یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کلاهبردارها - MATCHSTICK MEN


کلاهبردارها - MATCHSTICK MEN
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : استیو استارکی، ریدلی اسکات، شان بیلی، تد گریفین و جک راپک
کارگردان : ریدلی اسکات
فیلمنامه‌نویس : تد گریفین و نیکلاس گریفین، برمبنای کتابی نوشتهٔ اریک گارسیا
فیلمبردار : جان ماتیسن
آهنگساز(موسیقی متن) : هانس زیمر
هنرپیشگان : نیکلاس کیج، سام راکول، الیسن لومن، بروس آلتمن، بروس مگیل، جنی اوهارا، شیلا کلی و استیو ایستین
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۰ دقیقه


̎روی̎ (کیج) و ̎فرانک̎ (راکول) خرده‌کلاهبردارهائی حرفه‌ای هستند. سیاه‌بازی‌هائی که ̎روی̎، حقه‌باز کهنه‌کار، و ̎فرانک̎، دست‌پروردهٔ جاه‌طلبش این روزها در کارش هستند، فروش ̎سیستم صافیِ آب̎ است؛ فیلترهای آبی که آدم‌های بی‌خبر به ده برابر قیمت آنها را می‌خرند تا جوایزی مثل اتوموبیل، جواهرات و تعطیلات خارج از کشور نصیبشان شود ـ و هیچ‌وقت هم نصیبشان نمی‌شود. این حقه‌بازی‌ها، چند صد دلاری این‌جا و چند صد دلاری آن‌جا توی جیب این دو کلاهبردار می‌ریزد که عاقبت به شراکتی پررونق پر و بال می‌دهد. اما زندگی خصوصی ̎روی̎ چندان موفقیت‌آمیز نیست. او آدمی است بسیار وسواسی که از فضای باز هراس دارد و ضمناً از روابط عاطفی نیز در زندگی‌اش خبری نیست. از این‌رو وقتی حساسیت‌ها و ویژگی‌های غیرمتعارفش قدرت تولید کارهای بزه‌کارانه‌اش را به خطر می‌اندازد، مجبور می‌شود از یک روان‌کاو کمک بگیرد تا او را در ادارهٔ کارش یاری برساند. در حالی‌که ̎روی̎ در انتظار درمانی سریع است، روان‌درمانی‌اش، بیش از آن‌چه فکرش را می‌کرده، چیز نصیبش می‌کند: فاش شدن این موضوع که او دختری نوجوان دارد ـ بچه‌ای که حدس می‌زده وجود دارد ولی هیچ‌وقت جرأت نمی‌کرده وجودش را تأیید کند. مسئله آشفته‌کننده‌تر این‌که، ̎آنجلا̎ی چهارده ‌ساله (لومن)، می‌خواهد پدری را که هرگز نشناخته، ملاقات کند. در بدو امر، حضور ̎آنجلا̎، زندگی به شدت حسا‌ب‌شده و پروسواس پدرش را به هم می‌ریزد. اما خیلی زود ̎روی̎ با تعبیرهای منحصر به فردش در زمینهٔ ̎فرزندداری̎، از رابطه‌ای که هرگز خوابش را هم نمی‌دیده که با دخترش داشته باشد، لذت می‌برد. در حالی‌که رفته‌رفته احساسات پدری او در مورد دختر چهارده ساله‌اش گل کرده، ̎آنجلا̎ هم علاقه و کنجکاوی خاصی نسبت به زندگی حرفه‌ای مشکوک پدرش پیدا می‌کند.
● از آن قبیل فیلم‌هائی که به نظر می‌رسد در روزهای تولید، به گروه سازندهٔ فیلم خوش گذشته باشد. اسکات در فاصلهٔ ساخت دو تا از فیلم‌های ̎عظیم̎ خود، بلندپروازی‌های همیشگی را به موقع کنترل کرده و سراغ این محصول بانمک و شسته‌رفته و کوچولو رفته و کارش را به نتیجه رسانده است. از آن قبیل فیلم‌هائی که جذابیت اصلی‌شان را از خط داستانی پُرفراز ونشیبشان می‌گیرند که به کمک آن، دائم به تماشاگر رودست می‌زنند. با این وجود روابط اصلی داستان هم زنده مانده‌اند و هدر نرفته‌اند. به‌خصوص رابطهٔ پدرانهٔ کیج با دختر نوجوان که بخش زیادی از فیلم را شامل می‌شود. کیج مثل همیشه از استعداد کم‌یابش برای انسانی و زمینی جلوه دادن قهرمان اصلی تریلری پُرپیچ‌وتاب، استفاده می‌کند. او این‌بار در نقش شخصیتی وسواسی ظاهر می‌شود که وسواسش، سرنخ بسیاری از گره‌افکنی‌ها و گره‌گشائی‌های داستان فیلم است. یک مرد وسواسی که می‌خواهد همه چیز، حتی گرد و غبار خانه‌اش را تحت کنترل داشته باشد، اما آخر فیلم، مرد وسواسی ـ و ما ـ به این نتیجه می‌رسیم که چه‌قدر خوب می‌شد اگر دنیا را همین‌جوری که هست می‌پذیرفتیم؛ پر از غم و شادی، غیرقابل کنترل و پیش‌بینی و پر از التهاب. درست مثل صورت دختر نوجوان در این فیلم، که بالاخره هم سر کیج کلاه می‌گذارد.


همچنین مشاهده کنید