پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

از مردان گمنام تا سارکوی بدنام


از مردان گمنام تا سارکوی بدنام
«بسیاری از فرانسوی ها مرا سارکوزی امریکایی خطاب می کنند. این مساله باعث غرور من است، چرا که من مرد عمل هستم و آنچه را که می گویم، عملی می کنم. من سعی دارم عملگرا باشم. آری من بسیاری از ارزش های امریکایی را می پذیرم.» اینها عین حرف های مردی است که فرانسویان نمی دانند به خاطر سکونتش در کاخ الیزه خوشحال باشند یا سرشان را پایین بیندازند. حتی خیلی از آنهایی که اهل مطالعه و تحقیق هم نیستند بارها و بارها این را شنیده اند که فرانسوی ها آدم های مودب و بسیار کم رویی هستند. ولی نیکلا سارکوزی، مرد اول فرانسه، قالبی جدید برای فرانسویان ارائه می کند از درگیر شدن با مردی که در نمایشگاه کشاورزی فرانسه حاضر به دست دادن با او نمی شود و می گوید؛ «به من دست نزن، منو کثیف می کنی،» هیچ ابایی ندارد و تازه در جواب او هم می گوید؛ «پس برو گم شو، احمق، گم شو.» بلافاصله پس از این رویداد، فیلم ویدئویی آن در اینترنت پخش و میلیون ها بار هم دیده می شود ولی انگار ساختارشکنی رفتاری سارکو توانسته فرانسوی های مودب را هم اغوا کند چرا که براساس آمار رسمی محبوبیت او به بیشترین میزان از سال گذشته تاکنون رسیده است.
حتی کارهای عجیب و غریب او در زمینه روابط شخصی و خانوادگی اش و از کوره در رفتنش در خلال یک مصاحبه تلویزیونی (وقتی خبرنگار درباره زندگی خصوصی او سوالی پرسید و او ناگهان کنترل از کف داد و میکروفن را از کتش کند و از ادامه مصاحبه سرباز زد) هم باعث کاهش این محبوبیت نمی شود. مخالفانش هرچه می خواهند بگویند. او فعلاً تا یک ماه دیگر رئیس دوره یی اتحادیه اروپاست و به خوبی هم دارد از این ریاستش استفاده می کند. جایی که امریکا، مردمش، رئیس جمهورش و سیاست های دولتش را تا حد فراوانی می ستاید و جایی دیگر با انتقاد از سیاست های بوش در قبال جنگ روسیه و گرجستان می گوید؛ «چه کسی از حقوق بشر دفاع کرد؟ آیا این رئیس جمهوری امریکا بود یا فرانسه که مذاکرات در گرجستان را حفظ کرد. من و وزیر خارجه ام به گرجستان رفتیم و یک ماه بعد جنگ تمام شد.»
او حتی خود را عامل اصلی خاتمه جنگ در لبنان هم می داند و با سربلندی می گوید؛ «اگر ما رئیس جمهوری سوریه را به پاریس دعوت نکرده بودیم، اکنون نیز جنگ در لبنان ادامه داشت.» و حتی برای دعوت از قذافی دیوانه با پاریس هم دلیل عامه پسندی دارد؛ «من در دوران مبارزات انتخاباتی قول داده بودم پرستاران بلغاری در بند لیبی را آزاد کنم و این کار را نیز کردم و این فرانسه بود که به آنان آزادی داد.»
اگر او همسرش را رها می کند و دل به کارلا برونی ایتالیایی می بندد، در عوض با حضوری به موقع در مناقشات بین المللی، نقش فعالی برای حل این درگیری ها به عهده می گیرد و با اعمال سیاست های منحصر به فردش نامش را بر سر زبان ها می اندازد. تحلیلگران سیاسی می گویند عملکرد سارکو در مدیریت بحران اقتصادی جهانی، نقش مرکزی اش در اتحادیه اروپا و تلاش برای حل مناقشه قفقاز، تاثیر بسزایی در افزایش محبوبیتش داشته ولی گویا چیز دیگری در رفتار و کلام این «آقای متفاوت» وجود داشته که فرانسوی ها را سر ذوق آورده است.
رئیس جوانی که اولین رئیس جمهور فرانسه متولد بعد از جنگ جهانی دوم بوده و علاقه اش به جان رنو و روژه هنن را پنهان نمی کند، در همان روزهای آغازین صدارتش بر اتحادیه اروپا می گوید اشتباهاتی در روش ساخت اتحادیه اروپا وجود داشته است و مردم با بی اعتمادی به روند اروپایی شدن، بین ملی گرایی و اروپایی گرایی گیر کرده اند و راه حل این مساله هم تغییر مسیر گسترده در ساخت اروپای واحد است،
گویا صراحت، گمشده فرانسوی ها از زمان ریاست فرانسوا میتران و ژاک شیراک بر کاخ الیزه بوده است. هر چه هم که شیراک در فینال جام جهانی ۹۸، با پیراهن آبی خروس ها بر تن به خیل عظیم فرانسوی هایی بپیوندد که اولین قهرمانی فرانسه در جام های جهانی را فریاد می کنند ولی باز هم سارکو جوانی است که الگوی رفتاری، کرداری و گفتاری اش با همه رئیس های دیگر فرق دارد.حالا حتی اگر جوانان ناراضی پاریسی را اوباش هم بخواند و طرح محدود کردن پذیرش مهاجران و بیکار کردن آنها را هم به اجرا بگذارد، باز هم سارکو همان سارکو است.
او جایی به بوش و سیاست هایش افتخار می کند، جین پوشیدن و پیروی از سیاست های امریکایی ها را بد نمی داند ولی در جایی دیگر به سیاست بوش و امریکایی ها در چیدن موشک در اروپای شرقی می تازد و می گوید؛ «استقرار سپر موشکی امریکا در شرق اروپا هیچ فایده یی برای امنیت اروپا نخواهد داشت. استقرار این تجهیزات باعث پیچیده شدن اوضاع می شود.» به نوشته زندگینامه نویس اش، نیکلا دومناش، او از سیاستمداران انگلیسی تاثیر پذیرفته و به دلایل بسیار تونی بلر نخست وزیر بریتانیا را تحسین می کند. تونی بلر توانست رسانه ها را به شیوه مطلوب سارکوزی اغوا کند. سارکوزی به روشی که بلر عقایدش را به دیگران می قبولاند علاقه مند است.
آنیتا هاوسر از نویسندگان زندگینامه سارکوزی می گوید؛ «او بیش از حد فعال است، بلند پرواز است، سختکوش است، به کار زیاد عادت دارد و هیچ وقت استراحت نمی کند.» به گفته خانم ها راز جذابیت سارکوزی ساده است؛ «او وکیل دعاوی بوده بنابراین به مردم نزدیک است. می خواهد به آنها نشان بدهد که مشکلات شان را درک می کند و آنها را حل خواهد کرد.» او که در اصل دست پرورده ژاک شیراک است در سال ۱۹۹۵ هنگامی که از یکی از رقبای شیراک حمایت کرد با قهر شیراک مواجه شد و شیراک آن موضوع را دیگر فراموش نکرد. حتی چپگرایان فرانسه قبول دارند که سارکوزی یک عنصر سیاسی قدرتمند است. او نشان داده حامی صنایع داخلی است و یک بار بودجه دولت را برای نجات کمپانی آلستوم به سوی آن شرکت سرازیر کرد. در این حال او وعده داده است که هراس فرانسویان از موفقیت اقتصادی را کاهش دهد.
اغلب او را طرفدار رابطه با امریکا می دانند اما او با جنگ در عراق مخالف بود. چندان علاقه یی به اتحاد فرانسه و آلمان ندارد و با گفتن اینکه کشورهایی که نرخ مالیات شان کم است نباید از یارانه های اتحادیه اروپا استفاده کنند، اعضای تازه اتحادیه اروپا را رنجانده است. با تقاضای ترکیه برای عضویت در ناتو مخالفت کرده و در عین حال منادی «تبعیض مثبت» است، سیاستی که به عقیده او بیکاری جوانان را کاهش می دهد که این با مفهوم برابری که اساس طرز تفکر فرانسوی است، هماهنگی ندارد. درخواست او از دولت برای تامین هزینه مسجدسازی برای مسلمانان هم جنجال برانگیز شده و تعجب خیلی ها را برانگیخته است.
سال های سال بود که مردم اروپا و جهان به فرانسه و روسای جمهورش به چشم شخصیت هایی دارای کاراکترهایی نگاه می کردند که نقش هایشان از ابتدا تا انتهای یک فیلم سینمایی (حتی بدون یک دور دیدن آن فیلم) قابل حدس زدن است ولی سارکو به هنرپیشه یی می ماند که این قالب را دریده و از پشت آن چهره های لبخند به لب و مصنوعی بیرون آمده تا نشان دهد فرانسوی ها هم می توانند متفاوت باشند.
شاید سارکو بهترین مصداق برای آن مثلی باشد که می گوید؛ «بدنامی، بسیار بهتر از گمنامی است»،
● پوتین؛ بهار در پاییز
هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که وارثان لنین روزی با ساختن بزرگ ترین مسجد اروپا در خاک روسیه بزرگ موافقت کنند اما این بنای عظیم در شهر گروزنی، مرکز چچن بنا می شود و تازه، رئیس جمهور وقت روسیه در بازدید از این بنا اسلام را دین صلح و نوع دوستی می خواند، تازه کجایش را دیده اید او زمانی افسر کاگ ب در آلمان بوده و جودوکاری ماهر است. روزانه یک ساعت در استخر محل سکونتش شنا می کند و به بوکس و بسیاری دیگر از هنرهای رزمی علاقه مند است. در راندن انواع و اقسام وسایل نقلیه مهارت دارد و زیردریایی هسته یی، لوکوموتیو و کامیون های عظیم الجثه را نیز به تنهایی هدایت کرده و یک شکارچی ماهر هم به شمار می آید.
بی شک در بین روسای دولت در سراسر جهان، ولادیمیر پوتین چهره یی عجیب و متفاوت دارد. در کار پوتین گزینه برجسته یی وجود ندارد و نبوغ خاصی او را به قول گورباچف به «تزار جدید» تبدیل نکرده است. پیشرفت او نتیجه طبیعت رژیم و یک سلسله شروط لازم از شروط کافی و موقعیت مناسب بوده است بدین معنی که عدم تعادل روسیه پس از گسستگی شوروی و در نهایت در دوره یلتسین و بیماری او موقعیتی را ایجاد کرد که آنچه مردم آن را مطالبه می کردند دیسیپلین و ساز و کار روان و صحیح تری بود. ضمن اینکه پرونده کار او در کاگ ب به او جرات می داد بتواند به هر کاری که می خواهد، دست بزند. گزینه دیگر بیماری یلتسین بود یعنی همه را در موقعیتی قرار داده بود که به جانشین او جرات هر عملکردی را می داد.
در این شرایط این طبیعی بود که کاگ ب قدرت مجدد خود را که در دوران دولت کمونیستی در اختیار داشت، به دست بیاورد، چون فروپاشی شوروی چنان روحیه ها را خراب کرده بود که کسی جرات حمله کردن به کاگ ب را به خود راه نمی داد. به خصوص که هیچ کار جدی درباره افشای جنایات شوروی که به دست کاگ ب انجام می گرفت تا آن زمان شروع نشده بود. به این جهت، روسیه جدید مایل نبود مشکل تازه یی را با مطرح کردن جنایات کاگ ب به مشکلات جاری خود بیفزاید. ولی با همه اینها، پوتین پس از قرار گرفتن در راس قدرت سرزمین تزارها، آرام آرام آنجا را متحول کرد و به اصلاحاتی دست زد که کمتر کسی فکر انجامش را هم در روسیه می کرد. مهار تورم ۸۶ درصدی و آوردن نرخ تورم به زیر ۱۲ درصد، رشد سرمایه گذاری های خارجی در خاک روسیه و در نهایت رشد اقتصادی نزدیک به هشت درصد در سال باعث شد تا پوتین به آرامی نقش رهبری نجات بخش را برای روس ها بازی کند.
در کنار اینها حضور مستمر در پرونده های بزرگ سیاسی و محوری دنیا از جمله پرونده هسته یی ایران هم ازجمله فعالیت های روسیه پوتینی بوده است ولی شاهکار رفتار های سیاسی او حضور در قدرت ولو در یک رده پایین تر و پس از این دوران ریاست جمهوری اش بود. او با فرستادن دیمیتری مدودوف به کرملین و تعویض جیش با او در کاخ نخست وزیری باعث شد برنامه های طولانی مدتش توسط رئیس جدید جوانی که بی شک دنباله رو «شکارچی ببر» است، دنبال شود.
البته پوتین با چالش های فراوانی هم در این سال ها روبه رو بوده که مهم ترین هایش ظهور انقلاب های رنگی در همسایگی روسیه، مناقشه اخیر قفقاز و کل کل های سیاسی - اقتصادی با اوکراین و اخیراً هم موضوع استقرار سامانه های دفاع موشکی امریکا در شرق اروپا بوده است ولی به هر حال نقش محوری او در تغییر ساختار سیاسی و اقتصادی روس ها باعث شده تا بتوان از او هم به عنوان یک رئیس ساختارشکن نام برد. به هر حال شاید شکار خرس و ببر و انجام تمرینات سنگین جودو در برف های سیبری به تکامل اندیشه های رئیس سابق کمک کرده باشد...
● مرکل؛ قدرتمندی با برچسب تقلبی
آلیس شوارتزه فمینیست صاحب نام آلمانی می گوید انتخاب نخست وزیر زن در آلمان به این می ماند که در امریکا «سیاه پوستی به کاخ سفید راه بیابد،» زنان در ۱۰ کشور جهان در راس حکومت قرار دارند، یا به عنوان رئیس جمهور یا نخست وزیر، صاحب قدرتند. اما هشت کشور قدرتمند جهان را از سال ها پیش تاکنون مردان راه می برند و می شود گفت آنگلا مرکل در حال حاضر قدرتمندترین زن جهان است. او اولین صدراعظم زن آلمان و اولین شهروند سابق آلمان شرقی است که بر آلمان دوباره متحدشده حکم می راند. شاید ۲۰ سال پیش تصور این موضوع که یک زن از آلمان شرقی روزی به مقام صدارت آلمان برسد به یک شوخی عجیب و حتی توهین آمیز برای غربی ها شبیه بود ولی حالا مرکل نه تنها صدراعظم آلمان شده بلکه عنوان قدرتمندترین زن جهان را هم براساس بررسی های مجله معتبر فوربس به دست آورده است.
مرکل با کنار زدن کاندولیزا رایس وزیر خارجه امریکا، در صدر فهرست قدرتمندترین زنان جهان قرار می گیرد و فوربس در توجیه انتخابش می نویسد که خانم مرکل بعد از برتری در رقابتی دشوار بر گرهارد شرودر توانسته به اقتصاد فرتوت کشورش تحرک بخشد، می کوشد مناقشه اتمی ایران را به فرجامی بی دردسر برساند و نقش محوشده آلمان در تحولات سیاسی جهان را بهبود ببخشد. فوربس می نویسد؛ «خانم مرکل فیزیکدانی سابق و اهل آلمان شرقی است که اعتقاد راسخ به سرمایه داری بازار آزاد دارد و توانسته به لطف دیپلماسی بی هیاهوی خود، در عرصه جهانی اعتبار یابد و در آلمان به محبوبیت برسد.» او در شهر هامبورگ به دنیا آمد. در آن هنگام پدرش در رشته علوم دینی تحصیل می کرد و مادرش آموزگار بود. آنگلا کاسنر بعدها به لایپزیک رفت و در آنجا در رشته فیزیک تحصیل کرد و ²³ ساله بود که در لایپزیک با اولریش مرکل ازدواج کرد و طبق رسم زمانه، آنگلا مرکل نام گرفت. پنج سال بعد از شوهرش جدا شد و در ۳۲ سالگی دکترای فیزیکش را هم گرفت. سه سال بعد وارد سیاست شد و به عنوان سخنگوی حزب «عزیمت به سوی دموکراسی» برای خودش نامی دست و پا کرد و در سال ۹۰ هم معاون سخنگوی دولت شد.
چند ماه بعد به عنوان نماینده حزب دموکرات مسیحی به مجلس آلمان متحد رسید و یک ماه بعد، هلموت کهل صدراعظم اسبق آلمان او را به سمت وزیر امور نوجوانان و زنان منصوب کرد. در زمان حکومت کهل، مرکل مورد توجه و به نوعی تحت حمایت کهل قرار داشت و گاهی رسانه ها از قول هلموت کهل، مرکل را «دختر» یا «دخترک» می نامیدند. او در سال ۹۵ به ریاست کنفرانس جهانی محیط زیست در برلین انتخاب شد و چندی بعد به رغم ازدواج با یواخیم زائر، نام مرکل را برای خودش نگه داشت. در سال ¹¹ هلموت کهل حاضر نشد اعلام کند هدایای نقدی را که البته برای مصارف عمومی حزب دموکرات مسیحی دریافت کرده، چه کسی به وی پرداخت کرده است.
در این زمان آنگلا مرکل با نوشتن نامه یی سرگشاده از حزب خواست حامی پیشین و دبیرکل افتخاری حزب (هلموت کهل) را از سمت خود برکنار کند و اینچنین شد که او بعدها و در سال ²°°² به ریاست حزب دموکرات مسیحی انتخاب شد، مقابل گرهارد شرودر و حزبش ایستاد و صدراعظم زن آلمان نام گرفت. درباره مرکل و در واقع سیاست کنونی حزب او گفته می شود او گرایش سنتی آلمان به فرانسه که پایه تشکیل یک اتحادیه قوی اروپایی است را می شکند و مثل تونی بلر و مارگارت تاچر بیشتر گرایش به نزدیکی با امریکا دارد. این برای اتحادیه اروپا مساله مهمی است وگرنه در زمینه سیاست های اقتصادی اختلاف احزاب بزرگ حاکم در اروپا بسیار کم شده است.
از او به عنوان مارگارت تاچر قرن ۲۱ یاد می کنند. با اینکه وجود یک صدراعظم زن در آلمان برای زنانی که به برابری حقوق باور دارند، به هر حال نوعی جذابیت دارد، آنگلا مرکل موفق شده با اندیشه و رفتار هایش که با برابری حقوق دو جنس همخوانی ندارد، این جذابیت را کاملاً خنثی کند. رناته کوناست وزیر کشاورزی و پشتیبانی از مصرف کنندگان کابینه شرودر از حزب سبز، که یکی از محبوب ترین و موفق ترین سیاستمداران آلمان است، درباره مرکل می گوید؛ «همیشه نمی شود به برچسب روی جنس اعتماد کرد. وقتی روی بسته یی اتیکت چسبانده باشند «زن» دلیلی ندارد وقتی بازش می کنی واقعاً زنی در آن باشد.» و اینچنین است که او خانم مرکل را زنی با «برچسب تقلبی» می نامد. ولی همین جنس تقلبی با کارهایش نشان داده که می تواند آلمان را از نشستن در کنج سفره سیاست جهان خارج کند و به میانه کارزاری بیاورد که سود حاصل از درگیری در آن به قدرتمندتر شدن این کشور صنعتی کمک شایانی خواهد کرد.
● ساپاته رو؛ رئیس زن ها
ساختارشکنی و جریان سازی حتماً هم نباید از درون دنیای خشک سیاست و سیاسی کاری سربرآورد. وقتی نخست وزیری با تمام وابستگی هایش به دولت و نظام سلطنت مدار اسپانیا اعلام می کند هوادار بارسلونای ضدفرانکو است و بر سر پیروزی بارسا بر رئال مادرید شرط هم می بندد، معلوم است که اتفاقاتی در حال وقوع است و ساپاته رو نسبتاً جوان بانی این اتفاقات ویژه است. خوزه لوئیس رودریگس ساپاته رو سیاستمدار اسپانیایی و نخست وزیر کنونی این کشور در سال ۱۹۶۰ در شهر وایادولید متولد شد. او رهبر حزب کارگران سوسیالیست اسپانیاست و دو دوره متوالی با رای پارلمان اسپانیا به نخست وزیری این کشور رسیده است.
ساپاته رو در دولت خویش بر برابری جنسیتی تاکید دارد و خود را فمینیست می داند. برای مثال، بیش از نیمی از وزیران کابینه او زن هستند و قانونی را در دولت خود تصویب کرده است که حداقل ۴۰ درصد نامزدهای هر حزب باید زن باشند، همچنین و تا سال ۲۰۱۰ باید حداقل ۴۰ درصد اعضای هیات مدیره شرکت هایی که با دولت قرارداد می بندند زن باشند. او در مارس ۲۰۰۴ پس از انتخابات، از حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا به نخست وزیری رسید. یکی از مهم ترین کارهایی که وی پس از نخست وزیری انجام داد خارج کردن نیروهای اسپانیایی از عراق بود. وی در اولویت های دیپلماسی خود روش مستقلی از اتحادیه اروپا اتخاذ کرده و در موارد گوناگونی برخلاف سیاست های امریکا نیز عمل کرده است.
در روزهای نخستین تهاجم اسرائیل به نوارغزه در سال ۲۰۰۶ با انداختن چفیه مبارزان فلسطینی جنایات اسرائیل را محکوم کرد و در درگیری نظامی بین اسرائیل و لبنان در همان سال نیز مستقل از اتحادیه اروپا، به طور کامل از لبنان حمایت کرد و اسرائیل را مورد انتقاد شدید قرار داد. در کابینه نخست او تعداد وزیران زن و مرد برابر بود.
در ماه مارس گذشته او برای بار دوم نخست وزیر شد و اعلام کرد قصد دارد ساختار وزارتخانه ها را در سه محور اصلی رشد اقتصادی، نوگرایی تکنولوژیک و دستیابی به اهداف مربوط به تغییرات آب و هوا بازسازی کند. پس از آن دومین کابینه خود را که برای نخستین بار اکثریت آن را زنان تشکیل می دهند معرفی کرد؛ ۹ وزیر زن در مقابل هشت مرد. در کابینه جدید او بود که برای اولین بار در تاریخ اسپانیا یک زن به عنوان وزیر دفاع اسپانیا برگزیده شد، وزارتخانه یی جدید با عنوان «برابری» در آن ایجاد شد و وزارت آن نیز برای اولین بار در تاریخ اسپانیا بر عهده یک زن جوان ۳۱ساله گذاشته شد. این حرکت برای اسپانیا که تا ۳۰ سال پیش از آن، در دوران فرانکو مردان حق قانونی داشتند که در انظار عموم زن خود را کتک بزنند، حرکت بزرگی محسوب می شود.
ساپاته رو بارها گفته از اینکه اکثریت کابینه او را زنان تشکیل می دهند احساس غرور می کند. حتی برای اولین بار بود که وقتی ساپاته رو به مراکش رفت، یکی از زنان کابینه او چند ساعتی اسپانیا را اداره کرد. گرچه مطبوعات و سیاستمداران جناح های مختلف اروپایی سعی می کنند وجهه یی طرفدار حضور زنان در عرصه سیاست از خود نشان دهند ولی انتقادات شدیدی به کابینه ساپاته رو شده است. باید قبول کرد این تغییرات، تغییرات بزرگی است. حتی رنگ کابینه هم تغییر کرده است، مردم عادت دارند کابینه را به صورت مردانی در لباس های سیاه و سفید و خاکستری ببینند ولی حالا در هر دوره، کابینه رنگارنگ تر می شود. برلوسکونی نخست وزیر ایتالیا که در کابینه ۲۲ نفره اش چهار زن حضور دارند، این کابینه را بیش از حد لیبرال می داند و گفته است؛ «در ایتالیا هرگز نمی توان چنین کابینه یی داشت چون مردان بیشتری در سیاست فعالند و یافتن زنان واجد شرایط برای فعالیت های سیاسی کار آسانی نیست... ساپاته رو با مشکلات بسیاری در اداره کابینه اش روبه رو خواهد شد و خودش مسوول این قضیه است.» ساپاته رو که ادعا می کند یک فمینیست است، به برابری جنسیتی اصرار زیادی دارد.
در سراسر دنیای غرب بین کسانی که اصرار دارند زنان در دستگاه های سیاسی باید حضور داشته باشند و کسانی که معتقدند زنان نباید خودشان را با فکرهایی مانند سیاست جهانی و نظام های تسلیحاتی اذیت کنند، فاصله فکری زیادی است و زمان زیادی برای ارتباط بین این دو گروه لازم است. در حال حاضر زبان گفت وگوی این دو گروه در مطبوعات غرب بیشتر از جنس تمسخر و کنایه است. یکی از روزنامه نگاران مطرح جناح محافظه کار اسپانیا، از کابینه ساپاته رو با عنوان «هنگ خیاطان تازه کار» یاد کرده بود و با اشاره به اینکه هدف ساپاته رو فقط آوردن زنان به کابینه بوده است، گفته بود اینها را از خیابان پیدا کرده است.
ولی حالا و بعد از جا افتادن کابینه زنانه اسپانیا، دیگر مردان هم به وزرای خانم کابینه به چشم تمسخر نگاه نمی کنند و تغییرات ساختارشکنانه ساپاته رو به آرامی جایش را در بین مردم و سیاستمدارهای همیشه غرغرو باز کرده است.۴۴ سال پیش استادیوم سانتیاگو برنابئوی مادرید در حضور فرانکوی مستبد شاهد پیروزی تیم ملی فوتبال اسپانیا بر شوروی و نخستین قهرمانی اش در جام ملت های اروپا بود و امسال هم این اتفاق در استادیوم هلموت کهل اتریش تکرار شد و ساپاته رو جوان جامی را به دست ایکر کاسیاس جوان داد که سال ها پیش، دستان دیکتاتور پلید اسپانیایی آن را آلوده کرده بود. حالا رئیس جوان مابین زن ها با تغییرات و ساختارشکنی های مدامش ادعای قهرمانی در جام جهانی فوتبال را دارد و از اینکه سیاست های ضدجنگش توسط زمامداران جنگ طلب کاخ سفید نقد می شود هم ابایی ندارد چرا که او شیفته تغییر است و چهره آینده جهان را نیازمند لطافت بیشتری می داند؛ لطافتی که از کابینه پر از زن دولت اسپانیا به خوبی پیداست.
منبع : روزنامه اعتماد