دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا
سیر و سرشت دموکراسی در قرن جدید

چه چیزی در پیش است؟
قرن بیستم، كه زمانی به نظر بسیاری از معاصرین میرسید كه احتمالاً دورهای سیاه و مصیبتبار برای دموكراسی باشد، به ظاهر به عصر پیروزی آن تبدیل گردید. گر چه ممكن است این باور كه قرن بیست و یكم نیز همانند قرن بیستم با دموكراسی عجین گردد، برای غرب آرامشبخش باشد، اما دموكراسی لحظات نادری را در تاریخ بشر تشكیل میداده است. آیا قیومیت نخبگان سیاسی و دیوانی گذشته در درون مرزها ظاهر خواهند شد؟ یا اینكه برعكس، نظام دموكراسی همچنان به گسترش جهانیاش ادامه خواهد داد؟ یا ممكن است آنچه "دموكراسی" نامیده میشود، سطحش وسیعتر ولی عمقش كمتر گردد؛ یعنی كشورهای بیشتری را در بربگیرد، ولی كیفیتهای دموكراتیك تضعیف شوند؟ به نظر دال، آینده چنان مبهم است كه هیچ پاسخ قاطعی نمیتوان به این پرسشها داد. به بیان دیگر، جهان شناخته شده كه نقشه آن بر اساس تجربه ترسیم شده، جای خود را به آیندهای میدهد كه نقشههای آن، در بهترین حالت، غیر قابل اعتمادند؛ طرحهایی كه نقشهكشها بدون در اختیار داشتن گزارشهای قابل اعتماد از سرزمینی دوردست ترسیم كردهاند. با وجود این به نظر دال، میتوان تا حدود زیادی با اطمینان پیشبینی كرد كه برخی مسائلی كه كشورهای دموكراتیك امروزی با آن مواجهند، همچنان باقی خواهند ماند، و حتی ممكن است وضعیت وخیمتری نیز پیدا كنند. دال در فصلِ پایانی كتاب، طرحی اجمالی از چالشهای متعددی كه بر سر راهند، ارائه میدهد. وی توجه خود را عمدتا بر دموكراسیهای قدیمتر متمركز میكند؛ هم به دلیل اینكه بتواند از عهده این كار برآید و هم به این دلیل كه فكر میكند دیر یا زود - احتمالاً زود - كشورهایی كه اخیرا به ظاهر دموكراتیك شدهاند، یا هنوز مرحله گذر را طی میكنند، در آینده باهمان مشكلاتی مواجه خواهند شد كه امروز دموكراسیهای قدیمتر، پیش رو دارند. دال میگوید: "با در نظر گرفتن آنچه قبلاً رخ داده، هیچ یك از مشكلاتی كه ذكر خواهم نمود، نباید چندان موجب تعجب شود. شك ندارم كه مشكلات دیگری نیز وجود دارند. با كمال تأسف، نمیتوانم امیدوار باشم كه بتوانم راه حلی در اینجا ارائه دهم. این كار نیاز به كتاب، یا بهتر بگویم كتابهای فراوان دیگری دارد. ولی به هر حال، از یك چیز میتوان تقریبا مطمئن بود: ماهیت و كیفیت دموكراسی عمدتا وابسته به این است كه شهروندان و رهبران دموكرات، چگونه با چالشهای زیر برخورد نمایند:
یك. بینالمللی شدن
بینالمللی شدن دموكراسی، احتمالاً باعث میشود حوزه تصمیمگیریهای نخبگان سیاسی و دیوانی، به بهای كم شدن كنترل دموكراتیك، وسیعتر گردد. به بیان دیگر، از منظر دموكراتیك، چالشی كه توسط بینالمللی شدن تحمیل میشود، این است كه باید مطمئن شویم هزینههایی كه بینالمللی شدن تصمیمگیریها برای دموكراسی دارد، نیز مدنظر قرار گیرد، و كاری كنیم كه نخبگان سیاسی و دیوانی پاسخگوی تصمیمگیریهای خود باشند. اینكه آیا میتوان چنین انتظاراتی را در دموكراسیها برآورده ساخت و چگونه، مطلبی است كه متأسفانه اصلاً روشن نیست.
دو. تنوع فرهنگی
سطح متوسطی از همگونسازی به نفع گسترش و استقرار دموكراسی در بسیاری از كشورهای دموكرات قدیمیتر روی داده است. ولی به هر حال، در طی دهههای پایانی قرن بیستم دو تحول در این قبیل كشورها، به افزایش تنوع فرهنگی كمك كردهاند. این تحولات به نظر میرسد به قرن بیست و یكم نیز كشیده خواهند شد و عبارتند از:
۱. برخی از شهروندانی كه مرتبا مورد تبعیض قرار میگرفتند، به سایر شهروندانی كه مثل آنها بودند، پیوستند و جنبشهایی با هویت فرهنگی را سامان دادند تا از حقوق و منافع آنان دفاع كنند. این قبیل جنبشها، شامل رنگینپوستان، زنان، همجنسبازان، اقلیتهای زبانی، گروههای قومی كه در مناطق تاریخی خود زندگی میكردند، نظیر اسكاتلندیها و ساكنان ویلز كه در بریتانیای كبیر زندگی میكنند یا فرانسویزبانان ساكن كِبِك، و دیگران میشدند.
۲. تنوع فرهنگی در كشورهای دموكراتیك قدیمیتر با افزایش شمار مهاجرانی كه معمولاً به خاطر تفاوتهای قومی، زبانی، مذهبی، و فرهنگی از ساكنان اصلی آن كشور متمایز بودند، چندین برابر شد. مهاجرت، به دلایل كثرت، چه قانونی و چه غیر قانونی، احتمالاً به طور نامحدودی زمینه را برای افزایش شدید تنوع فرهنگی در درون كشورهای دموكراتیك غنی فراهم كرد، و از سوی دیگر، مردم كشورهای فقیر را امیدوار ساخت كه با نقل مكان به كشورهای غنی میتوانند از چنگ فقر فرار كنند. افراد دیگری نیز بودند كه صرفا میخواستند كیفیت زندگیشان را، با مهاجرت به كشورهای ثروتمند و دارای فرصتهای بیشتر، ارتقا بخشند. تعداد كسانی كه مایل بودند به دموكراسیهای قدیمیتر نقل مكان كنند، در خلال آخرین سالهای قرن بیستم، باز هم افزایش یافت، زیرا سیلی از پناهندگان وحشتزده با نومیدی تلاش میكردند كه از چنگال خشونت، سركوب، كشتار نژادی، پاكسازی قومی، قحطی، و سایر مصائبی كه در سرزمین مادریشان تهدیدشان میكرد، به آن كشورها پناه برند. فشارهای درونی نیز به فشارهای بیرونی افزوده شد. كارفرماها در كشورهای غنی امیدوار بودند كه مهاجرین را با دستمزدها و شرایطی اجیر كنند كه دیگر برای همشهریانشان جذابیتی نداشته باشد. در سالهای اخیر، مهاجرین مایل بودند اقوامشان در خارج نیز به آنان ملحق شوند. شهروندانی كه تحث تأثیر ملاحظات انساندوستانه و عدالتخواهی بیپیرایه قرار داشتند، مایل نبودند مهاجرین را برای همیشه مجبور به اقامت در اردوگاهها یا رویارویی با فقر، وحشت و احتمالاً مرگ حتمی كنند كه در كشورشان انتظارشان را میكشید. كشورهای دموكراتیك، كه از داخل و خارج تحت فشار بودند، دریافتند كه مرزهایشان نفوذپذیرتر از آن است كه گمان میكردند. به نظر میرسید ورود غیر قانونی از طریق زمین یا دریا را به هیچ وجه نتوان ، متوقف نمود؛ مگر اینكه مبالغ هنگفتی خرج محافظت از مرزها شود، آن هم از راههایی كه، سوای مخارجش، از نظر بسیاری از شهروندان نفرتانگیز و بیاندازه غیر انسانی است. به نظر دال، بعید است كه تنوع فرهنگی و چالشی كه تحمیل میكند، در قرن جدید كاهش یابد. تنها چیزی كه به نظر میرسد، این است كه این تنوع احتمالاً رو به افزایش باشد. اگر، در گذشته، كشورهای دموكراتیك از راههایی كه با عملكردها و ارزشهای دموكراتیك سازگارند با تنوع فرهنگی برخورد نكردهاند، آیا در آینده میتوانند رفتار بهتری داشته باشند، و آیا در عمل نیز چنین خواهند كرد؟ ساماندهیهای گوناگونی كه از یكسانسازی در یك سو شروع میشوند و تا استقلال در سوی دیگر ادامه مییابند، بر غیر قابل حل بودن این مشكل میافزاید. البته ممكن است راهحلهای دیگری هم وجود داشته باشد. به هر حال، در اینجا باز سرشت و كیفیت دموكراسی به ساماندهیهایی كه كشورهای دموكراتیك برای برخورد با تنوع فرهنگی مردمشان ایجاد میكنند، بستگی فراوان دارد.
سه. نظم اقتصادی
در كشورهای دموكراتیك، احتمالاً هیچ چیزی را نمیتوان جایگزین سرمایهداری بازار كرد و هیچ بدیل برتر و قابل ارائهای برای اقتصاد بازار در هیچ جا دیده نمیشود. در این تحول ناگهانی در چشماندازها، یعنی تحولی كه در پایان قرن بیستم رخ داد، تنها تعداد انگشتشماری از شهروندان كشورهای دموكراتیك به امكان كشف و معرفی یك نظام غیر مبتنی بر بازار كه برای دموكراسی و برابری سیاسی مفیدتر باشد و با این حال چنان در تولید كالا و خدمات كارآمد باشد كه به همان اندازه نیز پذیرفتنی محسوب گردد، اعتماد كامل دارند. در خلال دو قرن قبل، سوسیالیستها، برنامهریزان، فنسالاران، و بسیاری دیگر، دچار این توهم شدند كه میتوان به نحوی گسترده و دائمی روند دیگری را جایگزین روند بازار نمود. روندی كه اینان فكر میكردند، در اتخاذ تصمیمات اقتصادی پیرامون تولید، قیمتگذاری، و توزیع كالا و خدمات با نظمتر، منسجمتر و عادلانهتر باشد. این توهمات، تقریبا به دست فراموشی سپرده شد. اقتصاد عمدتا مبتنی بر بازار علیرغم نواقص آن، به نظر میرسد تنها گزینه كشورهای دموكراتیك در قرن جدید باشد.
اینكه آیا نظام اقتصادِ عمدتا مبتنی بر بازار، مستلزم آن است كه مالكیت و كنترل شركتهای اقتصادی طبق همان شكلهای متداول سرمایهداری باشد یا نه و یا بر عكس، اصلاً روشن نیست. "نظم" درونی شركتهای سرمایهداری نوعا غیر دموكراتیك است. گاهی حتی در عمل استبداد اداری بر آنها حاكم میباشد. از آن گذشته، مالكیت شركتها و سود آنها و سایر منافعی كه از مالكیت حاصل میشوند، به نحوی بسیار نابرابر توزیع شدهاند. مالكیت و كنترل نابرابر شركتهای اقتصادی نیز به نوبه خود، وسیعا به نابرابر كردن منابع سیاسی و در نتیجه به نقض گسترده برابری سیاسی در میان شهروندان نظام دموكراتیك كمك میكند. علیرغم این اشكالات، تا آخر قرن بیستم، تمام بدیلهای تاریخی مالكیت و كنترل سرمایهداری بیشتر حامیان خود را از دست داده بودند. احزاب كارگر، سوسیالیست، و سوسیال دموكرات از مدتها پیش ملّی كردن صنعت را به عنوان یك هدف، رها كرده بودند. حكومتهایی كه در رأسشان این احزاب قرار گرفته بودند، یا دست كم این احزاب را به عنوان شركایی علاقهمند در بر میگرفتند، به سرعت به خصوصیسازی شركتهای دولتی پرداختند. تنها تجربه عمدهای كه در اقتصاد آزاد سوسیالیستی وجود داشت، و آن شركتهای دارای "مالكیت جمعی" بود كه در متن یك بازار عمل میكردند و از داخل توسط نمایندگان كارگران اداره میشدند (دست كم در اصل)، با فروپاشی یوگسلاوی و حكومت كمونیست سالار آن، از بین رفت. یقینا در كشورهای دموكراتیك قدیمیتر، شركتهایی كه در تملك كارمندانشان باشد نه تنها وجود دارد، بلكه پر رونق نیز میباشد. با این حال، جنبشهای سندیكایی، احزاب كارگری، در مجموع كارگران به طور جدّی هوادار نظمی اقتصادی نیستند كه متشكل از شركتهایی باشد كه در تملك كارمندان قرار دارند. لذا، تنش میان اهداف دموكراتیك و اقتصاد سرمایهداری بازار تقریبا به طور حتم همچنان تا ابد ادامه خواهد یافت. آیا راههای بهتری برای حفظ مزایای سرمایهداری بازار و در عین حال كاهش هزینههای آن برای برابری سیاسی پیدا میشود؟ پاسخهایی كه شهروندان و رهبرانِ كشورهای دموكراتیك، ارائه دادهاند، عمدتا سرشت و كیفیت دموكراسی را در قرن جدید تعیین خواهند نمود.
چهار. آموزش و پرورش
یكی از ملاكهای اساسی روند دموكراتیك، امكان به دست آوردن درك روشن است. با توجه به محدودیتهای زمانی، هر عضوی (شهروندی) باید فرصتی برابر و كارآمد برای آموختن مطالب مربوط به سیاستگذاریهای بدیل و پیامدهای احتمالی آنها داشته باشد.
بنابراین شهروندان چگونه میخواهند در عمل به آموزش شهروندی خود دستیابند؟ كشورهای دموكراتیك قدیمیتر، راههای زیادی برای رسیدن به درك سیاسی ابداع نمودهاند. برای شروع، بسیاری از شهروندان از سطحی از آموزش رسمی برخوردار میشوند كه برای با سواد كردن آنها كافی است. درك سیاسی آنها نیز با كسب اطلاعات مورد نظرشان كه با صرف حداقل هزینه از طریق رسانهها وسیعا در اختیارشان قرار میگیرند، افزایش مییابد. رقابت سیاسی در میان مدعیان حكومت كه در احزاب سیاسی سازمان یافتهاند، نیز باعث میشود عرضه اطلاعات بیشتر شود؛ چرا كه احزاب و داوطلبان با كمال میل، اطلاعاتی را ـ كه گاهی نیز همراه با اطلاعات غلطاند ـ درباره سوابق و اهدافشان در اختیار رأیدهندگان قرار میدهند. به بركت وجود احزاب سیاسی و سازمانهای ذینفع، مقدار اطلاعاتی كه شهروندان نیاز دارند تا فعالانه در مسائل سیاسی درگیر شوند و از لحاظ سیاسی كارآمد باشند، عملاً به سطوحی كه راحتتر قابل دسترسیاند، تقلیل مییابد.یك حزب سیاسی، معمولاً دارای تاریخی است كه به طور كلی برای رأیدهندگان معلوم است. یك جهتگیری فعلی دارد كه عموما ادامه جهتگیری گذشته آن است، و آیندهای كه تا حدودی قابل پیشبینی است. در نتیجه، لازم نیست رأیدهندگان در هر موضوع دولتی تبحّر داشته باشند. در عوض، میتوانند به داوطلبان حزب مورد علاقهشان رأی بدهند با این اطمینان كه آنها، در صورت انتخاب شدن، سیاستهایی را دنبال میكنند كه با منافعشان سازگار باشد.
بسیاری از شهروندان همچنین عضو انجمنهایی هستند ـ از قبیل گروههای ذینفع، سازمانهای ذینفوذ، گروههای فشار ـ كه برای حمایت و ارتقای دلبستگیهای خاصی، سازمان یافتهاند. منابع، مهارتهای سیاسی و دانش تجربی در دسترس گروههای ذینفع سازمانیافته برای شهروندان نوعی نمایندگی در حیات سیاسی فراهم میسازند كه غالبا بسیار كارآمد نشان داده میشود.
به علت نفوذ سازمانهای ذینفع و انتخابات رقابتی، رهبران سیاسی عموما میدانند كه باید سرانجام در قبال انجام، یا دستكم تلاش برای انجام برنامههای حزبی و شعارهای انتخاباتی خود، پاسخگو باشند. در كشورهای دموكراتیك قدیمیتر نیز علیرغم این كه قشر وسیعی از مردم خلاف آن را میپندارند، عملاً همین ارتباط میان سیاستمداران با احزابشان وجود دارد.(۳) سرانجام، تصمیمگیریهای مهم حكومتی، نوعا با تغییرات تدریجی همراهند، و نه با جهش به سمت ناشناختهها. تغییرات تدریجی، از آنجایی كه گام به گام صورت میگیرند، از مصیبتهای كمرشكن به دور خواهند ماند. شهروندان، كارشناسان، و رهبران از اشتباهاتشان درس میگیرند، به ضرورت تصحیحات پی میبرند، خطمشی خود را تعدیل میكنند، و غیره. در صورت لزوم، این روند بارها و بارها تكرار میشود. گرچه هر گامی ممكن است به نحوی نومیدكننده، كوتاه به نظر برسد، ولی با گذشت زمان این گامهای كوتاه میتوانند تغییراتی عمیق و حتی انقلابی ایجاد نمایند. با این حال تغییرات تدریجی به صورت صلحآمیز رخ میدهند و حمایت وسیع تودهای را چنان به خود جلب میكنند كه عملاً قابل تحمل میشوند.
گر چه از نظر برخی ناظران این گونه پیشرفتهای تصادفی با تمسّك به شیوه تغییرات تدریجی به نحوی نومیدانه، غیر عقلانی است، ولی پس از غور و بررسی مشخص خواهد شد كه این كار در جهانی كه این اندازه غیر قابل پیشبینی است، كاری نسبتا عقلانی به نظر میرسد.(۴) فاجعه بارترین تصمیمگیریها در قرن بیستم، تصمیماتی بودهاند كه توسط رهبران اقتدارگرای رها از قید و بندهای دموكراتیك گرفته شدهاند. در حالی كه دموكراسیها به پیشرفتهای تصادفی خود ادامه میدادند، رهبران مستبدی كه در دام توهمّات تنگنظرانه خود از جهان اسیر بودند، كوركورانه سیاستهای خودویرانگری را دنبال میكردند. بنابراین، این راه حل استاندارد برای نیل به میزانی كافی از صلاحیت شهروندی، با تمام معایبش، كاملاً قابل دفاع است.(۵) ولی متأسفانه این راه حل در آینده، اهمیت خود را از دست خواهد داد. سه تحولِ مرتبط به یكدیگر، ممكن است باعث شوند كه این راه حل استاندارد به طور جدی از حالت كفایت ساقط شود:
دگرگون شدن مقیاسها. به علّت بینالمللی شدن فزاینده، كنشهایی كه بر زندگی شهروندان تأثیرات مهمی بر جای میگذارند، هر روز حوزه عملكردشان را وسیعتر میكنند و انسانهای بیشتری را وارد قلمرو خود مینمایند.
پیچیدگی. گر چه سطح متوسط آموزش رسمی در كشورهای دموكراتیك بالا رفته است، و احتمالاً باز هم بالاتر خواهد رفت، ولی مشكل تودهها برای درك مسائل نیز افزایش یافته است و ممكن است از حد دستاوردهای ناشی از سطوح بالای آموزش نیز فراتر رود. در حدود نیم قرن گذشته، تعداد مباحث متفاوت مرتبط با سیاست، حكومت و دولت در تمام كشورهای دموكراتیك افزایش یافته است. در واقع هیچ فردی نمیتواند در بیش از چند فقره از آنها كارشناس شود. سرانجام داوری درباره سیاستگذاریها نه تنها پر از ابهام است، بلكه مستلزم دواریهای مشكلی خواهد بود.
ارتباطات. در خلال قرن بیستم، چارچوبه اجتماعی و فنّی ارتباط انسانی در كشورهای پیشرفته دستخوش دگرگونیهای شگرفی گردید؛ مانند تلفن، رادیو تلویزیون، نمابر، تلویزیون مداربسته، اینترنت، افكارسنجی عمومیای كه تقریبا همزمان با وقوع حادثه انجام میشود، تعیین گروههای مورد مطالعه و غیره. به علت هزینه نسبتا پایین ارتباطات و اطلاعات، مقدار اطلاعات در دسترس در زمینه مسائل سیاسی، در تمام سطوح، پیچیدگی بیاندازه افزایش یافته است.(۶) با این حال، این دسترسی فراوان به اطلاعات، ممكن است منجر به صلاحیت بیشتر یا درك بالاتر شهروندان نشود. مقیاس، پیچیدگی و حجم وسیع اطلاعات، هر روز الزامات نیرومندتری را بر قابلیتهای شهروندی تحمیل میكند.
نتیجه
یكی از نیازهای حتمی كشورهای دموكراتیك، بهبود بخشیدن به قابلیتهای شهروندی برای درگیر شدن هشیارانه در حیات سیاسی است. دال نمیخواهد بگوید كه باید از نهادهای آموزش شهروندی كه در قرنهای نوزدهم و بیستم ایجاد گردیدند، چشم پوشید. اما باور حتمی وی این است كه این گونه نهادهای قدیمیتر را باید برای آموزش شهروندی، مشاركت سیاسی، اطلاعرسانی و دوراندیشی خلاّق در سالهای آینده، به وسایلی جدید تجهیز كرد. دال میگوید: ما تازه به طور جدّی شروع كردهایم به اندیشیدن در مورد این امكانات، و هنوز هم آنها را در سطح تجربیات خُرد چندان نیازمودهایم. آیا كشورهای دموكرات، چه قدیمی چه جدید و چه در حالگذار، قادر خواهند بود در برابر این چالشها و چالشهای دیگری كه یقینا در برابرشان قرار خواهند گرفت، ایستادگی نمایند؟ اگر در انجام این كار شكست بخورند، شكاف میان آرمانهای دموكراتیك و واقعیتهای دموكراتیك كه هم اكنون نیز وسیع است، از این هم وسیعتر خواهد شد و عصر پیروزی دموكراسی جای خود را به دوران تیرگی و افول آن خواهد سپرد.
در سرتاسر قرن بیستم، كشورهای دموكرات هیچ گاه فاقد منتقدینی نبودهاند كه میگفتند دموكراسی در بحران و در مخاطرهای سخت به سر میبرد، و حتی محكوم به فناست. البته، بعید نیست كه در دورههایی نیز دموكراسی سخت در مخاطره بوده باشد، ولی به هر حال محكوم به فنا نبوده است و بدبینان همگی آماده پذیرش دموكراسی شدند. تجربه نشان داد كه پیشبینیهایِ هولناك آنان به واقعیت نپیوست و نیز روشن ساخت كه هر وقت نهادهای دموكراتیك به صورتی آماده و محكم در كشوری مستقر شوند، بیاندازه نیرومند و مقاوم خواهند بود. دموكراسیها، قابلیتی غیر منتظره برای مواجهه با مشكلات از خود نشان دادهاند؛ قابلیتی كه گر چه چندان عالی و كامل نبود، ولی به هر حال كافی بود.
اگر دموكراسیهای قدیمیتر با چالشهایشان در قرن بیست و یكم مواجه گردند و بر آنها فائق آیند، در آن صورت است كه میتوانند سرانجام، خود را به دموكراسیهای حقیقتا پیشرفته تبدیل نمایند. عدم موفقیت دموكراسی، چراغی خواهد بود فراراه تمام كسانی كه در سراسر جهان، به بطلان این نظام معتقدند.(۷)
پاورقیها:
۱. واژه Polyarchy از كلمات یونانی بسیارو حكومتكردن مشتق شده است، و بنابراین، به معنای حكومت بسیاران یا كثرت سالاری در مقابل حكومت یك نفر، یعنی سلطنت، و حكومت تعدادی اندك، یا جرگهسالاری، و یا اشرافیت قرار دارد. اگر چه، این اصطلاح گاهی و به ندرت به كار میرفت، ولی اولین بار از سوی دال و همفكرانش در ۱۹۳۵ / ۱۳۳۲ برای نقد دموكراسی مدرن مبتنی بر نمایندگی و دارای حق رأی همگانی رایج شد.
۲. حسین بشیریه، درسهای دموكراسی برای همه (تهران: مؤسسه پژوهشی نگاه معاصر، ۱۳۸۰) ص۷۸.
۳. این امر در اصل حاصل بررسیهای دقیق و متعددی است. بررسی سیزده كشور دموكراتیك را توسط Hens - Dieter Kligemann, Richard I. Hofferbert, and Ian Budge et al., Parties, Policies and Democracy (Boulder: Westview, ۱۹۹۴).
۴. - چارلزای لبندبلوم (Charles E.Lundblom) عقلانیت "پیشرفتهای تصادفی" با تمسك به شیوه تغییرات تدریجی را در یك مقاله تأثیرگذار تحت عنوان "The Science of mudding Through", Public Administration Review ۱۹ (۱۹۵۹),pp. ۷۸-۸۸. نشان داد. همچنین بنگرید به: Lindblom, "Still Mudding, Not Yet Throught",
۵. مبناب مثال بنیادین آیپیچ (Benjamin I.Page) در Choices and Echoes in Presidential Electional: Rational Man and Electoral Democrcy (Chicago: University Of Chicago Press, ۱۹۷۸).
۶. درسال ۱۹۳۰ هزینه یك مكالمه سه دقیقهای میان واشنگتن و لندن سیصد دلار بود (بر مبنای دلار ۱۹۹۶)؛ در سال ۱۹۹۶ چنین هزینهای تنها یك دلار بود. (Economist, October ۱۸, ۱۹۹۷, p.۸۹).
۷. رابرت دال، درباره دموكراسی، ترجمه حسن فشاركی (تهران، شیرازه، ۱۳۷۸) ص ۲۳۷ - ۲۲۵.
منبع:نشریه پگاه حوزه ، شماره ۱۰۵
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست