آن حضرت داشته باشیم. لذا در این نوشتار سعی داریم با نگاهی کوتاه به دوران زندگی امام حسن مجتبی (ع) و صلح آن حضرت با معاویه، نقش نرمش قهرمانه امام حسن (ع) را در تاریخ اسلام درک نمائیم. در پایان نیز برای آنکه از توصیه ها و سخنان آن امام بزرگوار بی بهره نمانیم، به گزیده ای از سخنان حکیمانه آن حضرت اشاره کرده ایم.
● دوران کودکی امام حسن (ع)
پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه پیوند فرخنده علی (ع) با دختر گرامی پیامبر اسلام (ص) بود، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. حسن بن علی (ع)از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریبا هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام رحلت فرمودند.
امام حسن (ع) به رسول خدا (ص) از همه شبیه‌تر بود و پیامبر اکرم (ص) در رابطه با او می فرمود: «حسن از من است و من از اویم؛ هر که دوستش بدارد، خداوند دوستدار او است.»
● دوران جوانی امام حسن (ع)
دوران جوانی امام حسن (ع) همراه با دوران خلاف پدر بزرگوارشان حضرت علی (ع) بود؛ ایشان از آغاز بیعت مردم با حضرت علی (ع) تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. به گفته مورخان، امام حسن مجتبی(ع)، فردی شجاع، دلیر و مبارز بود و در غالب جنگ هایی که امام علی (ع) حضور داشتند آن حضرت نیز حضور داشت؛ در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ ابو موسی اشعری، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا می داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست.
● دوران امامت امام حسن مجتبی (ع)
امیرالمومنین علی (ع) در آخرین لحظات زندگی، خود، امام حسن (ع) را به این سخنان وصی خود قرار داد:« پسرم ! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منی.»
سپس فرمود: « پسرم! رسول خدا دستور داده است که تو را وصی خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم. همچنان که آن حضرت مرا وصی خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت، آنها را به برادرت حسین بدهی.»
امام حسن(ع) مسئولیت امامت و رهبری شیعیان را در فضایی نابسامان و آشفته به عهده گرفتند. ایشان بلافاصله پس از شهادت پدر بزرگوارشان، به مسجد آمده و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.
مردم کوفه با آن حضرت بیعت کردند و امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفتند.
● صلح امام حسن (ع)
امام حسن مجتبی (ع ) پس از آنکه مسئولیت رهبری و امامت شیعیان را بر عهده گرفت، کارها را نظم داد، والیان شهرها را تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت. اما زمانی نگذشت که مردم چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجرای عدالت و احکام و حدود اسلامی قاطع دیدند، عده زیادی از افراد بانفوذ به توطئه های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تحریک نمودند، و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی (ع) نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او می کنند یا ناگهان او را بکشند.
خوارج نیز بخاطر وحدت نظری که در دشمنی با حکومت هاشمی داشتند در این توطئه ها با آنها همکاری کردند. در برابر این عده منافق، شیعیان علی (ع) و جمعی از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل- چه در آغاز بعد از بیعت و چه در زمانی که امام (ع ) دستور جهد داد- ثابت کردند.
امام حسن (ع ) وقتی طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایی او را به اطاعت، عدم توطئه و خونریزی فرا خواند ولی معاویه در جواب امام (ع) تنها به این امر استدلال می کرد که: من درحکومت از تو باسابقه تر و در این امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ!
گاه معاویه در نامه های خود با اقرار به شایستگی امام حسن (ع ) می نوشت :« پس از من خلافت از آن توست زیرا تو از هر کس بدان سزاوار تری» و در آخرین جوابی که به فرستادگان امام حسن (ع ) داد این بود که « برگردید، میان ما و شما بجز شمشیر نیست.»
معاویه با ایجاد توطئه و روح اخلالگری و نفاق در میان مردم کوفه، با خریداری وجدانهای پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس در مردم سست ایمان، شرایط جنگ را به نفع خود فراهم کرد و به طمع زر سپاهی عظیم را برای جنگ با امام حسن (ع) آماده کرد.
امام حسن (ع ) نیز رسما اعلان جهاد داد. در لشکر امام حسن (ع) با وجود اینکه چهره های تابناک شیعیانی دیده می شد که به تعبیر امام (ع )، «یک تن از آنان افزون از یک لشکر بود»، اما در برابر این بزرگان، افراد سست عنصری نیز بودند که جنگ را با گریز جواب می دادند، در نفاق افکنی توانایی داشتند و فریفته زر و زیور دنیا می شدند. امام حسن (ع) از آغاز از این ناهماهنگی بیمناک بود.
امام حسن (ع ) برای جهاد با معاویه، در مسجد جامع کوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت بسوی «نخیله» تحریض فرمود. امام حسن (ع) عبید الله بن عباس را که از نخستین افرادی بود که مردم را به بیعت امام تشویق کرد، با دوازده هزار نفر به «مسکن» که شمالی ترین نقطه در عراق هاشمی بود اعزام فرمود. اما وسوسه های معاویه او را تحت تأثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده امام را، معاویه با درهم و زر به اردوگاه خود کشاند. همین امر باعث شد تا عده زیادی از سپاهیان امام حسن (ع) به اردوگاه معاویه بروند و دین خود را به دنیا بفروشند.
پس از عبید الله بن عباس، نوبت فرماندهی به قیس بن سعد رسید. لشکریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول شدن او، روحیه سپاهیان امام حسن (ع) را ضعیف نمودند. عده ای از کارگزاران معاویه که به (مدائن) آمده بودند و با امام حسن (ع) ملاقات داشتند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام (ع) در بین مردم شایع کردند.
مکر و دسایس معاویه کار خود را کرد به طوری که عده زیادی از سپاه امام حسن (ع) خواهان صلح شدند و در این شرایط بود که امام حسن مجتبی (ع) مجبور به پذیرش صلح تحمیلی شدند و صلحانه را با معاویه امضا کردند براساس این صلحنامه، حکومت به این شرط که به کتاب خدا و سنت رسول الله و سیره خلفای صالح، عمل کند به معاویه سپرده شد. در ضمن، پس از معاویه خلافت به عهده امام حسن(ع) واگذار می گردید و معاویه حق نداشت برای خود جانشینی انتخاب کند.
● علل صلح امام حسن (ع) با معاویه
چه نیکوست که به علل صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه با اشاره به سخنرانی آن حضرت که در «مدائن»؛ محلی که آخرین نقطه‏ ای بود که سپاه امام تا آنجا پیشروی کرد، برسیم. ایشان در سخنرانی خود فرمودند:
« هیچ شک و تردیدی ما را از مقابله با اهل شام باز نمی دارد. ما در گذشته به نیروی استقامت و تفاهم داخلی شما، با اهل شام می ‏جنگیدیم، ولی امروز بر اثر کینه‏ ها اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شکوه گشوده ‏اید.
وقتی که به جنگ صفین روانه می ‏شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می ‏داشتید، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می ‏دارید. ما همان گونه هستیم که در گذشته بودیم، ولی شما نسبت به ما آن گونه که بودید وفادار نیستید.
عده ‏ای از شما، کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، و عده‏ ای دیگر کسان خود را در نهروان از دست داده اند. گروه اول، بر کشتگان خود اشک می ‏ریزند؛ و گروه دوم، خونبهای کشتگان خود را می ‏خواهند؛ و بقیه نیز از پیروی ما سرپیچی می ‏کنند!
معاویه پیشنهادی به ما کرده است که دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اینک اگر آماده کشته شدن در راه خدا هستید، بگویید تا با او در مبارزه برخیزم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و اگر طالب زندگی و عافیت هستید، اعلام کنید تا پیشنهاد او را بپذیرم و رضایت شما را تأمین کنیم.
سخن امام که به اینجا رسید، مردم از هر طرف فریاد زدند: «البقیة، البقیة»: ما زندگی می ‏خواهیم، ما می خواهیم زنده بمانیم!
بنابراین امام حسن (ع) با درک عمیق اوضاع و شرایط جامعه اسلامی و رعایت مصالح روز، صلح را پذیرفتند.
و در جای دیگر امام مجتبی (ع) در پاسخ شخصی که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، این گونه پاسخ دادند:
«من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم. اگر یارانی داشتم شبانه روز با او می ‏جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب می ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ‏ام. آنها مردمان فاسدی هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان های خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه می ‏کنند، ولی عملاً با دشمنان ما همراهند.»
آنگاه امام افزود: اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری می ‏کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی ‏کردم، زیرا خلافت بر بنی امیه حرام است....»
● صلح امام حسن (ع) و افشای چهره واقعی معاویه
صلح امام حسن(ع )، چهره واقعی معاویه را آشکار ساخت ودستگاه جور او را به مردم شناساند؛ پس از تقبّل ظاهری تمام مفاد قرارداد از سوی معاویه و انعقاد پیمان صلح، معاویه بر فراز منبر نشست و خطبه‏ ای خواند؛ ولی نه تنها در مورد پایبندی به شرائط صلح تاکیدی نکرد، بلکه با طعنه و همراه با تحقیر چنین گفت:«من به خاطر این با شما نجنگیدم که نماز و حج به جا آورید و زکات بپردازید! چون می ‏دانم که اینها را انجام می ‏دهید، بلکه برای این با شما جنگیدم که شما را مطیع خود ساخته و بر شما حکومت کنم».
آنگاه گفت: «آگاه باشید که هر شرط و پیمانی که با حسن بن علی بسته ام زیر پاهای من است، و هیچ گونه ارزشی ندارد.»
بدین ترتیب، معاویه تمام تعهدات خود را زیر پا گذاشت و پیمان صلح را آشکارا نقض کرد.
صلح امام حسن مجتبی (ع) در آن شرایط، در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی‌امیه به بنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.
● شهادت امام حسن (ع)
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت؛ پس از صلح امام حسن (ع) با معاویه، جنبش منظمی بر ضد حکومت اموی شکل گرفت و مبلغین و عوامل موثر آن، همان پیروان اندک و صمیمی امام حسن(ع) بودند که حضرت با تدبیر هوشمندانه خویش جان آنان را از گزند ماموران معاویه حفظ کرده بود. هدف این گروه این بود که با افشای جنایاتی که در سراسر دوران حکومت معاویه موج می ‏زد، روح قیام را در دلهای مردم برانگیزند تا روز موعود فرا رسد! لذا دوران صلح امام حسن(ع) دوران آمادگی و تمرین تدریجی امت برای جنگ با حکومت فاسد اموی به شمار می ‏رفت تا روز موعود؛ روزی که جامعه اسلامی آمادگی قیام داشته باشد و این موج را به قیام سالار و سیّد شهدای عالم حسین بن علی (ع) رساند.
تلاش موفق امام حسن (ع) برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح و آمادگی مردم برای جنگ با حکومت فاسد اموی، باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند.
سرانجام امام حسن مجتبی (ع) به تحریک معاویه و بدست همسر خود (جعده) مسموم شد.
در روایت شیخ مفید(ره) اینگونه آمده که امام حسن مجتبی (ع) پس از جریان مسموم شدن خود به برادر خود امام حسین (ع) فرمود:
« چون من از دنیا رفتم، چشم مرا بپوشان و مرا غسل ده و کفن نما، و مرا در تابوت و به سوی قبر جدم رسول خدا(ص) ببر تا دیداری با او تازه کنم، سپس به سوی قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضی الله عنها ببر و در آنجا دفنم کن، و زود است بدانی ای برادر که مردم گمان کنند شما می خواهید مرا کنار رسول خدا(ص) به خاک بسپارید، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیری کنند، تو را به خدا سوگند دهم مبادا درباره من به اندازه شیشه حجامتی خون ریخته شود.»
امام حسن (ع)، در روز ۲۸ ماه صفر سال ۵۰ هجری به لقاء حق شتافت. برادرش امام حسین (ع)، جنازه‌ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی‌امیه در بقیع به خاک سپرد.
● گزیده ای از سخنان حکیمانه امام حسن مجتبی (ع)
▪ با همسایه ات به نیکی همسایگی کن تا مسلمان باشی.
▪ خویشاوند کسی است که دوستی سبب خویشاوندی او است، اگر چه نسبش دور باشد.
▪ هرکه به حسن اختیار خدا برای او اعتماد کند آرزو نمی کند که در حالتی جز آنچه خدا برایش اختیار کرده است، باشد.
▪ بر شما باد به تفکر، که تفکر مایه حیات قلب شخص بصیر و کلید در حکمت است.
▪ بی همت را مردانگی نباشد.
▪ تمام کردن احسان از آغاز کردن آن بهتر است.
▪ هیچ گروهی با هم مشورت نکردند، مگر آن که به راه پیشرفت خود رهنمون شدند .
▪ نشانه برادری، وفاداری در سختی وآسایش است.
▪ هر کس احسان های خود را بر شمرد، بخشندگی خود را تباه کرده است.
▪ احسان آن است که تاخیری در پیش و منتی در پس نداشته باشد.
▪ هرگاه شنیدی شخصی آبروی مردم را می ریزد ، بکوش تا تو را نشناسد.
نویسنده: علیرضا تاجریان
منبع : باشگاه تحلیلگران جوان آریا


همچنین مشاهده کنید