یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
سازگاری خاتمیت و امامت
● آیا اعتقاد به خاتمیت پیامبر با اعتقاد به امامت امامان معصوم سازگاری دارد؟
۱) یکی از اعتقادات بنیادین مسلمانان، این است که با آخرین رسول و پیامآور الهی، یعنی ـ حضرت محمدبن عبدالله(ص) ـ ارسال رسل و انزال کتب به پایان رسید. و خداوند پس از پیامبر گرامی اسلام(ص) هیچ پیامبری نخواهد فرستاد. بنابراین انسانها از این پس، بایستی بر خوان گستردة آخرین پیام الهی، یعنی قرآن، بنشینند و از مائدههای آسمانی آن، روح و جان و عقل خویش را سیراب سازند و راه هدایت و سعادت را شناسایی نموده و در آن ره بپیمایند.
۲) گروهی از مسلمانان با عنوان شیعه براین عقیدهاند که پیامبر گرامی اسلام پس از خویش تعدادی از نزدیکترین و عالمترین و پرهیزکارترین افراد خانوادة خویش را به عنوان جانشینان خود انتخاب کرد و مسلمانان را موظف نمود که از آنها پیروی نموده و راه آنها را بپیمایند و حق را در آنها بجویند و هدایت به سوی حق ـ سبحانه و تعالی ـ را از آنان طلب کنند و در فهم و درک وحی دست به دامن آنان باشند؛ چرا که به فرمودة علیابن ابی طالب(ع) "آنان اساس دینند و ستون یقین زیاده روان باید به سوی آنان بازگردند و عقبافتادگان به ایشان ملحق شوند و حق ولایت ویژگی آنان است و وصیت و وراثت از آنِ آنان و نیز آنان جایگاه سرّ خدایند و ملجأ امر او، ظرف علم پروردگارند ـ مرجع حکم او، پناه کتاب الهیاند و کوههای استوار دین او، به واسطه آنان خدا خمیدگی پشت دین را راست نمود و لرزشهای ارکان آن را آرام کرد".۱
با توجه به آنچه ذکر شد، این پرسش مطرح میشود که آیا با این اعتقاد، نسبت به جایگاه ائمه اطهار(ع)، خاتمیت پیامبر اسلام(ص) مخدوش نمیگردد؟
در پاسخ به این پرسش، بدون اینکه خود را درگیر گفتوگو و نوشتههایی که اخیراً میان برخی اندیشمندان دانشگاهی و حوزوی مطرح شده نمائیم، آنچه به نظر تفسیر درست و منطقی است به نحوی که هم با خاتمیت پیامبر سازگار افتد و هم قابل دفاع از امامت باشد را به محضر ارباب معرفت، عرضه میدارد.
درباره جایگاه اهل بیت(ع) در میان مسلمین دست کم سه نظر عمده وجود دارد که به نظر نگارنده دو تای آنها مخدوش است و تنها یکی از آنها قابل دفاع و منطبق با حقیقت است.
اما آن دو که به نظر نادرست میآید عبارت است از نظر گروهی که درباره ائمه اطهار راه افراط و غلو را پیمودند و درباره آن بزرگواران سخن غالیانه بر زبان راندند. و نیز نظر گروهی که در حق ایشان راه بیمهری و تقصیر پیمودند. در این مختصر مجال بررسی و تحقیق درباره این دو گروه نمیباشد و در جای دیگر بایستی به آن پرداخته شود.
اما آن نظری که قابل دفاع و منطبق با حقیقت و سازگار با خاتمیت است این است که پس از پیامبر گرامی اسلام(ص) تعدادی از بهترین و آگاهترین و با تقواترین مؤمنین که شیعه از آنان به عنوان امامان معصوم از اهل بیت پیامبر گرامی اسلام یاد میکند، به عنوان جانشینان پیامبر، مرجعیت دینی و هدایت به سوی کمال انسانی را به عهده گرفتند البته کسانی که بر چنین جایگاهی تکیه دارند لازم است از ویژگیهای خاصی برخوردار باشند؛ از جمله طهارت باطنی، کمالات وجودی و علم و دانشی که بتوانند با آن گرهگشای مشکلات دینی مسلمانان و مؤمنین باشند. در اینکه آن بزرگواران دو تای نخست را داشتند هیچ تردیدی نیست همانطور که شیعه و سنی در این حقیقت همداستانند، اما سخن بر سر داشتن سومی است که آنان را بر جایگاه ویژهای نشانده که دست دیگران از رسیدن به آن قله کوتاه است.
قصد ما آن است که این سوّمی را به اختصار مورد بررسی قرار دهیم. با توجه به روایات معتبری که در باب علم و دانشِ ائمه(ع) در حوزه معارف دینی در دست داریم (که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد) بدون اینکه کوچکترین قدمی در راه غلو و افراطیگری برداشته شود، میتوانیم بر این باور باشیم که ائمه اطهار به سرچشمة علم و دانش پیامبر گرامی اسلام متصل بودند و این آن چیزی بود که دیگران را به آن راهی نبود و آن بزرگواران هر آنچه در زمینه معارف و وظایف دینی که مسلمانان بایستی به آن توجه میکردند به زبان میراندند، از سرچشمه علم و دانشی بود که از پیامبر به آنها رسیده بود، نه از ناحیه خودشان.
حال پرسش این است که آیا داشتن چنین دانشی و سخن گفتن بر اساس آن، خاتمیت را در محاق میافکند و به تأخیر میاندازد؟ به نظر نگارنده چنین نیست، چرا که پیامبر هر ویژگی که داشته باشد و لوازم خاتمیت هر چه که باشد، منافات با این ندارد که کسانی به خاطر شایستگیهای وجودیشان از علم و دانشی که پیامبر در اختیار آنان نهاده بهرهمند باشند. و براساس آن علم و دانش، حکمی از احکام الهی را بگویند؛ زیرا آنچه با خاتمیت منافات دارد این است که ائمه اطهار(ع) همچون پیامبر اسلام با استقلال دست به تشریع زنند و مردم موظف به تبعیت از آن باشند. البته ائمه اطهار(ع) نه تنها چنین ادعایی نداشته بلکه بنابر آنچه از امام صادق(ع) نقل شده ایشان هر چه در پاسخ به پرسش دینی میگفتند بر گرفته از علم و دانشی بود که از رسول گرامی اسلام دریافت کرده بودند و هیچ چیزی از سوی خود نمیگفتند.۲
و این امر هیچ منافاتی با خاتمیت پیامبر ندارد، چرا که آنان خوشهچینان خرمن پیامبر اسلام(ص) بودند، نه همتا و همطراز آن رسول گرامی، چنانکه امام علی(ع) نیز به این نکته به صراحت اشاره دارد آنجا که در پاسخ کسی که میپرسد آیا شما پیامبرید؟ میگوید: "وای بر تو، من بندهای از بندگان محمدم."۳
اما اینکه علی(ع) و فرزندان معصومش چگونه به سرچشمه علم و دانش پیامبر اسلام راه پیدا کردند، البته چیزی نیست که به راحتی بتوان آن را آشکار ساخت. اما در این زمینه یک روایت از علی(ع) که در منابع حدیثی شیعه و سنی البته با اندک اختلاف در عبارات آمده، میشود تا حدودی مسئله را روشن نمود.
از امام علی(ع) روایت شده است: "پیامبر بابی از علم بر من گشود که هزار باب از آن بر من گشوده شد."۴
در حدیثی از امام صادق آمده است: "پیامبر بر علی هزار باب از علم گشود که از هر بابش هزار باب گشوده شد."۵
ممکن است به ذهن خطور کند که چگونه حضرت علی(ع) توانست به این همه معارف الهی دست یابد؟ پاسخ این سؤال را از زبان خود آن حضرت میشنویم:
"...اما من، هر روز یک نوبت و هر شب یک نوبت بر پیغمبر(ص) وارد میشدم، با من خلوت میکرد و در هر موضوعی با او بودم (محرم رازش بودم و چیزی از من پوشیده نداشت.) اصحاب پیغمبر میدانند که جز من با هیچ کس چنین رفتار نمیکرد. بسا بود که در خانة خودم بودم و پیغمبر نزدم میآمد و این همنشینی در خانة من بیشتر واقع میشد تا خانة پیغمبر و چون در بعضی منازل بر آن حضرت وارد میشدم، زنان خود را بیرون میکرد و تنها با من بود و چون برای خلوت به منزل من میآمد، فاطمه و هیچ یک از پسرانم را بیرون نمیکرد. چون از او میپرسیدم، جواب میداد و چون پرسشم تمام میشد و خاموش میشدم، او شروع میفرمود. هیچ آیهای از قرآن بر رسول خدا(ص) نازل نشد، جز اینکه برای من خواند و املا فرمود و من به خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من آموخت و از خدا خواست که فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید و از زمانی که آن دعا را دربارة من کرد، هیچ آیهای از قرآن و هیچ علمی را که املا فرمود و من نوشتم، فراموش نکردم و آنچه را که خدا تعلیمش فرمود از حلال و حرام و امر و نهی گذشته و آینده و نوشتهای که بر هر پیغمبری پیش از او نازل شده بود، از طاعت و معصیت، به من تعلیم فرمود و من حفظش کردم و حتی یک حرف آن را فراموش نکردم. پس دستش را بر سینهام گذاشت و از خدا خواست دل مرا از علم و فهم و حکم و نور پر کند..."۶
روایت یاد شده به نقل از منبع مورد اعتماد شیعیان نقل شد، اما با مراجعه به مصادر روائی اهلسنّت، میتوان احادیث مشابهی نیز یافت. اینک به چند نمونه از این احادیث توجه نمایید:
۱) سلیمان احمسی از پدرش نقل میکند که گفت: علی(ع) فرمود: به خدا، هیچ آیهای نازل نشد، مگر اینکه من میدانم دربارة چه چیزی، در کجا و دربارة چه کسی نازل گردیده است.۷
۲) محمد بن عمر بن علی بن ابیطالب از پدرش نقل میکند که از علی(ع) پرسیدند: چه شده که شما در میان اصحاب رسول خدا بیشترین حدیث را در اختیار داری؟ علی(ع) فرمود: برای اینکه هر وقت از آن حضرت سؤال میکردم، پاسخ میداد و هنگامی که ساکت میشدم، خود آن حضرت شروع میکرد و آنچه لازم بود، برای من بیان مینمود. ۸
۳) ابیالطفیل میگوید علی(ع) فرمود: از من دربارة کتاب خدا هرچه میخواهید بپرسید؛ چرا که هیچ آیهای نیست، مگر اینکه میدانم کِی و دربارة چه چیزی نازل شده است. ۹
۴) علی(ع) فرمود: هر وقت از رسول اکرم میپرسیدم، جوابم را میداد و هرگاه ساکت میشدم، خود آن حضرت سخن آغاز مینمود و هیچ آیهای بر ایشان نازل نشد، مگر اینکه آن را بر من میخواند و تفسیر و تأویل آن را دانستم و از خدا خواست که هیچ چیزی از آنچه بر من تعلیم نمود از یاد نبرم و من حلال و حرام و امر و نهی و طاعت یا معصیت آن را هرگز از یاد نبردم و دست خویش را بر روی سینه من گذاشت و گفت: خدایا، سینة علی را از علم و فهم و حکمت و نور پرکن. ۱۰
۵) عبدالله بن عمرو بن هند جملی گوید: از علی ـ رضی الله عنه ـ شنیدم که میفرمود: هنگامی که از رسول خدا سؤال میکردم، آنچه را لازم بود به من میبخشید و آن گاه که ساکت میشدم، خود آن حضرت لب به سخن میگشود و گفتنیها را به من میگفت.۱۱
با توجه به این روایات، معلوم میشود که چرا حضرت علی(ع) میفرماید: پیامبر بابی از علم بر من گشود که هزار باب از آن بر من گشوده شد. و یا چرا پیامبر فرمود: من شهر علمم و علی دروازة آن؛ هر کس میخواهد وارد این شهر شود، باید از دروازة آن وارد شود.
هنگامی که در این احادیث به قدر کافی تأمّل میکنیم، سرّ این نکته معلوم میشود که چرا پیامبر(ص) اهلبیت خود را در حدیث متواتر نزد فریقین (حدیث ثقلین) عدل قرآن و ثقل اصغر در کنار ثقل اکبر(قرآن) قرار میدهد.
۱ ـ نهجالبلاغه، خطبه۲.
۲ ـ جامعالاحادیث، ج ۱، ص ۱۷، حدیث ۴، باب حجیة الفتری).
۳ ـ کافی، ج۱.
۴ - ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲، ص۴۸۵، ح۱۰۰۳.
۵ - محمد بن بعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، "کتاب الصحابه".
۶ - همان، کتاب"فضل العلم" باب اختلاف الحدیث، ح۱.
۹-۷ - ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸،"علی بن ابی طالب" رضی الله عنه.
۱۰ - ابن عساکر، پیشین، ح۱۰۰۴.
۱۱ - حاکم نیشابوری، پیشین، ذکر مناقب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۳۵، ح۲۲۸ و۴۶۳۰.
۲ ـ جامعالاحادیث، ج ۱، ص ۱۷، حدیث ۴، باب حجیة الفتری).
۳ ـ کافی، ج۱.
۴ - ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲، ص۴۸۵، ح۱۰۰۳.
۵ - محمد بن بعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، "کتاب الصحابه".
۶ - همان، کتاب"فضل العلم" باب اختلاف الحدیث، ح۱.
۹-۷ - ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸،"علی بن ابی طالب" رضی الله عنه.
۱۰ - ابن عساکر، پیشین، ح۱۰۰۴.
۱۱ - حاکم نیشابوری، پیشین، ذکر مناقب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، ص۱۳۵، ح۲۲۸ و۴۶۳۰.
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست