چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
درباره مقوله مترو در شهر
«کیست که حتی یک بار هنگامی که از مترو به هوای آزاد آمده و قدم به آفتاب درخشان گذاشته، از خود بی خود نشده باشد؟ در صورتی که خورشید همین چند دقیقه پیش که پایین میرفت، به همین روشنی میدرخشید. چه زود هوای جهان بالا را فراموش کرد، و جهان نیز به نوبه خود، او را به همین زودی فراموش کرد.» (والتر بنیامین ـ خیابان یک طرفه)
مدرنیته با همه کامیابیها و شکستهایش، در تجسّد یافتهترین شکل خود یعنی شهر بروز و ظهور مییابد. شهر در واقع کالبد مدرنیته است؛ محیطی است که به تعبیر "مارشال برمن" ماجرا، قدرت ، شادی، رشد و دگرگونی مدرنیته را در خود انعکاس میدهد.برمن در کتاب "تجربه مدرنیته" خود سعی دارد نشان دهد که مدرنیته در شهر تجربه میشود.
اساساً او مدرن بودن را تجربه زندگی شخصی و اجتماعی میداند که به مثابه گردابی عظیم، آدمی را با این واقعیت روبرو میسازد که بشر و جهان، پیوسته در حال فروپاشی و تجدید حیات و آمیخته به رنج و عذاب و تناقض و ابهام است؛ و چون محل بروز و ظهور رنجها و عذابها، تناقضات و ابهامهای مدرنیته در شهرهایی است که انسانها هر روز آن را تجربه میکنند، شناخت و فهم مدرنیته به مثابه یک تجربه، مستلزم شناخت اجزا و عناصر زیست شهری است؛عناصری همچون خیابان،کافه،مترو،پاساژو...... . این عناصرجزئی، میانجیهای شناخت امرکلی بنام "شهر"اند.فلسفه -هگل- به مامی آموزد که هرکلی ازطریق شناخت اجزایش فهمیده می شود.
مترو در دنیای جدید تنها جایی است که شما را به دهان زمین میکشاند.زمین در طول تاریخ -وباآموزه های جادویی، اسطوره ای ودینی - وضعیتی رمزگون داشته است. مردگان و هر آنچه که پنهان است ، همچون گنج ، مهمترین سازندگان این رمز گونگی بودند.رابطه انسان با زمین یا برای پنهان ساختن چیزهای ارزشمند بوده است؛ همچون مردگان و اشیای گرانقیمت؛ و یا برای آشکار ساختن چیزهای ارزشمند؛ همچون گنج، آب و حتی درختان و میوهها. به عبارتی دیگر زمین همواره معنایی دوگانه داشته است؛ خوشی و ناخوشی. ولی همواره و در هر حال نشانهای واحد را میساخته که همان رمزگون بودن آن است.
مترو، تلاشی است برای عرفی ساختن زمین. به عبارت دیگر، زمین با مترو رمززدایی میشود؛ همانگونه که آسمان با جت و هواپیما.
مسافرمترو ومقنی تجربه گران مدرن وسنتی درون زمین اند.شاید "یادمرگ"- مفهوم مانوس با درون زمین- برای تجربه گرمدرن جای خودرابه "سرعت"، داده باشداماهردو یک اشتراک تاریخی دارند:کار. درواقع،درگوشه هایی دورافتاده ازهم درتاریخ،هردودرزیرزمین و برخوردار ازابزارتولید "ازخودبیگانگی" را درمیان خودنابرابرتقسیم می کنند.
بی شک آن پلههای پر تعدادوآن هوای دلپذیر به همراه معماری پر از سنگ فضای ایستگاه مترو، خالق ایماژی است متفاوت از ایماژهای چاهی که یک مقنی هنگامی که فانوسش را میچرخاند، درک میکند. با نگاه "بودلری" مدرنیته چیزی نیست جزهمین تغییرایماژها وتوصیف ایماژها درواقع روایت " تاریخ" است.
در فضای مترو هر چیزی قابل دیدن است ـ حتی جزییترین کالاها ـ به غیر از دیدن آن چیزی که اززمین انتظارمیرود؛خاک.همه چیزبارنگ مدرنیته پوشیده شده است. به تعبیری دیگر دستکاری سوژه،طبیعت را"غیب" کرده است. آیا روزی میرسد که در درون دریا هر چیزی بتوان یافت غیر از آب؟
در شهر، سوژه یاانسان کاملاً از طبیعت یاابژه جدا شده و زندگی مصنوعی را دنبال میکند. درزندگی مصنوعی یا به تعبیرآدورنو"طبیعت ثانوی" ، مقوله بندی ذهن وعقل جدید(مقولات شناختی کانت) به صحنه زندگی هرروزه تداخل داشته است.زیست جدید نیزمتاثرازانتزاع فلسفه، انباشته شده است ازمقولات عینی ؛ مقولاتی که درتجسدانضمامی شان به هیات جعبه های یک پازل اند. کارانسان درشهرحرکت ازجعبه به جعبهای دیگرازطریق جعبهای متحرک است؛ جعبههایی در مسیر آسمان یا در دل زمین. بااین منطق ،مترو یکی ازمهمترین مقولات عینی نوین است.
فضای مترو شالوده ذهنی انسان جدید را نسبت به زمین میشکند. درون زمین جایی میشود همچون روی زمین، داخل خانهها و ادارات. جایی میشود همچون همه جا و این همان "کلیت" نظم جدید است. کلیتی که مدرنیزاسیون با تمام بیرحمی و قدرت ،برای رفاه متعلقاتش، ساخته است.
دیوارههای روسپی مترو که هر روز به رنگی در میآید و از محصولی ستایش میکند، نیاز به مصرف راتاعمیقترین لایههای زمین کشاندهاند، گویی به نظر میرسد که دیگر جایی را نمیتوان یافت که به تعبیر "هابرماس"،غیر دموکراتیک ترین اشکال ارتباطی یعنی "تبلیغات" را ندید.
خزنده اعظم، یعنی قطار برقی، آن وقت که میرسد، همه به استقبالاش میروند. زنی جیغ نمیزند و مردی فرار نمیکند. به درون شکم مار، سر خوشانه میروندو همچون طعمه ماری عظیم، بلعیده میشوند. آنها در تکنولوژی و نظم جدید بلعیده میشوند.
مسافران ،زود جابهجا میشوند تا به نقش خود در ساختار هر چه بهتر عمل کنند و یا بهتر بگوییم: بلعیده شوند. هنگامی که ترافیک و شلوغی روی زمین، بلعیدگی را دچار اختلال میکند همه دست به دامن مارمسافربردرزیرزمین میشوند.
شهر دیگر افقی رشد پیدا نمیکند. شهرهای امروزین عمودیاند. از بالاترین نقطه آسمان تا زیرزمین در اختیار شهر است. به تعبیر "بودریار"، همه چیز به زیر بنایی غرق در نور و انرژی مصنوعی بدل شده است.
این تحول در زندگی امروز با کمک بزرگراهها و مترو که رفت و آمد بهتر را امکان پذیر میسازند، ادامه مییابد. به کمک بزرگراه و مترو میتوان بدون تماس با شالودههای شهر از آن عبور کرد. اکنون میتوان در چند دقیقه از ری به میرداماد رفت و از محلات مختلف عبور کرد بیآنکه آنها را دید.
درمترو و آن پایین، جهان یک رنگ است. ایستگاه پایین شهر با بالای شهر تفاوت عمدهای ندارد و همه چیز مثل هم است. در حقیقت، واقعیت انضمامی بیرون در ایستگاه مترو محو میشود و فاصله طبقاتی به نظر نمیرسد. تمایز، با چند پله که ما را به زیرزمین میبرد، ناپدید میشود.
اگر بلوارهای جدید چشمگیرترین ابداع و ابتکار شهری قرن نوزدهمی باشند، مترو، نماینده قرن بیستمی این اتفاق است. بلوارها به مثابه لولههایی بودند که نقاط مختلف شهر را به یکدیگر متصل میساختند و همه چیز را منتقل میکردند: فرهنگ، پول، فقر و... . به عبارت دیگر شهر به وسیله بلوارها متعلق به همه شد و حصارها شکست.مترو، لولههای زیرکار است، که وقتی پر میشود، با فشار زیاد آدمیان را به بیرون پرت میکند. گدایان و کارگران را به محلهای کار خود ، مناطق مرفهنشین یا بیرون از شهر و کارمندان را به مرکز شهر میرساند.
در واقع شبکههای حمل و نقل سازمان فضایی شهر را صورت بندی میکنند. توزیع مشاغل به طور عمده به قابلیت دسترسی و لذا به حمل و نقل بستگی دارد. وسایل حمل و نقلی همچون مترو رابطه میان محل سکونت و محل کار را تغییر دادهاند و امکان دورافتادگی این دو را فراهم ساختهاند.
مترو همچون هر وسیله نقلیه دیگری، شهرنشینی را به افزایش تحرک روزانه، متصل میکند و به همین خاطر است که پس از خانه و غذا، هزینههای حمل و نقل سومین مسأله عمده خانوادههای شهرنشین است.
تهران بیش از آنکه به سبب داشتن نرینگی هایش همچون برج آزادی و میلاد از دیگر شهرهای ایران متمایز باشد، حفرهای به نام مترو به آن تمایز بخشیده است.
در واقع، تهران با حفرة منحصر به فردش "دیگری" میشود (شهرستان ـ تهران) و خود را تبدیل به وضعیت آرمانی یا اسطوره ای میکند. تهران تنهاشهری است درایران که مدرنیزاسیون هم به آن وجوه نرینگی ومردانه بخشیده است وهم وجوه زنانه ؛ودرواقع نه زنانه است ونه مردانه.تهران همچون هرکلانشهردیگری "بی جنسیت" است،برای همین برای همه جذاب ووسوسه انگیز است.همه می خواهند درتهران یا تهرانی باشند.
امروزه برخلاف مدرنیته متقدم همه چیزبه وضعیت "نبودن" یاخالی بودن- به تعبیرلاکان حفره – نزدیک می شود؛حفره ای که همه درتلاش اندآن را پرکنند.
اولین باری که سوارمترو شدم، احساس کردم که درشهری مدرن زندگی میکنم، احساسی که در دفعههای بعد از بین رفت و درست یک باردرمترو بود که به این نتیجه رسیدم که ایران مدرن نمیشود.
ایستگاه متروبا طراحی داخلیاش، نوروتبلیغاتش وبیش ازهمه باسرعت وراحتی قطار زیر زمینیاش خود را به من ـ در اولین مواجهه ـ در هیبت پیشرفت وخشنودی نمایاند وبا هجوم آدمها برای سوارشدنش، بوی نامطبوع فضای داخل کابینهای قطارش، با بلند بلند صحبتکردنهای مسافرانش به هنگام موبایل و ازهمه مهمتربا تکراری شدنش، حس عقب ماندگی وتنفررا تداعی کرد.
شهر با میانجیهایی همچون مترو، خالق حس عشق و تنفر نسبت به مدرنیته و انباشته از تناقضات و تعارضات است. مترو همچون هر نشانه مدرنیستی، ابژهای تنفربرانگیزاست که نمیتوان بدون آن زندگی کرد.
امین بزرگیان
http://aminbozorgian.blogfa.com/
http://aminbozorgian.blogfa.com/
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست