شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا
برنده واقعی هرگز متوقف نمیشود
ناپلئون هیل، از پیشگامان فلسفه آمریکائی در زمینه رسیدن به موفقیت فردی، سال ۱۸۸۳ در وایزکانتی ایالت ویرجینیا و در منطقهای دیده به جهان گشود که بیسوادی و خرافات در آنجا بیداد میکرد. پدرش آهنگر بود و همه اعضاء خانواده در خانهای که یک اتاق بیشتر نداشت و کوچکترین توجهی به نظافت آن نمیشود زندگی میکردند. از این لحاظ خانه آنها برای همه ساکنین منطقه شناخته شده بود.
ناپلئون هیل جوان بسیار سرکش، شیطان و پرخاشگر بود. در سن ۹ سالگی، مادرش چشم از جهان فروبست و او با پدری که سررشته چندانی از تربیت یک پسربچه نداشت تنها ماند. ناپلئون از آزار و اذیت همسایهها لذت میبرد. بیپروائی او بهحدی رسید که یک ششلول با خود حمل میکرد!! او از جسی جیمز؛ یاغی معروف آنزمان، برای خود یک بت ساخته بود. او خشنترین پسر منطقه بود و از این لحاظ بهخود میبالید.
خوشبختانه، نامادریاش توانست روح سرکش او را مهار کند. یکروز چیزی به این پسر نافرمان گفت که زندگیاش را برای همیشه متحول کرد. هیل بعدها چنین گفت: ”نامادریام منو به اتاق نشیمن برد. هیچکس اونجا نبود. اونروز حرفهائی زد که نه تنها مسیر زندگیام رو عوض کرد، بلکه میل باطنی شدیدی در من بهوجود آورد که بتونم با ارائه خدمات مطلوب به کسانیکه نیازمند دریافت آنها هستند بهخود مختاری برسم. او به من گفت که اطرافیانم درباره من به غلط قضاوت میکنند. من بدترین پسر آن ناحیه نبودم، فقط خیلی فعال بودم و نیازمند داشتن هدف مشخصی بودم که بتوانم تمام توجهم را بهسوی آن معطوف کنم. نامادریام گفت که از قدرت تخیل بسیار بالائی برخوردارم و هزاران هزار ایده جدید همیشه در ذهنم جرقه میزنند. بعد به من پیشنهاد کرد که نویسندگی را پیشه خود قرار دهم و بیشتر وقت خود را ـ بهجای آزار و اذیت همسایگان ـ به خواندن و نوشتن اختصاص بدهم. در پایان نیز به من اطمینان داد که با اینکار یه روزی میرسه که میتونم روی همه ساکان ایالت ویرجینیا تأثیر بذارم.“
همان سال، هیل در حالیکه ۱۵ سال بیشتر نداشت دوره راهنمائی را تمام کرد و کار خود را بهعنوان گزارشگر در یکی از نشریات محلی آغاز کرد و رفتهرفته برای تعداد بسیاری از روزنامهها و مجلات مختلف ایالت ویرجینیا مطلب تهیه میکرد. او خود با نگاهی به گذشتهاش اذعان داشت که نوشتههایش چندان ”عالی“ نبودند اما ”ارزش خواندن داشتند، چون با اشتیاق فراوان روی کاغذ میآمدند.“
پس از تکمیل تحصیلات دبیرستانی، در یک دوره یکساله بازرگانی در یکی از دانشکدههای اطراف محل سکونتش ثبتنام کرد. در سن ۱۸ سالگی، هیل دریافت که شدیداً به فعالیتهای حقوقی علاقهمند است و این حس در او بهوجود آمد که در اینده نهچندان دور یکی از فعالان در عرصه حقوق خواهد شد و همچنین میتواند وارد دانشکده حقوق دانشگاه جورجتاون شود. اما مشکلی سر راهش قد علم کرد: برای پرداخت شهریه دانشگاه، از وضع مالی چندان خوبی برخوردار نبود.
بدینمنظور تصمیم گرفت که به روزنامهنگاری ادامه دهد و در شاخه نوشتن زندگینامههای افراد موفق یکهتاز میدان شود؛ چون بیشتر مجلات آنزمان تشنه انتشار چنین مطالبی بودند.
در اولین گام به سراغ رابرت ال. تایلور (حکمران سابق ایالت تنسی) رفت که ناشر مجله باب تایلور بود. دیری نگذاشت که تایلور به استعداد فراوان هیل در این زمینه پی برد و در طول چند جلسه مصاحبه، او را به استخدام مجلهاش درآورد. بنا به پیشنهاد تایلور چندین معرفینامه برای ناپلئون نوشته شد تا او بتواند با تنی چند از افراد سرشناس آنزمان مصاحبه کند و قرعه به نام توماس ادیسون، جان وانامیکر، آلکساندر گراهامبل و اندرو کارنگی افتاد. هیل که بسیار شیفته اینکار شده بود، تصمیم گرفت که از برنامههای خود برای تحصیل در رشته حقوق دست بکشد و تمام وقتش را به نوشتن اختصاص بدهد.
در پائیز سال ۱۹۰۸، بنا به توصیف هیل، ”دست سرنوشت از آستین مادر گیتی بیرون آمد.“ او عازم پیتزبورگ شد. اندرو کارنگی آمادگی خود را برای مصاحبه اعلام کرده بود.
هیل یکراست به محل کار کارنگی رفت و بدون فوت وقت مصاحبهاش را آغاز کرد: ”آقای کارنگی، شما موفقیتتان را به چه عامل یا عواملی نسبت میدهید؟“
کارخانهدار معروف؛ که در آنزمان ۷۳ سال داشت، بدون هیچ مقدمهچینی سرگذشت خودش را برای هیل تعریف کرد تا او نیز با قلم توانگر خودش برای دیگران بازگو کند. کارنگی از موفقیتهائی که تا آن موقع نصیبش شده بود میگفت؛ ولی هیل بهقدری شیفته فراز و فرودهای زندگی وی شده بود که از تندنویسی دست برداشته بود و فقط به نظریههای او و دیگر صاحبنظران در زمینه موفقیتهای فردی گوش فرا میداد. آنگاه کارنگی اضافه کرد: ”وقتیکه نظریهها تا این حد شفاف و گویای حقایق هستند، جای بسی تأسف است که نسلهای جدید باید برای یافتن شیوههای موفقیتهای به آزمون و خطا متوسل شوند.“ او به هیل گفت که امروز دنیا به یک فلسفه عملی در زمینه دستیابی به موفقیت فردی نیازمند است که یاریگر انسانهای متواضع و خاکی در کسب ثروت به هر میزان و با هر روش دلخواه باشد.
بعد از یکجلسه سه ساعته، کارنگی از هیل خواست که سه روز بعد مجدداً یکدیگر را ملاقات کنند. این پیشنها خارج از تصور هیل بود و او را بسیار خوشحال کرد. در طول جلسه دوم، کارنگی ایدههایش را شفافتر بیان نمود و برای هیل توصیف کرد که یک انسان مشتاق چگونه میتواند از پس ارائه و سازماندهی چنین فلسفهای برآید. آنگاه چنین گفت: ”حالا تو راجع به ایده من برای ارائه فلسفهای جدید آشنا شدی، میخوام ازت سئوالی در همین ارتباط بپرسم و میخوام که در جواب سئوال من فقط بگی آره یا نه. فقط همین دو تا کلمه ساده! اگه این فرصت رو در اختیارت قرار بدم که نخستین فلسفه دستیابی به موفقیت فردی رو سازماندهی کنی و ضمناً افرادی رو بهت معرفی کنم که بتونن در این کار کمکت کنن، حاضری که از این فرصت نهایت استفاده رو ببری و از راهنمائیهای من برای رسیدن به چنین هدفی سود ببری؟“
برای چند ثانیه هیل دچار لکنت زبان شد و بعد با اشتیاق هر چه تمامتر فریادزنان جواب داد: ”البته که چنین کاری رو قبول میکنم و مطمئنم که تا ته خط میروم و تمومش میکنم.“
کارنگی که اشتیاق وافر هیل را دید و مطمئن شد که او از پس انجام چنین کار بزرگی برمیآید گفت: ”بسیار خوب. ولی بهتر که بهت اخطار کنم که تو باید دو تا ویژگی مهم داشته باشی که یک فرد برای سازماندهی فلسفهای که من در اختیارت قرار میدم حتماً باید او دو تا ویژگیرو داشته باشه. جواب به این سئوال نشون میده که آیا واقعاً میتوانی همچین کاریرو انجام بدی یا نه.
اگه این فرصت رو در اختیارت قرار بدم، آیا حاضری که ۲۰ سال از این عمر گرانبهایت را صرف تحقیق درباره علل موفقیت و شکست افراد بکنی، بدون اینکه پولی دریافت کنی و خودت خرج خودت را در بیاوری؟“
هیل به شدت حیرتزده شد. تا پیش از این تصور میکرد که کارنگی گوشهای از ثروت بیشمار خود را برای اینکار در اختیارش قرار میدهد. با اینوجود، پیشنهاد وی را پذیرفت و پژوهش بر روی فلسفه آمریکائی دستیابی به موفقیت فردی را آغاز کرد. او همچنین به سمت سخنران، استاد و رایزن خصوصی دو تن از رؤسای جمهور آمریکا منصوب شد؛ ضمن اینکه لحظهای از کار نگارش مقالات مختلف در زمینه موفقیتهای فردی دست برنداشت.
کارنگی در طول تمام این سالها، همچنان بهعهدش پایبند بود و در ازاء تلاشهای بیشائبه هیل در این عرصه پولی به او پرداخت نکرد! از این رو، هیل جوان بهشدت کار میکرد تا بتواند خرج خود را در بیاورد و بعدها که تشکیل خانواده داد به تلاش خود افزود. نتیجه اینکه زندگی حرفهای هیل دستخوش تغییرات مثبت بیشماری گردید.
با درگیر شدن ایالات متحده در جنگ جهانی اول، پرزیدنت ویلسون (که در زمان عهدهداری ریاست دانشگاه پرینستون به واسطه اندرو کارنگی با ناپلئون هیل آشنا شده بود) از هیل خواست که در کاخ سفید به سمت مشاور روابط عمومی کار کند. او این پیشنهاد را بدون فوت وقت پذیرفت. در سال ۱۹۱۸ که آلمانیها درخواست کردند آتشبس برقرار شود، هیل در کنار ویلسون حضور یافت و او را در نوشتن پاسخ مناسب یاری رساند.
بعد از خاتمه دوران ریاستجمهوری ویلسون، واشنگتن را ترک کرد و مدت کوتاهی بهکار انتشار مجله قانون طلائی مشغول شد. اما مجدداً حواسش معطوف آموزش شد و بعد از یکسال از کار انتشار مجله دست کشید تا اوقات خود را صرف آموزش و سخنرانی کند.
او همیشه از قانون موفقیت سخن میگفت و به اشاعه باورها و فلسفهای میپرداخت که حاصل تلاش وی در زمینه مطالعه عواملی بود که به موفقیت و شکست میانجامید.
در سال ۱۹۲۳، هیل کار نوشتن یادداشتهای خود را آغاز کرد و سرانجام در سال ۱۹۲۸ توانست کتاب قانون موفقیت را به چاپ برساند. همانطور که کارنگی تخمین زده بود، اتمام این پروژه ۲۰ سال تمام به طول کشید.
با انتشار کتاب قانون موفقیت ستاره بخت و اقبال وی درخشیدن گرفت. میزان درآمد ماهیانه وی به ۲۵۰۰ دلار رسید و این میزان سالهای سال ثابت بود. سرانجام کتاب هیل در سراسر جهان توزیع شد.
وی هنگامیکه در واشنگتن بهسر میبرد، شش کتاب به رشته تحریر در آورد که از آن میان میتوان به کتاب عامه فهم ”بیندیشید و پولدار شوید“ در حوزه فلسفه دستیابی به موفقیتهای فردی اشاره کرد که در سال ۱۹۳۷ به چاپ رسید.
هیل به مرز ۸۰ سالگی رسیده بود و عمیقاً دوست داشت که به زادگاهش در کالیفرنیای جنوبی بازگردد تا به منظور اشاعه فعالیتها و ترویج اصولی که بدانها دست یافته بود، بنیاد ناپلئون هیل را تأسیس کند. او به این خواسته خود نیز جامه عمل پوشاند و تا زمان مرگش در نوامبر سال ۱۹۷۰ و در سن ۸۷ سالگی در کالیفرنیای جنوبی اقامت داشت.
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست