دوشنبه, ۲۶ شهریور, ۱۴۰۳ / 16 September, 2024
مجله ویستا
دنیا وحشتناک است، بیا به آن بخندیم
بعضی اوقات آدم زیاد حالش خوب نیست، حوصلهی مسایل جدی و عمیق زندگی را هم ندارد و دلش میخواهد برای مواجهه با واقعیتهای تلخ و دردناک پیرامونش راهی غیر از تظاهر به فرهیختگی و اندیشمندی بیابد؛ با چنین روحیهیی بهترین کار این است که گرفتاریمان را بزرگترین شوخی سال در نظر بگیریم و با خنده و امید آن را پشت سر بگذاریم، دقیقاً مثل کسی که جلوی دیگران زمین میخورد و بعد از بلند شدن میخندد. رسالت سینمای کمدی نیز این است که مخاطبش را دعوت میکند تا با زندگی راحتتر روبهرو شود و با رنج کمتری سختیهایش را تحمل کند.
وودی آلن میگوید: «میتوان دو کارگردان را در نظر گرفت که یکی از آنها تراژدی میسازد و دیگری کمدی، باید دید کدام یک بیشتر به مردم کمک میکند. کارگردان تراژدی معتقد است که شما فیلمش را میبینید، با واقعیتها روبهرو میشوید و از آنها فرار نمیکنید و یاد میگیرید که آدمهای دیگر را درک کنید و بخشندهتر شوید. کارگردان کمدی در فیلمش میگوید که دنیا وحشتناک است، بیا به آن بخندیم؛ اینگونه است که به سینما میروید و دو ساعت مینشینید و کمی میخندید، مثل خوردن یک لیوان آب خنک در هوای گرم. بنابراین کارگردان کمدی خدمت بهتری ارایه میدهد و بیشتر کمکتان میکند، چون بعد از دیدن فیلمش مدتی حالتان خوب است».
اما آن چه سینمای کمدی را تهدید میکند و میتواند آن را از یک داروی شفابخش به یک ناقل بیماری تبدیل کند، تکرارزدگی مضامین و افراط در استفاده از موضوعات مشابه است. دلایل متعددی ممکن است باعث بروز چنین جریانی در سینمای کمدی شود؛ چند موردی که در این نوشتار ارایه میشود، دلایلی است که به نظر میرسد بیشترین سهم را در ایجاد مضامین کمدی تکراری داشته باشد.
● طنزآفرینی از نوع ایرانی
بلینسکی: «پیوند نزدیک هنر با اخلاق نباید موجب درازگویی دربارهی رذیلتها و فضیلتهای اخلاقی شود».
جامعهی ایرانی از آن جهت که بهشدت به نجابت، حجب و حیا و رعایت حریمهای اخلاقی پایبندی نشان میدهد، بدیهی است که در مقابل هر نوع بدعت و نوآوری که غالباً با مرزشکنیها همراه است حساسیت و سرسختی نشان دهد. وقتی روحیهی جمعی موقعیتهای طنزآفرین و خندهآور را بنا بر التزامِ به اخلاقیات محدود میکند، بخش مهمی از امکانات بالقوهی کمدی از دست میرود و عناصر و جنبههای کمیک آن تضعیف میشود؛ در چنین شرایطی فقط تعداد اندکی از فیلمسازان جسارت این را دارند که بدون تخریب ارزشها قراردادها و اصول ثابت اجتماعی را بشکنند و از مرزهای تعیینشده و رسمی اخلاقی به سلامت عبور کنند و سایر سازندگان فیلمهای کمدی ترجیح میدهند که برای سهولت و اطمینان از آیندهی تجاری آثارشان دنبالهروی فیلمهایی باشند که قبلاً این مسیر را پیموده و امتحان خود را پس دادهاند، بنابراین طبیعی است که بعد از موفقیت یک فیلم کمدی با موجی از کپیهای دستِ چندم از همان موضوع روبهرو شویم. برای نمونه فیلم کمدی «مرد عوضی» بر مبنای جابهجایی دو شخصیت در دو طیف مخالف هم شکل گرفته بود که با این تمهید به زندگی دوگانهی مردان دو زنه سرک میکشید و به جنبههای کمیک این ماجرا که تا پیش از این در شوخیهای شفاهی جامعه پنهان بود مجال بروز میداد. تسخیر گیشهها توسط مرد عوضی موجب شد که سر و کلهی مردان دو زنه در سینمای کمدی پیدا شود، آنچنان که کمتر فیلم کمدی را میتوان یافت که گوشهی چشمی به مضمون چندهمسری مردان نداشته باشد؛ «عروس خوشقدم»، «دنیا»، «نصف مال من، نصف مال تو» و فیلمهای نازلتری چون «عروس فراری»، «سوغات فرنگ» و «شاخهگلی برای عروس» مواردی از این نمونه هستند.
● ارزش و شأن فیلم کمدی
▪ گوگول: «هر گاه قرار است بخندید، با صدای بلند به آن چه سزاوار است بخندید».
یکی دیگر از دلایل تکرار شدن مضامین مشابه در سینمای کمدی، عدم وفاداری سازندگانش به ذات کمدی است. از آنجا که همواره نگرش عمومی در جهت تأیید و تحسین فیلمهای متفکرانه و معناگراست و برای کمدی شأن و منزلت نازل و سخیفی قایل است، فیلمسازان همواره از انتساب به سینمای کمدی میگریزند و تلاش میکنند تا با التقاط کمدی با ژانرهای دیگر و یا افزودن درونمایهها و پیامهای اخلاقی و معنادار ارزش و سطح فیلم خود را بالا ببرند؛ در چنین فیلمهایی وجه کمیک و طنز غالباً قربانی مضامین جدی و عبوسی میشود که بهاجبار بر تن فیلم وصله شدهاند و آن چه به دست میآید فیلمی چندپاره و متناقض است که از اصالت و رسالت ذاتی خود یعنی خنداندن مخاطب دور افتاده است. در این میان فیلمهایی مثل «اجارهنشینها»، «مهمان مامان»، «نان و عشق و موتور ۱۰۰۰» و «قاعدهی بازی» بدون تظاهر به عمیق و جدی بودن و درآوردن ادای فیلمهای روشنفکرانه به مخاطبانشان اجازه میدهند به راحتی به موضوعات تلخ و آزاردهندهی زندگی روزمرهشان بخندند و همهی آن چیزهایی را که پیش از این فکر میکردند بسیار مهم و جدی است به هجو و شوخی بگیرند؛ در واقع این فیلمها ثابت میکنند که فیلم کمدی ارزش و شأن خود را از میزان موفقیتش در سر حال کردن مخاطب و خنداندن او به دست میآورد، نه به واسطهی القای جبری معقولاتی که مخاطب برای گریز از آنها به کمدی پناه آورده است.
● ارسطو: کمدی استهزای زشتیهاست
کمدی ماهیتاً به نقد مناسبات زشت و روابط ناهنجار جامعه میپردازد و برای چنین مقصودی به سراغ ضعفها و نواقص بشری میرود تا با تمسخر و بازیچه قرار دادن آنها دنیای بهتری را به ارمغان آورد؛ در واقع خنده نیز میتواند در مسیر اصلاح و بهبود وضعیت اجتماع نقشی همچون گریه داشته باشد، اما از آنجا که غالباً فیلمهای کمدی، هرچند در سطح نازل، در جذب مخاطب موفق هستند و میتوانند فروش فیلم را تضمین کنند فرو افتادن آنها در ورطهی ابتذال و سطحینگری نیز قابل پیشبینی است.
بسیاری از فیلمهای کمدی بنیان خطاب خود را بر سلیقهی نازل و پیشپاافتادهی مخاطب قرار میدهند و به جای مواجههی انتقادآمیز با زشتیها و رذیلتها، قبح اخلاقی آنها را از بین میبرند و به بهانهی تفنن و تفریح، خودآگاهی و تعقل تماشاگرانشان را زایل میکنند و به نیازهای کاذب و خصایص ناشایست آنها پاسخ مثبت میدهند. این نوع فیلمها نه روایت تازهیی از یک داستان را بیان میکنند، نه از ساختار قابل دفاعی برخوردارند و نه حتی قادرند که تماشاگر را بخندانند و سرگرم کنند. «شاخهگلی برای عروس»، «کلاهی برای باران»، «بلهبرون» و «سوغات فرنگ» نمونههایی از این کمدیهای عامهپسند هستند که بهشدت ذائقهی مخاطب را به سمت بیمایگی و سطحینگری جهت میدهند.
● قدرت شوخی سینما
وودی آلن: «چون همه چیز خیلی غمانگیز و وحشتناک است، اگر نتوانید بخندید لابد باید خودتان را بکشید»!
در جامعهیی که همه چیز بر اساس مرزبندی و خطکشیها شکل گرفته است و گروهها و اصناف مختلف احساس میکنند که دایماً باید از حیثیت تاریخی و هویت جمعی خود دفاع کنند، سینما قدرت شوخی کردن با اقشار جامعه را از دست میدهد و کمدی که یکی از بهترین محملها برای به چالش کشیدن موضوعات مهم و حساس است عملاً از اجرای وظیفهی خویش ناتوان میماند. گذشتهی اجتماعی ما نشان داده که میزان تحمل افراد در مواجهه با انتقادات جدی و صریح نسبت به شوخی، هجو و هزل بالاتر است؛ ظاهراً آنها گمان میکنند که وقتی با زبان طنز و کمیک مورد نقد قرار میگیرند، مضحکه میشوند و شأن و حرمت اجتماعی خویش را از دست میدهند. برای نمونه سرنوشت دو فیلم «زیر نور ماه» و «مارمولک» را که تا پیش از آنها سنت شوخی با روحانیت در ایران سابقهیی نداشت و چهرهی مذهبی همواره هالهیی از قداست گرداگرد این طیف به وجود آورده بود که مانع از هر گونه آسیبشناسی از موقعیت روحانیت در جامعه میشد با هم مقایسه کنید؛ در این بین زیر نور ماه با وجود کنایات و شوخیهایش با دنیای روحانیت به سبب ساختار جدی و وزین خود مورد اغماض قرار گرفت اما مارمولک به خاطر این که از بطن کمدی شکل گرفته بود مورد غضب واقع شد، هرچند نیت سازندگان هر دو فیلم ایجاد تعامل و تفاهم بیشتر میان تودهی مردم و روحانیت بود.
بزرگترین دلیل این برخوردهای اعتراضآمیز صنفی که علاوه بر روحانیت سایر اقشار را هم در بر میگیرد، به مسئلهی تعمیمپذیری و کلینگری جامعه بازمیگردد؛ گروهها و دستههای مختلف غالباً در مواجهه با نقد نمونهیی از میان قشر خود در عرصهی سینما آن را به عنوان نمایندهیی از گروهشان تلقی کرده و به کلیت مجموعهشان عمومیت میبخشند، به همین خاطر با هر گونه ارجاع و اشاره به گروه خود مخالفت میکنند و زبان اعتراض میگشایند در حالی که هر کسی قبل از آنکه در تعلق و تعهد به گروه خاصی باشد از هویت فردی برخوردار است که میتواند دارای نواقص و ضعفهای قابل نقدی باشد.
نکتهی دوم این است که غالباً تمام گروهها، اصناف و احزاب خودشان را عاری از هر گونه خطا و اشکالی میبینند و وقتی سینما به مثابه آینهیی در برابر عملکردهای آنها قرار میگیرد از این که با خود واقعیشان روبهرو شوند میگریزند و از افشای اشتباهاتشان دلخور میشوند و در برابر سینما موضع میگیرند، در صورتی که سینما قصد براندازی و انحلال هیچ حزب و سازمانی را ندارد بلکه تلاش میکند تا با ارایهی نقاط ضعف و آفتهای هر گروه امکان بهبود و تعالی جامعه را فراهم سازد؛ فیلمهایی چون «لیلی با من است»، «مومیایی ۳»، «مارمولک» و «مکس» نمونههایی هستند که به علت ارجاعاتشان به سازمانها، دستگاهها و اقشار خاص مورد بیمهری و اعتراض واقع شدند.
روح انسان معاصر که روز به روز در سیطرهی پدیدههای تکنولوژیک و مناسبات پیچیدهی جامعهی مدرن خستهتر و آزردهتر میشود بیش از هر زمان دیگری نیاز به سینمای کمدی دارد، به فیلمهایی که بتواند با تماشای آنها سر حال بیاید و از ته دل بخندد و انرژی و امید تازهیی برای مبارزه با سختیهای زندگی بیابد؛ برای چنین مخاطبی سینمای کمدی نیز باید رهآوردهای تازه و جسورانهتری داشته باشد تا بتواند از حال و هوای او عقب نماند و همپایش پیش برود و این مقصود میسر نمیشود جز با بالا بردن روحیهی نقدپذیری، ظرفیت مواجهه با صورت جدیدی از اخلاقگرایی و جدی گرفتن سینمای کمدی! تا زمانی که از بلند خندیدن در سینماها خجالت بکشیم و از اهدای جوایز جشنوارهها به فیلمهای کمدی بترسیم، سینمای کمدی با سر و شکل درست آن نخواهیم داشت
نزهت بادی
منبع : سورۀ مهر
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست