چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جنگل زمرد - The Emerald Forest


جنگل زمرد - The Emerald Forest
سال تولید : ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : جان بورمن
کارگردان : جان بورمن
فیلمنامه‌نویس : راسپو پالنبرگ.
فیلمبردار : فیلیپ روسه‌لو.
آهنگساز(موسیقی متن) : جونیر هامریچ و برایان گاسکوئین.
هنرپیشگان : چاورز بوت، مِگ فاستر، ویلیام رودریگز، ادواردو کونده، یارا وانیو، اِستی چندلر، چارلی بورمن، روئی پولونا و دیرا پاس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه.


جنگلی در آمریکای جنوبی. قبیله‌ائی از سرخ‌پوستان، کنار محل احداث سدی عظیم، «تامی» (رودریگز)، پسر هفت‌ساله «بیلمارکهام» (بوت)، مهندس آمریکائی، را می‌ربایند ده سال تمام، «تامی» تحت مراقبت و راهنمائی‌های پدر تازه‌اش و «وانادی» (پولونا)، رئیس قبیله مردان نامرئی بزرگ می‌شود و از طرفی هم «مارکهام» در هر فرصتی ناامیدانه در جنگل جست‌وجو می‌کند تا شاید پسر گمشده‌اش را بیابد. بالاخره «مارکهام» به قبیله بدوی دیگری به نام مردان خشن برمی‌خورد که عکاس همراه او - «ورنر» (کونده) - را می‌کشد و برای شکار خود «مارکهام» هم آمده‌ می‌شوند؛ ولی در آخرین لحظه، سرخ‌پوستی مو طلائی «مارکهام» را نجات می‌دهند و «مارکهام» از زیر رنگ‌های زیر صورت و پرهای روی سر پسرش، «تامی» (چارلی بورمن) را تشخیص می‌دهد «تامی» که به تازگی آئین‌های گذر به مرحله مردانگی را پشت سر گذاشته، حالا یک شکارچی سربلند سرخ‌پوست است که زنی هم به‌نام «کاچیری» (پاس) دارد. برای او، جهانی بیرون جنگل، سرزمین ارواح است و مالکهام هم مجبور است این را بپزیرد و تنها به شهر بازگردد. قبیله «مردان خشن» که با تصاحب اسلحه مارکهام جسارت یافته‌اند، به «مردان نامرئی» حمله می‌کنند و پس از اسیر کردن زنان جوان قبیله آنان را به کارگران سد ارثه می‌کنند. «وانادی» در تلاش برای آزاد کردن زنان قبیله قبیله کشته می‌شود و «تامی» برای کمک، نزد «پدر» دیگرش می‌آید. او به شهر می‌آید، رد مارکهام را پیدا کند، به مادرش، «جین» (فاستر) ادای احترام می‌کند، و پدرش را متقاعد می‌کند که برای آزاد کردن زنان قبیله به باقی‌مانده افراد «مردان نامرئی» ملهق شود. در نبردی خونین زنان نجات پیدا می‌کنند. و مالکهام دوباره پسرش را در جنگل رها می‌کند تا همراه گروه کوچکش، برای باران سیل‌آسائی دعا کنند. که سد را در هم بشکند و جنگل را نجات دهد. مارکهام که تصمیم گرفته با کار گذاشتن دینامیک در سد به پسرش کمک کند در می‌یابد که تلاش‌های او در برابر نیروهای طبیعت، ناچیز است.
* با این که ممکن است جنگل زمرد به خاطر هشدارهای قطعی‌اش در مورد نابودی جنگل‌ها درسی در بوم‌شناسی به‌نظر برسد که با رنگ لعاب مایه مردم دور دسرس جامعه تزئین شده اما برخورد هوشمندانه بورمن با این بحران - و تقلای میان بومیان و سد سازان - در ادامه دیگر آسار او مثل نجات 1972 و آکسکالیبور (1981)، فیلم را به صحنه رویاروئی ارزش‌های وحشیگری و قوائد تمدن تبدیل می‌کند. فیلم‌ساز، اینجا، با دستاویز کردن یک نبرد شخصی، رابطه و پیوند زندگی بومیان روبه‌زوال را با تنها امیدهای طبیعی نجات زمین باران سیل‌آسا ستایش می‌کنند و در ضمن، با توجه به این نکته که فیلم‌سازی در خانواده بورمن پیشه‌ائی گروهی به نظر می‌رسد، با رها کردن پسر خودش در اعماق جنگل‌های عواطف نوجوانی، طی مراسمی البته ضروری اما خطرناک (انداختن او به یک ابشار یا فرستادنش به بلندی یک ساختمان) به کندو کاو در چشم‌اندازهای بلوغ می‌پردازد اما این رویکرد شجاعانه و رویاروئی برومند با صحنه‌های گسترده‌ برهنه‌گی بومیان - که حتماً کسی مثل رابرت فلابرتی به وجد می‌آورد - به‌نمایش معصومیتی آروتیک می‌انجامد که نه تنها شیطنک آمیز و دردسرساز است، که گاهی صرفاً نوعی تصویرسازی تقلیدی به نظر می‌رسد. صحنه‌های هیجان‌انگیز درگیری، با خشونت تیزهوشانه‌شان، گاهی از روش‌های خلق هیجان پسا «رمبو»ئی (سیل شعله‌ها و اجساد شناور میان شاخ‌وبرگ‌ها) استفاده می‌کنند و تنش متشنج کننده خشونت داستان، از همجواری روش‌های نشانه‌های داستان ارنست همینگوی با وحشت‌های نجات به‌دست می‌آید.


همچنین مشاهده کنید