سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا


خانواده زیر یک چتر


سازمان ملی جوانان، دوران جوانی را از ۱۴ تا ۲۹ سالگی تعریف می كند. بنا بر این تعریف، بخش وسیعی از جمعیت كشور ما را جوانان تشكیل می دهند؛ جوانانی كه مدیریت خواسته ها، نیازها، مسائل، مشكلات و همچنین ظرفیت سازی برای حضور و مشاركت فعال آنها در جامعه از جمله حوزه های مهم و حساس تصمیم گیری ها و سیاستگذاری های كلان كشور است. اما آیا جامعه ما از همه ظرفیت های خود برای حل مسائل جوانان و توانمندسازی آنها استفاده كرده است؟ و از این مهمتر آیا تنها با برنامه ریزی های دولتی و پیشنهاد یا تدوین لوایح و طرح های مختلف برای ساماندهی ازدواج یا اشتغال جوانان می توان به تحقق خواسته های آنها امیدوار بود؟
نقش خانواده ها در این میان چیست؟ جایگاه جوانان در خانواده ها چگونه تعریف می شود؟
جوانی در خانواده های
كارآمد و ناكارآمد
سالها فرزند این خانه بوده. اینجا به دنیا آمده، زندگی آموخته و رنج ها و شادی ها را آزموده. اكنون جوانی است با آینده ای پر از علامت سوال در پیش رو. در طول این سالها چتر حمایت خانواده همواره برایش كافی بوده. ناصر قاسم زاده، روانشناس درباره ارتباط جوانان و خانواده ها می گوید: «ما با دو نوع دیدگاه و فرهنگ خاص روبه رو هستیم، یعنی خانواده های ایرانی از نظر رفتار با جوانان خود معمولا به دو گروه عمده تقسیم می شوند: خانواده های كارآمد و خانواده های ناكارآمد.» خانواده های كارآمد از نظر دكتر قاسم زاده، خانواده هایی هستند كه برای هویت و شخصیت جوانان خانواده ارزش و احترام قائلند و آن را به رسمیت می شناسند. در چنین خانواده هایی تفاوت های جنسیتی ملاك سنجش و ارزشگذاری قرار نمی گیرند، بلكه به پتانسیل های موجود در دختران و پسران بها داده می شود. وهر یك از اعضای خانواده از آزادی هایی كه مانع از سلب آسایش و آرامش دیگران نشود برخوردارند، پدر و مادر به واسطه آگاهی هایی كه دارند متوجه مسائل تربیتی و مراحل مختلف رشد فرزندان هستند.
قاسم زاده تاكید می كند: «نقش اصلی والدین در خانواده سالم پرورش استعدادهای نهفته فرزندان و انتقال صحیح اطلاعات است، نه نظارت مستقیم و درگیری مداوم با همه مسائل خصوصی آنان.»
اما در یك نظام خانوادگی كه بر اساس روابط منطقی و صحیح شكل نگرفته است، معمولا برخوردها غیر واقع بینانه و نامطلوب است. در چنین خانواده ای فرزندان با نگاه جنسیتی از هم تفكیك می شوند.
دكتر قاسم زاده ضمن محكوم كردن چنین نگاهی به دختران جوان در خانواده ها می گوید: «خوشبختانه در حال حاضر شاهد ایجاد تحولاتی در شیوه نگرش خانواده ها به جوانان هستیم. با وجود این هنوز هستند خانواده هایی كه دختران خود را با تعاریف خاص كلیشه ای و مهجور محدود می كنند و حق انتخاب و تصمیم گیری را از آنها می گیرند. در این خانواده ها گاه حتی آزادی پسران جوان نیز سلب می شود، چراكه اساسا هنوز باورهای متعصبانه ای درباره آزادی ها و اختیارات جوانان دارند.»
افردیت گمشده
در اتاقت را بسته ای ، اینجا دنیای شخصی تو است؛ تنها جایی است كه می توانی با خودت ، با دلتنگی هایت ، با افكار و آرزوهایت ، خلوت كنی.
محمدحسین فرجاد ، آسیب شناس اجتماعی در زمینه كنترل بیش از حد خانواده ها می گوید: «این رفتارها معمولا باعث فراری شدن فرزندان از خانواده می شود. بسیاری از دختران فراری نیز حاصل چنین برخوردهای بسته و خشكی از سوی خانواده ها هستند. در صورتی كه خانواده ها باید برای هویت مستقل جوانان ارزش قائل باشند و آنها را به عنوان انسان هایی معمولی ، بالغ و عاقل درك كنند.»
در یك نگاه كلی تر ، شاید زمینه بروز بی اعتمادی میان اعضای خانواده را بتوان در چنین رفتارهایی جست وجو كرد. دكتر قاسم زاده ضمن اینكه كنجكاوی های پدر و مادرها نسبت به امور جوانان را اغلب بیهوده تلقی می كند ، توضیح می دهد كه «محروم كردن جوانان خانواده از یكسری امتیازات، سبب ایجاد تقابل و تضاد در خانواده ها می شود. وقتی جوان از آزادی های ابتدایی و معقول برخوردار نیست و ما از جایگاه قدرت با او و مسائلش برخورد می كنیم ، نباید انتظار رفتار سالم و واكنش های منطقی از او داشته باشیم ، چون الگوی رفتاری مناسبی را در اختیار او قرار نداده ایم.
زیاده خواهی نافرجام
فراتر از تمام ویژگی های فردی یا جنسیتی، همه ما به عنوان انسان نیازهایی داریم كه در پی برآورد آنها هستیم و شاید بتوان گفت كه دوران جوانی ، دوران اوج نیازهای مادی و معنوی انسان است.
دكتر فرجاد ، نویسنده كتاب هایی مثل «آسیب شناسی خانواده» و «مشاور خانواده» می گوید: «ما نمی گوییم همه نیازهای یك فرد باید الزاما در خانواده پاسخ داده شوند. مسلما پاسخ دادن به برخی زیاده خواهی ها هم نمی تواند رفتار منطقی و متعادلی باشد. آنچه مسلم است پدر و مادر آگاه و علاقه مند جوان خود را به عنوان یك فرد مستقل به رسمیت می شناسند و در كنار او قرار می گیرند تا قدم به قدم آگاهی های لازم را به او منتقل كنند.»
خانه جایی است كه در آن غذا می خوریم؛ غذای روح و غذای جسم. خانه ، مامن ماست؛ جایی است كه همواره در تلاش هستیم تا معنای آن را فراتر از واژه «مسكن» گسترش دهیم و به «ماوا» بدلش سازیم. برای ماوا بودن یك خانه، اما فقط در و دیوار و پنجره و سقف كافی نیست. مهر ، عاطفه ، آرامش و امنیت معمولا نقش های اساسی تری را در این میان بازی می كنند.
دكتر قاسم زاده می گوید: «اگر شرایط در خانواده به گونه ای باشد كه نیازهای افراد درست پاسخ داده نشود ، احساس حضور ، بودن و رضایت از خویشتن خویش به درستی در آنها شكل نمی گیرد و در نتیجه ناسازگاری با محیط و تقابل با جهان اطراف خود را شروع می كنند. چنین افرادی معمولا ویژگی هایی مثل لجبازی ، عدم انقیاد و انعطاف و بی منطقی را كه از خصوصیات دوره نوجوانی است ، با خود به دوره جوانی منتقل می كنند و سركشی های كودكانه شان گاه حتی تا میانسالی هم ادامه می یابد.»
این و مشاور خانواده معتقد است كه از عقده های ناشكفته ، حرفهای ناگفته و نارضایتی های والدین هم نباید غافل شد. «بسیاری از پدر و مادرهای خانواده های ناكارآمد ، خودشان در زندگی فردی خود مشكلات زیادی را تحمل كرده و در نتیجه به افراد ناراضی و غیر متعادلی بدل شده اند كه اضطراب ها و رنجهایشان اجازه و امكان برخورد صحیح با مسائل جوانان را به آنها نمی دهد.»
قضاوت یك جانبه
«از قدیم گفته اند یكطرفه به قاضی نروید! »حرف ما پدر و مادرها را هم باید شنید. جوان های امروز با نسل قدیم خیلی فرق دارند. مگر ما جوان نبودیم؟ مگر ما كار نمی كردیم؟ درس نمی خواندیم؟ ولی اینقدر پرتوقع نبودیم. پدر و مادرمان هم اصلا نمی دانستند كه وضعیت تحصیلی ما چیست؟ گاه حتی نمی دانستند درچه مقطعی درس می خوانیم...، ولی ما خودمان ، خودمان را اداره می كردیم و هیچ شكایتی هم نداشتیم. تازه نصف امكانات جوان های امروزی را هم نداشتیم. جوان های ما الان همه چیز دارند ، ولی باز هم ناراضی و معترضند!»
منبع : روزنامه کیهان