چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
وبلاگستان زبان فارسی مزیت نسبی ایران برای ورود به جامعه اطلاعاتی
ورود به عصر اطلاعات ما را با كشورهای پیشرفته در یك نقطه شروع یكسان قرار داده است که میتواند نویدبخش جبران عقبماندگی باشد. اما پیش از هر چیز با بازبینی علل و عوامل توسعه نیافتگی باید از تجربه تاریخی استفاده کرد و آزموده را نیازمود. لیکن تاكنون تمرکز بحث های آسیب شناسی توسعه نیافتگی، بیشتر بر موانع تكنولوژیک و فنی استوار بوده است تا موانع اجتماعی آن.
با توجه به این وجه از توسعه نیافتگی شاید بتوان یکی از موانع اصلی اجتماعی توسعه را توقف تکنولوژی در سطح نخبگان دانست. به این معنی که معمولا نخبگان از فناوری بهره میگیرند و این بهرهگیری به بدنه اجتماع تسری پیدا نمیکند. این نقیصه را میتوان بطور خلاصه ناشی از پنج سد دانست: اول) سد زبان. این عامل در اینترنت که زبان غالب انگلیسی است، محسوستر است. این خود مانعی است برای اینكه قاطبه جامعه بتواند به سرعت با این فناوری جدید ارتباط برقرار كند. دوم) عامل بعدی سد دانش و مهارت است. همیشه سطحی از دانش برای برخورداری از تكنولوژی لازم بوده است و همین موضوع خود یك نوع ترس از تكنولوژی را در میان عموم ایجاد كرده و باعث شده است قاطبه مردم به سمت آن نروند. سوم) سد تبعیضهای گروهی (گروههای اجتماعی) است؛ مثل تبعیض جنسی، تبعیض دینی و یا تبعیض سیاسی. چهارم) سد بعدی عدم پیوند تكنولوژی با زمینههای بومی و محلی است. همواره محتوای تكنولوژیها، غیربومی، غیرمحلی و وارداتی بوده و خود این بیگانه بودن محتوا عاملی شده تا فناوری در بین قاطبه مردم رسوخ پیدا نكند. پنجم) آخرین سد اینكه همواره مخاطبان تکنولوژی (به ویژه در کشورهای توسعه نیافته) برخورد انتخابگرانه با آن نداشتهاند. بلکه فناوری همواره به آنها تحمیل شده است. بنابراین عموم مردم در مقابل تكنولوژی، منفعل، سرگردان و حیران بودهاند. در این زمینه، اینترنت یک استثناء است که به مخاطب امكان انتخاب و گزینش میدهد.
حال این تجربه تاریخی چه راهکاری برای ما دربردارد؟ بطور خیلی خلاصه چند راهكار را باید دنبال كرد: یك) عمومی سازی [كه با شعار «اطلاعات برای همه» یونسكو هم منطبق است]. این عمومی سازی میتواند شامل تولید محتوا به زبان فارسی باشد كه زبان ملی ماست؛ بهخصوص به فارسی محاورهای. دو) راهکار دیگر آسان سازی یادگیری است. یعنی دانش و مهارت بهگونهای ساده در اختیار همه قرار گیرد. نظیر برنامهICDL كه در تكفا مورد توجه قرار گرفته است (که بر زمینههای مساعد و نامساعد آن متاسفانه کمتر تامل شده است که بدان اشاره خواهد شد). سه) راهکار سوم فرا رفتن از گروههای غالب و حرکت به سمت گروههای محروم، مورد تبعیض و حاشیه نشین است؛ به نحوی كه آنها را هم دربرگیرد. چهار) راهکار بعدی برای ایجاد پیوند با زمینههای بومی و محلی است که طبیعتا از طریق ایجاد محتوای بومی و محلی بویژه محتوای غیررسمی ممکن می شود.
توسعه و معجزه وبلاگ
به نظر من وبلاگ در مسیر رفع این موانع و اتخاذ راهکارهای مربوط معجزه میکند. اما مگر وبلاگ چه ویژگیهایی دارد؟ وبلاگ در درجه اول برای ما فارسیزبانان به زبان فارسی است و كار با آن مهارت خاصی نمیخواهد و البته محتوای روزمره و جذابی هم دارد، كه باعث میشود فرد بطور غیرمستقیم جذب تكنولوژی شده و بطور كاربردی آموزش لازم را ببیند (همانطور كه خودمان اینترنت را اکثراً بدون كلاس یاد گرفتیم و بطور عملی و تجربی مهارتهای كار با آن را پیدا كردیم). وبلاگ میتواند برای عموم چنین ابزاری باشد. چون زبانش فارسی است؛ آنهم نه فارسی شامخ و فرهیخته، بلكه محاورهای و عامیانه. محتوای این وبلاگها هم مسائل روزمرهای است که افراد با آن درگیرند. البته وبلاگهای تخصصی هم داریم، ولی اكثر آنها نیز لحنی شخصی، گرم و صمیمی دارند.
دیگر ویژگیهای وبلاگ
در عین حال این وبلاگها از آنجایی كه حاوی ویژگیهای یك جامعه چند صدایی هستند، همراه خود روحیه نقادی و انتقادی را نیز به ارمغان میآورند. میتوان در اظهارنظرهای كه بلاگرها برای هم میگذارند نقدهای فراوانی دید و دربست تحت تاثیر یك پیام قرار نگرفت.
تشویق به مشاركت ویژگی دیگر وبلاگ است. همین كه دائماً ایدههای شما دیده میشود و به نقد کشیده میشود، شما را به مشاركت در طرح و اصلاح دیدگاههایتان و درگیری دائمی در فرایندهای اجتماعی تشویق میكند. از همه مهمتر هر وبلاگ را میتوان نشانه پیدایی نوعی تشخص و فردیت دانست. در حقیقت وجود تنوع در وبلاگها از زاویه جامعه شناسی نشانهای خوب و تاكیدی بر تفاوت و استقلال شخصیتها و فردیتهاست.تمرین تساهل و مدارا نتیجه دیگر وبلاگ نویسی است. در وبلاگستان میتوان مخالفان خود را دید، با آنان به بحث و گفتوگو پرداخت. آنان درباره مطلب شما اظهار نظر و حتی آن را نقد میکنند. همچنان که شما میتوانید درباره مطالب آنان آزادانه اظهارنظر و نقادی كنید.
گوهر اصلی تمامی این رفتارها، به نظر من گمنامی است كه در فضای سایبرنتیک به انسان اعطا میشود. بهواسطه همین گمنامی است که فرد میتواند از طریق دیگر بودن (بدون اینكه مخاطرات آنها را به جان بخرد) به درك دیگری نائل گردد و در عین حال به درک خودهای متنوع خود نایل شود و از خودهای متصلب از پیش موجودِ محول و منتسب خود فراتر رود. من مرد هستم! ولی میتوانم وبلاگی داشته باشم كه در آن احساسات زن بودن و واكنشهایی را تجربه كنم كه نسبت به یك زن وجود دارد؛ به همین ترتیب احساس عضویت در یک گروه اقلیت (دینی یا سیاسی) و نظایر آن. این دركها باعث میشود شخص راحتتر بتواند در مبارزه علیه انزوا، محرومیت و طرد اجتماعی مشاركت نماید. چرا که با قرار دادن خود به جای دیگری، در انزوا و در تبعیض بودن را در وبلاگ خود تجربه كردهاست.
به علاوه، این درك از موقعیت دیگری است که امكان شكلگیری گفتوگو را فراهم میكند و گفتوگو نیز به نوبه خود مسئولیت پذیری را به همراه میآورد كه زمینه ساز نوعی وفاق اجتماعی و رستن از مرزهای از پیش تعیین شده در زندگی اجتماعی است. از سوی دیگر این فراروی از خود و درك دیگری به ما امكان میدهد سرمایه اجتماعی را افزایش دهیم.
جامعه اطلاعاتی و مدیریت دانش
جامعه اطلاعاتی (یا جامعه دانشی یا جامعه دانش مبنا) بر دانش و اطلاعات استوار است و از این رو طرحهای راهبردی كه برای نیل بدان مطرح میشود نیز مبتنی بر مدیریت اطلاعات و دانش است. اما منظور از مدیریت دانش چیست؟ مدیریت دانش به اجمال هنر ایجاد ارزش است از دارایی های نامرئی یا سرمایه معنوی جامعه که در سه سطح قابل طرح است: یک سطح ساختار بیرونی (به منظور کسب دانش از افراد ملل دیگر و در عین حال ارائه دانش اضافی به آنان)، سطح دیگر ساختار درونی (به منظور ایجاد فرهنگ اشتراک دانش؛ ایجاد دریافتهای تازه از دانش موجود؛ تحصیل دانش شهودی افراد، ذخیره آن، پخش آن و استفاده مجدد از آن؛ اندازه گیری فرایندهای ایجاد دانش و داراییهای نامرئی یا سرمایه معنوی)، و بالاخره یک سطح هم توانایی ها و استعدادهای افراد (به منظور برآوردن نیازهای اجرایی مدیریت دانش).
چنانکه ملاحظه میشود بدین ترتیب، دو گونه دانش قابل تمییز است: دانش آشکار (حصولی) و پنهان (حضوری). دانش آشکار را میتوان دانشی توصیف کرد که در قالب کلمات و اعداد قابل بیان است و به سادگی به شکل دادههای سخت، فرمولهای علمی، رویههای مشخص یا اصول عام قابل مبادله و اشتراک باشد. در مقابل، دانش شهودی (که از قضا بالغ بر هفتاد درصد دانش هر سازمانی را نیز دربرمیگیرد)، دانشی است به شدت شخصی که به سختی تن به قالببندی میدهد. درونبینیهای ذهنی، اشراقیات و شهودیات از این دست دانش محسوب میشوند.
بنابراین، یک بخش اصلی در مدیریت دانش معطوف طرحها و ترفندهایی است که برای مدیریت فرایندهای تبدیل دانشهای پنهان و آشکار به یکدیگر پیشنهاد و اجرا میشود.
در عین حال، به نظر می’رسد همواره مقصود از دانش (و در نتیجه جامعه دانشی)، دانشی است که بر اساس نسبتش با قدرت در چارچوب گفتمان غالب، تعیین و تایید میشود یعنی دانش رسمی، اصیل، اصلی و مرکزی و در نتیجه مشروع (در مقابل دانش غیررسمی، غیراصیل، فرعی و حاشیهای و در نتیجه نامشروع). این در حالی است که مراکز قدرت در جوامع همواره نیاز دارند برای اعمال سیاستهای فرهنگی-اطلاعاتی خود از وضعیت (طولی و مقطعی) دانش غیررسمی در جامعه خود آگاهی داشته باشند (بدیهی است هر گونه بیتوجهی نسبت به این بخش از دانش میتواند موجب غافلگیری آنان شود).
از این رو بخش عمدهای از مدیریت دانش معطوف طرحها و ترفندهایی است برای مدیریت سیاستهای فرهنگی ـ اطلاعاتی به منظور حفظ گفتمان مسلط از طریق شناسایی و پایش گفتمانهای رقیب.
مدیریت دانش و وبلاگ
وبلاگ ابزاری است مناسب و موثر در هر سه سطح مدیریت دانش (رسمی): (الف) در سطح ساختار بیرونی ـ از طریق وبلاگهایی که هموطنان و خارجی’های مقیم داخل و خارج از کشور درباره خودشان و دیگران می نویسند ـ برای کسب دانش از افراد ملل دیگر (به خصوص دانش درباره فرهنگشان) و ارائه دانش اضافی به آنان (به ویژه دانش در خصوص فرهنگمان)، (ب) در سطح ساختار درونی، برای ایجاد فرهنگ به اشتراک گذاردن دانش (به ویژه از طریق وبلاگهای تخصصی رسمی)؛ برای ایجاد دریافتهای تازه از دانش موجود (به ویژه از طریق وبلاگ های تخصصی نامتعارف و در نتیجه غیررسمی)؛ برای تحصیل دانش شهودی افراد، ذخیره آن، پخش آن و استفاده مجدد از آن (به ویژه از طریق وبلاگهای شخصی)؛ برای اندازهگیری فرایندهای ایجاد دانش و داراییهای نامرئی یا سرمایهمعنوی (به ویژه از طریق ملاحظه کل وبلاگستان)، و (ج) در سطح تواناییها و استعدادهای افراد برای برآوردن نیازهای اجرایی مدیریت دانش (به ویژه از طریق ملاحظه کل وبلاگستان).
به علاوه از آنجا که مدیریت دانش مشتمل بر مدیریت دانش غیررسمی نیز می شود (چنانکه اشاره شد)، وبلاگ به عنوان فضایی آزاد، راحت و رایگان برای آشکارسازی دانش غیررسمی میتواند ابزار مناسب و موثری در اختیار اعمال سیاستهای فرهنگی ـ اطلاعاتی باشد.
در هر حال، وبلاگ و وبلاگستان برغم اهمیتی که در فرایند تبدیل دانش پنهان به دانش آشکار دارند و برغم ابتنایی كه بر دانش غیررسمی دارند، متاسفانه نادیده گرفته شدهاند.
جمعبندی و نتیجهگیری (یا وبلاگستان زبان فارسی مزیت نسبی ایران برای ورود به جامعه اطلاعاتی)
وبلاگ برای ورود ایران به جامعه اطلاعاتی یك مزیت نسبی است؛ چون در میان فارسیزبانان فراگیری زیادی دارد و بنا بر برآوردهای انجام شده، وبلاگهای فارسیزبان، جایگاه سوم (یا چهارم) را در دنیا (وبلاگستان جهانی) دارند كه رتبه قابل توجهی است و نشان دهنده اقبال عمومی (اكثراً جوانان) به این رسانه جدید است. حال که وبلاگستان زبان فارسی جایگاه مطلوبی در وبلاگستان جهانی دارد، باید از این زمینه مناسب برای ورود به جامعه اطلاعاتی نهایت استفاده را برد. چرا که جامعه اطلاعاتی مبتنی بر مدیریت دانش است و چنانکه اشاره شد وبلاگ و وبلاگستان زمینه و ابزاری فراهم می آورد برای:
۱. تبدیل دانش پنهان به دانش آشکار، و
۲. آگاهی لحظه به لحظه از لایه های زیرین دانش جامعه (یا دانش غیررسمی).
نتیجه آنکه وبلاگ و وبلاگنویسی جوانان را باید بجای تهدید، فرصتی مغتنم دانست برای مدیریت فرهنگی-دانشی جامعه به منظور نیل به مداری از توسعه یافتگی که جامعه دانشی یا اطلاعاتی خوانده شده؛ بنابراین، گسترش وبلاگ نویسی و در نتیجه وبلاگستان زبان فارسی از طریق افزایش دسترسی آزاد، آسان و ارزان (رایگان)، فراهم آوردن حداقل امکانات آموزش وبلاگ داری، و تشویق به راهاندازی وبلاگ، باید به عنوان هدفی راهبردی تعیین شود و مورد حمایت قرار گیرد.
منبع: ایران و جامعه اطلاعاتی
دكتر بهزاد دوران
مدیر گروه IT پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
مدیر گروه جامعه اطلاعاتی مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران
مقدمه (یا درسهایی از توسعه نیافتگی)
با توجه به این وجه از توسعه نیافتگی شاید بتوان یکی از موانع اصلی اجتماعی توسعه را توقف تکنولوژی در سطح نخبگان دانست. به این معنی که معمولا نخبگان از فناوری بهره میگیرند و این بهرهگیری به بدنه اجتماع تسری پیدا نمیکند. این نقیصه را میتوان بطور خلاصه ناشی از پنج سد دانست: اول) سد زبان. این عامل در اینترنت که زبان غالب انگلیسی است، محسوستر است. این خود مانعی است برای اینكه قاطبه جامعه بتواند به سرعت با این فناوری جدید ارتباط برقرار كند. دوم) عامل بعدی سد دانش و مهارت است. همیشه سطحی از دانش برای برخورداری از تكنولوژی لازم بوده است و همین موضوع خود یك نوع ترس از تكنولوژی را در میان عموم ایجاد كرده و باعث شده است قاطبه مردم به سمت آن نروند. سوم) سد تبعیضهای گروهی (گروههای اجتماعی) است؛ مثل تبعیض جنسی، تبعیض دینی و یا تبعیض سیاسی. چهارم) سد بعدی عدم پیوند تكنولوژی با زمینههای بومی و محلی است. همواره محتوای تكنولوژیها، غیربومی، غیرمحلی و وارداتی بوده و خود این بیگانه بودن محتوا عاملی شده تا فناوری در بین قاطبه مردم رسوخ پیدا نكند. پنجم) آخرین سد اینكه همواره مخاطبان تکنولوژی (به ویژه در کشورهای توسعه نیافته) برخورد انتخابگرانه با آن نداشتهاند. بلکه فناوری همواره به آنها تحمیل شده است. بنابراین عموم مردم در مقابل تكنولوژی، منفعل، سرگردان و حیران بودهاند. در این زمینه، اینترنت یک استثناء است که به مخاطب امكان انتخاب و گزینش میدهد.
حال این تجربه تاریخی چه راهکاری برای ما دربردارد؟ بطور خیلی خلاصه چند راهكار را باید دنبال كرد: یك) عمومی سازی [كه با شعار «اطلاعات برای همه» یونسكو هم منطبق است]. این عمومی سازی میتواند شامل تولید محتوا به زبان فارسی باشد كه زبان ملی ماست؛ بهخصوص به فارسی محاورهای. دو) راهکار دیگر آسان سازی یادگیری است. یعنی دانش و مهارت بهگونهای ساده در اختیار همه قرار گیرد. نظیر برنامهICDL كه در تكفا مورد توجه قرار گرفته است (که بر زمینههای مساعد و نامساعد آن متاسفانه کمتر تامل شده است که بدان اشاره خواهد شد). سه) راهکار سوم فرا رفتن از گروههای غالب و حرکت به سمت گروههای محروم، مورد تبعیض و حاشیه نشین است؛ به نحوی كه آنها را هم دربرگیرد. چهار) راهکار بعدی برای ایجاد پیوند با زمینههای بومی و محلی است که طبیعتا از طریق ایجاد محتوای بومی و محلی بویژه محتوای غیررسمی ممکن می شود.
توسعه و معجزه وبلاگ
به نظر من وبلاگ در مسیر رفع این موانع و اتخاذ راهکارهای مربوط معجزه میکند. اما مگر وبلاگ چه ویژگیهایی دارد؟ وبلاگ در درجه اول برای ما فارسیزبانان به زبان فارسی است و كار با آن مهارت خاصی نمیخواهد و البته محتوای روزمره و جذابی هم دارد، كه باعث میشود فرد بطور غیرمستقیم جذب تكنولوژی شده و بطور كاربردی آموزش لازم را ببیند (همانطور كه خودمان اینترنت را اکثراً بدون كلاس یاد گرفتیم و بطور عملی و تجربی مهارتهای كار با آن را پیدا كردیم). وبلاگ میتواند برای عموم چنین ابزاری باشد. چون زبانش فارسی است؛ آنهم نه فارسی شامخ و فرهیخته، بلكه محاورهای و عامیانه. محتوای این وبلاگها هم مسائل روزمرهای است که افراد با آن درگیرند. البته وبلاگهای تخصصی هم داریم، ولی اكثر آنها نیز لحنی شخصی، گرم و صمیمی دارند.
دیگر ویژگیهای وبلاگ
در عین حال این وبلاگها از آنجایی كه حاوی ویژگیهای یك جامعه چند صدایی هستند، همراه خود روحیه نقادی و انتقادی را نیز به ارمغان میآورند. میتوان در اظهارنظرهای كه بلاگرها برای هم میگذارند نقدهای فراوانی دید و دربست تحت تاثیر یك پیام قرار نگرفت.
تشویق به مشاركت ویژگی دیگر وبلاگ است. همین كه دائماً ایدههای شما دیده میشود و به نقد کشیده میشود، شما را به مشاركت در طرح و اصلاح دیدگاههایتان و درگیری دائمی در فرایندهای اجتماعی تشویق میكند. از همه مهمتر هر وبلاگ را میتوان نشانه پیدایی نوعی تشخص و فردیت دانست. در حقیقت وجود تنوع در وبلاگها از زاویه جامعه شناسی نشانهای خوب و تاكیدی بر تفاوت و استقلال شخصیتها و فردیتهاست.تمرین تساهل و مدارا نتیجه دیگر وبلاگ نویسی است. در وبلاگستان میتوان مخالفان خود را دید، با آنان به بحث و گفتوگو پرداخت. آنان درباره مطلب شما اظهار نظر و حتی آن را نقد میکنند. همچنان که شما میتوانید درباره مطالب آنان آزادانه اظهارنظر و نقادی كنید.
گوهر اصلی تمامی این رفتارها، به نظر من گمنامی است كه در فضای سایبرنتیک به انسان اعطا میشود. بهواسطه همین گمنامی است که فرد میتواند از طریق دیگر بودن (بدون اینكه مخاطرات آنها را به جان بخرد) به درك دیگری نائل گردد و در عین حال به درک خودهای متنوع خود نایل شود و از خودهای متصلب از پیش موجودِ محول و منتسب خود فراتر رود. من مرد هستم! ولی میتوانم وبلاگی داشته باشم كه در آن احساسات زن بودن و واكنشهایی را تجربه كنم كه نسبت به یك زن وجود دارد؛ به همین ترتیب احساس عضویت در یک گروه اقلیت (دینی یا سیاسی) و نظایر آن. این دركها باعث میشود شخص راحتتر بتواند در مبارزه علیه انزوا، محرومیت و طرد اجتماعی مشاركت نماید. چرا که با قرار دادن خود به جای دیگری، در انزوا و در تبعیض بودن را در وبلاگ خود تجربه كردهاست.
به علاوه، این درك از موقعیت دیگری است که امكان شكلگیری گفتوگو را فراهم میكند و گفتوگو نیز به نوبه خود مسئولیت پذیری را به همراه میآورد كه زمینه ساز نوعی وفاق اجتماعی و رستن از مرزهای از پیش تعیین شده در زندگی اجتماعی است. از سوی دیگر این فراروی از خود و درك دیگری به ما امكان میدهد سرمایه اجتماعی را افزایش دهیم.
جامعه اطلاعاتی و مدیریت دانش
جامعه اطلاعاتی (یا جامعه دانشی یا جامعه دانش مبنا) بر دانش و اطلاعات استوار است و از این رو طرحهای راهبردی كه برای نیل بدان مطرح میشود نیز مبتنی بر مدیریت اطلاعات و دانش است. اما منظور از مدیریت دانش چیست؟ مدیریت دانش به اجمال هنر ایجاد ارزش است از دارایی های نامرئی یا سرمایه معنوی جامعه که در سه سطح قابل طرح است: یک سطح ساختار بیرونی (به منظور کسب دانش از افراد ملل دیگر و در عین حال ارائه دانش اضافی به آنان)، سطح دیگر ساختار درونی (به منظور ایجاد فرهنگ اشتراک دانش؛ ایجاد دریافتهای تازه از دانش موجود؛ تحصیل دانش شهودی افراد، ذخیره آن، پخش آن و استفاده مجدد از آن؛ اندازه گیری فرایندهای ایجاد دانش و داراییهای نامرئی یا سرمایه معنوی)، و بالاخره یک سطح هم توانایی ها و استعدادهای افراد (به منظور برآوردن نیازهای اجرایی مدیریت دانش).
چنانکه ملاحظه میشود بدین ترتیب، دو گونه دانش قابل تمییز است: دانش آشکار (حصولی) و پنهان (حضوری). دانش آشکار را میتوان دانشی توصیف کرد که در قالب کلمات و اعداد قابل بیان است و به سادگی به شکل دادههای سخت، فرمولهای علمی، رویههای مشخص یا اصول عام قابل مبادله و اشتراک باشد. در مقابل، دانش شهودی (که از قضا بالغ بر هفتاد درصد دانش هر سازمانی را نیز دربرمیگیرد)، دانشی است به شدت شخصی که به سختی تن به قالببندی میدهد. درونبینیهای ذهنی، اشراقیات و شهودیات از این دست دانش محسوب میشوند.
بنابراین، یک بخش اصلی در مدیریت دانش معطوف طرحها و ترفندهایی است که برای مدیریت فرایندهای تبدیل دانشهای پنهان و آشکار به یکدیگر پیشنهاد و اجرا میشود.
در عین حال، به نظر می’رسد همواره مقصود از دانش (و در نتیجه جامعه دانشی)، دانشی است که بر اساس نسبتش با قدرت در چارچوب گفتمان غالب، تعیین و تایید میشود یعنی دانش رسمی، اصیل، اصلی و مرکزی و در نتیجه مشروع (در مقابل دانش غیررسمی، غیراصیل، فرعی و حاشیهای و در نتیجه نامشروع). این در حالی است که مراکز قدرت در جوامع همواره نیاز دارند برای اعمال سیاستهای فرهنگی-اطلاعاتی خود از وضعیت (طولی و مقطعی) دانش غیررسمی در جامعه خود آگاهی داشته باشند (بدیهی است هر گونه بیتوجهی نسبت به این بخش از دانش میتواند موجب غافلگیری آنان شود).
از این رو بخش عمدهای از مدیریت دانش معطوف طرحها و ترفندهایی است برای مدیریت سیاستهای فرهنگی ـ اطلاعاتی به منظور حفظ گفتمان مسلط از طریق شناسایی و پایش گفتمانهای رقیب.
مدیریت دانش و وبلاگ
وبلاگ ابزاری است مناسب و موثر در هر سه سطح مدیریت دانش (رسمی): (الف) در سطح ساختار بیرونی ـ از طریق وبلاگهایی که هموطنان و خارجی’های مقیم داخل و خارج از کشور درباره خودشان و دیگران می نویسند ـ برای کسب دانش از افراد ملل دیگر (به خصوص دانش درباره فرهنگشان) و ارائه دانش اضافی به آنان (به ویژه دانش در خصوص فرهنگمان)، (ب) در سطح ساختار درونی، برای ایجاد فرهنگ به اشتراک گذاردن دانش (به ویژه از طریق وبلاگهای تخصصی رسمی)؛ برای ایجاد دریافتهای تازه از دانش موجود (به ویژه از طریق وبلاگ های تخصصی نامتعارف و در نتیجه غیررسمی)؛ برای تحصیل دانش شهودی افراد، ذخیره آن، پخش آن و استفاده مجدد از آن (به ویژه از طریق وبلاگهای شخصی)؛ برای اندازهگیری فرایندهای ایجاد دانش و داراییهای نامرئی یا سرمایهمعنوی (به ویژه از طریق ملاحظه کل وبلاگستان)، و (ج) در سطح تواناییها و استعدادهای افراد برای برآوردن نیازهای اجرایی مدیریت دانش (به ویژه از طریق ملاحظه کل وبلاگستان).
به علاوه از آنجا که مدیریت دانش مشتمل بر مدیریت دانش غیررسمی نیز می شود (چنانکه اشاره شد)، وبلاگ به عنوان فضایی آزاد، راحت و رایگان برای آشکارسازی دانش غیررسمی میتواند ابزار مناسب و موثری در اختیار اعمال سیاستهای فرهنگی ـ اطلاعاتی باشد.
در هر حال، وبلاگ و وبلاگستان برغم اهمیتی که در فرایند تبدیل دانش پنهان به دانش آشکار دارند و برغم ابتنایی كه بر دانش غیررسمی دارند، متاسفانه نادیده گرفته شدهاند.
جمعبندی و نتیجهگیری (یا وبلاگستان زبان فارسی مزیت نسبی ایران برای ورود به جامعه اطلاعاتی)
وبلاگ برای ورود ایران به جامعه اطلاعاتی یك مزیت نسبی است؛ چون در میان فارسیزبانان فراگیری زیادی دارد و بنا بر برآوردهای انجام شده، وبلاگهای فارسیزبان، جایگاه سوم (یا چهارم) را در دنیا (وبلاگستان جهانی) دارند كه رتبه قابل توجهی است و نشان دهنده اقبال عمومی (اكثراً جوانان) به این رسانه جدید است. حال که وبلاگستان زبان فارسی جایگاه مطلوبی در وبلاگستان جهانی دارد، باید از این زمینه مناسب برای ورود به جامعه اطلاعاتی نهایت استفاده را برد. چرا که جامعه اطلاعاتی مبتنی بر مدیریت دانش است و چنانکه اشاره شد وبلاگ و وبلاگستان زمینه و ابزاری فراهم می آورد برای:
۱. تبدیل دانش پنهان به دانش آشکار، و
۲. آگاهی لحظه به لحظه از لایه های زیرین دانش جامعه (یا دانش غیررسمی).
نتیجه آنکه وبلاگ و وبلاگنویسی جوانان را باید بجای تهدید، فرصتی مغتنم دانست برای مدیریت فرهنگی-دانشی جامعه به منظور نیل به مداری از توسعه یافتگی که جامعه دانشی یا اطلاعاتی خوانده شده؛ بنابراین، گسترش وبلاگ نویسی و در نتیجه وبلاگستان زبان فارسی از طریق افزایش دسترسی آزاد، آسان و ارزان (رایگان)، فراهم آوردن حداقل امکانات آموزش وبلاگ داری، و تشویق به راهاندازی وبلاگ، باید به عنوان هدفی راهبردی تعیین شود و مورد حمایت قرار گیرد.
منبع: ایران و جامعه اطلاعاتی
دكتر بهزاد دوران
مدیر گروه IT پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
مدیر گروه جامعه اطلاعاتی مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران
مقدمه (یا درسهایی از توسعه نیافتگی)
منبع : اخبار فنآوری اطلاعات ایتنا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست