چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
بازنگری یک طرح؛ گفتوگو با دکتر ناصر قرباننیا
دكتر ناصر قرباننیا مدیر طرح بررسی و تدوین نظام جامع حقوقی و قضایی زنان است كه توسط مركز امور مشاركت زنان به دانشگاه مفید قم سفارش داده شده است.
دكتر قرباننیا در حوزه علمیه و نیز رشتهی حقوق دانشگاه تهران تحصیل كرده است كه پژوهشهای متعددی در زمینه فقه و حقوق انجام داده است و هم اكنون معاون پژوهش دانشگاه قم است؛ آنچه در زیر میآید بیانگر دیدگاههای او دربارهی چند و چون و نحوهی بررسی و تدوین نظام جامع حقوقی و قضایی زنان است كه با همّت او و همكارانش امروز به ثمر نشسته است.
● نخست دربارهی شكلگیری مراحل انجام پژوهش، گروههای همكار و دغدغههای شخص خودتان از انجام طرح «بررسی و تدوین نظام جامع حقوقی و قضایی زنان» توضیحاتی را بیان كنید!
▪ ی صحبتهایی كه در برخی از مراكز علمی، پژوهشی و عمومی از سال ۷۹ داشتم، مركز امور مشارت زنان نهاد ریاست جمهوری خواستار بررسی قوانین مربوط به زنان در جمهوری اسلامی شد. آنها از من خواستند مبحث حقوق زن را در دستور كار خود قرار دهم و از آنجایی كه قواعد این مركز ایجاب میكرد قراردادهای خود را با مراكز علمی منعقد كنند؛ لذا پس از انتخاب بنده، دانشگاه مفید به عنوان طرف قرارداد این طرح معرفی شد. نكتهای كه در آن زمان برای من ایجاد انگیزه میكرد این بود كه در پی مطالعات نسبتاً خوبی كه داشتم چهارچوب مبانی فقهی در حوزهی حقوق زن را مستعد تحول دیدم، بدون اینكه حتی یك قدم از آنچه مسلمات و ضروریات به شمار میرود عقب نشینی كنم و احساسم این بود كه میتوان وضعیت حقوق و عدالت زنان را بهبود بخشید؛ چرا كه مسلم میدانیم كه حتی اگر یك حرف از حقوق انسان اعم از زنان و مردان و كودكان و همهی اقشار جامعه نادیده گرفته شود به هیچ وجه «عدالت» كه یكی از اهداف مسلم بعثت انبیا و نظام مقدس جمهوری اسلامی است تحقق نخواهد یافت؛ بنابراین اگر بخواهیم عدالت را محقق كنیم طبعاً باید به حقوق انسانها بپردازیم و در این میان حقوق زنان كه در طول تاریخ مورد بیمهری قرار گرفته است ضروری به نظر میرسد.
▪ درمورد همین طرح حقوق زنان یكی از خبرنگاران آمریكایی از من پرسید شما چرا این بحث را مطرح كردید؟
در پاسخ گفتم كه من راه را آغاز كردم برای دفاع از دو مظلوم:
اول اسلام
و بعد زنان.
اسلام در این حوزه بیشتر مورد ظلم قرار گرفته است، چرا كه آنچنان كه باید بدرستی تبیین نشده است.
یكی از اهداف من در تدوین این طرح این بود كه بر اساس اطلاعاتی كه دارم و آن مقدار كه فهمیدهام بتوانم از آموزههای دینی و فقهی دفاع كنم. یكی از دغدغهها و انگیزههای من همین بود. نكتهی دیگر اینكه مركز امور مشاركت زنان من را وادار كرد كه این كار را انجام دهم و من بر اساس این پیش فرض كه میشود در چهارچوب موازین فقهی تغییر و تحولی در حوزهی حقوق زنان ایجاد كرد وارد این كار شدم؛ بنابراین تصور میكنم این دو انگیزه و هدف به اندازهی كافی مشوق و محرك بود كه كار را آغاز كنم.
در مورد گروههای همكار باید بگویم كه چون قصد داشتیم طرحی كاربردی ارائه كنیم، به كسانی نیاز داشتیم كه هم به مبانی فقهی تا اندازهای آگاهی داشته باشند ـ تا بتواند از منابع فقهی بهرهمند شود ـ و هم در زمینهی حقوق، تحصیلات عالیه دانشگاهی داشته باشند؛ بنابراین با دو بال «فقه و حقوق» افراد وارد این بحث شدند.
در این زمینه ممكن است شخصی با استفاده از نظامهای حقوقی به تبیین قانونی بپردازد؛ اما در مواجهه با فقه به بن بست برسد؛ بنابراین لازم بود كسانی كه این تحقیق را بر عهده میگیرند هم از مذاق «شریعت» اطلاع كافی داشته باشند و به مطالعات فقهی توجه داشته باشند و هم «حقوق» را خوب فهمیده باشند؛ ضمن اینكه تا حدودی نیز از مطالعات جامعهشناختی حقوق بهرهمند باشند؛ چرا كه به طور عادی با مطالعهی عمیق بنیادی میتوان یك پیشنهاد را ارائه داد؛ اما حقوقدانان نمیتوانند بدون نگاه به آثار و عواقبی كه وضع یك قانون دارد پیشنهادی را ارائه دهند و حتی باید ببینید اگر قانون به شكلی اصلاح شد چه اثری بر جامعه خواهد داشت. این نكته را در مقدمهی كتاب و طرح نهایی و نیز در مقدمهی گزارشی كه به هیئت دولت ارائه كردهام ذكر كردهام؛ چون مسئله مهمی است و مرتب هم دارم تكرار میكنم كه به هیچ وجه نمیخواستیم كار را در حوزهای محدود انجام دهیم؛ بنابراین در این تحقیق آن مقدار كه از این افراد شناخت داشتیم و به آنها دسترسی داشتیم و البته آنها هم حائز شرایط ما بودند دست نیاز دراز كردیم.
● باكدام مؤسسات فقهی حوزه تماس گرفتید؟
با عنوان مؤسسه نمیتوانستیم تماس برقرار كنیم؛ چون طرف قرارداد دانشگاه بود و دانشگاه نمیتوانست با مؤسسهی دیگری قرار داد ببندد.
● در حال حاضر ۴ تا ۵ مؤسسهی فقهی در قم وجود دارد آیا نمیتوانستید فراخوان بگذارید و از مؤسسات بخواهید كه كارشناس معرفی كنند؟
▪ ببیند در مرحلهی اول طرح، مبلغ آن قدر كلان نبود كه بتوانیم با هر مؤسسهای وارد كار شویم؛ البته مبلغی كه در ابتدا از طرف مركز امور مشاركت پیشنهاد شد قابل توجه بود؛ ولی به علت اینكه هر چه مبلغ بالاتر باشد توقع هم بالاتر میرود و من نمیتوانستم در آن محدودهی وسیع كار كنم ؛ لذا به نصف آن مبلغ رضایت دادم؛ چرا كه این آمادگی را نداشتم كه یك مبلغ كلان را قبول كنم و نیز بعد از آن مراكز پژوهشی دیگر را درگیر كنم.
نكتهی مهم دیگر این بود كه كار، زمان بندی مشخصی داشت؛ البته هر چند آن زمان بندی را نتوانستیم اجرا كنیم؛ اما اگر میخواستیم با كارشناسان و مراكز پژوهشی ارتباط برقرار كنیم، آن یك سال را هم میبایست صرف آشنایی و توافقهای كاری میكردیم؛ هر چند من به افراد داخل دانشگاه مفید بسنده نكردم و از افراد دیگری دعوت كردم تا بیایند و همكاری كنند.
● در این طرح چه كسانی اعضای اصلی بودند و چه چهرههای شاخصی با شما همراه بودند؟
▪ از چهرههای شاخصی كه در این طرح با ما همكاری میكردند میتوان از دكتر صفار و دكتر سیدفاطمی از دانشگاه شهید بهشتی، دكتر توجهی از دانشگاه شاهد و دكتر عراقی از دانشگاه تهران نام برد. ما یك گروه ۱۰ نفره داشتیم؛ افزون بر اینكه از دیگران در جایگاه مشاور استفاده میكردیم: از مراجع گرفته تا استادان دانشگاه
● آقای دكتر! آیا از چهرههای شاخص فقهی كه از گفتمان حوزوی برخوردار باشند و در ارزیابی و جهتدهی كار مؤثر بوده باشند هم استفاده شد؟
اجازه بدهید به جهت اینكه بعضی از این آقایان خودشان راضی نبودند، اسم نبرم؛ اما در این مورد باید بگویم كه من كار را تمام شده به مركز امور مشاركت زنان تحویل دادم و مركز، یك قرارداد مستقل با دكتر مهرپور، ناظر طرح كه دو جهت حقوقی و حوزوی را دارا بود منعقد كرد. در ارزیابی و انتقادات ایشان اگر پاسخی داشتیم پاسخ میدادیم و اگر پاسخی نداشتیم اصلاح میكردیم؛ اما خودم شخصاً كار را به عنوان ارزیاب به كسی ندادم و مركز طرح را خارج از قرار داد به كسانی چون آیتاللّه معرفت، آیت اللّه محققداماد ودیگران دادند.
● وارد بحث محتوای طرح بشویم. از محتوای طرح و پیشفرضهایتان بگویید!
▪ من عرض كردم پیش فرض ما این بود كه برخی از قوانین به گونهای است كه بدرستی حقوق زن را تبیین نمیكند: چه قوانینی كه سبقهی فقهی دارند و مبتنی بر فقهند و چه قوانینی كه مبتنی بر فقه نیستند؛ چون طرح جامع بود در مرحله اول تمام قوانین جمهوری اسلامی ایران مورد مطالعه قرار گرفت از قانون مدنی گرفته تا حقوق كیفری كه مباحث مربوط به حدود و شهادت و دیات و قصاص و پارهای از موارد تعزیرات و نیز آیین دادرسی مدنی، حقوق كار، تأمین اجتماعی، اداری و حتی حقوق تجارت را شامل میشد.
در مرحله نخست، قوانین مختلف را مورد مطالعه قرار دادیم و به هر كدام از محققان قسمت مشخصی را واگذار كردیم. در مرحلهی بعد براحتی متوجه شدیم كه بعضی از قوانین یا چیزی در حوزهی زنان ندارند یا اگر موردی هست حیاتی و اساسی نیست؛ بنابراین به این نتیجه رسیدیم كه باید نگاهمان را بر برخی از حوزهها متمركز كنیم كه دارای چالشهای اساسیتری بودند؛ بنابراین اگر شما الان هم كه كار تمام شده است به آن نگاه كنید مركز ثقل طرح را در مباحث حقوق كیفری و مدنی میبینید.
● در تدوین این طرح چقدر به طور جدی به مبانی نظری پرداختید؟
▪ آن مقدار كه خود ما را توجیه كند كه چرا باید در این حوزه وارد كار شد. در مبانی نظری من از همان ابتدا در مورد شخصیت و منزلت زن و برابری انسانها ـ اعم از زن و مرد در شخصیت انسانی، كرامت و هویت انسانی ـ بحث كردهام و نیز به قانون اساسی كه ما را موظف كرده است تا در جهت ارتقا بخشیدن به وضعیت زنان ایفای نقش كنیم.
● سؤالی كه در اینجا مطرح میشود این است كه بر مبنای چه تعریفی از «عدالت و ظلم» و بر چه مبنای فلسفی ـ حقوقی كار شما شكل گرفته؟ چرا كه توجه به هر یك از این تعاریف و مبانی میتواند مسیر پژوهش را تغییر دهد!
▪ من این را در مقدمهی طرح بازگو كردهام كه اصلاً ما این كار را برای چه انجام میدهیم و نیز اشاره كردهام كه در حدی به مباحث نظری پرداختهایم كه فقط توجیهگر ضرورت نگاه و پژوهش دوباره در حوزهی حقوق زن باشد؛ همچنین من در كتابی با عنوان عدالت حقوقی این موضوع را مطرح كردهام و به طور جدی به مقوله عدالت و تعاریف متعدد آن پرداختهام؛ اینكه عدالت در درون است؛ عدالت قبل از دین است؛ نگاه اشعری به عدالت چیست؛ و همین طور امامیه، معتزله و مانند آن؛ حتی این نگاه كه به عدالت به عنوان یك قاعده میتوان نگاه كرد یا خیر؛ و اینكه آیا در فقه هم به عنوان یك قاعده به آن نگاه میشود؟ و آیا میتواند مبنای استنباط یك فقیه قرار بگیرد؟
اما در این طرح اصلاً بنا این نبود و در مقدمه هم آوردهام كه چند نگاه در مورد آموزههای فقهی وجود دارد: یك نگاه این است كه حقوق ما مبنی بر فقه است و فقه هم تغییر ناپذیر است و همین هم عادلانه است. فقهای ما هم همین را فرمودهاند.
● چه كسانی این عقیده را دارند؟
▪ تلقی رایج همین است و نیازی به نام بردن نیست؛ در واقع یك تفكر جدی و یك جریان غالب در حوزهی علمیه وجود دارد كه آنچه هست به رغم اختلاف نظرهایی كه بین علما وجود دارد آنچه مشهور علما بوده عین عدالت است و نباید در آنها دست برد كه به نظر من نوعی نگاه اشعری است؛ البته شاید به آن تصریح نكنند؛ اما همین كه تا شما میآیید نظر مخالف میدهید شما را تا حد ارتداد پیش میبرند بیانگر همین نظر است؛ البته الحمدالله من تا كنون با این چالش مواجه نشدهام؛ چرا كه هیچگاه خلاف شرع حرف نخواهم زد و حتی اگر تمام نظام حقوقی را در اختیار من قرار بدهند و بگویند هر چه دلت میخواهد تغییر بده، هیچگاه آنجا كه احساس كنم تغییر آن خلاف شرع است دست نخواهم زد
● آیا در جریان انجام این پژوهش با موردی برخورد كردید كه نتیجه تحقیقات شما خلاف انتظار سفارش دهندگان باشد؟
▪ بله ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی در مورد عدم قصاص پدر به سبب قتل فرزند. آنچه كه ما در تحقیق به آن رسیدیم این بود كه میشود این نظر فقهی كه: «مادر ملحق به پدر است و هیچ فرقی بین پدر و مادر وجود ندارد» را تقویت كرد و اگر پدر قصاص نمیشود؛ پس مادر هم اگر مرتكب قتل فرزند شود قصاص نشود. منتهی وقتی میخواهیم آن را تبدیل به لایحه كنیم و پیشنهاد بدهیم آثار جامعه شناختی این حكم را هم باید در نظر گرفت كه با این نظر، خدای ناخواسته باعث گسترش فرزند كشی نشویم؛ لذا میگوییم این تحقیق از جهت بنیادی در جای خودش محفوظ است؛ اما از جهت كاربردی خیر.
در آنجا بحث جدی در میگرفت كه شما با این روش نمیتوانید تبعیض را بردارید و باید بگوییم پدر هم قصاص میشود؛ اما یكی از جاهایی كه بشدت با آن مقابله كردم و الان هم مخالف هستم همین جاست. یادم نمیرود خبرنگاری یك ساعت و نیم با من مصاحبه كرد تا بپذیرم كه پدر هم قصاص بشود؛ اما در نهایت مخالفت كردم. من نمیتوانم این همه روایاتی كه در فقه داریم و اجماع فریقین است را نادیده بگیرم. یا در بحث «تساوی دیه زن و مرد» كه ما به این نتیجه رسیدهایم كه در موارد خاص اگر چه قانون به طور عام وضع میشود، چون تفاوت را بر پایه مسائل اقتصادی مطرح میكنند؛ پس در مواردی كه مادر سرپرست و نان آور خانواده است و با كشته شدن او آسیب جدی بر خانواده ایجاد میشود، در اینگونه موارد دستكم نصف دیگر دیه از بیتالمال پرداخت شود. این پیشنهاد ما بود؛ ولی وقتی به صورت لایحه تدوین میشود شكل دیگری میگیرد و مینویسند دیه زن و مرد برابر است.
من در تحقیق به این نتیجه نرسیدهام و دقیقاً به همان جهت كه گفتم یك قدم از آنچه مسلم تلقی میشود فراتر نخواهم رفت.
● آقای قرباننیا یكی از مسائل جدی كه به نظر من میرسد این است كه در یكی دو مورد احساس كردم برای مواجهه با فتوای مشهور سعی شده است به نظر یك یا دو نفر از فقهای متأخر تمسك شود و میدانید كه این مقدار كافی نیست مگر اینكه آن فقیه بحث فقاهتی آن را در جای خودش تمام كرده باشد. دلیل شما برای این كار چیست؟
▪ این تلقی، تلقی درستی نیست و به هیچ وجه یك یا دو تن از علما خصوصاً علمای معاصر برای ما ملاك نبودند؛ البته در خصوص سن مسئولیت كیفری شاهد دیدگاههای مختلف هستیم. یك دیدگاه مشهور در قانون آمده و آن اینكه سن مسئولیت كیفری در دختر را ۹ سال و پسر را ۱۵ سال میداند. وقتی نظر مقدس اردبیلی(ره) و فقهای دیگر، حتی فقهای اهل سنت را بررسی میكنیم مشاهده میكنیم كه فقهای معاصر هم سنهای مختلفی را ذكر كردهاند: ۹ سال، ۱۰ سال، ۱۱ سال، ۱۳ و ۱۵ سال. میخواهم بگویم اگر آمدهایم و ۱۳ سال را ملاك قرار دادهایم و آن را منتسب به یكی از فقهای جدید كردهایم به عنوان یك نظر آوردهایم كه آن هم بر پایهی نظر فقهای پیشین است. در این طرح هیچگاه بر پایهی نظر یك یا دو فقیه تكیه نشده است و حتی در مواردی نظر مشهور فقها را تقویت كردهایم؛ به طور مثال در بحث حدود آوردهایم كه ما در مورد حدود و دیه به هیچ وجه كوتاه نمیآییم.
نظر من این است كه اگر دو نظر مشهور وجود دارد و قانونگدار در سال ۱۳۱۳ یكی از این دو نظر مشهور را برگزیده است؛ ولی در عین حال امروز احساس میشود كه این نظر مشهور با عدالت زمانه سازگاری ندارد، اگر آمدیم و نظر مشهور دوم را پذیرفتیم عرش خدا به لرزه در نمیآید و هیچ مشكلی ایجاد نمیكند؛ مستند است آن نظر حتی مستندات نظر غیر مشهور را بررسی میكنیم؛ اگر دیدیم تاب ایستادن در مقابل این نظر مشهور را دارد، به قانونگذار پیشنهاد میكنیم این دیدگاه را تغییر بدهد.
بحث ارث زن از زمین هم از این مقوله است كه من مفصلاً آوردهام و گفتهام هر قول و نظر، مستند به كیست.
در مورد فاضل دیه: در اینكه اگر ولی زن مقتول بخواهد قاتل را قصاص كند باید دیه را بپردازد؛ بعضی از فقها میگویند: «عادلانه است كه به ولی دم بگوییم دخترت را كشتهاند؛ اما اول بیا یك مقداری بپرداز و بعد قصاص كن» خوب برخی از فقهای معاصر و اهل سنت هم این حرف را تأیید میكنند (با اینكه در بحث دیه عرض كردم اجماع فریقین وجود دارد؛ اما در قصاص، قائل به تساوی هستند) برخی از فقهای شیعه (شاذ) میگویند متوقف بر پرداخت فاضل دیه نیست؛ در اینجا من این مقوله را بیان نكردم، این را عرض كردم كه اگر شما؛ «ماده ۲۰۹ قانون مجازات» را بر قوت خودش باقی میگذارید و میگویید قصاص زن متوقف بر پرداخت فاضل دیه است، بیایید تشتّت دادگاههای ما را هم ببینید كه متأسفانه بر اساس دیدگاهی كه در فقه وجود دارد و میگوید اگر مردی زنی را بكشد برای قصاص شدن، باید نیمی از دیه را بگیرد، اگر دو زن را كشت، نصف از دیه و همینطور الی آخر؛ حال فرض كنید مرد شروری یك زن را كشت و بگویید من كه باید قصاص شوم پس بگذار ۹ زن دیگر را هم بكشم تا به اندازه پنج دیه كامل بگیریم و چیزی برای بچههایم باقی بماند! گفتهام نه تنها از جنبهی فلسفهی مجازات جنبه بازدارندگی ندارد؛ بلكه باعث جری شدن مجرمان شرور نیز میشود.
گفتم بگویید اگر مردی ۲ تا زن را كشت بدون پرداخت فاضل دیه، اولیاءِ دم میتوانند قصاص كنند
● مبنای حقوقی این سخن كجاست؟
▪ اول مبنای حقوقیاش همان است كه عرض كردم. قانونگذار نمیتواند قانونی وضع كند كه نه تنها بازدارنده نیست، بلكه تحریك كننده به ارتكاب جرم است. یكی از اهداف مجازاتها عبارت است از پیشگیری و بازدارندگی.
در خود فقه هم كه وارد میشوید میبینید فقهای دیگری خلاف این دستهاند كه میگویند هر چند نفر را كه بكشد به ازای هر كدام فاضل دیه میتواند بگیرد؛ افزون بر اینكه غیر عادلانه و غیر عقلایی است.
● ببینید یك فرد است و یك قتل. در حقوق، برای افراد حیثیت جمعی كه قائل نیستیم.
▪ برای جامعه حیثیت جمعی قائلیم. این همان استدلال فقهاست كه به هر حال طبیعی است كه حق قصاص به تكتك تعلق میگیرد و برای اینكه قصاص كند باید فاضل دیه بدهد؛ اما برای جامعه و بشریت حق مستقلی قائل هستیم.
● در واقع میتوانیم این طور بگوییم كه مقتضای ادله فقه فردی، همان فتوای مشهر و رایج است اما در جامعهای كه میخواهد قوانین مدنیاش را ترقی بدهد، میتواند این فتوا را مورد بازبینی قرار دهد، یعنی فتوای مشهور هم حرفی خلاف اصل و قاعده نیست چون موارد دیگری هم پیدا میكند.
▪ فرض كنید دختران دو نفر، توسط فردی كشته شدهاند. این دو نفر با هم توافق میكنند كه ما با هم باید این حق را استیفاء كنیم؛ من نیمی از حق استیفاء را دارم و بدون اینكه فاضل دیه را بپردازم و تو هم نیمی. پس میگوئیم این مرد قصاص شود
● مشكل اینجاست؛ مردی كه میخواهد قصاص شود میتواند این توافق را نپذیرد و برای او این حق وجود دارد. او چه حقی دارد كه نپذیرد ؟
▪بینید او هم در واقع با هر كدام از اینها جداگانه طرف است.
●در جامعهای كه نظام سیاسی، قضایی، كیفری و حقوقی پذیرفته شدهای داریم، اصلاً گفتن این حرفها مقداری خندهدار است. میفرماید اگر یك كافر را كشت قصاص نمیشود؛ اما اگر كافر كشی راه افتاد...
▪فقه مكانیزم این را پیش بینی كرده است و میگوید: اگر بیم آن وجود داشته باشد كه بحث كافر كشی رایج و شایع شود، قاضی میتواند با كشته شدن نفر اول هم حكم قصاص را صادر كند.
●باشته شدن نفر اول، اصلاً كافر كشی رواج نمییابد. مضافاً بر اینكه به آن قصاص نمیگویند؛ هر چند برخی به آن اشاره كردهاند. چون حقوق اجتماع است و باید تعزیر بگوییم یا جنبه حقیقی بدهیم.
یكی از نكاتی كه برای من جای تعجب داشت این بود كه عمق فقهی كار را در مقایسه با یكی دو تا كار دیگر عمیق ندیدم، حال شاید بنای شما بر اختصارگویی بوده است؛ مثلاً ماده ۶۳۰ قانون مجازات را با كاری كه دكتر مهرپور كرده بود مقایسه كردم، غیر از یكی دو تا نكته كه شما اضافه كرده بودید، احساس كردم استیعاب مطلب در آنجا بیشتر است.
▪ عجیب است، چون این كار را خودم انجام دادم، قطعاً باید به برداشت شما اعتراض كنم كه هرگز این گونه نیست و نكتهای كه هست این است كه كسی كه خود ارزیاب است و مقالهی خودش را حتی از شما بهتر میشناسد، به شكلی، بسیار اظهار لطف كردهاند و از این مقاله ـ كه نوشته خودم است ـ تعریف و تمجید كردهاند.
اگر قرار بود كار ایشان، استیعاب و شمولش و متانت و استحكامش بیشتر باشد، این حق را داشت كه بگوید من آن مقاله را نوشتهام؛ بنابراین این مقاله چه چیز جدیدی میتواند داشته باشد!
● داوری نفر سوم را هم اگر مستند باشد شما باید بپذیرید.
▪ داوری نفر سوم در كنار داوری آن نمیتواند قرار بگیرد؛ چون من به فهم شما میتوانم اشكال كن ؛ ولی به فهم او كه نمیتوانم اشكال كنم؛ ما آماده نقد هستیم ولی نقد باید از طرف كسی باشد كه خودش حداقل چند خطی در آن زمینه نوشته باشد. چرا كه نوشتن كار سادهای نیست؛ ولی خراب كردن و اشكال گرفتن آسان است و راحت.
بنابراین آنچنان كه گفته شد در زمینه ماده ۶۳۰ قانون مجازات ذرهای از آنچه فقه گفته كوتاه نیامدهایم.
اعتقاد من این است كه اگر كسی كار جدیدی را شروع كرد و حتی پنج درصد نسبت به مطالب گذشته، مطالب جدیدتری به آن اضافه كرد، این كار میشود جدید. من در همین مقاله در چند جا گفتهام فلان برداشت نادرست است، گاهی نام نبردهام، گاهی ارجاع دادهام كه چه كسی این برداشت را كرده و بعد دفعش كردهام، فكر میكنم تا همین حد كافی است.
● من بیشتر احساس كردم كه، مثلاً در همان ماده ۶۳۰ قانون مجازات، تكیهتان بر نقل اقوال موافق، كم بوده است!
▪ ببینید به خاطر شرایط خاصی كه ما داشتیم برای پایان كار، مختصر كردن كار به هیچ وجه موضوعیت نداشت و آن مقداری كه حجم آن را زیاد كرده به جهت مبنایی كار بوده و حتی اگر نتیجهی عملی هم نداشته باشد، چند دانشجو بر پایه این موضوع رساله بنویسند. خوب است من خودم هم، همین موضوع را به عنوان رساله ارائه دادهام و در حال حاضر افرادی بر روی آن كار میكنند.
مضافاً اینكه جایی كه نقص و شكست یك نظر بسیار دشوار باشد، از نظرات موافق خیلیها استفاده كردهایم؛ در مواردی كه احساس میكردیم، شكست این دیدگاه مشهور خیلی دشوار نیست، از استدلالهایی كه خودم نسبت به آنها توانایی داشتم (به عنوان كسی كه مقداری فقه خواندهام) استفاده میكردم.
نمیخواهم بگویم كارمان در حد عالی بود؛ ولی در حد كاری كه در شرایط خاصی صورت بگیرد قابل تأمل بود.
قبل از اینكه كار به پایان برسد، با وجودی كه در حیطه وظیفه ما نبود؛ ولی در جلسهها شركت و در مبحثها مداخله میكردیم؛ مثل بحث مربوط به حضانت و مانند اینها كه خودم نوشتم و به مجمع تشخیص رفت و به نتیجه رسید، خوب همین قدر هم خوشحالم.
مقاله «شهادت زنان» را خودم نوشتم. ببینید مایههای فقهی بحث چقدر است؛ «قضاوت زن» را هم به همین شكل.
من نمیتوانم بحثی كه عمدتاً جنبه فقهی دارد، بحث كنم. من بحث دیگری هم كردهام كه شما ممكن است بگویید هیچ بحث فقهی ندارد، مثل تابعیت. در آنجا پیشنهاد هم دادهام كه مسائل سیاسی و امنیتی را هم باید بررسی كرد و این موضوع هیچ جنبه فقهی ندارد و آن را صرفاً بر اساس شاكله ذهنی خودم نوشتهام و ممكن است كسی بگوید غلط است؛ اما من نمیتوانم فقه بتراشم؛ یعنی بحث تابعیت هیچ ربطی به فقه ندارد. اینجا بحث خون است یا خاك و قبول یا رد هر كدام خلاف شرع نخواهد بود؛ اما در قضاوت نمیتوان مانند تابعیت نظر داد؛ چون بحثی فقهی است. من باید بیایم و با این شش، هفت دلیل كه آوردهاند و اینكه زن نمیتواند قضاوت كند، بحث كنم، نقد كنم و نظر خودم را به اثبات برسانم چون ناچارم به مباحث و مبانی فقهی مراجعه كنم.
● ممكن است بحث اول ذاتاً فقهی نباشد؛ ولی وقتی در جامعهای پیچیده به آن نگاه میكنیم و به تعبیر بعضی از آقایان «فقه حكومتی»، میبینیم انتهای آن منتهی به این میشود و فقه هم باید مداخله كند.
▪ مراد از فقه حكومتی این نیست. فقه حكومتی، یعنی آن چیزی كه ربطی به فقه ندارد و به مصالح سیاسی، اجتماعی و حقوقی برمیگردد، مگر هر چیز كه ربط به حكومت داشت باید فقه باشد؟!
● منظورم فقهی نیست كه به كار حكومت میآید، نه؛ مثلاً در بحث تابعیت، آیا الگویی كه این دو سیستم (خاك و خون) نتیجه میدهد (نتیجه تربیتی ▪ اخلاقی نظام حقوقی) ممكن است نتایج اخلاقی هم به بار بیاورد و اینكه این نتایج تربیتی ـ اخلاقی با گزارههای فقهی ما در تعارض خواهد بود یا نخواهد بود؟
● شما جایی را مثال میزنید كه تصور نتیجه تربیتی ـ اخلاقی برای آن مقداری مشكل است. در گذشته جامعه شناس حقوق نیز به همین مسئله توجه میكرد كه این قانون و قاعده چه میزان آثار اخلاقی و تربیتی در جامعه بر جا میگذارد و چه میزان رشد جرائم را در جامعه افزایش میدهد؛ مثلاً روشی كه خودم هنوز در آن تردید دارم؛ ولی گاهی گفته میشود این موضوع است كه از آن زمانی كه قانون مهریه به نرخ روز تصویب شد، آمار طلاق افزایش یافت. اگر واقعاً این باشد، نشان میدهد قانونگذار در جعل قانون دقت كافی نداشته است و باید این اثر را پیشبینی میكرده است؛ چرا كه این افزایش، دودش باز به چشم زنان و بچههای طلاق میرود.
در اینجا لازم نیست كه حتماً از منظر فقه به آن نگاه كنیم، در تابعیت هم مسئله به همین شكل است و من در بحثِ تابعیت هم گفتهام كه بروید و از وزارت كشور و خارجه بخواهید در مورد مسائل و تبعات سیاسی و امنیتی طرح بررسی كنند و البته الزامی نیست كه آن را به فقه پیوند بزنیم.
من نه نگاه حداقلی دارم و نه نگاه حداكثری؛ به این معنا كه بزرگی فرموده بود: چهارصد فرمول اقتصادی در قرآن پیدا كردهایم، من این نظر را نمیفهم و نمیتوانم آن را هضم كنم كه همه امور بر عهده فقه گذاشته شده باشد و فقه همهی اینها را باید جواب بدهد و اگر بار فقه را این قدر سنگین كنیم دچار مشكل خواهیم شد.
● از قول شما گفته شده بر اساس این طرح هفتادوپنج درصد قوانین ما در بحث زنان تغییر خواهد كرد. جلسه امروز خلاف آن را ثابت كرد!
▪ من نقل قول روزنامهها را قبول ندارم. بر اساس آنچه كه ما نوشتهایم چهل تا پنجاه درصد امكان تغییر وجود دارد و باز هم میگویم كه من هیچ تضمینی در این زمینه ندادهام؛ بعضی از آنها مربوط به اجراست و ربطی به فقه ندارد؛ مثل مجلس خبرگان كه زن فقیهه هم میتواند حضور داشته باشد حال اگر «فقیهه» نداشتیم، مسئله دیگری است یا در مجمع تشخیص مصلحت، زن هم میتواند حضور پیدا كند. حال اگر بالاترین مقام رسمی كشور بنا بر مصالحی و سیاستهایی این كار را نمیكند دیگر ربطی به جایی ندارد. فقهای شورای نگهبان هم همین گونه است.
در مورد ریاست جمهوری زنان هم بحث فقهی نیست. آنچه فقه میگوید در مورد ولایت و رهبری است كه قطعاً مسلم تلقی میشود كه زن نمیتواند؛ اما در ریاست جمهوری كه از شئون ولایت است و اینكه اگر بگوییم رئیس جمهور اعمال ولایت میكند آیا در مورد قوه قضائیه یا مجلس هم همین حرف را میزنیم. اینها را من گفتهام كه مبتنی بر فقه نیست اگر مشروح مذاكرات قانون اساسی را هم ببینید به راحتی درمییابید كه مراد چیست؟
● در مورد قضاوت در این پژوهش به كجا رسیدید؟
▪ در این مورد حرفم این است كه این بحث دو مرحله دارد: یك دلایلی كه آقایان و بزرگان از گذشتگان اقامه كردهاند كه زن نمیتواند قاضی شود؛ به اعتقاد ما این دلایل مخدوش است؛ چه اینكه همچنان كه از نظر فقهای دیگر هم استفاده كردهایم، بررسی این دلایل جز استحسان چیزی را نمیفهماند و دلایل اغلب استحسانی است.
در مرحله دوم از آیات و روایات و اجماع و اصل و سیره دلیل اقامه كردهایم و به بیان تمام این مسائل پرداختهایم؛ چه اینكه نقضی هم در آنجا اقامه شده است. در اینجا این را هم گفتهام كه «سلمنا» ممكن است كسانی بیایند و بگویند من اشتباه فهمیدهام. من میگویم «سلمنا» كه در قضاوت اسلامی مرد باید قضاوت كند؛ اما این قضاوت كه امروز در جامعهی ما جاری است همان قضاوت معهود است یا نه؟ میگویم خیر. این قضاوت آن قضاوت نیست؛ این قضاوتی كه قاضی بر اساس قانون موظف، حكم هر دعوایی را در قوانین مدون بیابد و «حَكَمتُ» بگوید، امكانپذیر نیست؛ حتی اگر قانون با اجتهاد او مغایرت داشته باشد، نمیتواند به فتوای خودش عمل كند. به قانون هم كه نمیتواند عمل كند و مشكل ایجاد میشود بنابراین باید به شعبه دیگری بدهد. باید توجه داشت كه در اینجا هیچ نقشی ایفا نمیكند و قاضی جز «تطبیقگر» نیست و قاضی مأذون است. شرط دیگری را اضافه میكنم كه چرا آن را نادیده گرفتهاید و آن شرط اجتهاد است؛ با مسامحه میتوانیم بگوییم ماهیت قضاوت دگرگون شده است.
در قضاوت اسلامی اگر پذیرفتیم كه «رجلیت» شرط است، قضاوتی است كه اجتهاد هم در آن شرط است؛ چطور شما اجتهاد را از قضاوت امروز برداشتهاید و میگویید قاضی مأذون است؛ به همان جهت و شیوه نیز میشود شرط «رجلیت» را هم برداریم و حاكم و ولی فقیه، به زنان هم اجازهی قضاوت بدهد و هیچ مغایرتی هم با شرع نداشته باشد.
● در پایان اگر نكته ناگفتهای باقی مانده است خواهشمند است بیان فرمائید؟
▪ نكته زیاد است، شهادت، حضانت، مقولهی سن مسئولیت كیفری، مسائل مربوط به حق طلاق، ریاست مرد با آن لحن غلیظ و شدید كه در ماده ۱۱۵۰ قانون مدنی آمده و مسائل متعدد دیگر.
آخرین جمله اینكه من به هیچ وجه ادعایی ندارم؛ اگر چه از كاری كه من و دوستانم كردهایم، در حدودی میتوانم دفاع میكنم؛ اما هرگز باور ندارم كاری كه انجام دادهایم اولین و آخرین كار است؛ آری، تنها توانستهایم این مقوله را یك گام هر چند كوتاه به پیش ببریم و این را هم بار دیگر تكرار میكنم بیش از اینكه بخواهم از زن به عنوان مظلوم دفاع كنم، بنابر فهم خودم از اسلام هم دفاع كردهام.
فقه، ظرفیتهای قابل توجهی برای دفاع از انسانها دارد و اصولاً بر محور عدالت و حكمت میچرخد و همین جا تأكید میكنم كه نقل قولهایی كه از من میشود چون گاهی نشریهای، ژورنالیستی عمل میكند، آنچه مكتوب گفتهام سند است و بنابراین حاضرم از آن دفاع كنم؛ چون تا چیزی را قبول نداشته باشم نمینویسم. این را هم تأكید میكنم كه اگر تمامی نظام حقوقی ایران را به دست بنده بدهند یك قدم از آنچه نظر شرع است، عقب نشینی نخواهم كرد.
دكتر قرباننیا در حوزه علمیه و نیز رشتهی حقوق دانشگاه تهران تحصیل كرده است كه پژوهشهای متعددی در زمینه فقه و حقوق انجام داده است و هم اكنون معاون پژوهش دانشگاه قم است؛ آنچه در زیر میآید بیانگر دیدگاههای او دربارهی چند و چون و نحوهی بررسی و تدوین نظام جامع حقوقی و قضایی زنان است كه با همّت او و همكارانش امروز به ثمر نشسته است.
● نخست دربارهی شكلگیری مراحل انجام پژوهش، گروههای همكار و دغدغههای شخص خودتان از انجام طرح «بررسی و تدوین نظام جامع حقوقی و قضایی زنان» توضیحاتی را بیان كنید!
▪ ی صحبتهایی كه در برخی از مراكز علمی، پژوهشی و عمومی از سال ۷۹ داشتم، مركز امور مشارت زنان نهاد ریاست جمهوری خواستار بررسی قوانین مربوط به زنان در جمهوری اسلامی شد. آنها از من خواستند مبحث حقوق زن را در دستور كار خود قرار دهم و از آنجایی كه قواعد این مركز ایجاب میكرد قراردادهای خود را با مراكز علمی منعقد كنند؛ لذا پس از انتخاب بنده، دانشگاه مفید به عنوان طرف قرارداد این طرح معرفی شد. نكتهای كه در آن زمان برای من ایجاد انگیزه میكرد این بود كه در پی مطالعات نسبتاً خوبی كه داشتم چهارچوب مبانی فقهی در حوزهی حقوق زن را مستعد تحول دیدم، بدون اینكه حتی یك قدم از آنچه مسلمات و ضروریات به شمار میرود عقب نشینی كنم و احساسم این بود كه میتوان وضعیت حقوق و عدالت زنان را بهبود بخشید؛ چرا كه مسلم میدانیم كه حتی اگر یك حرف از حقوق انسان اعم از زنان و مردان و كودكان و همهی اقشار جامعه نادیده گرفته شود به هیچ وجه «عدالت» كه یكی از اهداف مسلم بعثت انبیا و نظام مقدس جمهوری اسلامی است تحقق نخواهد یافت؛ بنابراین اگر بخواهیم عدالت را محقق كنیم طبعاً باید به حقوق انسانها بپردازیم و در این میان حقوق زنان كه در طول تاریخ مورد بیمهری قرار گرفته است ضروری به نظر میرسد.
▪ درمورد همین طرح حقوق زنان یكی از خبرنگاران آمریكایی از من پرسید شما چرا این بحث را مطرح كردید؟
در پاسخ گفتم كه من راه را آغاز كردم برای دفاع از دو مظلوم:
اول اسلام
و بعد زنان.
اسلام در این حوزه بیشتر مورد ظلم قرار گرفته است، چرا كه آنچنان كه باید بدرستی تبیین نشده است.
یكی از اهداف من در تدوین این طرح این بود كه بر اساس اطلاعاتی كه دارم و آن مقدار كه فهمیدهام بتوانم از آموزههای دینی و فقهی دفاع كنم. یكی از دغدغهها و انگیزههای من همین بود. نكتهی دیگر اینكه مركز امور مشاركت زنان من را وادار كرد كه این كار را انجام دهم و من بر اساس این پیش فرض كه میشود در چهارچوب موازین فقهی تغییر و تحولی در حوزهی حقوق زنان ایجاد كرد وارد این كار شدم؛ بنابراین تصور میكنم این دو انگیزه و هدف به اندازهی كافی مشوق و محرك بود كه كار را آغاز كنم.
در مورد گروههای همكار باید بگویم كه چون قصد داشتیم طرحی كاربردی ارائه كنیم، به كسانی نیاز داشتیم كه هم به مبانی فقهی تا اندازهای آگاهی داشته باشند ـ تا بتواند از منابع فقهی بهرهمند شود ـ و هم در زمینهی حقوق، تحصیلات عالیه دانشگاهی داشته باشند؛ بنابراین با دو بال «فقه و حقوق» افراد وارد این بحث شدند.
در این زمینه ممكن است شخصی با استفاده از نظامهای حقوقی به تبیین قانونی بپردازد؛ اما در مواجهه با فقه به بن بست برسد؛ بنابراین لازم بود كسانی كه این تحقیق را بر عهده میگیرند هم از مذاق «شریعت» اطلاع كافی داشته باشند و به مطالعات فقهی توجه داشته باشند و هم «حقوق» را خوب فهمیده باشند؛ ضمن اینكه تا حدودی نیز از مطالعات جامعهشناختی حقوق بهرهمند باشند؛ چرا كه به طور عادی با مطالعهی عمیق بنیادی میتوان یك پیشنهاد را ارائه داد؛ اما حقوقدانان نمیتوانند بدون نگاه به آثار و عواقبی كه وضع یك قانون دارد پیشنهادی را ارائه دهند و حتی باید ببینید اگر قانون به شكلی اصلاح شد چه اثری بر جامعه خواهد داشت. این نكته را در مقدمهی كتاب و طرح نهایی و نیز در مقدمهی گزارشی كه به هیئت دولت ارائه كردهام ذكر كردهام؛ چون مسئله مهمی است و مرتب هم دارم تكرار میكنم كه به هیچ وجه نمیخواستیم كار را در حوزهای محدود انجام دهیم؛ بنابراین در این تحقیق آن مقدار كه از این افراد شناخت داشتیم و به آنها دسترسی داشتیم و البته آنها هم حائز شرایط ما بودند دست نیاز دراز كردیم.
● باكدام مؤسسات فقهی حوزه تماس گرفتید؟
با عنوان مؤسسه نمیتوانستیم تماس برقرار كنیم؛ چون طرف قرارداد دانشگاه بود و دانشگاه نمیتوانست با مؤسسهی دیگری قرار داد ببندد.
● در حال حاضر ۴ تا ۵ مؤسسهی فقهی در قم وجود دارد آیا نمیتوانستید فراخوان بگذارید و از مؤسسات بخواهید كه كارشناس معرفی كنند؟
▪ ببیند در مرحلهی اول طرح، مبلغ آن قدر كلان نبود كه بتوانیم با هر مؤسسهای وارد كار شویم؛ البته مبلغی كه در ابتدا از طرف مركز امور مشاركت پیشنهاد شد قابل توجه بود؛ ولی به علت اینكه هر چه مبلغ بالاتر باشد توقع هم بالاتر میرود و من نمیتوانستم در آن محدودهی وسیع كار كنم ؛ لذا به نصف آن مبلغ رضایت دادم؛ چرا كه این آمادگی را نداشتم كه یك مبلغ كلان را قبول كنم و نیز بعد از آن مراكز پژوهشی دیگر را درگیر كنم.
نكتهی مهم دیگر این بود كه كار، زمان بندی مشخصی داشت؛ البته هر چند آن زمان بندی را نتوانستیم اجرا كنیم؛ اما اگر میخواستیم با كارشناسان و مراكز پژوهشی ارتباط برقرار كنیم، آن یك سال را هم میبایست صرف آشنایی و توافقهای كاری میكردیم؛ هر چند من به افراد داخل دانشگاه مفید بسنده نكردم و از افراد دیگری دعوت كردم تا بیایند و همكاری كنند.
● در این طرح چه كسانی اعضای اصلی بودند و چه چهرههای شاخصی با شما همراه بودند؟
▪ از چهرههای شاخصی كه در این طرح با ما همكاری میكردند میتوان از دكتر صفار و دكتر سیدفاطمی از دانشگاه شهید بهشتی، دكتر توجهی از دانشگاه شاهد و دكتر عراقی از دانشگاه تهران نام برد. ما یك گروه ۱۰ نفره داشتیم؛ افزون بر اینكه از دیگران در جایگاه مشاور استفاده میكردیم: از مراجع گرفته تا استادان دانشگاه
● آقای دكتر! آیا از چهرههای شاخص فقهی كه از گفتمان حوزوی برخوردار باشند و در ارزیابی و جهتدهی كار مؤثر بوده باشند هم استفاده شد؟
اجازه بدهید به جهت اینكه بعضی از این آقایان خودشان راضی نبودند، اسم نبرم؛ اما در این مورد باید بگویم كه من كار را تمام شده به مركز امور مشاركت زنان تحویل دادم و مركز، یك قرارداد مستقل با دكتر مهرپور، ناظر طرح كه دو جهت حقوقی و حوزوی را دارا بود منعقد كرد. در ارزیابی و انتقادات ایشان اگر پاسخی داشتیم پاسخ میدادیم و اگر پاسخی نداشتیم اصلاح میكردیم؛ اما خودم شخصاً كار را به عنوان ارزیاب به كسی ندادم و مركز طرح را خارج از قرار داد به كسانی چون آیتاللّه معرفت، آیت اللّه محققداماد ودیگران دادند.
● وارد بحث محتوای طرح بشویم. از محتوای طرح و پیشفرضهایتان بگویید!
▪ من عرض كردم پیش فرض ما این بود كه برخی از قوانین به گونهای است كه بدرستی حقوق زن را تبیین نمیكند: چه قوانینی كه سبقهی فقهی دارند و مبتنی بر فقهند و چه قوانینی كه مبتنی بر فقه نیستند؛ چون طرح جامع بود در مرحله اول تمام قوانین جمهوری اسلامی ایران مورد مطالعه قرار گرفت از قانون مدنی گرفته تا حقوق كیفری كه مباحث مربوط به حدود و شهادت و دیات و قصاص و پارهای از موارد تعزیرات و نیز آیین دادرسی مدنی، حقوق كار، تأمین اجتماعی، اداری و حتی حقوق تجارت را شامل میشد.
در مرحله نخست، قوانین مختلف را مورد مطالعه قرار دادیم و به هر كدام از محققان قسمت مشخصی را واگذار كردیم. در مرحلهی بعد براحتی متوجه شدیم كه بعضی از قوانین یا چیزی در حوزهی زنان ندارند یا اگر موردی هست حیاتی و اساسی نیست؛ بنابراین به این نتیجه رسیدیم كه باید نگاهمان را بر برخی از حوزهها متمركز كنیم كه دارای چالشهای اساسیتری بودند؛ بنابراین اگر شما الان هم كه كار تمام شده است به آن نگاه كنید مركز ثقل طرح را در مباحث حقوق كیفری و مدنی میبینید.
● در تدوین این طرح چقدر به طور جدی به مبانی نظری پرداختید؟
▪ آن مقدار كه خود ما را توجیه كند كه چرا باید در این حوزه وارد كار شد. در مبانی نظری من از همان ابتدا در مورد شخصیت و منزلت زن و برابری انسانها ـ اعم از زن و مرد در شخصیت انسانی، كرامت و هویت انسانی ـ بحث كردهام و نیز به قانون اساسی كه ما را موظف كرده است تا در جهت ارتقا بخشیدن به وضعیت زنان ایفای نقش كنیم.
● سؤالی كه در اینجا مطرح میشود این است كه بر مبنای چه تعریفی از «عدالت و ظلم» و بر چه مبنای فلسفی ـ حقوقی كار شما شكل گرفته؟ چرا كه توجه به هر یك از این تعاریف و مبانی میتواند مسیر پژوهش را تغییر دهد!
▪ من این را در مقدمهی طرح بازگو كردهام كه اصلاً ما این كار را برای چه انجام میدهیم و نیز اشاره كردهام كه در حدی به مباحث نظری پرداختهایم كه فقط توجیهگر ضرورت نگاه و پژوهش دوباره در حوزهی حقوق زن باشد؛ همچنین من در كتابی با عنوان عدالت حقوقی این موضوع را مطرح كردهام و به طور جدی به مقوله عدالت و تعاریف متعدد آن پرداختهام؛ اینكه عدالت در درون است؛ عدالت قبل از دین است؛ نگاه اشعری به عدالت چیست؛ و همین طور امامیه، معتزله و مانند آن؛ حتی این نگاه كه به عدالت به عنوان یك قاعده میتوان نگاه كرد یا خیر؛ و اینكه آیا در فقه هم به عنوان یك قاعده به آن نگاه میشود؟ و آیا میتواند مبنای استنباط یك فقیه قرار بگیرد؟
اما در این طرح اصلاً بنا این نبود و در مقدمه هم آوردهام كه چند نگاه در مورد آموزههای فقهی وجود دارد: یك نگاه این است كه حقوق ما مبنی بر فقه است و فقه هم تغییر ناپذیر است و همین هم عادلانه است. فقهای ما هم همین را فرمودهاند.
● چه كسانی این عقیده را دارند؟
▪ تلقی رایج همین است و نیازی به نام بردن نیست؛ در واقع یك تفكر جدی و یك جریان غالب در حوزهی علمیه وجود دارد كه آنچه هست به رغم اختلاف نظرهایی كه بین علما وجود دارد آنچه مشهور علما بوده عین عدالت است و نباید در آنها دست برد كه به نظر من نوعی نگاه اشعری است؛ البته شاید به آن تصریح نكنند؛ اما همین كه تا شما میآیید نظر مخالف میدهید شما را تا حد ارتداد پیش میبرند بیانگر همین نظر است؛ البته الحمدالله من تا كنون با این چالش مواجه نشدهام؛ چرا كه هیچگاه خلاف شرع حرف نخواهم زد و حتی اگر تمام نظام حقوقی را در اختیار من قرار بدهند و بگویند هر چه دلت میخواهد تغییر بده، هیچگاه آنجا كه احساس كنم تغییر آن خلاف شرع است دست نخواهم زد
● آیا در جریان انجام این پژوهش با موردی برخورد كردید كه نتیجه تحقیقات شما خلاف انتظار سفارش دهندگان باشد؟
▪ بله ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی در مورد عدم قصاص پدر به سبب قتل فرزند. آنچه كه ما در تحقیق به آن رسیدیم این بود كه میشود این نظر فقهی كه: «مادر ملحق به پدر است و هیچ فرقی بین پدر و مادر وجود ندارد» را تقویت كرد و اگر پدر قصاص نمیشود؛ پس مادر هم اگر مرتكب قتل فرزند شود قصاص نشود. منتهی وقتی میخواهیم آن را تبدیل به لایحه كنیم و پیشنهاد بدهیم آثار جامعه شناختی این حكم را هم باید در نظر گرفت كه با این نظر، خدای ناخواسته باعث گسترش فرزند كشی نشویم؛ لذا میگوییم این تحقیق از جهت بنیادی در جای خودش محفوظ است؛ اما از جهت كاربردی خیر.
در آنجا بحث جدی در میگرفت كه شما با این روش نمیتوانید تبعیض را بردارید و باید بگوییم پدر هم قصاص میشود؛ اما یكی از جاهایی كه بشدت با آن مقابله كردم و الان هم مخالف هستم همین جاست. یادم نمیرود خبرنگاری یك ساعت و نیم با من مصاحبه كرد تا بپذیرم كه پدر هم قصاص بشود؛ اما در نهایت مخالفت كردم. من نمیتوانم این همه روایاتی كه در فقه داریم و اجماع فریقین است را نادیده بگیرم. یا در بحث «تساوی دیه زن و مرد» كه ما به این نتیجه رسیدهایم كه در موارد خاص اگر چه قانون به طور عام وضع میشود، چون تفاوت را بر پایه مسائل اقتصادی مطرح میكنند؛ پس در مواردی كه مادر سرپرست و نان آور خانواده است و با كشته شدن او آسیب جدی بر خانواده ایجاد میشود، در اینگونه موارد دستكم نصف دیگر دیه از بیتالمال پرداخت شود. این پیشنهاد ما بود؛ ولی وقتی به صورت لایحه تدوین میشود شكل دیگری میگیرد و مینویسند دیه زن و مرد برابر است.
من در تحقیق به این نتیجه نرسیدهام و دقیقاً به همان جهت كه گفتم یك قدم از آنچه مسلم تلقی میشود فراتر نخواهم رفت.
● آقای قرباننیا یكی از مسائل جدی كه به نظر من میرسد این است كه در یكی دو مورد احساس كردم برای مواجهه با فتوای مشهور سعی شده است به نظر یك یا دو نفر از فقهای متأخر تمسك شود و میدانید كه این مقدار كافی نیست مگر اینكه آن فقیه بحث فقاهتی آن را در جای خودش تمام كرده باشد. دلیل شما برای این كار چیست؟
▪ این تلقی، تلقی درستی نیست و به هیچ وجه یك یا دو تن از علما خصوصاً علمای معاصر برای ما ملاك نبودند؛ البته در خصوص سن مسئولیت كیفری شاهد دیدگاههای مختلف هستیم. یك دیدگاه مشهور در قانون آمده و آن اینكه سن مسئولیت كیفری در دختر را ۹ سال و پسر را ۱۵ سال میداند. وقتی نظر مقدس اردبیلی(ره) و فقهای دیگر، حتی فقهای اهل سنت را بررسی میكنیم مشاهده میكنیم كه فقهای معاصر هم سنهای مختلفی را ذكر كردهاند: ۹ سال، ۱۰ سال، ۱۱ سال، ۱۳ و ۱۵ سال. میخواهم بگویم اگر آمدهایم و ۱۳ سال را ملاك قرار دادهایم و آن را منتسب به یكی از فقهای جدید كردهایم به عنوان یك نظر آوردهایم كه آن هم بر پایهی نظر فقهای پیشین است. در این طرح هیچگاه بر پایهی نظر یك یا دو فقیه تكیه نشده است و حتی در مواردی نظر مشهور فقها را تقویت كردهایم؛ به طور مثال در بحث حدود آوردهایم كه ما در مورد حدود و دیه به هیچ وجه كوتاه نمیآییم.
نظر من این است كه اگر دو نظر مشهور وجود دارد و قانونگدار در سال ۱۳۱۳ یكی از این دو نظر مشهور را برگزیده است؛ ولی در عین حال امروز احساس میشود كه این نظر مشهور با عدالت زمانه سازگاری ندارد، اگر آمدیم و نظر مشهور دوم را پذیرفتیم عرش خدا به لرزه در نمیآید و هیچ مشكلی ایجاد نمیكند؛ مستند است آن نظر حتی مستندات نظر غیر مشهور را بررسی میكنیم؛ اگر دیدیم تاب ایستادن در مقابل این نظر مشهور را دارد، به قانونگذار پیشنهاد میكنیم این دیدگاه را تغییر بدهد.
بحث ارث زن از زمین هم از این مقوله است كه من مفصلاً آوردهام و گفتهام هر قول و نظر، مستند به كیست.
در مورد فاضل دیه: در اینكه اگر ولی زن مقتول بخواهد قاتل را قصاص كند باید دیه را بپردازد؛ بعضی از فقها میگویند: «عادلانه است كه به ولی دم بگوییم دخترت را كشتهاند؛ اما اول بیا یك مقداری بپرداز و بعد قصاص كن» خوب برخی از فقهای معاصر و اهل سنت هم این حرف را تأیید میكنند (با اینكه در بحث دیه عرض كردم اجماع فریقین وجود دارد؛ اما در قصاص، قائل به تساوی هستند) برخی از فقهای شیعه (شاذ) میگویند متوقف بر پرداخت فاضل دیه نیست؛ در اینجا من این مقوله را بیان نكردم، این را عرض كردم كه اگر شما؛ «ماده ۲۰۹ قانون مجازات» را بر قوت خودش باقی میگذارید و میگویید قصاص زن متوقف بر پرداخت فاضل دیه است، بیایید تشتّت دادگاههای ما را هم ببینید كه متأسفانه بر اساس دیدگاهی كه در فقه وجود دارد و میگوید اگر مردی زنی را بكشد برای قصاص شدن، باید نیمی از دیه را بگیرد، اگر دو زن را كشت، نصف از دیه و همینطور الی آخر؛ حال فرض كنید مرد شروری یك زن را كشت و بگویید من كه باید قصاص شوم پس بگذار ۹ زن دیگر را هم بكشم تا به اندازه پنج دیه كامل بگیریم و چیزی برای بچههایم باقی بماند! گفتهام نه تنها از جنبهی فلسفهی مجازات جنبه بازدارندگی ندارد؛ بلكه باعث جری شدن مجرمان شرور نیز میشود.
گفتم بگویید اگر مردی ۲ تا زن را كشت بدون پرداخت فاضل دیه، اولیاءِ دم میتوانند قصاص كنند
● مبنای حقوقی این سخن كجاست؟
▪ اول مبنای حقوقیاش همان است كه عرض كردم. قانونگذار نمیتواند قانونی وضع كند كه نه تنها بازدارنده نیست، بلكه تحریك كننده به ارتكاب جرم است. یكی از اهداف مجازاتها عبارت است از پیشگیری و بازدارندگی.
در خود فقه هم كه وارد میشوید میبینید فقهای دیگری خلاف این دستهاند كه میگویند هر چند نفر را كه بكشد به ازای هر كدام فاضل دیه میتواند بگیرد؛ افزون بر اینكه غیر عادلانه و غیر عقلایی است.
● ببینید یك فرد است و یك قتل. در حقوق، برای افراد حیثیت جمعی كه قائل نیستیم.
▪ برای جامعه حیثیت جمعی قائلیم. این همان استدلال فقهاست كه به هر حال طبیعی است كه حق قصاص به تكتك تعلق میگیرد و برای اینكه قصاص كند باید فاضل دیه بدهد؛ اما برای جامعه و بشریت حق مستقلی قائل هستیم.
● در واقع میتوانیم این طور بگوییم كه مقتضای ادله فقه فردی، همان فتوای مشهر و رایج است اما در جامعهای كه میخواهد قوانین مدنیاش را ترقی بدهد، میتواند این فتوا را مورد بازبینی قرار دهد، یعنی فتوای مشهور هم حرفی خلاف اصل و قاعده نیست چون موارد دیگری هم پیدا میكند.
▪ فرض كنید دختران دو نفر، توسط فردی كشته شدهاند. این دو نفر با هم توافق میكنند كه ما با هم باید این حق را استیفاء كنیم؛ من نیمی از حق استیفاء را دارم و بدون اینكه فاضل دیه را بپردازم و تو هم نیمی. پس میگوئیم این مرد قصاص شود
● مشكل اینجاست؛ مردی كه میخواهد قصاص شود میتواند این توافق را نپذیرد و برای او این حق وجود دارد. او چه حقی دارد كه نپذیرد ؟
▪بینید او هم در واقع با هر كدام از اینها جداگانه طرف است.
●در جامعهای كه نظام سیاسی، قضایی، كیفری و حقوقی پذیرفته شدهای داریم، اصلاً گفتن این حرفها مقداری خندهدار است. میفرماید اگر یك كافر را كشت قصاص نمیشود؛ اما اگر كافر كشی راه افتاد...
▪فقه مكانیزم این را پیش بینی كرده است و میگوید: اگر بیم آن وجود داشته باشد كه بحث كافر كشی رایج و شایع شود، قاضی میتواند با كشته شدن نفر اول هم حكم قصاص را صادر كند.
●باشته شدن نفر اول، اصلاً كافر كشی رواج نمییابد. مضافاً بر اینكه به آن قصاص نمیگویند؛ هر چند برخی به آن اشاره كردهاند. چون حقوق اجتماع است و باید تعزیر بگوییم یا جنبه حقیقی بدهیم.
یكی از نكاتی كه برای من جای تعجب داشت این بود كه عمق فقهی كار را در مقایسه با یكی دو تا كار دیگر عمیق ندیدم، حال شاید بنای شما بر اختصارگویی بوده است؛ مثلاً ماده ۶۳۰ قانون مجازات را با كاری كه دكتر مهرپور كرده بود مقایسه كردم، غیر از یكی دو تا نكته كه شما اضافه كرده بودید، احساس كردم استیعاب مطلب در آنجا بیشتر است.
▪ عجیب است، چون این كار را خودم انجام دادم، قطعاً باید به برداشت شما اعتراض كنم كه هرگز این گونه نیست و نكتهای كه هست این است كه كسی كه خود ارزیاب است و مقالهی خودش را حتی از شما بهتر میشناسد، به شكلی، بسیار اظهار لطف كردهاند و از این مقاله ـ كه نوشته خودم است ـ تعریف و تمجید كردهاند.
اگر قرار بود كار ایشان، استیعاب و شمولش و متانت و استحكامش بیشتر باشد، این حق را داشت كه بگوید من آن مقاله را نوشتهام؛ بنابراین این مقاله چه چیز جدیدی میتواند داشته باشد!
● داوری نفر سوم را هم اگر مستند باشد شما باید بپذیرید.
▪ داوری نفر سوم در كنار داوری آن نمیتواند قرار بگیرد؛ چون من به فهم شما میتوانم اشكال كن ؛ ولی به فهم او كه نمیتوانم اشكال كنم؛ ما آماده نقد هستیم ولی نقد باید از طرف كسی باشد كه خودش حداقل چند خطی در آن زمینه نوشته باشد. چرا كه نوشتن كار سادهای نیست؛ ولی خراب كردن و اشكال گرفتن آسان است و راحت.
بنابراین آنچنان كه گفته شد در زمینه ماده ۶۳۰ قانون مجازات ذرهای از آنچه فقه گفته كوتاه نیامدهایم.
اعتقاد من این است كه اگر كسی كار جدیدی را شروع كرد و حتی پنج درصد نسبت به مطالب گذشته، مطالب جدیدتری به آن اضافه كرد، این كار میشود جدید. من در همین مقاله در چند جا گفتهام فلان برداشت نادرست است، گاهی نام نبردهام، گاهی ارجاع دادهام كه چه كسی این برداشت را كرده و بعد دفعش كردهام، فكر میكنم تا همین حد كافی است.
● من بیشتر احساس كردم كه، مثلاً در همان ماده ۶۳۰ قانون مجازات، تكیهتان بر نقل اقوال موافق، كم بوده است!
▪ ببینید به خاطر شرایط خاصی كه ما داشتیم برای پایان كار، مختصر كردن كار به هیچ وجه موضوعیت نداشت و آن مقداری كه حجم آن را زیاد كرده به جهت مبنایی كار بوده و حتی اگر نتیجهی عملی هم نداشته باشد، چند دانشجو بر پایه این موضوع رساله بنویسند. خوب است من خودم هم، همین موضوع را به عنوان رساله ارائه دادهام و در حال حاضر افرادی بر روی آن كار میكنند.
مضافاً اینكه جایی كه نقص و شكست یك نظر بسیار دشوار باشد، از نظرات موافق خیلیها استفاده كردهایم؛ در مواردی كه احساس میكردیم، شكست این دیدگاه مشهور خیلی دشوار نیست، از استدلالهایی كه خودم نسبت به آنها توانایی داشتم (به عنوان كسی كه مقداری فقه خواندهام) استفاده میكردم.
نمیخواهم بگویم كارمان در حد عالی بود؛ ولی در حد كاری كه در شرایط خاصی صورت بگیرد قابل تأمل بود.
قبل از اینكه كار به پایان برسد، با وجودی كه در حیطه وظیفه ما نبود؛ ولی در جلسهها شركت و در مبحثها مداخله میكردیم؛ مثل بحث مربوط به حضانت و مانند اینها كه خودم نوشتم و به مجمع تشخیص رفت و به نتیجه رسید، خوب همین قدر هم خوشحالم.
مقاله «شهادت زنان» را خودم نوشتم. ببینید مایههای فقهی بحث چقدر است؛ «قضاوت زن» را هم به همین شكل.
من نمیتوانم بحثی كه عمدتاً جنبه فقهی دارد، بحث كنم. من بحث دیگری هم كردهام كه شما ممكن است بگویید هیچ بحث فقهی ندارد، مثل تابعیت. در آنجا پیشنهاد هم دادهام كه مسائل سیاسی و امنیتی را هم باید بررسی كرد و این موضوع هیچ جنبه فقهی ندارد و آن را صرفاً بر اساس شاكله ذهنی خودم نوشتهام و ممكن است كسی بگوید غلط است؛ اما من نمیتوانم فقه بتراشم؛ یعنی بحث تابعیت هیچ ربطی به فقه ندارد. اینجا بحث خون است یا خاك و قبول یا رد هر كدام خلاف شرع نخواهد بود؛ اما در قضاوت نمیتوان مانند تابعیت نظر داد؛ چون بحثی فقهی است. من باید بیایم و با این شش، هفت دلیل كه آوردهاند و اینكه زن نمیتواند قضاوت كند، بحث كنم، نقد كنم و نظر خودم را به اثبات برسانم چون ناچارم به مباحث و مبانی فقهی مراجعه كنم.
● ممكن است بحث اول ذاتاً فقهی نباشد؛ ولی وقتی در جامعهای پیچیده به آن نگاه میكنیم و به تعبیر بعضی از آقایان «فقه حكومتی»، میبینیم انتهای آن منتهی به این میشود و فقه هم باید مداخله كند.
▪ مراد از فقه حكومتی این نیست. فقه حكومتی، یعنی آن چیزی كه ربطی به فقه ندارد و به مصالح سیاسی، اجتماعی و حقوقی برمیگردد، مگر هر چیز كه ربط به حكومت داشت باید فقه باشد؟!
● منظورم فقهی نیست كه به كار حكومت میآید، نه؛ مثلاً در بحث تابعیت، آیا الگویی كه این دو سیستم (خاك و خون) نتیجه میدهد (نتیجه تربیتی ▪ اخلاقی نظام حقوقی) ممكن است نتایج اخلاقی هم به بار بیاورد و اینكه این نتایج تربیتی ـ اخلاقی با گزارههای فقهی ما در تعارض خواهد بود یا نخواهد بود؟
● شما جایی را مثال میزنید كه تصور نتیجه تربیتی ـ اخلاقی برای آن مقداری مشكل است. در گذشته جامعه شناس حقوق نیز به همین مسئله توجه میكرد كه این قانون و قاعده چه میزان آثار اخلاقی و تربیتی در جامعه بر جا میگذارد و چه میزان رشد جرائم را در جامعه افزایش میدهد؛ مثلاً روشی كه خودم هنوز در آن تردید دارم؛ ولی گاهی گفته میشود این موضوع است كه از آن زمانی كه قانون مهریه به نرخ روز تصویب شد، آمار طلاق افزایش یافت. اگر واقعاً این باشد، نشان میدهد قانونگذار در جعل قانون دقت كافی نداشته است و باید این اثر را پیشبینی میكرده است؛ چرا كه این افزایش، دودش باز به چشم زنان و بچههای طلاق میرود.
در اینجا لازم نیست كه حتماً از منظر فقه به آن نگاه كنیم، در تابعیت هم مسئله به همین شكل است و من در بحثِ تابعیت هم گفتهام كه بروید و از وزارت كشور و خارجه بخواهید در مورد مسائل و تبعات سیاسی و امنیتی طرح بررسی كنند و البته الزامی نیست كه آن را به فقه پیوند بزنیم.
من نه نگاه حداقلی دارم و نه نگاه حداكثری؛ به این معنا كه بزرگی فرموده بود: چهارصد فرمول اقتصادی در قرآن پیدا كردهایم، من این نظر را نمیفهم و نمیتوانم آن را هضم كنم كه همه امور بر عهده فقه گذاشته شده باشد و فقه همهی اینها را باید جواب بدهد و اگر بار فقه را این قدر سنگین كنیم دچار مشكل خواهیم شد.
● از قول شما گفته شده بر اساس این طرح هفتادوپنج درصد قوانین ما در بحث زنان تغییر خواهد كرد. جلسه امروز خلاف آن را ثابت كرد!
▪ من نقل قول روزنامهها را قبول ندارم. بر اساس آنچه كه ما نوشتهایم چهل تا پنجاه درصد امكان تغییر وجود دارد و باز هم میگویم كه من هیچ تضمینی در این زمینه ندادهام؛ بعضی از آنها مربوط به اجراست و ربطی به فقه ندارد؛ مثل مجلس خبرگان كه زن فقیهه هم میتواند حضور داشته باشد حال اگر «فقیهه» نداشتیم، مسئله دیگری است یا در مجمع تشخیص مصلحت، زن هم میتواند حضور پیدا كند. حال اگر بالاترین مقام رسمی كشور بنا بر مصالحی و سیاستهایی این كار را نمیكند دیگر ربطی به جایی ندارد. فقهای شورای نگهبان هم همین گونه است.
در مورد ریاست جمهوری زنان هم بحث فقهی نیست. آنچه فقه میگوید در مورد ولایت و رهبری است كه قطعاً مسلم تلقی میشود كه زن نمیتواند؛ اما در ریاست جمهوری كه از شئون ولایت است و اینكه اگر بگوییم رئیس جمهور اعمال ولایت میكند آیا در مورد قوه قضائیه یا مجلس هم همین حرف را میزنیم. اینها را من گفتهام كه مبتنی بر فقه نیست اگر مشروح مذاكرات قانون اساسی را هم ببینید به راحتی درمییابید كه مراد چیست؟
● در مورد قضاوت در این پژوهش به كجا رسیدید؟
▪ در این مورد حرفم این است كه این بحث دو مرحله دارد: یك دلایلی كه آقایان و بزرگان از گذشتگان اقامه كردهاند كه زن نمیتواند قاضی شود؛ به اعتقاد ما این دلایل مخدوش است؛ چه اینكه همچنان كه از نظر فقهای دیگر هم استفاده كردهایم، بررسی این دلایل جز استحسان چیزی را نمیفهماند و دلایل اغلب استحسانی است.
در مرحله دوم از آیات و روایات و اجماع و اصل و سیره دلیل اقامه كردهایم و به بیان تمام این مسائل پرداختهایم؛ چه اینكه نقضی هم در آنجا اقامه شده است. در اینجا این را هم گفتهام كه «سلمنا» ممكن است كسانی بیایند و بگویند من اشتباه فهمیدهام. من میگویم «سلمنا» كه در قضاوت اسلامی مرد باید قضاوت كند؛ اما این قضاوت كه امروز در جامعهی ما جاری است همان قضاوت معهود است یا نه؟ میگویم خیر. این قضاوت آن قضاوت نیست؛ این قضاوتی كه قاضی بر اساس قانون موظف، حكم هر دعوایی را در قوانین مدون بیابد و «حَكَمتُ» بگوید، امكانپذیر نیست؛ حتی اگر قانون با اجتهاد او مغایرت داشته باشد، نمیتواند به فتوای خودش عمل كند. به قانون هم كه نمیتواند عمل كند و مشكل ایجاد میشود بنابراین باید به شعبه دیگری بدهد. باید توجه داشت كه در اینجا هیچ نقشی ایفا نمیكند و قاضی جز «تطبیقگر» نیست و قاضی مأذون است. شرط دیگری را اضافه میكنم كه چرا آن را نادیده گرفتهاید و آن شرط اجتهاد است؛ با مسامحه میتوانیم بگوییم ماهیت قضاوت دگرگون شده است.
در قضاوت اسلامی اگر پذیرفتیم كه «رجلیت» شرط است، قضاوتی است كه اجتهاد هم در آن شرط است؛ چطور شما اجتهاد را از قضاوت امروز برداشتهاید و میگویید قاضی مأذون است؛ به همان جهت و شیوه نیز میشود شرط «رجلیت» را هم برداریم و حاكم و ولی فقیه، به زنان هم اجازهی قضاوت بدهد و هیچ مغایرتی هم با شرع نداشته باشد.
● در پایان اگر نكته ناگفتهای باقی مانده است خواهشمند است بیان فرمائید؟
▪ نكته زیاد است، شهادت، حضانت، مقولهی سن مسئولیت كیفری، مسائل مربوط به حق طلاق، ریاست مرد با آن لحن غلیظ و شدید كه در ماده ۱۱۵۰ قانون مدنی آمده و مسائل متعدد دیگر.
آخرین جمله اینكه من به هیچ وجه ادعایی ندارم؛ اگر چه از كاری كه من و دوستانم كردهایم، در حدودی میتوانم دفاع میكنم؛ اما هرگز باور ندارم كاری كه انجام دادهایم اولین و آخرین كار است؛ آری، تنها توانستهایم این مقوله را یك گام هر چند كوتاه به پیش ببریم و این را هم بار دیگر تكرار میكنم بیش از اینكه بخواهم از زن به عنوان مظلوم دفاع كنم، بنابر فهم خودم از اسلام هم دفاع كردهام.
فقه، ظرفیتهای قابل توجهی برای دفاع از انسانها دارد و اصولاً بر محور عدالت و حكمت میچرخد و همین جا تأكید میكنم كه نقل قولهایی كه از من میشود چون گاهی نشریهای، ژورنالیستی عمل میكند، آنچه مكتوب گفتهام سند است و بنابراین حاضرم از آن دفاع كنم؛ چون تا چیزی را قبول نداشته باشم نمینویسم. این را هم تأكید میكنم كه اگر تمامی نظام حقوقی ایران را به دست بنده بدهند یك قدم از آنچه نظر شرع است، عقب نشینی نخواهم كرد.
تهیه و تنظیم: هادی كافی
منبع : نشریه حورا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست