دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا
بیرون از آنچه روایت می شود

رمان با دستگیری اعضای یک گروهک - که «قامت» هم جزء آنها است - توسط ساواک آغاز می شود. «قامت» و «خیال» در زندان رودرروی هم قرار می گیرند. «قامت» از ترس تیرباران شدن حاضر می شود به برخی از خواسته های ماموران امنیتی تن دهد. «قامت» به عنوان مبارزی نااستوار در برابر «خیال» که مردی اصولگرا است قرار می گیرد اما برجسته شدن این ویژگی ها در این دو شخصیت و حذف همه خصلت های دیگر از شخصیت آنها، «قامت» و «خیال» را از شخصیت به مدل هایی تخت و نه چندان جاندار تقلیل می دهد. این تقلیل، به ویژه در پرداخت شخصیت «خیال» مشهود است. نویسنده کل وجود خیال را به چند ویژگی تقلیل داده و چندان به درون او نرفته است.
همان طور که در بسیاری از بخش های رمان از حرکت در عمق وضعیت تاریخی و عمق حوادثی که در پی هم می آیند هم پرهیز کرده و با کلی گویی و توصیف هایی که با روایت پیوندی ارگانیک برقرار نکرده اند قصه را دور زده است. این کلی گویی را حتی در معرفی شخصیت های فرعی و روایت اضطراب های درونی شخصیت های رمان هم می توان دید. به همین دلیل است که گاه متن، از رمان به نوعی وقایع نگاری بدل می شود. مثل آغاز فصل دوم که در آن راوی وضعیت روزهای اول انقلاب را این گونه وصف می کند؛ «پنج روز است رژیم شاه از هم پاشیده و انقلابی ها تمامی مراکز و مخفیگاه های سران دولت را تصرف کرده اند. با آنکه درگیری ها به پایان رسیده، از گوشه و کنار شهر همچنان صدای تیراندازی های پراکنده شنیده می شود. اعضای دولت موقت معرفی شده اند، اما حرف شان برو نیست. شهر به دست گروه ها و شبه نظامیانی اداره می شود که هر یک تابع مقام و مقررات خاصی هستند. افراط در نافرمانی و شور و شوق آزادی، سبب هرج و مرج شده است. اوضاع به کلافی سردرگم می ماند که کمتر کسی از پس آن برمی آید.» (ص ۱۴۷)
اما ضرباهنگ زبان با کلاف سردرگمی که راوی تنها از آن حرف می زند همخوان نیست. زبان در هیچ کجای متن به کلافی سردرگم بدل نمی شود و به همین دلیل است که می گویم بیرون از حادثه و وضعیتی که روایت می شود می ایستد و حتی وقتی وضعیت درونی شخصیت ها را هم روایت می کند، باز بیرون از این وضعیت و پایبند به نظم و اصول مقتدرانه اش می ماند و بیشتر به توصیف ها و تشبیه هایی کلیشه یی تن می دهد. مثل آنجا که راوی در مورد «قامت» می گوید؛ «دلش می گیرد. میل دارد گریه کند اما در اعماق وجودش لایه یی از غرور و خودبینی هست که همچون دیواری از آهن و سنگ، قلبش را احاطه کرده و مانع از بروز احساسات طبیعی اش می شود.» (ص۱۷۸)
یا توصیف هایی از این دست؛ «برق حیوانی خاصی در چشم پسر هیجده ساله می درخشد.» یا «سپس با حالتی نفرت آمیز و حقارت بار، بنا می کند به حرف زدن.» البته نویسنده در بخش هایی، توانسته با ارائه تصویرهای عینی از وضعیت هایی آشفته و درهم جوش، آن تصویرها را با وضعیت درونی شخصیت ها پیوند زند یا وجوهی از یک موقعیت کلی را آشکار کند. مثل جایی که ناتوانی «قامت» از روشن کردن «پیپ» را تصویر می کند؛ «قامت به تنور پیپ کبریت می زند اما توتون آتش نمی گیرد. دوباره سعی خودش را می کند. بی فایده است. از خیر پیپ کشیدن می گذرد...» (ص ۱۳۶) یا آنجا که «قامت» در حال سخنرانی است و رفقایش دارند یک میز ناهارخوری را جابه جا می کنند؛ «در حالی که قامت گرم صحبت است، دینامیت با چهار جوان دیگر در گوشه یی از اتاق کنفرانس مشغول جابه جایی یک میز ناهارخوری شش نفره اند. آنها تصمیم دارند میز را از میان دری که سمت راست اتاق است بیرون ببرند. میز را یک پهلو کرده اند تا راه دست شان باز باشد، اما کار گره خورده است. دینامیت سردسته گروه با صورت سرخ و عرق کرده، پایه های میز را پس و پیش می کند و از بقیه می خواهد دست بجنبانند. یک آن صدای آنها از حد معمول بالاتر می رود و بی توجه به جلسه یی که قامت سخنران آن است، بنا می کنند با یکدیگر جر و بحث کردن.» (ص ۲۶۱)
در همین چند سطر تاکید بر اینکه؛ «کار گره خوره است» یا «بی توجه به جلسه یی که قامت سخنران آن است.» اضافه است و وسیله یی است برای خلاصی زبان از رفتن به درون موقعیت. زبان و نحوه روایت «قطار پنجاه و هفت»، به رغم تنوع شخصیت های حوادث در این رمان، زبانی است سخت تک بعدی و تقلیل یافته به چند اصل ساده و بارها تجربه شده روایی.
حال آنکه نویسنده می توانست با بحرانی کردن این زبان و درهم شکستن بنیان مقتدرانه آن، امکان های گوناگونی از زبان و روایت را وارد رمان کند؛ زبانی که قابلیت درونی کردن حوادث و شخصیت هایی را که در پی هم می آیند داشته باشد. حوادثی که می توانستند از طرح حادثه فراتر رفته و با توجه بیشتر نویسنده به جزئیات شکل رمانی بی نقص تر را به خود بگیرد؛ شکلی که بیرون ماندن زبان از عمق واقعیت، متن را از رسیدن به آن باز داشته است.
علی شروقی
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست