دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
مفاهیم سینمای ملّی
![مفاهیم سینمای ملّی](/mag/i/2/1yk7a.jpg)
اوج موج جدید سینمای هنری همزمان با انتشار کتاب فیلم به زبان انگلیسی در نیمه اول دهه ۱۹۶۰ بود. در نیمه دوم این دهه، نگرشهای افراطی حوزه قلمروها را گسترش بیشتری داد و کسانی را شامل شد که در تلاشهای بعد از دوره استعماری درگیر در امور سینما بودند. تا دهه ۱۹۸۰ اندیشه سینمای ملّی که زیرساخت اکثر این مطالعات را تشکیل میداد، همچنان بدون طرح مسأله خاصی باقی ماند چرا که به شیوههای چشمگیری در حال رشد بود و سرعت رشد آنها بیشتر از شتاب پیچیدگیشان بود. تا پیش از این دوره مفهوم سینمای ملّی فقط معطوف به فیلمنامهای بود که در درون قلمرو ملّی تولید میشد، حال آنکه مفهوم وطن و میهن در اصل مورد نظر بود که البته در مواردی یک اصطلاح ضدامپریالیستی به شمار میآمد.
● مشکلسازشدن مفهوم میهن
از آثار مهمی که موجب شد نگرشی دوباره به میهن و ملّیگرایی شود، میتوان از آثار انتشاریافته آندرسون(۲) (۱۹۸۳)، گلنر(۳) (۱۹۸۳)، هابسبام(۴) (۱۹۹۰)، اسمیت(۵) (۱۹۹۱) و هاچینسون(۶) (۱۹۹۴) یاد کرد. اینان همگی مفاهیم غیراصولی میهن و هویت ملّی را مطرح و احتجاج کردند که این دو مفهوم [میهن و هویت ملّی] ساخته و پرداخته وهْمِ جامعه ماست (آندرسون) که موجب ظهور و شکلگیری میهن و محدودههای تاریخی آن شده است، چنانکه سازماندهنده و عامل شکلگیری جوامع بعد از عصر روشنگری به شدت از مهاجرتهای عظیم و هجرتهای ناشی از فرایندهای استعمارزدایی بعد از جنگ جهانی تأثیر پذیرفته است. چنین نگرشهایی تعاریف و وجوه تازهای از سینمای ملّی را طرح کردهاند که میکوشد در قبال افسانه یکدستسازی و همگننمایی ملّیگرایی بایستد و تنوّع و تکثّر تاریخی و نیز اختلاط فرهنگی در میهن را پذیرا شود (چنانکه فرهنگ ایالات متحده نمونهای از فرهنگهای ملّی و تعامل بین آنهاست) و به گفته فیلیپ روسن(۷): یکی دانستن پیوندهای سینمای ملّی [و] ملیت... همواره مستلزم نشان دادن حساسیت نسبت به نیروهای موجود و پراکنده دیگری است که در شکلگیری ملت سهیم هستند (۷۱:۱۹۸۴).
از منظر تاریخی در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، با گسترش جهانی سرمایه شرکتها، غلبه پول بر سرمایه صنعتی، استحکام بازارهای جهانی، شتابگرفتن و بزرگتر شدن گستره ارتباطات الکترونیکی و ضعیفتر شدن فرهنگ ملّی و کمرنگتر شدن مرزهای اقتصادی که به فروریزش نظام شوراها در روسیه و پیمان اتحاد کشورهای قاره آمریکا (پاکس آمریکانا) منجر شد، فشار بیشتری بر مفهوم «ملّی» وارد آورد. نیم قرن بعد از سال ۱۹۴۵ دشوار میتوان تصور کرد کشوری با همان چارچوبهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی سال ۱۹۴۵ باقی مانده باشد. مدل آرجون آپادورا(۸) (۱۹۹۰) در تشریح این تحولات بر ماهیت قلمروزدایی یا حذف قلمروها از جوامع ذهنی فراملّی تأکید دارد که کشور را موجودیتی لامکان معرفی میکند. او بر جریان شتابگیرنده جابجاییهای مردمی (جهانگردان، مهاجران، تبعیدیان، پناهندگان و کارگران مهمان)، جابجاییهای فنّاوری (مکانیکی و اطلاعاتی)، جابجاییهای مالی و تصویرهای رسانهای (در حال جابجایی از طریق بازارهایی که هر دم نظمی دیگر مییابد)، جابجاییهای ایدئولوژیک (گسترش شعارهای دموکراتیک غربی) و انشقاق و جدایی در میان این عناصر یعنی مردم، ماشینآلات، پول، تصویرها و آراء و آرمانها و اعتقادات که هر یک طریق تازهای میگیرند، تأکید دارد. شتاب و مقیاس و حجم هر یک از این جریانات اکنون چنان بالاست که این انشقاقها [صرفنظر از همپوشیها] به صورت یک محور مرکزی در سیاستهای فرهنگ جهانی (۳۰۱ـ۲۹۷:۱۹۹۴) جلوهگر شده است.
مفهوم عصر «پساملّی» در هر حال با ضعفهایی مواجه است. شوهت(۹) و استام(۱۰) (۱۹۹۴) یادآور میشوند که الگوهای برجسته جریان مسلط «سیالیت» حتی در جهان «چندقطبی» چنان سلطهای دارد که جهان را از طریق شبکه جهانی حمل و نقل کالا و انتقال اطلاعات و نیز توزیع این مواد و عناصر بر ابتنای ساختارهای سلسله مراتبی قدرت ــ حتی اگر آن سلطهجوییها پیچیدهتر و گسترده شده باشد ــ یک شکل و یکسان میسازد (۳۱:۱۹۹۴). معهذا مدل آپادورا از نظر مطالعه سینمای ملّی حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. پارهای از این حرفها را برای بعد میگذارم و پارهای را همین حالا مطرح میکنم. یکی از نتایج نشست ارتباطات که او طرح میکند (۳۰۴:۱۹۹۰) این است که دولت و ملت رویاروی یکدیگرند (۳۰۴:۱۹۹۰). یوگسلاوی سابق ــ با پنج ملیت، سه دین، چهار جمعیت و دو خط نوشتاری ــ نمادی است نامیمون و بدنما از نقش تاریخی دولت در سرکوب تفاوتهای قومی و دینی و فرهنگی.
از منظر تشدید ناهماهنگی بین ملتها و دولتهاست که لازم میبینم در یک نظام فدرال و البته بدون ورود به بحث دولتهای تمامیت جو، در باب دولتها و سینمای میهنی به جای سینمای ملتها یا ملّی بنویسم.
● مطالعه معضل سینمای میهنی: تحلیل طبقهبندیها
تا دهه ۱۹۸۰ مطالعه در سینمای میهنی (یا ملّی) تقریبا منحصر به فیلمنامههایی بود که در سرزمین یا قلمروی مشخص تدوین شده بود و گاه به این فیلمنامهها ــ به شیوه واکنشی ــ به عنوان نمود روحیه ملّیگرایی نگریسته میشد.
نوعا پژوهشهای تاریخی، فیلمهای منتخب خود را از میان فیلمهایی برمیگزید که از نظر زیباییشناسی فیلمهای بزرگ (فیلمهای پرعظمتی که کارگردانان بزرگ داشت) و از منظر عناصر، دارای ویژگیهای بزرگترین، بلندترین، پرهزینهترین و نظایر آنها بود. چنین پژوهشهایی به ندرت عوامل صنعتی را که زمینهساز تهیه فیلم بودهاند بررسی میکرد.
از دهه ۱۹۸۰ طیف جدیدی از تحلیلها آغاز گردید. برخی از این تحلیلها در کتاب آندرو هیجسون(۱۱) با عنوان مفهوم سینمای ملّی (۱۹۸۹) تلخیص شده است. یکی از نخستین ملاحظات کلی سینمای میهنی مبتنی بر تعمیمهایی است که حول محور سینمای بریتانیا گردش میکند. هیجسون میگوید سینمای میهنی باید تعریف شود نه از منظر فیلمهایی که در یک کشور مشخص یا توسط یک کشور مشخص تولید میشود، بلکه همچنین از منظر توزیع، نمایش، مخاطبان تماشاچیان و مباحثات انتقادی و فرهنگی پیرامون آن. در هر حال پرسشهای متنی و کلی در نگاه (عمدتا صنعتی) خلأهای غریبی را در توضیحات هیجسون نشان میدهد، زیرا فیلمنامهها در هر حال واسطهای بین نمایش و تماشاچی هستند. عواملی که به تحلیل سینمای میهنی میپردازد به شرح ذیل قابل بررسی است:
● تولید
اثر ماندگار دیوید بوردول(۱۲)، ژانت استایگر(۱۳) و کریستین تامپسون(۱۴) با نام سینمای کلاسیک هالیوود (۱۹۸۵) کمتوجهی به صنعتی را جبران کرد که مشخصه آن بیتوجهی به مطالعات سینمایی بود. آنان نظریه سادهانگارانه واکنشگرایان را که مبتنی بر رابطه متن ـ محتوا است رد کردند و نشان دادند چگونه عوامل اقتصادی، فنی و اعتقادی بر تولید هالیوود اثر میگذارد، همچنانکه متقابلاً تولید بر این عوامل که در تقابل با دیگر عوامل کاستی نمیگیرد تأثیرگذار است (لاپسلی(۱۵) و وست لیک(۱۶)، ۱۹۸۸:۱۱۷). آنان به این نتیجه رسیدند که حال و هوای سینمای هالیوود متضمن یک رشته هنجارهای گسترده است که این فضا را حفظ میکند و موجب حفظ یک جریان یکپارچه در فیلمسازی میشود، (ات آل(۱۷)، اثر برادول، ۱۹۸۵. ص ۱۴). اکثر تحلیلهای بعدی دربارهتولید همین نمونه پساآلتوسری(۱۸) را اتخاذ کرد. نگاه کریسپ(۱۹) (۱۹۹۳) درباره تولید سینمای فرانسه بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰، شیوه تحلیل آمریکایی را توسعه بیشتر بخشید، کلیّت تولید را به اجزای مختلفی چون اقتصاد سیاسی و ساختار فردی، تأسیسات و فنّاوری، شخصیت و تربیت او، کوششهای منظم و نظاممند برای شکل دادن تماشاچی و مخاطب و ایجاد تحول در سبک و حرکت تقسیم کرد.
● توزیع و نمایش
(این دو همراه با هم آمدهاند چرا که ارتباط واقعی و تنگاتنگی با هم دارند.) هیجسون میگوید: «طبقهبندی تحلیلهای سینماهای ملّی میبایست مشتمل بر مجموعهای از فیلمهایی شود که در یک کشور بر روی اکران میآید.» (۴۴:۱۹۸۹)
هالیوود در بریتانیای پس از جنگ (۱۹۸۷) نوشته پل سوآن(۲۰) یکی از معدود تحلیلها دربارهفیلمهای وارداتی و تماشاچیان آنهاست. اما توجه به «سینمای وارداتی» در مطالعات سینمای ملّی تداول و رواج بیشتری یافته است، چنانکه این توجه خاص را در کتاب سینمای امروز آلمان اثر توماس الساسر(۲۱) (۱۹۸۹) میتوان مشاهده کرد. بنابر دیدگاه هیجسون، سینمای ملّی تنها نباید شامل فیلمهایی شود که در یک کشور ساخته میشود. باید توجه داشته باشید که بسیاری از کشورها عملاً فاقد تولید سینمایی هستند و از چنین صنعتی بیبهرهاند. کشورهای فقیر، بهویژه در آفریقا، ابدا قادر به تولید فیلم نیستند. در بورکینو فاسو یکی از فقیرترین کشورهای جهان سرمایه غیربومی زمینهساز عرضه سینمای خارجی برای مخاطبان خارجی شده است. پارهای از کشورها اساسا فیلمهایی را به زبان سایر کشورها که زبان مشترک آنها با کشورهای دیگر است تماشا میکنند؛ تونس و اروگوئه از جمله این کشورها هستند. پارهای دیگر از کشورها چون آسیای جنوبی و جنوب اقیانوسیه فاقد تولیدات دیداری ـ شنیداری و سینما هستند، اما توزیع ویدیو در آنها رواج فراوانی دارد.
● تماشاچیان
این عنصر نیز از جمله عناصر سینمایی است که در طبقهبندی مطالعاتی چندان بدان توجه نشده است، با این استدلال که مطالعات سینمایی چندان ارتباطی با مطالعات رسانهای ندارد و سرمایهگذاریهای وسیع نمیطلبد. در نتیجه مطالعات سینمایی قویا از این امر دوری گزیده است و تا دهه ۱۹۸۰ رویکردی به تماشاچی نداشت (نگاه کنید به ویلمن(۲۲)، ۱۹۸۷). در جمله فوق کلمه «قویا» به کار رفته و نه «کاملاً»: نگاه کنید به نقد جان هیلز(۲۳) درباره تمایل هیجسون برای رواج فیلمهای هالیوودی در بریتانیا که میکوشد بحث مربوط به تولید فیلم را مخدوش کند که این بحث اساسا درباره سینمای بریتانیاست نه آمریکای شمالی (۱۴-۱۳:۱۹۹۲). برخلاف رویکردی که نسبت به تماشاچی در مطالعات رسانهای وجود دارد، در هر حال مطالعات سینمای ملّی، تماشاچی را در مرکز توجه قرار داده است و در آمارگیریها بدان توجه نشان داده شده. بالاخص بحث درباره تماشاچی به طور مشخص در مطالعاتی وارد شده که به تجزیه و تحلیل مسائل مربوط به تجربه تولیدات سینمایی در سطح محلی میپردازد و غایت آن رویارویی آن با سلطه فراملیّتی هالیوود است (هیل، ۱۹۹۴). و نیز همین عنصر [تماشاچی [در مبحث حفظ و پاسداری از هنر سینمای بومی در کتاب الساسر (۱۹۸۹) مطرح شده که سینمای جدید آلمانیبا چنگ و دندان میکوشد با سرمایه دولتی تماشاچی به دست آورد.
● مباحثات
مباحثات درباره رواج فیلم و نیز مباحثات گستردهتر در سطح ملّی به روشنی صنعت سینما و تماشاچی را تحت تأثیر قرار داده، سناریوها را آگاهانهتر ساخته است. نظر به آمیزشهای فرهنگی لازم است آرای بومی و خارجی درهم آمیخته شود. از این روی در دهه ۱۹۸۰ مطالعه در باب سینمای ملّی، به فیلم به عنوان معیاری برای داوری زیباییشناسی کمتر پرداخته و بیشتر به عنوان موضوعاتی برای مباحثات فرهنگی ( ـ ملّی) نگریسته است.
برای نمونه، هیل (۱۹۸۶) نگرش اعتقادی سینمای بریتانیا ــ و سرکوب ــ طبقه، جنسیت، جوانی، مصرفگرایی و قلمروهای مربوط به فیلمهای سال ۶۳-۱۹۵۶ را مورد بررسی قرار داده است. نگاه مارشا کیندر(۲۴) (۱۹۹۳) به سینمای اسپانیا توجه را معطوف به شاخصه فرهنگی روایت اُدیپی کرد، یعنی شیوه تعارضات ادیپی در درون خانوادهای که پس از این درباره مسائل سیاسی و حوادث تاریخی سخن میگفتند و در دوران سرکوب فرانکویی و سینمای این دوره این مباحثات و گفتگوها متوقف شده بود و پس از پایان گرفتن دوره سرکوب و سانسور فرانکو، این مباحث با شدت و نیز تجلیات بیشتری مطرح شد (۸-۱۹۷:۱۹۹۳). به همین ترتیب بعضی پژوهشگران اندیشه ذهنیت ملّی یا اجتماعی را برگزیدهاند (الساسر، ۱۹۸۰؛ درمودی(۲۵) و جکا(۲۶)، ۱۹۸۸: ۲۳-۱۵)
● مـتـن
به جای توجه به سینمای ملّی در قالب «کارهای باشکوه»، نویسندگان به طور فزایندهای به متن توجه نشان میدهند، بهویژه آن دسته از متنهایی که شاخصه سینمای ملّیاند، چنانکه در مودی و جکا در فاصله سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۶ روش نسبتا فراگیری را برای طبقهبندی به منظور شناسایی سینمای استرالیا از منظر زیباییشناسی به کار میگیرند. از این منظر، نگاه به سینما کمتر صنعتی است و بیشتر گرایش به مبانی و ویژگیهای اجتماعی ـ فرهنگی دارد.
● ویژگی فرهنگ ملّی
ویژگی فرهنگ ملّی میتواند هم غیر از ملّیگرایی و هم متفاوت از هویت ملّی باشد. چنانکه پل ویلمن میگوید: «ویژگی شکلگیری یک فرهنگ ممکن است با حضور و نیز با غیبت ذهنیت نسبت به هویت ملّی تشخّص یابد... مباحث مربوط به ملّیگرایی و آن مباحثی که به ویژگی ملّی میپردازد و یا ویژگی ملّی را در شمول خود میگیرد یکی نیستند... ساختار ویژگی ملّی در واقع متضمن و ناظر بر پیوند هویت ملّی و مباحث ملّیگرایی است» (۲۱۰: ۱۹۹۴). بنابراین سینمای نوعا ملّی مقید نیست اسطورههای ملّیگراییِ همگونساز و هویت ملّی را به یکدیگر پیوند دهد.
هیل با اتکا بر نمونهای که ویلمن از سینمای سیاهان بریتانیا برای اثبات این نکته عرضه میدارد، بهره میگیرد و میگوید چگونه یک چنین سینمایی حساسیت تفاوتهای اجتماعی (قومیت، طبقه، جنسیت و موضعگیری جنسی) را در یک فضای همگون و ویژه بریتانیایی نشان میدهد (هیل، ۱۶:۱۹۹۲) و دیگر این که چه تفاوت فاحشی آنگونه که الساسر (۲۰۸:۱۹۸۴) میگوید بین آن عوامل اجتماعی و عناصری چون بازاریابی موفق مجموعه میراث ادبی سالهای جنگ، روستا، لایههای فوقانی اجتماع و آموزش نخبگان وجود دارد که از مشخصههای بارز سینمای غیرسیاهپوستی بریتانیاست. در مقابل میتوان مشاهده کرد که تولیدات سینمایی مشترک بینالمللی ویژگی ملّی را حذف میکند. همانگونه که جفری نوئل(۲۷) و اسمیت(۲۸) درباره آخرین تانگو در پاریس (برناردو برتولوچی، ۱۹۷۲) میگویند: «این فیلم در اصل فاقد هرگونه هویت ملّی است.» (۱۵۴:۱۹۸۵)
● ویژگی فرهنگی ژانرها و جنبشهای سینمای ملّی
قدرت سینمای ملّی در تولید ژانرهای خاص فرهنگی منوط است به این که: آیا میتواند آنقدر تولید داشته باشد که زیرساختهای موردنیاز را تأمین کند؟ با مخاطب یا تماشاچی ارتباط برقرار کند و همسو شود با قدرت سنتهای فرهنگی محلی؟ و سرانجام اینکه تا چه مایه این عوامل که توسط فیلم بیان میشود مرتبط با سایر عملکردهای هنری است؟
میزان تولید و بقا یا ادامه حیات ژانرهای محلی، ابزاری برای اندازهگیری قدرت و پویایی سینمای ملّی است؛ اما این ابزار در دهه ۱۹۹۰ به جهت شاخه شاخه شدن ژانرها، انفصال و ترکیب مجدد، احتمالاً چندان کارآمد نبوده است. به همین ترتیب سنتهای فرهنگی محلی و قدرت بیان و عرض وجود آنها از طریق سینما به جای سایر شیوههای هنری، جنبشهای شناختهشده سینمای ملّی را به بهترین وجه تقویت کرده است. این جنبشها عمدتا در لحظههای تاریخی ظاهر شدند، زمانی که ملّیگرایی با جنبشهای اساسا تودهای پیوند خورد تا فیلمهای به راستی ملّی تولید کند که بتواند دعوی هویت و ماهیت ملّی داشته باشد (کرافتز(۲۹)، ۱۹۹۳). پارهای از این فیلمها ــ نئورئالیسم ایتالیایی، سینمای نسل سومی آمریکای لاتین و سینمای نسل پنجمی چین برتارک امواج قیام ملّی و مردمی شکل گرفت. از اواخر دهه ۱۹۴۰ زبان پیچیده فرانسوی، به جهت پذیرفتن ویژگیهای روشنفکری و فرهنگی، کمال تازهای یافت و با این حال اختلاط با سایر فرهنگها نیز از ویژگیهای آن است. همانگونه که کیندر نیز یادآور میشود (۶:۱۹۹۳)، چنین جنبشهایی به طور مقرر از دیگر جاها سنتهایی را وام میگیرند که قابل انطباق با ویژگی فرهنگی وامگیرنده است: نئورئالیسم ایتالیایی برگرفته از رئالیسم شاعرانه فرانسوی، پیچیدگیهای داستانی فرانسوی برگرفته از هالیوود و روسلینی، نسل پنجم چین برگرفته از سنتهای چینی و نقاشیهای خارجی است.
● نقش دولت
اندیشه سینمای ملّی لازم است نه تنها در چارچوب طبقهبندیهای فوق مورد بررسی قرار گیرد، که باید از منظر حضور و دخالت دولت نیز دریافته و نگریسته شود. دولت دارای نقش محوری است، اعمّ از آنکه دولتی باشد با نگرشهای آزادیخواهانه یا سرکوبگرانه. و به رغم آنکه حکومتها تحت فشار جهانی شدن قرار دارند و به امکانات ارتباطات جهانی دست یافتهاند و نیز شناخت واقعبینانهتری از عوامل فرادولتی دارند، همچنان سیاستهای دولت و قوّه مقنّنه به طریق مؤثری یارانههای سینمایی، تعرفهها، کمکهای صنعتی، حق نسخهبرداری و صدور مجوز نمایش، سانسور مؤسسات آموزشی و تربیتی و نظایر آن را تحت نظارت و کنترل خود دارد. دولتها مایلاند واردات از هالیوود را محدود کنند و یا لااقل این قدرت را داشته باشند که تصمیم بگیرند پیه خطر یک جنگ تجاری را آنگونه که کره جنوبی در ۱۹۹۰ پذیرا شد و با انجمن آمریکایی صادرات فیلم سینمایی در افتاد تا واردات از هالیوود را ۵ درصد در سال کاهش دهد (لنت، ۳-۱۲۲:۱۹۹۰) به تن بمالند.
● طیف جهانی سینماهای ملّی
در بحثی که قابل تعمیم به سینما و فیلم نیز هست، جفری هارتمن(۳۰) میگوید هر نظریه ادبیای مبتنی بر یک قانون محدود یا تعمیم داده شده است که برگرفته از عرصهای یا قلمروی خاص است (۵۰۷:۱۹۷۹). به همین روال، قبلاً گفتهام که نقشه ذهنی پژوهشگران سینمایی از جهان تولید فیلم غالبا کوچکتر از کره ارض است.... سادول(۳۱) (۱۹۶۲)، به جهت استعمارِ فرانسه، از سینمای آفریقا بیش از سینمای آمریکای لاتین میداند، درحالیکه یک محقق آمریکایی به جهت آگاهیهایی که از طریق سلطه امپریالیستی آمریکا و مهاجرت فراگیر اسپانیایی زبانان دارد، درباره سینمای آمریکای لاتین پیش از سینمای آفریقا میداند (کرافتز، ۱-۶۰:۱۹۹۳). چنین درک محدودی از فرهنگهای متعامل و متقابل تأثیرات قوی بر شکلگیری قانون و نیز سیاستهای جهانی دارد. حتی در سال ۱۹۶۲ سادول متوجه شده بود که تولید جهان سوم به مراتب متنوعتر از مجموعه آمریکای شمالی و اروپاست (۱-۵۳۰:۱۹۶۲). این طیف جهانی سینمای ملّی است که هدفهای زیر را دنبال میکند.
● تنوّع تولید در سینمای ملّی
جدول زیر نشانگر انواع سینماهای ملّی است که سه طبقه اصلی «۱» تولید صنعتی، «۲» توزیع و نمایش و «۳» مخاطب (تماشاچی) را لحاظ کرده و نیز به آنچه مربوط به متن و عرضه ملّی است توجه نشان داده است (این نگرش کوشش کرافتز را نظم بخشیده و به طور اساسی نیز در آن تجدیدنظر کرده است، ۷۰-۵۰:۱۹۹۳). همانند اکثر طبقهبندیها، این طبقهبندی از سینمای ملّی نیز میتواند درهم آمیزد و یک فیلم واحد میتواند در طبقات مختلف جای گیرد و یا به گونهای دیگر نظام پذیرد و هر وضعیت مفروضی میتواند با توجه به شرایط و حالات تولید و عمدتا حالات صنعتی و فرهنگی، جایگاههای مختلفی داشته باشد. به علاوه، صدور یک متن مشخص میتواند این تنوّع را تغییر بخشد، چنانکه در جریان بازنگری، فیلمهایی که متعلق به جهان سوم یا جوامع تمامیت جوست، به عنوان فیلم هنری نگریسته میشود.
▪ جدول شماره ۱: تنوّع هشتگانه تولید سینمای ملّی
ـ وضعیت تولید بر مبنای نظامبخشی و نظارت دولت
ـ حدّاقل (بازار آزاد) / اقتصاد مختلط / حدّاکثر، اقتصاد شدیداً متمرکز / دیگر یا در خارج از مقررات دولتی
ـ صنعتی /۱. سینمای ایالات متحده / ۲. موفقیتهای تجاری آسیایی / ۳. دیگر سینماهای سرگرم کننده / ۴. سینماهای تمامیتجو
ـ فرهنگی / ۵. سینمای هنری
ـ هنر آمریکایی / هنر / هنر برای صادرات سوسیالیستی
۶. تولیدات مشترک بین المللی
سیاسی (ضد دولتی) / ۷. سینمای جهان سوم / ۸. سینمای شبهملّی● تنوّع هشتگانه سینمای ملّی را که در جدول فوق نشان داده شد میتوان به شرح زیر تبیین کرد:
۱) سینمای ایالات متحده
این سینما از بودجه میانمایهای برخوردار است، سینمای مستقلی است و وابسته است به مؤسسههایی چون ساندنس(۳۲) و هالیوود. سلطه بازار جهانی سینمای هالیوود از اوایل ۱۹۱۹ کاملاً محسوس شده است (گوبک(۳۳)، ۱۹۷۶؛ تامپسون(۳۴)، ۱۹۸۵) تا آنجا که سینمای ملّی [اروپای [غربی به طور معمول به سینمای ضدهالیوودی تعریف شده است. به علاوه، دشوار میتوان سینمای هالیوود را در شمار سینماهای ملّی قرار داد؛ شاید بدین دلیل که سینمایی فراملیتی است و به سایر کشورها دسترسی دارد. از دهه ۱۹۸۰ این وضعیت شدت بیشتری گرفته است چرا که سلطه فزایندهای بر سینمای اروپای غربی یافته و به اروپای شرقی و سایر بازارهای جدید به طور اساسی راه گشوده است.
۲) موفقیتهای تجاری آسیایی
با بازارهای داخلی بزرگ و بازارهای صادراتی قابل اتکا، سینماهای هند و هنگکنگ میتوانند سینمای هالیوود را پشت سر گذارند و در همین حال گاه تولید سینمایی ژاپن بر فیلمهای وارداتی هالیوود در حوزه محلی برتری میجوید (سنت، ۱۹۹۰:۴۷).
۳) دیگر سینماهای سرگرمکننده
این سینماها شامل سینماهای تجاری اروپا و جهان سوم است که ژانرها یا موضوعاتی چون ملودرام، اضطراب و هیجان و کمدی را برمیگزینند. این سینماها عادتا بر منابع و سرمایههای شخصی تکیه دارند تا بر سرمایههای دولتی، اما در بیشتر موارد قادر نیستند بازارهای داخلی را در تصرف خود گیرند (مگر در موارد معدودی مثل مصر که فیلم سایر کشورهای عربی را تأمین میکند). این نوع سینمای ملّی کشورهای انگلیسیزبان (استرالیا و کانادا) را شامل میشود که تقلیدی از سینمای آمریکاست، همچنان که بنگلادش تقلیدی از سینمای هند است.
۴) سینمای کشورهای تمامیتجو
این سینما شامل سینماهای آلمان و ایتالیای فاشیستی، چین کمونیست و رژیم استالینیستی بلوک شوروی [ سابق ] میشود.
۵) سینمای هنری
این نوع سینما گاه از نظر منابع سرمایهگذاری و ساختار متنی متفاوت هستند. برادول (۱۹۸۵ و ۱۹۷۹) از ویژگیهای متنی سینمای هنری در اوج خود میگوید و اسمیت (قسمت ۳، فصل ۲) این ویژگیها را برمیشمرد.
۶) تولیدات مشترک بینالمللی
این سینما همانند سینماهای آن سوی آتلانتیک نمادی از جابجایی سرمایه و نیروی انسانی و درآمیختن ایماژهای رسانهای است که آپادورای(۳۵) (۱۹۹۰) پیش از این به آن اشاره داشته است.
۷) سینمای نوع سوم
این اصطلاح عمدتا اشاره به سینمای ضدامپریالیستی آمریکای لاتین دارد، اما حوزه آن توسّع بیشتری یافته، بهویژه ویلمن این تعریف را گسترش بیشتری بخشیده و شامل فیلمهایی میداند که به تحلیلی تاریخی میپردازد و در عین حال از نظر فرهنگی حال و هوای خاص مباحثات سینمایی را دارد (۸:a۱۹۸۷). کارگردانانی چون مرینال سن(۳۶) از مردم هند، فیلپینو کیدلت تهامیک(۳۷) از آفریکنها و سلیمان سیسه(۳۸) و نیز فیلمساز سیاهپوست بریتانیایی در این طبقه جای گرفتهاند (پانیز و دیلمن، ۱۹۸۹).
۸) سینمای شبهملّی
این سینماها ممکن است از نظر حقوقی در مجموعه سینماهای مردم سرکوبشده، بومی، آواره یا سایر جمعیتهایی تعریف شود که خواستار حقوق مدنی هستند و وابسته به آیین اعتقادی مشخص، زبان یا حوزه فرهنگی معینی هستند. از جمله میتوان از سینمای مردم کاتالان، کبک، بومیان، چیکانوها و ولزیها نام برد.
درحالیکه طبقهبندیهای مقررات دولتی و کنترل محورهای افقی جدول شماره یک خود گویای واقعیت وجودی خویشاند، سه وضعیت تولید نیازمند پارهای توضیحات است.
وضعیت صنعتی، وضعیتی است که بارزترین نمود آن سینمای هالیوود است و عینا در مورد صنایع سینمایی هنگکنگ و هند نیز مصداق دارد.
وضعیت فرهنگی، تولید از طریق مقررات دولتی که قویا حامی تولید است ــ به طور فزایندهای از طریق تلویزیون ــ از تولید سینمایی در هالیوود متمایز میشود و در همان حال سهمیه و یا تعرفههای فیلمهای وارداتی را مشخص و محدود میکند.
وضعیت سیاسی، در موضع سیاسی ضددولتیاش و نیز از طریق وضعیت هنری فیلمسازی مشخص و متمایز میشود و از بارزترین نمونه این فیلمها میتوان از ساعت کورهها (آرژانتین، ۱۹۶۹) یاد کرد که به طور مخفیانه ساخته شد و سازندگان فیلم در موضع خطر قرار داشتند.
● دو محور جدول شماره یک مشتمل بر ۹ طبقه است که در صنایع فیلم ملّی قابل بررسی است. این دو محور این امکان را به دست میدهد تا طبقهبندیهایی را که پیش از این برشمرده شد توضیح و تشریح کنیم.
الف) وضعیت تولید و زیرمجموعههای آن.
ب) وضعیت مخاطبان [تماشاچیان] که ا ز طریق توزیع و نمایش متون در جریان وضعیت تولید قرار گرفتهاند.
ج) انواع ژانرهایی که نوعا در این وضعیت تولید میشود؛ همچنین مقررات دولتی تولید.
● توزیع و نمایش متضمن سه طبقهبندی زیر است:
د) مداخله غیرمستقیم دولت و وجود مقررات یا کنترل تولید (یا نبودنِ مقررات و کنترل تولید).
ه ) مداخله مستقیم دولت و وجود مقررات یا کنترل توزیع و نمایش (یا نبودنِ آنها) در مورد بازار آزاد. در هر حال نبود و غیبت مقررات نشانه حضور فعال دولت است.
و) حضور نمودهای آشکار یا تلویحی ملّیگرایی یا به واقع ضدملّی که در هر مورد میتواند مشوق تولید شود.
در این جدول سه طبقهبندی یا سه گروه دیگر در ارتباط با مخاطب به طور ضمنی وجود دارد که بدینگونه تبیین میشود:
ز) موفقیت یا به عبارت دیگر حضور انواع سینمای دولتی در بازار محلی؛
ح) موفقیت در صدور به سایر مناطق؛ و
ط) طیف انواع تفریحات رقیب در کشوری که فیلم ساخته میشود.
درباره وضعیت تولید تقریبا رابطه کاملی بین طبقهبندیهای «الف» تا «ج» وجود دارد، یعنی رابطهای است بین وضعیت تولید، وضعیت سرگرمی مخاطبان در توزیع و نمایش و سرانجام وضعیت انواع سرگرمیها و ارتباط آن با منحنی نوسانات وضعیت سرگرمی نسبت به آموزش در جوامع تمامیتجو.
به همین ترتیب رابطه تنگاتنگی است بین وضعیت فرهنگی تولید، نوع نگاه به فیلم هنری ــ برای تماشاچیهای فرهیخته و باسواد ــ که به مسیرهای توزیع و نمایش و ژانرهای فیلم هنری جهت میبخشد.
بدنه اصلی تولیدات مشترک بینالمللی با این معیارها مطابقت دارد، با این تفاوت که بودجه عظیمتری در آنها صرف میشود. وضعیت سیاسی تولید سینمای جهان سوم عمدتا وضعیتی مخفیانه، گریزپا و نمادین است، به نوعی که نوع بیان و زبان این فیلمها، تماشاچی موردنظر را به خطر میاندازد و نوعا ژانرهای مستند علیه سیاستهای دولت است و تماشاچی را بر ضد دولت تحریک میکند.
بُعد افقی جدول دربرگیرنده گروهها یا طبقههای «د» و «و» است که شامل مقررات دولتی و دخالت دولت در بخش تولید، توزیع و نمایش است و نیز ملّیگرایی عیان و نهانی را نشان میدهد که توسط سینما عرضه میشود.
اکثر فیلمهای دولتی نشانگر رابطهای تنگاتنگ بین این سه طبقه [مقررات دولتی، دخالت دولت، ملّیگرایی] است. کمترین حمایت مالی دولتی را میتوان در سینمای هالیوود و سینمای موفق آسیایی و تا حد کمتری در سینماهای سرگرمکننده یافت که این عدم حمایت به صورت عدم مداخله در توزیع و نمایش در قلمروهای مربوط به خود بازتاب دارد و نیز معمولاً مواضع ملّیگرایی در این فیلمها بسیار ضمنی و تلویحی است. این نوع سینما در تقابل و تعارض با سینمای تمامیتجو قرار دارد که دولتهای آنان بر تولید نظارت تام دارند ــ به استثنای سینمای ایتالیایی فاشیستی و آلمان نازی پیش از سال ۱۹۳۸ ــ و دولت در امر توزیع و نمایش از طریق سانسور و نظارت دقیق بر تولیدات محلی و خارجی دخالت دارد و، با تأکید و غالبا به تصریح، مواضع ملّیگرایانه اتخاذ میکند.
برجستهترین سینمای هنری (یعنی نمونه اروپایی) دارای تنوّعاتی است. درحالیکه تولیدشان وابسته به یارانه دولتی است، توزیع و نمایش آنها عمدتا بدون دخالت دولت صورت میپذیرد (سینمای فرانسه بعد از جنگ دوم جهانی یک استثنای شاخص بود) و تجلیات و نمودهای این فیلمها بیش از آنچه ملّیگرایانه باشد برخوردار از عناصر زیباییشناسی است. سینمای هنری آمریکا به جهت عدم حمایت دولت با سینمای هنری اروپا و دیگر نقاط تفاوت میکند، حال آنکه دولتهای سوسیالیستی، سینمای هنری خود را چه در زمینه تولید و چه در عرصه توزیع و نمایش یاری میدهند و حمایت مالی میکنند. عملکرد تولید سینمایی مشترک بینالمللی، همانند شیوه سینمای هنری است به جز اینکه عناصر ملّیگرایی به جهت درهمآمیزی عناصر ملیتهای مختلف کمرنگ و خنثی شده است. (سینمای نسل پنجمی چین بعد از حادثه میدان «تیان آن مِن» به شدت ناسیونالیسم خلق چین را به زیر سؤال برد.) سینمای واقعی جهان سوم از نظر تولید و توزیع از حمایت دولت برخودار نیست.
سینمای واقعی جهان سوم، نه در تولید و نه در توزیع، از حمایت دولتی برخوردار نیست و دستاندرکاران این سینما میگویند سوءاستفاده دولت از آزادی بیان و آزادی اجتماعات بالضروره موجب نمودهای ضددولتی میشود. سناریوها و فیلمنامههای این سینما از خشونت کمتری برخوردار است؛ اگر چه کنار آمدن با آن آسان نیست، بالأخص آنکه دولت زعامت و نظارت خود را حفظ میکند. نمودهای سینمای جهان سوم با سینمای شبهملّی در زمینههای علایق منطقهای، قومی، دینی و زبانی که در یک کشور ناهمگون هستند همپوشی دارد. این سینما از نظر تولید و توزیع و نمایش به ندرت از حمایت دولتی برخوردار است مگر آنکه دولتی با نظام فدرال باشد چون دولت فدرال کبک.
تماشاچی یا مخاطب از منظر گیشه، آنگونه که در ردیفهای «ز» و «ط» پیش از این شرح شد: فیلمهایی که بیشترین فروش را در کشورهای مربوطه دارد، موفقیت یا عدم موفقیت صادرات آن و تنوّع و رواج اشکال و صورتهای تفننی و سرگرمکننده رقیب [سینما] در آن کشور، نقش تعیینکنندهای در سینمای جهان سوم دارد. از میان این دو عامل، دومین آنها عاملی است برای بازنگری در مطالعات سینمای ملّی. همانگونه که در دو مورد اول مشاهده شد، سینمای دولتی قابل طبقهبندی در دو طبقه به عنوان واردکننده و صادرکننده صرف است. هالیوود، هند، هنگکنگ و سینمای تمامیتجوی بزرگ یا اصلی، از طریق بازار و یا از طرق متعارف دیگر بر بازار داخلی خود سلطه دارند.
کشورهای تمامیتجوی کوچک (اقمار اروپایی اتحاد شوروی) و دیگر پنج نوع تولید سینمای ملّی برای کسب دیگر بازارها با یکدیگر مبارزه میکنند و رقیب اصلی آنها هالیوود است که سلطه کاملی بر کلیه کشورهای انگلیسیزبان دارد و نفوذ قابل ملاحظهای از طریق استراتژی جهانی ایالات متحده و اقتصاد و فرهنگ آن کشور اعمال میکند. سینمای هند و هنگکنگ فیلمهای خود را برای مهاجران قومی خود به سراسر جهان صادر میکنند. سینمای هنگکنگ همچنین در سراسر آسیای شرقی مخاطب دارد. بازارهای سینمای تمامیتجوی بزرگ عبارتاند از قلمروهای استعماری و اقمار آن کشور. سینمای هنری در همه نوع و گونه آن به شیوه گستردهای راه خود را در سراسر جهان میگشاید و البته طریقی را که در مسیرهای متعارف خود باز میکند، باریکه راههایی بیش نیست. سینمای جهان سوم و شبهملّی به ندرت در شاهراهها جریان مییابد (عیسای مونترال، تهیه شده در کبک توسط دنیس آرکاند(۳۹) در سال ۱۹۸۹ یک استثناء بود که در واقع محصول مشترک یک سینمای کانادایی ـ فرانسوی به شمار میآمد). این نوع سینماها با توجه به ماهیت عمدتا ضددولتی آنها بُرد اندکی دارند و گاه نیز به جهت آنکه کمتر سیاسی میشوند ــ در کشورهای مبدأشان برد بیشتری مییابند.
● مسائل و مباحث فرهنگی جدید
▪ سینمای ملّی از منظر سیاسی
در جدول شماره یک، فضایی که برای سینمای ضددولتی پیشبینی شده بسیار اندک است؛ سینمایی است که توسط گروههای سیاسی زیرزمینی تولید میشود؛ در واقع مبنای سینمای نوع سوم است که از شکاف باریک تناقضات رژیمهای تودهای لیبرال راه میگشاید که متناسب با ظرفیت واحدهای تولیدی آنها است و نگاهی ترقیجویانه دارند تا سینمای نسل پنجمی حمایتشده چینیها و سینمای بعد از ماجرای میدان تیان آن من را با توسل به قابلیتهای جهانیاش درنوردد. ویلمن بر فشار فزاینده بر سینمای غیرمتعارف سیاسی یادآور میشود:
ماهیت پرهزینه تولید فیلم و زیرساختهای صنعتی، مدیریتی و فنی آن، ضرورت یک بازار نسبتا بزرگ را به شدت محسوس میگرداند تا به یاری این بازار هزینههای صورت گرفته جبران شود، چه رسد به کسب مازاد بر هزینه یا کسب سود. این بدان معناست که صنعت سینما [به غیر از نوع سوم آن، سینمای شبهملّی و سینماهای فقیر [لازم است که یا یک بازار بینالمللی را به دست آورد یا یک بازار داخلی عظیم در اختیار داشته باشد.
اگر بازار داخلی عظیم در دسترس باشد، آنگاه سینما نیازمند گروههای تماشاچی یا مخاطب بالقوه بزرگی با عواطف همگن است که بالضروره این سینما را طلب کند. سینمایی که نگاهش به ویژگی ملّی خاصی باشد اگر ضدملّی نباشد غیرملّیگرایانه است. از این روی این سینما هرچه بیشتر در طلب همگنسازی ملّیگرایی برآید کمتر قادر خواهد بود به طور جدی توجه خود را معطوف به تنشهای پیچیده چندبُعدی و چندسویهای کند که شاکله فرهنگی یک جامعه را تشخّص بخشیده و متعیّن میکند... تنها سینمایی که در چنین جامعهای حضور دارد، سینمای حاشیهای و وابسته است. این تنها سینمایی است که آگاهانه و مستقیما به مواد و مصالحی میپردازد که در افق دید فرهنگ ملّی جای میگیرد (ویلمن، ۲۱۲-۲۱۱:۱۹۹۴).
در چارچوب این جدول، تعلقات اقتصادی بینالمللی به پایین و سمت راست جدول گرایش دارد و تعلقات فرهنگی و ملّی به بالا و سمت چپ جدول مایل میشود.
● بحث درباره مسائل فرهنگی
درحالیکه نقش گیشه به طور فزایندهای در سطح جهانی جهتدهنده و تعیینکننده است، معهذا نباید مانعی برای دید ما در برابر مشاهده نقش فرهنگی شود. واقع امر این که نقش فرهنگی یک ضرورت است و نگاه و توجه را میطلبد. اروپا در سال ۱۹۹۰ پارهای مباحثات اصولی را در این زمینه مطرح کرد. حتی سینمای فرانسه که موفقترین سینما در جهان در پیوند دادن رشتههای اقتصادی و صنعتی با مباحث فرهنگی است، فشار بسیاری را برای همگونسازی خود با مبانی جهانی شدن دهه ۱۹۹۰ احساس میکرد. هیل، درباره سینمای بریتانیا، با ظرافت تمام مباحثات فرهنگی را در تقابل با مباحثات اقتصادی به منظور نافذ گردانیدن سیاست (نظر) و عمل در سینمای ملّی پیش میبرد و بالأخص سیاستی را مورد انتقاد قرار میدهد که تأییدکننده عملیات بازار (و سلطه بازار از طریق مجتمعهای فراملیتی) و نیز طیف محدود نمودهای فرهنگیای است که بازار عرضه میدارد (۱۸:۱۹۹۲). این نقد معطوف است به مسأله خصوصیت فرهنگیای که پیش از این مطرح گردید.
سینمای فقیر ملّی که کولین مک آرتور برای آن نیرو و توان خود را به کار گرفته، مواجه با مشکلاتی عدیده است در تعیّن بخشیدن به نمودهای خاص فرهنگی و با توجه به اینکه قرنها زبان انگلیسی، زبانهای سلتی اسکاتلندی و ایرلندی و ولزی را به عنوان زبانها و فرهنگهای عقبمانده و غیرمتمدن نگریسته، مک آرتور این اصل مسلّم را برای فیلمسازان سلتی مطرح میکند: هر چه فیلمتان آگاهانه بیشتر بازار بینالمللی را هدف گیرد، مسأله واپسگرایی و عقبماندگی فرهنگی شما کمرنگتر و کمرنگتر میشود (۲۰-۱۱۸:۱۹۹۴). در متن دولت قدرتمند آلمان غربی الساسر هنوز این امکان و فرصت را دارد که بر اهمیت التزام به «سیاستهای فرهنگی» انگشت تأکید بگذارد، آن هم در کشوری که سینمای مستقل مصمّمانه قصد دارد فیلم ملّی را خلق و حفظ کند آنهم در بحبوحه تولید سینمایی که در سطح بینالمللی روی به افزایش و گرایش به اقتصاد دارد (۳ : ۱۹۸۹).
● صدور و تفاوت فرهنگی
همانگونه که قبلاً گفته شد، هر فیلمی وقتی قرار است برای صادرات باشد ممکن است خصوصیات ملّی خود را با توجه به عوامل و معاییر کشور واردکننده و مناسبات سیاسیاش با صادرکننده تغییر دهد. دغدغه سینمای هنری و نیز سینمای شبه ملّی از قرائتهای مبادلات فرهنگی، به مراتب بیشتر از هالیوود به عنوان بزرگترین تولیدکننده فیلم صادراتی است که بیاعتنا نسبت به معاییر دیگر جوامع است. عمدتا میتوان سه رویکرد اساسی را در فیلمهای وارداتی مشاهده کرد:
الف) فیلمهای خالی از مفهوم که غالبا از پیش توسط توزیعکنندگان از معنا تهی شده و دعوی فرهنگی ندارند؛ نظیر فیلمهای ورنر شروتر(۴۰) یا آلکساندر کلاگ(۴۱) یا اکثر فیلمهای واقعگرایانه اجتماعی و سینماهای فقیر؛
ب) فیلمهای هنری غیر سیاسی و اساسا انسان گرایانه (معطوف به شرایط) و کامل شده با حداقل موازین فرهنگی («بسیار فرانسوی») یا زیباییشناسی با خصوصیت فرهنگی («نگاه شاعرانه به زندگی محلی»)؛ و
ج) قرائتهای قوم محوری مثل فیلم آمریکایی کروکودیل دَندی(۴۲) به کارگردانی پیتر فیمن(۴۳) که وصف آمریکاست و میکوشد اسطورههای مرزی آمریکایی را نقش زند و عصر معصومیت را باز شناساند (کرافتز، ۹-۵۸ : ۱۹۹۳و۱۹۹۲). این قرائت اخیر از ویلمن مستلزم نوعی همگنسازی خاص است (۲۱۲ : ۱۹۹۴).
● نظریهسازی ویژگی فرهنگی
ویلمن، علاوه بر همگنسازی شاخص که متضمن «شیوه سلطهجویی و استعمارگری» انسانگرایی فراگیر است (ویلمن، ۲۱۰:۱۹۹۴)، دو شیوه دیگر تحلیل ویژگی فرهنگی را مطرح میکند: یکی «تطابق صوتی» که به سخنگو این امکان را میدهد که به شیوه نشاطانگیزی با دیگر صداها درآمیزد، و دو دیگر «ضمیر گناهکار امپریالیست انحصارطلب» (۲۱۳). این تطابق صوتی، صرفنظر از مشارکت در «جرم»، مبتنی بر شیوه کلامی است که باختین به آن اشاره دارد و صرفا برقراری ارتباط با دیگر محصولات فرهنگی نیست، بلکه همزمان فهم عملکرد فرهنگی دیگری به منظور بازنگری و بازاندیشی در کلّیت فرهنگی خودی است... یعنی نوعی فرافکنی مضاعف که تحلیلگر موقعیت فرد و گروه دیگری را که در جای دیگری است و به عنوان دیگری است، به یکدیگر پیوند میدهد (۱۷-۲۱۶و ۲۱۴). دایرهٔالمعارف سینمای هند راجاو هیاکشا(۴۴) و ویلمن تحقق این هدف را نشان میدهد. از این پایگاه است که چو(۴۵) در باب روا بودن و درستی مباحث نظری روانکاوی غربی در بررسی اختناق فرهنگی و اجتماعی چنین سخن میگوید (ص۱۷۰،۱۹۹۱) و آنگاه خود را در خارج از حوزه مطالعاتی شرق و غرب و خارج از سرزمین چین قرار میدهد و با این اندیشه به معارضه میپردازد که هویت فرهنگی پدیدهای غیر از ساختار ایدئولوژیک و اعتقادی است (چو، ۱۹۹۵).
● افقهای آینده
آیا جهانی شدن تفاوتهای فرهنگی بین ملتها و کشورها را میشوید و میزداید؟ اگر سینمای ملّی و بازاریابی آن نقطه مقاومتی در قبال فشارهای فزاینده بر کشور چه از درون و چه از بیرون باشد، بسیاری میگویند که نمیتوانند برای مدت طولانی مقاومت کنند.
مفاهیم «سینما»، «ملت» و «سینمای ملّی» به تدریج مرکزیت و محوریت خود را از دست میدهند و در نظامهای سرگرمکننده فراملیتی مستحیل میشوند (کیندر، ۴۴۰:۱۹۹۳). جریان شتابگیرنده در آمیختن و ترکیب مردم، تکنولوژی، تصویرها و ایماژها و اندیشهها با تلاش فزاینده و اوجگیرنده تهیهکنندگان سینما برای دستیابی به بازارهای بینالمللی منجر به یکسانسازی و همشکلی در تولید فیلم ملّی در همه جا شده است و امکان متمایز گردانیدن محصولات سینمای ملّی به شدت به خطر افتاده؛ نه تنها به جهت افزایش تعداد تولیدکنندگان سینمایی بینالمللی، که همچنین به جهت رشد و تحول در سیستمهای تصویری فیبری الکترونیکی که سمت و سوی آنها در جهت حذف کانالها یا خط فاصلها و درآمیختن تصویرهاست. از سوی دیگر، تولیدکنندگان فیلمهای هنری در سطح جهانی نویدهای تازهای در توجه و پرداختن به ویژگیهای فرهنگی میدهند؛ حتی اگر در حد یافتن عرصههای جدیدی باشد که در آن عرصهها بتوان آن دلتنگیهای گذشته و معصومیتهای پیشین را نقش زد.
توجه فزاینده به جشنوارههای سینمایی در بسیاری از کشورهای غربی نویددهنده اوج گرفتن تعلقات نسبت به ویژگیهای فرهنگی است و ظهور تبادلات موفق فیلمهای سینمایی در دهه ۱۹۹۰ و حضور فعال بخش تولید فیلم «مستقل» آمریکایی روزنههای امیدی را لااقل در مغرب زمین درباره قوت گرفتن و رشد ذائقهها برای تمایز قائل شدن مصرفکننده در قبال جریان پرشتاب یکسانسازی سینمای هالیوود میگشاید.
نوشته استفِن کرافتز
ترجمه مهدی افشار
این مقاله ترجمه فصلی از کتاب زیر است :
Film Studies, Edited by John Hill & Pamella Church Gibson, Oxford University, ۱۹۹۹, pp. ۳۸۵-۹۵.
۱. Anderson
۲. Gellner
۳. Habsbawm
۴. Smith
۵. Hutchinson
۶. Philip Rosen
۷. Arjun Appadura
۸. Shohat
۹. Stam
۱۰. Androw Higson
۱۱. Dawid Bordwell
۱۲. Janet Staiger
۱۳. Kristin Thompson
۱۴. Lapsley
۱۵. Westlake
۱۶. Brodwell et al
۱۷. Post - Althusserian model
۱۸. Crisp
۱۹. Pul swann
۲۰. Thomas Elsaesser
۲۱. Willemen
۲۲. John Hill
۲۳. Marsha Keinder
۲۴ Dermody
۲۵. Jacka
۲۶. Geoffrey Nowell
۲۷. Smith
۲۸. Crofts
۲۹. Geoffry Hartman
۳۰. Sadoul
۳۱. Sundance
۳۲. Guback
۳۳. Thompson
۳۴. Appadurai
۳۵. Mrinal Sen
۳۶. Filipino Kidlat Tahimik
۳۷. Souleyman Cissé
۳۸. Denis Arcand
۳۹. Werner Schroeter
۴۰. Alexander Kluge
۴۱. Croccodile Dundee
۴۲. Peter Faiman
۴۳. Rajav Hyaksha
۴۴. Chow
ترجمه مهدی افشار
این مقاله ترجمه فصلی از کتاب زیر است :
Film Studies, Edited by John Hill & Pamella Church Gibson, Oxford University, ۱۹۹۹, pp. ۳۸۵-۹۵.
۱. Anderson
۲. Gellner
۳. Habsbawm
۴. Smith
۵. Hutchinson
۶. Philip Rosen
۷. Arjun Appadura
۸. Shohat
۹. Stam
۱۰. Androw Higson
۱۱. Dawid Bordwell
۱۲. Janet Staiger
۱۳. Kristin Thompson
۱۴. Lapsley
۱۵. Westlake
۱۶. Brodwell et al
۱۷. Post - Althusserian model
۱۸. Crisp
۱۹. Pul swann
۲۰. Thomas Elsaesser
۲۱. Willemen
۲۲. John Hill
۲۳. Marsha Keinder
۲۴ Dermody
۲۵. Jacka
۲۶. Geoffrey Nowell
۲۷. Smith
۲۸. Crofts
۲۹. Geoffry Hartman
۳۰. Sadoul
۳۱. Sundance
۳۲. Guback
۳۳. Thompson
۳۴. Appadurai
۳۵. Mrinal Sen
۳۶. Filipino Kidlat Tahimik
۳۷. Souleyman Cissé
۳۸. Denis Arcand
۳۹. Werner Schroeter
۴۰. Alexander Kluge
۴۱. Croccodile Dundee
۴۲. Peter Faiman
۴۳. Rajav Hyaksha
۴۴. Chow
منبع : فصلنامه ارغنون
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست